Jump to ratings and reviews
Rate this book

81490

Rate this book
آنچه در این اوراق می‌خوانید «سرگذشتی» نیست که براساس زندگی در بازداشتگاه‌های تمرکز اسیران نوشته شده باشد. نیز این اوراق از آنچه در «اردوگاه‌های مرگ» شنیده و دیده شده یا خود بر سرگذشته است روایتی نمی‌کند. این اوراق، تنها و تنها رونویس چیزهایی است که من در جریان یک سال گرفتاری خویش، در سلول انفرادی و اردوگاه‌های کار اجباری، شتاب‌آلوده بر پاره کاغذهایی یادداشت کرده، توفیق یافته‌ام از شبیخون‌های مکرر زندانبانان‌شان درامان نگه دارم بی‌آن‌که اکنون، هیچ‌گونه دستی در آن برده باشم حتا در نحوه‌ی بیان آن. در این یادداشت‌ها، بیش از هر چیز روی سخن با عزیزانی است که من در طاقت‌فرساترین لحظات آن آزمایش محنت‌بار، احساس می‌کردم که آن‌گونه سخت به دستان کودکانه‌شان آویخته‌ام. با دست راستم به دستان ایزابل و به دستان ژروم با دست چپم،ما می‌خواهیم که، دست کم، فرزندان ما از آنچه برما گذشته است آگاه باشند و این حقایق را هرگز از یاد نبرند. نیز در این یادداشت‌ها روی سخن با کسانی است که از آن دوران محنت و درد، در تاریخ زندگی خویش فصلی مشترک یافته‌ایم. و اکنون این کلمات، با همه‌ی نارسایی خویش آن دنیای ناانسانی را که ایشان نیز در آن درهم شکسته‌اند و خرد و متلاشی شده‌اند، بار دیگر بر پای می‌دارد. زیرا تنها و تنها هم این گروهند که می‌توانند آن را چنان که بود در خاطره‌ی خویش تجسم دهند. با نابینایی که هرگز مردمکانش از تابش نور تأثر نپذیرفته است چه‌گونه از رنگ‌ها حکایت توان کرد؟ و سرانجام، در این یادداشت‌ها روی سخن با همه آن کسانی است که به حقیقت با ما در این اعتقاد همداستانند که اگر مشیت‌الهی بر این قرار گرفته است که از اسیران بوخن والد، اشتروف هوف، داخاو، آشویتس، برگن بلزن و دیگرکشتارگاه‌ها چند تنی جان به سلامت ببرند، تنها از برای آن بوده است که اینان بی‌هیچ فتوری صدا بر دارند، از آنچه در این معابر دوزخ گذشت پرده برگیرند، و بر آنچه که دستکار عاشقان حکومت سرنیزه و زور بر میلیون‌ها تن مردم بی‌گناه رسید، شهادت دهند.
ما، هم از آن دم که آزادی یافتیم، بر آنچه به ما رفت قلم عفو کشیدیم… بخشیدن؟ _ آری بخشیدیم. اما فراموش کردن _ نه! هرگز فراموش نمی‌کنیم!

175 pages, Paperback

Published October 1, 2017

2 people are currently reading
61 people want to read

About the author

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
13 (17%)
4 stars
28 (38%)
3 stars
26 (35%)
2 stars
5 (6%)
1 star
1 (1%)
Displaying 1 - 13 of 13 reviews
Profile Image for پیمان عَلُو.
346 reviews291 followers
August 16, 2023
{ اگر بیماری قلبی دارید،از خیر خواندن این ریویو بگذرید...}

