روح شهر كلاف پيچيدهاي از عناصر ديدني و ناديدنيست و در شكلگيري اين روح، روايت مسافران سهم انكارناپذيري دارد. تصويري خيالي كه از پاريس در ذهن همه ما نقش بسته از توصيفات و غافلگيريهايي پديد آمده كه ايرانيهاي پيشين سوغات آوردهاند. گزارش اولين مواجهه با شهر، موضوع اين كتاب است: پاريس مسافران قاجاري. كتاب «پاريس از دور نمايان شد» اولين جلد از مجموعه «تماشاي شهر» است كه در هر جلد از خلال گزيده سفرنامهها، نگاه ايراني به هويت يكي از شهرهاي دور را ترسيم ميكند.
خواندن سفرنامههای عهد قاجار به اروپا، این حسن را دارد که می تواند ریشه حرفهای احمقانه امروز را بهمان نشان بدهد و مضمن بودن بیماری توهمات روشنفکران و مدیران وطنی پیرامون غرب را متذکر شود. مثلاً بخشی از سفرنامه میرزا عبدالرئوف را که آذر 1281 شمسی وارد پاریس شده است بخوانید: «داخل شهر پاریس شدم که این شهر دارالسرور شهرهای فرنگستان است و پایتخت دولت جمهوری فرانسه است که آوازه نکویی و آبادی آن عالمگیر است و تمام خلق عالم آرزوی دیدن این شهر قشنگ مرغوب غمزدا را دارند. زمین آن از هر جهت بر تمام پایتختهای آباد دنیا شرف و افتخار دارد. مردمانش همه با علم و با تربیتترین ملل بیدار روی زمین میباشند. دولت جمهوری فرانسه دارای چهل و دو میلیون نفوس باتربیت و اهل علم و صنعت است. عده نفوس پایتخت آن که پاریس است قریب به چهار میلیون میشود. هرکسی که در دنیا آمده باشد و پاریس را ندیده باشد مثل این است که هیچ در دنیا از عدم به وجود نیامده است. میتوان بهشت روی زمین گفت. پاریس معدن علم است و هنر...»
پاریسِ این شخص مسافر را مقایسه کنید با پاریس رمانی مثل بینوایان، تا عمق فاجعه مشخص شود: «بنده در فرنگستان یک آدم لباسش کهنه و چرکی ندیدم. یک عمارت خرابه ندیدم. یک کوچه بیسنگفرش ندیدم؛ نه در شهر نه در دهات آن. در تمام اروپا یک نفر گدا و یک آدم بیکاره دیده نمیشود.» و یا مثلاً پاریس حاجی پیرزاده را (با تاریخ ورود: آذر 1265 شمسی) با پاریس ژرمینال: «فرنگستان خاصه شهر پاریس است؛ آراسته و پیراسته و مزین و منقش عمارتهای عالی و نشیمنگاههای باصفا و از هر طرف اسباب لهو و لعب فراوان و وفور نعمتهای گوناگون و مردم در منتهای ناز و نعمت. فقیر و غنی را نمیتوان از هم تمیز داد. همه مردم با لباسهای ابریشمی و ماهوت گرانبها، جواهرات بر خود بسته، خانهها و عمارتها هر کدام قصر سلطنتی، باغها و باغچهها در شهر و بیرون همچون بهشت، اسباب زینت و تجمل در خانهها به حدی است که به وصف نمیآید.»
وقتی بزرگان یک ملت بگویند: «بعد از تماشای کتابخانه آمدیم به تماشای باغ وحش. چه باغ وحشی که انسان آرزو بکند که یکی از آن حیوانات وحشی شده، در آن باغ منزل داشته باشد...» معلوم است که کار خودباختگی ملی به کجا خواهد کشید و کشور سر از کجا در خواهد آورد. بعد از گذشت یک قرن، هنوز هم در بر همان پاشنه میچرخد. هنوز هم بسیاری از بزرگان این کشور، از زندگی در ایران سیرند و دوست دارند یکی از حیوانات باغ وحشهای ینگه دنیا باشند!
