Jump to ratings and reviews
Rate this book

ساندویچ برای حیدر نعمت زاده

Rate this book
در این کتاب نه خبری از اشباح ترسناک و دیو تک‌شاخ هست و نه اثری از جن و پری و اسب بالدار، ولی داستان «عَلو» و «داوود» شما را از خنده روده‌بُر می‌کند. این دو نفر عاشق دوچرخه‌سواری هستند، همین‌طور عاشق ساندویچ. اما نه دوچرخه‌سواری بلدند، نه پولی برای خریدن ساندویچ دارند. زنگ تفریح که می‌شود، دزدکی دوچرخه‌ی «امیرو»، بچه‌شرّ کلاس را برمی‌دارند و می‌زنند به چاک، باید «ساندویچ برای حیدر نعمت‌زاده» را بخوانید تا ببینید که علو چه پدیده‌ای است. قطعاً این کتاب همان‌قدر که نویسنده‌ی کتاب را خنداند، شما را هم می‌خنداند.

125 pages

1 person is currently reading
12 people want to read

About the author

منصور علیمرادی

7 books8 followers
منصور علیمرادی (زاده ۱۳۵۶)، نویسنده، شاعر، پژوهشگر فرهنگ عامه و روزنامه‌نگار ایرانی است. او برای رمان تاریک ماه برگزیده هفت اقلیم و همچنین نامزد جایزه چهل و جایزه ادبی بوشهر شده‌است.همچنین برای کتاب اشعار و ترانه‌های شفاهی مردمان حوزه هلیل‌رود برگزیده جایزه باستانی پاریزی شد

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
2 (7%)
4 stars
7 (25%)
3 stars
10 (35%)
2 stars
7 (25%)
1 star
2 (7%)
Displaying 1 - 8 of 8 reviews
Profile Image for Arezoo Gholizadeh.
Author 23 books142 followers
November 28, 2020
سال ۹۶ بود که رفته بودم نمایشگاه کتاب ارومیه و این کتاب رو خریدم و همون شب که توی هتل تک‌وتنها بودم خوندمش.
«علو» و «داوود» من رو از تنهایی درآوردن و خندوندن کلی کیفورم کردن. جذاب‌ترین بخش کتاب لهجه‌ی شخصیت‌ها بود که فضای داستان رو منحصربه‌فرد کرده بود و هنوز که هنوزه حرف زدنشون توی گوشمه.

از پشت جلد کتاب:
می‌گویم: «علو! به دوچرخه‌ی این یارو دست نزن، شر می‌شود، این امیرو بچه‌ی خیلی بسیار دعواگری است، هیکل دارد به اندازه‌ی چی!» می‌گوید: «رکاب که بزنی، چراغ پشت گلگیرش روشن می‌شود، دیده‌ای؟ از دوچرخه‌ی عبدلو هم باحال‌تر است.» می‌گویم: «برعکس خود امیر، دوچرخه‌اش خیلی قشنگ و باحال است، چرخ‌هایش هم پر از نوارهای رنگی‌اند.» می‌گوید: «تازه یادش رفته قفلش کند» صدای جیغ و بوق و سوت بچه‌ها بلند شده، علو می‌گوید: «کاشکی ببازیم» می‌گویم: «چرا؟» می‌گوید: «چون امیرو در تیم منتخب مدرسه همه‌کاره است. شر است، همه‌اش دعوا می‌شود با آدم، عصبانیت دارد، مثل چی بچه‌ی نامردی است.»
Profile Image for Aurora.ˑ⊹.
23 reviews1 follower
July 20, 2024
″ساندویچ برای حیدر نعمت زاده″ یه کتاب خنده‌داره برای وقت‌هایی که احساس می‌کنی به یه ساندویچ خیارشور دار احتیاج داری، یه ساندویچ با سبزی و سس خوشمزه با همراه نوشابه!
بعد از خوندن این کتاب خیلی دلم می‌خواد که یکی از ساندویچ‌های مغازه‌ی ساندویچ‌پزی مش‌‌رحیم رو امتحان کنم، اینم بگم که اگه گرسنه هستین سمت این کتاب نرین.