نمی‌دانستم بعد کتاب چه بنویسم،تصمیم گرفتم استفراغی«ریویویی» نداشته باشم...چیزی هم برای گفتن نبود...
از چه می‌توانستم بنویسم...اردوگاه‌های کار اجباری،کوره‌های آدم سوزی،سلول ها گاز،آشویتس،برگن بلزن، بوخن والد... ؟!
مگر باورتان می‌شود؟! چه؟! اعمال شاقه؟! زنده سوزاندن انسان در کوره های آدم سوزی ؟! باورتان نمی‌شود؟! نه؟!
پس،سلین بخوانید ! حتما بخوانید!
آهان سلین دوست ندارید ؟! چرا؟! چون سیفون انسان دوپا را می‌کِشد؟
داستایفسکی را که دوست دارید،برایش سر و دست هم میشکانید!برایتان یک صفحه از برادران کارامازوف را این زیر بنویسم؟
این که دیگر داستایفسکی جانتان است، که دارد از جنایات تُرک های عثمانی می‌گوید:
ايوان: «راستى اخيرا به يک بلغاری در مسکو برخوردم که برایم از جنایاتی گفت که به‌دست ترکان و چرکسی‌ها در سرتاسر بلغارستان،از ترس قیام عمومی اسلاوها،انجام گرفته بود. آنها دهات را می‌سوزانند،می‌کُشند. به زنان و کودکان تجاوز می‌کنند زندانیهاشان را باگوش به نرده‌ها ميخ می‌زنند،تا صبح همچنان رهایشان می‌کنند،و صبح به دارشان می‌کشند -انواع و اقسام کارهایی که در تصور نمی‌آید. مردم گاهی از ستمبارگی بهیمی دم می‌زنند. اما اين بی انصافى و تهمت بزرگی در حق بهائم است؛ جانور نمی‌تواند به ستمبارگی انسان باشد،که ستمش بسیار هنرمندانه است. ببر فقط می‌درد و به دندان می‌کشد،از او جز اين برنمی‌آید. هرگز به فکر میخ‌کردن مردم با گوش نمی‌افتد،حتی اگر قادر به چنین کاری باشد. اين ترکان از شکنجه‌دادن به کودکان هم لذت می‌بردند؛ با شکافتن رحم مادران،کودکان را بیرون می‌کشیدند،و کودکان را به‌هوا می‌انداختند ‎و پیش چشم مادرانشان, آنان را با نوک نیزه می‌گرفتند. انجام اين کار در پیش چشم مادران،به سرگرمی چاشنی می‌داد. اين هم صحنه ای دیگر که به نظرم آمد بسیار جالب است. مادری لرزان را مجسم کن،با کودکش در بغل،و دایره‌ای از ترکان مهاجم بر گردش. آنان تدارک تفریحی را دیده‌اند؛ کودک ‎را ناز و نوازش می‌کنند،مى‌خندند تا به خنده‌اش وادارند. موفق می‌شوند،کودک می‌خندد. در همان لحظه،یکی از ترکان لوله طپانچه‌ای را در فاصله‌ای بسیار نزدیک رو به صورت کودک می‌گیرد. کودک از شادمانی می‌خندند. دست های کوچکش را به سوی طپانچه دراز می‌کند. و آن تُرک ماشه را می‌كشد و مغز کودک را متلاشی می‌کند. هنرمندانه بود،نبود؟
راستی،ترکان مخصوصا به چیزهای بامزه علاقه دارند.» 
آليوشا پرسيد: «برادر مقصودت چیست؟»
  ‎ایوان گفت:«بنظرم اگر شیطان وجود نداشته باشد و انسان او را آفریده باشد،او را به صورت و شباهت خودش آفریده است.


( هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا
آنچه این نامردمان با جان انسان می‌کنند)
#فریدون_مشیری

بابت این صفحه هم معذرت خواهی میکنم،شاید تصوراتتان از این موجود دوپا خراب شد.شاید بهشت دروغین را به جهنم واقعیت ترجیح می‌دادید ...
اما چه می‌شود کرد؟! فدای سرتان
آنچه مهم است این است که همه فراموش میکنیم:
بگذارید این ریویو را با چند خطی از آخرین صفحه‌ همین کتابِ واقعی تمام کنیم:
به زودی همه چیز فراموش خواهد شد.به زودی ما به بزرگترین اشتباه خود پی خواهیم برد،آن هم این که شاهدین بازگشته از دنیایی نا انسانی هستیم که چه خوب بود برای خاطر وجدان بشریت می‌توانستیم بگوییم که به هیچ روی، هرگز،چنین چیزی وجود نداشته است.
Profile Image for KamRun .
398 reviews1,619 followers
January 18, 2019
ما برای انکه خود را نجات دهیم، هر لحظه در عالم خیال در این جهان زیسته‌ایم، آری. اما همه‌ی آنچه دیده و شنیده و تحمل کرده‌ایم و دردش را با جسم و جان خویش چشیده‌ایم، از ما موجوداتی دیگرگونه ساخته است. در ما گودالی هست، خلائی هست چونان چاهی بی‌انتها. ما دیگر نخواهیم توانست چنانکه باید به دیار زندگان بازگردیم. - برداش آزاد از کتاب