موضوع کتاب سفرنامهست، همونطور که از عنوانش هم مشخصه، قراره که پاریس رو از منظر مسافران دورهی قاجار ببینیم و این قاجاری بودن روایتها، بهنظرم نقطهی قوت این کتابه. کتاب شامل ۹ تا بخش از ۹ تا سفرنامهی مختلفه و چیزی که برای من خیلی جذاب بود تو این روایتها، نوع مواجههی آدمهای اون دوره با مدرنیزه و پدیدههای نو، تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی و کلا لایفاستایل متفاوتِ _به قول خودشون_ فرنگیها بود، همچنین تفاوت لحن نوشتاری و نثر هر کدوم از این روایتها هم در نوع خودش جالب بود، انگار که آدم با خوندن هر بخش، یه سری از ویژگیهای شخصیتی نویسنده هم دستگیرش میشد. :)) شخصا ترجیح میدادم قبل از شروع هر بخش، اونجا که نام راوی آورده شده، یه توضیح یه خطی هم راجع به اون آدم و اسم و رسمش اضافه میشد تا بدونیم کی بوده و چطور شده که گذرش به پاریس افتاده؟ خلاصهاش کنم... با این کتاب خیلی تفریح کردم، حتی یه بخشهاییشو با خانواده دورهم جمع میشدیمو بلند بلند میخوندیم و کلی هم لذت بردیم، پس برای سرگرمی کتاب خوبی میتونه باشه، اما اگر قصد خوندنش رو دارید، توصیه میکنم با کتابای دیگه به صورت موازی خوانی پیش برید، چون خودش به تنهایی ممکنه یکنواخت و حوصلهسربر بشه.
ادبیات قاجاری با اندکی اصلاحات که خواندنش را راحت میکرد، اگر بخوام با کتابی مثل «بی کتابی» مقایسه کنم از لحاظ ادبیات قاجاری باید بگم خوندن این راحتتر بود یه عیبی که داشت ترتیب سفرنامه ها زمانی نبود و این جلو عقب شدن زمانها، یه کم گاهی گیج کننده بود، ولی در کل خوب بود خیلی خوب میشد حس کرد شیفتگی رجالی رو که به پاریس سفر کرده بودند...
مشترک ترین ویژگی همه روایت ها از پاریس تعجب و حیرت زیادشون از خوبی پاریس بود فقط یکی از روایت ها انقدر هیجان زده نبود از دیدن پاریس که مربوط به سال ۱۱۸۱ شمسی بود همه روایتهای سال ۱۲۰۰ شمسی پاریس رو زیباترین و بهشت توصیف کردن که احتمالا نشون دهنده پیشرفت پاریس ه!
تو یکی از روایتا نوشته: "اینها چگونه می میرند؟ معروف است که غصه از عمر می کاهد اینان که ابدا غصه ندارند باید هرگز نمیرند"
میرزا عبدالرئوف نوشته بود: «هر کسی که در دنیا آمده باشد و پاریس را ندیده باشد مثل این است که هیچ در دنیا از عدم به وجود نیامده است.» ما که پاریس را ندیدهایم، ناچار دل خوش میکنیم به همین اوصاف از زیباییهاش. کلی لغات و عبارات جالب یاد گرفتم. اولین مواجههٔ افراد مختلف با تکنولوژی هم جالب بود. مثل آسانسور یا وسایل برقی. تفاوتهای فرهنگی و دیدگاههای اجتماعی هم جالب بود. یکی آزادی و شادی مردمان پاریس را میستود و دیگری بیبندوباریشان را نقد میکرد. خلاصه مثل جملهٔ آخرِ کتاب، «خیلی گردش و تماشا کردیم».