این کتاب از اسمش منو سمت خودش کشوند، ولی وقتی خوندمش بنظرم ارزشش رو داشت که بخرم؛ چونکه داستان‌های علو و داوود خیلی بامزه بود و باعث شد که من بخندم.
Profile Image for Batul.
169 reviews83 followers
October 10, 2025
کشش داستان از اداسط خوب بود. لهجه خیلی ناآشنا بود، به خاطر همین نمی‌تونستم تصور کنم چطور صحبت می‌کنن. نسخه صوتی نمی‌دونم هست یا نه ولی حتما صوتیش یا فیلم و سریالش جذاب میشه.

107 reviews1 follower
March 26, 2023
داستانی شیرین به خوشمزگی اسمش " ساندویچ برای حیدر نعمت زاده" است، داستانی بلند برای نوجوانان که از هیجان و شیطنت، از رفاقت های بزرگ در سن کم لبریزه..."ساندویچ برای حیدر نعمت زاده" داستانی از آرزوهای دوره نوجوانیه...داستانی که نویسنده با طنز کلام و شیرینی قلمش اون رو منحصر به فرد کرده...این کتاب از گفتگوهای طنازانه پره و تضاد دنیای شهر و روستا رو به خوبی نشون میده...این کتاب لحظه های ماندگاری رو شکل میده و سخن آخر "بزرگسالان عزیز، این کتاب برای خود شما نوشته شده و نوجوان درونتون با خوندنش به وجد می یاد"... با طاقچه خودمون و نوجوانان اطرافمون رو به صرف "ساندویچ برای حیدر نعمت زاده" دعوت کنیم.
لینک کتاب
https://taaghche.com/book/62624
110 reviews3 followers
March 20, 2023
داستان دوتا پسربچه روستایی که عاشق دوچرخه یکی از هم مدرسه ای ها شدن.
پسری که هیچکی رو تحویل نمیگیره و خیلی به دوچرخه اش مینازه.
تصمیم میگیرن دوچرخه رو یواشکی بردارن و برن هم ساندویچ بخورن هم یه دوری بزنن....
تو مسیر کلی اتفاق میوفته و دوچرخه داغون میشه و....
اصلا دوسش نداشتم.
کلی حرف بی ادبانه داشت.
آخرشم نفهمیدم نکته مثبت کتاب یا هدفش چی بود؟🤷‍♀

«ساندویچ برای حیدر نعمت‌زاده» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/62624
Profile Image for Farzan.
93 reviews
December 4, 2019
داستان دو پسر بچه ، توی زمان اعلام آتش بس جنگ هشت ساله ایران و عراق هستن وقتی همه در حال برگذاری جشن پایان جنگ هستن این دوتا دنبال شیطنت و خراب کاری‌ان.
متن بامزه‌ایی داره ، میشه همه شخصیتهارو با لهجه دلنشین تصور کرد .
Profile Image for Farzaneh.
20 reviews
April 9, 2021
کتاب ویژه نوجوانان هست.
هنگام خوندن کتاب لبخند از لبم دور نمی‌شد بخاطر داستان‌های بامزش.😀
نثرش هم که چاشنی لهجه کرمانی داره و عالیه.😍
در اخر هم باید بگم بیچاره دایی اسفندیار که از اول تا اخر داستان روحش روی ویبره بود😂
Profile Image for Nazanin.
283 reviews23 followers
September 13, 2021
مدل نگارش کتاب رو دوست نداشتم اصلاً نمی‌دونم مدل فارسیش چی بود ؟ رفتم سرچ کردم دیدم به گویش کرمانی بوده ولی من اصلاً نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم توی ریویو‌ها هم خونده بودم که کتاب طنزه ولی راستش من حتی یک بار هم نخندیم😐 حتی یک جمله هم توی کتاب پیدا نکردم که هایلایتش کنم📖
Displaying 1 - 8 of 8 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.