کتاب، روزنگاری‌های آلبر شمبون، نایب کنسول فرانسه و عضو نهضت مقاومت فرانسه و زندانی شماره‌ی 81490 اردوگاه بوخن‌والد است که در همان روزهای اسارت به صورت جسته و گریخته و منقطع بر تکه‌های کاغذ نوشته شده است. کتاب هم از لحاظ روایی و هم از لحاظ محتوا ضعیف‌تر از آثار دیگر بازماندگان اردوگاه‌های مرگ است و شاید نگارش در لحظه، اگر ادعای نویسنده حقیقت داشته باشد، این گسست‌ها و شلختگی‌ها و ایجاز اعصاب‌خرد‌کن را توجیه کند. البته ترجمه‌ی شاعرانه و خاطره‌انگیز شاملو این ضعف کتاب را تا حدی پوشانده است
یکی از نکات جالب داستان شمبون، اشتراکات ظریف با روایت روبر انتلم در نوع بشر است. با توجه به اینکه هر دو زندانی در بازه‌ای بصورت مشترک در بوخون‌والد زندانی بوده‌اند، مشترکا به چند مورد اشاره می‌کنند. از جمله به پیرمردی رعشه‌ای که نازی‌ها برای جور کردن بساط خنده، قیچی به دستش می‌دهد و وادارش می‌کنند موی زندانیان را کوتاه کند، یا جوان نابینای عضو نهضت مقاومت فرانسه که پیوسته توسط کاپو‌ها و اس‌اس‌ها تمسخر می‌شد
Profile Image for Elham Asgari.
70 reviews59 followers
February 7, 2023
چه خوب بود برای خاطر وجدان بشریت می‌توانستیم بگوییم که به هیچ‌روی، هیچ‌گاه، چنین چیزی وجود نداشته است.
Profile Image for Peiman.
652 reviews201 followers
June 27, 2022
آلبر شمبون از اعضای نهضت مقاومت فرانسه توسط سربازان گشتاپو دستگیر میشه، چند ماهی در زندان انفرادی و مورد بازجویی قرار میگیره و در نهایت به یکی از اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده میشه. کتاب ۸۱۴۹۰ شرح این وقایع از ابتدا تا نحوه‌ی برگشتن به خونه هست. واقعیت اینکه خیلی از قسمت های کتاب که راجع به اردوگاه بود منو یاد فیلم فهرست شیندلر انداخت. از دو منظر میشه به کتاب نگاه کرد، منظر اول اینکه یک شخص که خودش این اتفاقات رو پشت سر گذاشته اونها رو تعریف کرده و جنایات نازی ها رو نشون داده و این خب ارزش تاریخی و واقعیت رو داره اما از منظر ادبیاتی، با عرض پوزش از آقای شمبون داستان کشش آنچنانی نداره، نه از دید داستانی که خب شرح واقعیت رو نمیشه تغییر داد، اما نوع گفتار و تعریف کردن رو میشد تغییر داد. به هر حال به نظر میاد هدف نویسنده نوشتن شرح وقایع و سختی ها و نشون دادن قصاوت نازی ها بوده که به این هدفش رسیده.ه
Profile Image for Ariana.
178 reviews20 followers
August 3, 2018
.
کتاب خوبی بود...
نمیتونم بگم عالی بود اما خوب بود... مثل یه فیلم از جنگ جهانی دوم... صحنه های توصیف شده سرد و خالی از عواطف بودن و گاهی وحشت آور.
تلخی ماجرا اونجا بود که نشون میداد "انسان" همین بود! انسانی که انتخاب کرده بود چنین جنایتی به راه بندازه...
کتاب خاطرات شمبون هست از دستگیری توسط اس اس و رفتن به اردوگاه کار اجباری...
و پنج سال زندگی زیر اشلاگه(شلاق) اس اس ها و شکنجه های روحی و فیزیکی رو به نمایش در میاره که میشه گفت روح رو مچاله میکنه از درد...
هرکس هیتلر رو تقدیس میکنه یا دوستش داره باید این کتاب رو بخونه...
.
.
.
چه خوب بود برای خاطر وجدان بشریت می‌توانستیم بگوییم: به هیچ روی، هیچگاه، چنین چیزی وجود نداشته است.(صفحه 175)
.
.
یاد قسمتی از اهنگ "خالی" شاهین تجفی افتادم با خوندنش:
.

آقا " ما " زیاد بود آقا

آنقدر زیاد که هرچه میکشتیم تمام نمی شدند

و خونِ تاریخ بود ریخته از خشم آخته

هرچه میدادند تمام نمی شدند

پوست ، رختخواب اسید

چشم ، چاله های منتظر

" ما " تخت روی تخت خوابیده مرده میدادند

تمام نمیشوند ...