تا کجا می برد این نقشِ به دیوار مرا تا بدانجا که فرو می ماند چشم از دیدن و لب نیز ز گفتار مرا
سفرنامه ای برای خوانندگان امروزی و "حیرت نامه" ای برای مسافران دیروزی
در تک تک روایت های این کتاب (و سفرنامه قبلی-لندن) به طرز مشهودی شگفت زدگی مسافران قاجاری که عموما رجال درباری هم بوده اند از شکوه ساختمانها، نظم در عبور و مرور، وقت شناسی، زیباییهای مناظر و نقاط دیدنی و ...به چشم میخورد مخصوصا در یادداشتهای مظفرالدین شاه که برخی مواقع همچون کودکی متعجب و یا دچار ذوق زدگی بسیار می شود
کتاب جالبی بود مخصوصا از حیث مقایسه شرایط آن زمان کشورمان و ممالکی که در مجموعه تماشای شهر به آنها اشاره شده است که شاید یکی از مهمترین جنبه های مطالعه ی هر سفرنامه ای همین باشد
از دیگر ویژگیهای خوشایند کتاب برای من، قطع و اندازه، طراحی ساده که بی تشریفات به دل می نشیند، و انتخاب قسمتهایی از سفرنامه هاست که دور از لحن پر طمطراق آن روزگار است به جز روایت هایی که مربوط به قبل از ۱۲۰۰ شمسی بوده است که آن زبان و سبک نوشتاری هم به هرحال شیرینی خودش را دارد
البته طراحی صفحات شاید میتوانست بهتر از این باشد و یا بد نبود اگر مختصر تصاویری از سفر مربوطه هم در لا به لای یادداشتها گنجانده می شد تا خواننده را بیشتر با حال و هوای خاطرات همراه سازد اما در مجموع کتاب خوبی بود و اگر سفرنامه دوست دارید میتواند پیشنهاد مفرحی باشد
"....من احساس کردم که ثِقل بدنم در کار است، سبُک است و مثل آنکه اثر جَذبیّه از نقطه ی جاذبه ی کُره گرفته شده باشد و سنگینی تمامی اجسام مبدل به سبکی شده باشد. شازده فر حالت بُهت مرا ملتفت شده، گفت چون این هتل هفت مرتبه است، پیمودن این راه خیلی زحمت دارد و اینکه دَرِش نشسته ایم آسانسور است. چشمم تیره و عقلم خیره شده است و فکر کنم از دوره ی آدم تا الی یومِنا هذا همچین چیزی در هیچ عمارتی ندیده ام...."
▪️سفرنامه ی شاهان و درباریان قاجار به پاریس و دست نوشته های آنها... خیلی جذاب نبود، نه متنش خیلی آدم رو به دوره ی قاجار میبرد نه سفرنامه اش آدم رو به پاریسِ صد و پنجاه سال پیش...نکته ی قابل توجهه اش برا من اولین مواجهه ها با عناصر تمدنی غرب جدید بود از تکنولوژی(کارخانه ها و وسایل برقی مثل کولر و آسانسور ) و معماری (ساختمان ها و برج ایفل) گرفته تا تفریح و سرگرمی (کافه و کازینو و باغ وحش) تا فرهنگ (کتابخانه ها و تیاتر ها و مجسمه ها)....نکته ی مشترک هم در سفرنامه ها این بوده که چون اون زمان فیلم و مستند و عکس و اینجور چیزها نبوده، کمترین تصور از شهر تو ذهن مسافرا وجود داشته و با بکرترین ذهنیت تجربه ای ناب از سفر به سرزمین جدید رقم میخورد، بر خلاف الان که قبل از سفر به جایی همه چیزشو در میارم از آب و هوا و فیلم و عکس جاهای تاریخیش تا فرهنگ و سوغات مردماش....مثلا طرف اولین بار بدون هیچ عکسی رفته یه باغ وحش تو پاریس و برای اولین بار تو عمرش کانگرو دیده و اونو توصیف کرده.... به هر حال اون موقع که موبایل های لعنتی سفر رو با سلفی و الان یهویی ثبت(بخوانید خراب!) نمیکردن سفرنامه نویسی جذاب بوده هم برا مسافر هم برا کسایی که اونارو میخوندن.....
اگر به تاریخ ایران/فرانسه و سفرنامههای دوره قاجار علاقه دارید یکی از بهترین گزینهها براتون این کتابه. همه سفرنامههام از از زیبایی و تمیزی و بزرگی پاریس میگن. ایفل براشون خیلی با ابهت بوده و شهری که پر از درشکه باشه ولی چرخهاشون اونقدر صدا نده رو زمین براشون عجیب بوده. عشقشون این بوده اکسپوزیسیونهای مختلف رو برن و مات و مبهوت علم و دانش و هنر فرانسویها بشن. پایین قسمتهایی از کتاب رو که خوشم اومد مینویسم شاید ترغیب شدید بخرید و با جزییات بخونیدش:
اول اینکه متوجه شدم میگفتن پادشاهان قاجار ثروت مملکت رو بخاطر سفرهای اروپایی باد دادن یعنی چی. سال 1279 تو یه هتل یه سوییت سه اتاقدار اجاره کردن شبی 25 تومن (120 فرانک)، اون موقع خونه بزرگ 7/8 اتاقه حیاطدار با همه امکانات تو طهران اجاره ماهیانهش میشده 15 تومن!