آن زخم ها برایمان غریبه بود 

سیگارم پوستش را مکید 

مامور بودم و معذور

مرگ شغل شریفی نیست آقا 

مرگ شغل شریفی نیست...
Profile Image for Bahar Borazjaniyan.
31 reviews6 followers
July 23, 2020
کتاب، صرفاً خاطراتِ نویسنده از دورانِ کشتار و نسل کشی حزب نازی در اردوگاه‌های کار اجباری رو روایت می‌کنه؛ و از اون‌جایی که نویسنده یادداشت‌هایی که در دوران زندانی بودن‌اش نوشته بود رو بدونِ تغییر و ویرایشی منتشر کرده، کتاب بی‌نهایت تاثیرگذار و واقعی‌ست.
برخلاف عده‌ی کثیری که با ترجمه‌های شاملو مخالف هستند، با ترجمه‌اش ارتباط گرفتم و لذت بردم از خواندنِ این کتاب.
در کل، اگر علاقه‌مند به ادبیات جنگ و پساجنگ باشید، این کتاب انتخاب خوبی خواهد بود.
Profile Image for Mohsen.khan72.
324 reviews45 followers
November 20, 2018
نمی دونم چی باید گفت ازش اما چیزی که میشه فهمید اینکه انسان تا به کجا به حقارت تن میده که به این شکل عظیم و دهشتناک موجودی رو چنان از همه چیز دریغ کنه که تو گند و کثافت بمونه و بدتر از یه حیوون زندگی کنه.
لعنت به هیتلر با هر فلسفه مزخرفی که داشت و باعث شد تعداد زیادی جهنم واقعی رو تجربه کنن و به اونا که هیتلر رو دوست دارند به هر نحوه بهش اعتقاد دارند خیلی صریح میگم برن درشونو بزارن.😉
Profile Image for Azimeh.
144 reviews14 followers
May 24, 2023
چهارشنبه بیست و دوم دی ماه هزار و چهارصد
--------------------------------------
ااین کتاب یک خودنگاره تلخ بود. یک تجربه‌ی زیسته‌ی جانفرسا. این کتاب تلخی و زشتی جنگ رو با خودش داره.
آلبر شمبون نویسنده ی این کتاب که از فعال نهضت مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم هستش.
درد و رنجی که در این کتاب گفته شده قابل درک نیست.
همیشه حتی با دیدن فیلم هایی با همین موضوع، درک نکردم این حجم از خشم و عصبانیت و انسان ستیزی، برای چی بوده!
اون افسرهای اس اس، قطعا روحی در کالبد نداشتن، که در غیر اینصورت کاری که هم نوع با هم نوعش کرده در اون زمان، غیر قابل هضم و بس دهشتناک هست.
--------------------------------------
برای من تاثیرگذارترین بخش کتاب ، صفحه ١۵٣ بود.
--------------------------------------
به امید دیدن دنیایی بدون جنگ ...
101 reviews2 followers
September 1, 2022
تابستان ۱۴۰۱

به یاد همه ی یاران اعزام شده به کار اجباری. به یاد همه ی آنها که زیر ضربه های تازیانه مردند، آنها که از گرسنگی مردند، آنها که از ناامیدی مردند، آنها که بر دارها مردند ...ص۷

امید بزرگترین جنون آدمی است. ص۳۰

حزن انگیز چون در زندان.ص۳۱

انسان یا باید آزاد باشد یا محبوس ، اما نه در شکنجه ی مداوم مشاهده ی آزاد زیستن دیگران.ص۴۹