اولین برخورد ظهیرالدوله با آسانسور هم جالب بود: «... در این اتاق به این کوچکی چرا باید نشست؟ به محض اینکه بر روی نیمکت نشستیم پیشخدمت درب را بست و به یک پستانکی که مثل زنگ اخبار به دیوار آن اتاق بود دست گذاشت، من احساس کردم ثقل بدنم در کار است، سبک می شود و مثل آنکه...» خاطره ظهیرالدوله سال 1279 کامل نشون میده چقدر مذهبی بوده ایران: «مثلا اگر به یک نفر فرنگی بگویند از اینجا پاشو آنجا بشین دُوَل خبر میکند که من هنر و غیرتم نمیتواند این حرف سخت را قبول کند ولی هر چه زنش بیشتر فاسق باشد خوشحالتر است. جانم غیرت. واقعا مرد باید غیرت داشته باشد.»
ظهیرالدوله همونیه که آرامگاهش نزدیک تجریشه و فروغ فرخزادم اونجا خاک شده. جالبه اون موقع جزو درباریان بوده و با یکی از دخترای ناصرالدین شاه هم ازدواج میکنه. عاقبتش؟ با همسرش عضو انجمن اخوت شدن و به جنبش آزادی خواهان پیوستن و در آخر وقتی مجلس به توپ بسته شد خونهشون هم به توپ بستن.
البته انگار پاریس همیشه انقدر پر زرق و برقم نبوده، حاجی پیرزاده سال 1265 نقل میکنه که کنار رود سَن چندجا «قراول خانه» ساخته ن چون مردم از شدت بیچارگی خودشون رو تو آب میندازن، بعضیها که دیگه خیلی خسته شدن به خودشون یه پارچه سرب یا آهن میبندن که نتونه کسی نجاتشون بده.
حاج سیاه سال 1283 نوشته: «... شب بدان گونه نیمی گذشت و بر عمر البته سالی افزوده شد. با خودم گفتم سبحان الله اینها چگونه میمیرند. معروف است که غصه از عمر میکاهد اینان که ابدا غصه ندارند باید هرگز نمیرند. »
مظفرالدین شاه 1279:«دو تا دختر خیلی خوشگل دیدیم کمتر به این خوبی دیده بودیم. کشتیمان را جفت کردیم و صحبت کردیم. یک گلی دستمان بود تعارف کردیم به دختری. امیر بهادر هم گلی به دختر دیگر تعارف کرد. دختر گل ما را گرفت زد به سینهاش آن یکی گل امیر بهادر را انداخت دور. خیلی خنده داشت»
این کتاب هم مثل "آسمان لندن زیاده میبارد" علاوه بر سیر در مکان، یک سیر زمانی است. مشاهده پاریس از چشم افرادی که اکثرا خودشان صاحب منصبانِ ایرانِ عهد قاجار هستند در کنار وصف این شهر، فضای ذهنی این افراد را هم نشان میدهد. در مجموع کتابی نسبتا روان و خیالانگیز بود.
مجموعه ای از 9 سفرنامه افراد گوناگون که در زمان قاجاریه به پاریس سفرکرده اند. دو سفر نامه از این 9 عدد مربوط به ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه است. اوضاع اجتماعی و فرهنگی و شهری پاریس به خوبی به تصویر کشیده شده است.
نثر روان و بسیار جالبی داشت ، سفرنامه رجال زمان قاجار به شهرهای مهم دنیا بصورت یک مجموعه که این کتاب یک جلد از اون مجموعه است . مثل گردش کردن در اون شهرها میمونه خوندنش ، با دو ویژگی جالب که هم میتونی حال احوال فرد ایرانی و روزگار زندگیش و تفاوتش با شهری که الان امده رو متوجه بشید هم روند تاریخی رشد و پیشرفت و تغییر اون شهر رو از اون سالها تا به حال بررسی کنید .