دراز مثل یک روز بی نان. ص۱۲۴
35 reviews
July 26, 2022
این کتاب بخونید کنارش پیانیست و شیندلرز لیست هم ببینید بعدش چنان وحشتی شمارو میگیره که میتونید تا مدت ها کابوس ببینید‌. داستان در مورد یکی از سیاست مدارهای فرانسوی که در حزب مقاومت فرانسه در زمان جنگ جهانی دوم عضو بوده و بعد مدتی دستگیر میشه و به زندان نازی ها و از اونجا به ارودگاه کار اجباری(بوخن والد) می‌ره، تمام بدبختی و زجر هایی که کشیده کاملا با پوست و استخوان حس میشه و آدم به درد میاره ولی در آخر بعد از پایان جنگ آزاد میشه و دوباره به زندگی برمی‌گرده. نکته قابل توجه کتاب امید ونویسنده برای بقا اون هم فقط بخاطر وجود خانواده‌اش هستش که فقط با فکر اونا تمام این مصیبت طاقت میاره و البته آیین کاتولیک مسیحیت.
از آن روز که کال‌ور بر پهنه زمین قدم برافراشت، امید دیگر جنون نیست. لحظه ها تا بدان حد توان فرساست و زندگی تا بدین پایه در رنج و شوربختی میگذرد... آیا با مرگ- که تعبیر دیگر بازیافتن خویش در پناه خداوند است- چه چیز ما به «خطر» می‌افتد؟ -هیچ مگر اینکه روح وجدان خود را شایسته‌ی وصلی چنین عظیم نبینیم! اندیشه وین‌یی, انکار مطلق نجات است.ص۳۰
تفاوت بسیار هست، میان جدی گرفتن زندگی و جدی گرفتن دنی.ا زندگی چیزی است که به یک اندازه جدی است و زیبا؛ اما دنیا ... نه! دنیا را، حق همین است که آدم زیادی جدی‌اش نگیرد.ص۳۶
چنان بیش از پیش در این گنداب فرو می رویم که هر چیزی را می پذیریم و با گردن نهادن به آن کلکش را می کنیم، و به دور کمترین چیزی که برایمان باقی مانده است، در ذهن خود فلسفه ای می بافیم. عجیب این است که وقتی این کمترین چیز باقیمانده هم به نوبه خودش جویده شد و از میان رفت، آنچه باز هم تا دیشب و دیروز زیر بار نرفتنی و تحمل ناپذیر جلوه می کرد، تحمل پذیر و زیر بار رفتنی می شود. حال آنکه صد بار خود گفته بودی اگر فلان و فلان چیز پیش بیاید، آن وقت دیگر «نه! آن را دیگر اهلش نیستم»... اما به زودی «آن چیز» هم پیش می آید و توهم «اهلش هستی».ص۱۰۸
چه تصمیم سرسختانه ای برای «زندگی کردن» در روح فرد فرد ما ریشه کرده است! این تصمیم، تنها برای آن است که گذشته خود را بازیابیم. گذشته‌ای که چنین ناچیز و فقیر در نظر هر یک از ما نقش می بندد.ص۱۱۳
ما به سرنوشت چهارپایان مزارع حسرت می خوریم.ص۱۲۳
Profile Image for Mahmoud.
222 reviews11 followers
February 18, 2020
برای من جالب بود که بعد از خواندن کتاب کلود ولگرد این کتاب رو خوندم. توصیف شرایط بازداشتگاهها تفاوتی با هم نداشت. در این کتاب به ادعای نویسنده با تک نگاری‌هایی مواجهیم که به جز بخشهای اول کتاب، خیلی انسجامی ندارد. اما معجزه ترجمه احمد شاملو هر نوشته معمولی را به شاهکار تبدیل می‌کند.
بخش‌هایی از کتاب:
با نابینایی که هرگز مردمکانش از تابش نور تأثر نپذیرفته است چه‌گونه از رنگ‌ها حکایت توان کرد؟
ما، هم از آن دم که آزادی یافتیم، بر آنچه به ما رفت قلم عفو کشیدیم… بخشیدن؟ _ آری بخشیدیم. اما فراموش کردن _ نه! هرگز فراموش نمی‌کنیم!
Profile Image for Hasti Makhdoum.
43 reviews1 follower
September 24, 2025
I would give it a 3 as a honor to the suffer they have taken to deliver this view of the Nazi and their brutal era.
What was very interesting to me, and also triggered me cause I felt bad to judge a person who was at this situation, was that at any moment which ease has come to this narrator, he started to judge other prisoners and usually hate them and be ignorant to them...!
and as soon as he came back to his country, the first thing that bothered him was the fact that no one was indicating the difference between the prisoners who were guilty over a "crime" and the prisoners who were arrested for being anti Nazi. At some point there is logic in it but when you see all of them were suffering in same prisons with same inhumanely punishments... well... I mean, I can hardly even agree a murderer deserved Nazi prisons!
But at the end, I feel ashamed of judging the narrator to be honest...
20 reviews1 follower
September 29, 2018
خواندن خاطرات کسی که ماه ها اسیر ارتش نازی بوده و در شرایط مرگباری زندگی کرده آسون نبود حتی اگر در آخر منجر به آزادی، برگشت به وطن و دیدار با خانواده باشه، حتی اگر شاملو آن یادداشت های تکه تکه و گاه بی ربط رو ترجمه کرده باشه.
به امید روزی که جنگ از کره زمین محو بشه.
Displaying 1 - 13 of 13 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.