اولین کتاب از این مجموعه رو خوندم. کمی حوصله میخواست خوندنش و یک نفس نمیشد تمومش کنی. ولی در کل دوستش داشتم. بقیه جلدهای این مجموعه رو خواهم خوند. یک نکته برام جالب بود. یکی اینکه چه قدر مسافرهای دوره قاجار شیفته در و دیوار و شهر و ساختمانها و تئاترها شدن. از لابهلای نوشتههاشون چیزی که داخل ایران اون زمان نبوده و دارن ناخودآگاه مقایسه میکنن رو میشه به وضوح فهمید. این شیفتگی در سطح مونده و تو نوشتهها چندان اثری از لایههای اجتماعی نیست. اصلا که گویا این مسافرها خیلی درگیر واقعیتهای اجتماعی نشدن و نخواستن بشن. توریست بودن در واقع، نه مسافر. خوندن همزمان آس و پاس در پاریس و لندن، که لایه زیرین این زرق و برق و هتلها رو در سالهای بعد میگه دومین نکته جالب بود.
کتاب شیرینی است. تکه هایی از سفرنامه های ایرانیان عهد قاجار در بازدید از پاریس. مقدمه عالی است. انتخاب قطعات هم. شاید تنها نکتهی قابل ایراد گرفتن (که البته ویراستار دلایل خودش را دارد) تغییر برخی واژهها به مدل گفتاری و نوشتاری فارسی استاندارد امروز است.خواندن این کتاب توصیهی اکید من است.
جلد چهارم از مجموعه «تماشای شهر» که میخوانم. متاسفانه انتظار داشتم جلد پاریس جذاب تر از مابقی باشد اما اینطور نشد برایم و سنپترزبورگ را همچنان از بقیه بیشتر دوست دارم. راویان و مسافران این جلد، یا رعیتوار دارند توصیف پاریس میکنند و اینکه آدم به آنها و زندگی به زندگی آنها میگویند، نه ما، با هم خرد خرد دارند ابراز نارضایتی میکنند از بی عصمتی و شهوتپرستی پاریسیها. به هرحال کل مجموعه به جهت مطالعه مثلا جامعهشناسانه و غیره جالب است حتما.
ایده ی کتاب جالبه. خاطرات سفر آدم های مختلف غیر معاصر از سفر به پاریس. نکات جالبی توش هست ولی بعضی جاها چون خاطرات و توصیفات بین آدم های مختلف مشترک میشن کتاب کمی خسته کننده میشه.
خوندن کتاب برای من زیاد لذت بخش نبود نمیدونم علتش چی بود ؟ با اینکه به سفرنامه علاقه دارم اما انگار متن قدیمی کتاب جذبم نکرد. با این حال دید خیلی جالبی اشت. باخوندن کتاب متوجه نگاه مردم زمان قدیم به کشور خودمون و به کشورهای توسعه یافته میشید. و این هیجان انگیزه واقعا
حس و حال راویان و جملاتشان در برخورد اول و مقایسه پاریس با تهران جالب و خواندنی است. کاش سیر زمانی سفرها رعایت میشد. برخی پیش و پس افتادنها گیجکننده بود
جذاب بود تعجبهاشون ایرادهای نگارشیشون ندید بدید بودنشون خیلی چیزها میتونم بنویسم درباره این کتاب اما شاید وقتی دیگر!
سفرنامه های متعدد کتاب از سالهای مختلف گاهی به اختلاف حدود صد سال واقعاً جذابیت ماجرا رو زیاد میکرد یهو چندین دهه جلو میرفتی یا برمیگشتی به عقب و پیشرفت رو میدیدی و این خیلی جذاب بود بعضی از جاهای کتاب احساس کردم حتی از آدمهای دویست سال پیش هم عقب ترم و عقب تریم و این مواقع برام غم ا��گیز بود؛ اما لذت بخش بودن کتاب جنبه ی دیگری داشت راستش داشتم با خودم میگفتم کاش اولین کتاب از این سری پاریس نبود بخش هایی از آخرین کتاب رو خوندم و به نظرم اون هم جالب بود برای اینکه کتاب اول باشه اما در نهایت دوسش داشتم مخصوصاً برای روزهای پاییز
طراحی جلد کتاب خیلی دوست داشتنیه برام در کل کتابهای این مجموعه از نظر طرح جلد به چشم من بسیار زیبا هستن اما از نظر راحتی قطع کتاب برای مطالعه راحت نبودم خطوط با فاصله ی بسیار کم با فونت ریز کمی خواننده رو خسته میکنه به نظرم
قشنگترین جمله ی کتاب هم اونجایی بود که ظهیرالدوله از زبان بیسمارک نقل میکنه که:
تابستان ۱۴۰۰ پاریس همیشه برای ایرانیان نمادی از شهری رویایی بوده و شیفته ی این شهر بودن. تو این کتاب آقای شیروانی مجموعه ای از مقالات ایرانیان دوره ی قاجار در مورد این شهر رویایی رو جمع آوری کرده. فاصله ی نوشته شدن این مقالات تو بعضی از موارد زیاده و تو یکیشون یکی از زشتی و کثیفی پاریس حرف زده و بعد هرچی جلوتر می ریم فقط وصف شگفت انگیزی و زیبایی پاریس رو داریم. به نظرم نویسنده ی کتاب بایو طبق این تاریخ ها مقالات رو مرتب می کرد و ایراد دیگه ی کتاب هم اینه که یه لغت نامه ای انتهای کتاب آورده شده اما بدون هیچ شماره گذاری یا ارجاع مناسب تو متن. با این حال در مجموع از کتاب خیلی زیاد لذت بردم.
پاریس قهوه خانه و تماشاگاه دنیاست
ما مخلوق عمرمان مادام عبث صرف می شود و هیچ افسوس نداریم و اینها دمی بیهوده نمی گذارند .
تابستان ۱۴۰۰ پاریس همیشه برای ایرانیان نمادی از شهری رویایی بوده و شیفته ی این شهر بودن. تو این کتاب آقای شیروانی مجموعه ای از مقالات ایرانیان دوره ی قاجار در مورد این شهر رویایی رو جمع آوری کرده. فاصله ی نوشته شدن این مقالات تو بعضی از موارد زیاده و تو یکیشون یکی از زشتی و کثیفی پاریس حرف زده و بعد هرچی جلوتر می ریم فقط وصف شگفت انگیزی و زیبایی پاریس رو داریم. به نظرم نویسنده ی کتاب بایو طبق این تاریخ ها مقالات رو مرتب می کرد و ایراد دیگه ی کتاب هم اینه که یه لغت نامه ای انتهای کتاب آورده شده اما بدون هیچ شماره گذاری یا ارجاع مناسب تو متن. با این حال در مجموع از کتاب خیلی زیاد لذت بردم.
پاریس قهوه خانه و تماشاگاه دنیاست
ما مخلوق عمرمان مادام عبث صرف می شود و هیچ افسوس نداریم و اینها دمی بیهوده نمی گذارند
کتاب شرح سفر چند تن از رجال قاجار به پاریس است. خب اگر اهل خواندن توصیفات هستید این کتاب بسیار توصیه میشود کمااینکه جایی مثل برج ایفل از زبان چندین شخصیت چند بار توصیف می شود.من توصیفات دوست ندارم پس دوستش نداشتم و صرفا خواندم چون حاصل زحمت دوست عزیزی بود. البته مقایسه شرایط پاریس ۱۰۰ سال پیش با ایران امروزی هم می تواند موقع خواندن کتاب چالش خوب و بعضا تلخی باشد که خواننده می تواند انجام دهد.
اوایل کتاب خوب بود. مسافران دوران قاجار از دیدن چیزهایی شگفت زده می شدن که برای ما الآن خیلی عادیه... پیک دم درب منزل، آسانسور، فروشگاههای بزرگ چند طبقه، پنکه سقفی... ولی در ادامه کسل کننده شد و به سختی تونستم تمومش کنم! در کل توصیه می کنم اگر خواستید بخونید، کتاب رو از کتابخونه ای جایی قرض بگیرید! پول خرجش نکنید :)
متن کتاب یه جاهایی خسته کننده میشد و دوست داشتم زودتر تموم بشه ولی در کل به تاریخ و سفرنامه خوانی علاقه دارم مخصوصا اگر مربوط به زمانی باشه که سفرکردن انقدر مشکل بوده کتاب راجع به مسافران دوره قاجار به فرانسه و پاریسه که مشاهداتشون رو به شیوه گفتار زمان قاجار نوشتن که جالب بود «پاریس از دور نمایان شد» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/28979
روح شهر کلاف پیچیده ای از عناصر دیدنی و نادیدنی اش است، همه شهرها با مجموعه ای از عناصرشان شکل می گیرد، روح شهر مثل روح آدم ها بالا و پایین زیاد دارد...کتاب نگاه چند شخصیت دوره قاجاریه به پاریس است و بسیار خواندنی....لذت بردم.