روح و داستان های دلهره آور دیگر

by Guy de Maupassant, لادن میرمحمد صادقی (مترجم)

"این مجموعه حاوی هیجده داستان كوتاه درباره روح و سرزمین مردگان است .عناوین برخی داستان‌ها عبارت‌اند از : (( پدر ژوداس )) ، (( روح )) ، (( خوف )) ، (( تنهایی )) ، (( شب )) ، (( موجود مریخی )) .(( روح )) داستانی است دلهره آور از خاطرات پیرمردی از اهالی (( تور ـ ساموئل )) او می‌گوید : ماه ژوئیه سال 1827 در شهر (( روان )) عهده‌دار پست نگهبانی بودم .هنگام گشت یكی از دوستان دوران جوانی‌ام را دیدم .او بسیار خسته و ناتوان به نظر می‌رسید .دوستم به من گفت كه سال‌ها پیش عاشق دختر جوانی شده و با او ازدواج كرده ، اما همسرش پس از یك سال به علت ناراحتی قلبی مرده است .دوستم در ادامه سخنانش از من خواست تا به خانه اش بروم و چند نامه برایش بیاورم .من به منزل او رفتم .باغبان مرا به اتاق راهنمایی كرد .هنگامی كه در اتاق مشغول پیدا كردن نامه‌ها بودم صدایی عجیب به گوشم رسید . ناگهان ..."

Genres: Short Stories, Horror, School, Literature, France

164 pages, Paperback

First published January 1, 1883

About the author

Henri René Albert Guy de Maupassant was a popular 19th-century French writer. He is one of the fathers of the modern short story. A protege of Flaubert, Maupassant's short stories are characterized by their economy of style and their efficient effortless dénouement. He also wrote six short novels. A number of his stories often denote the futility of war and the innocent civilians who get crushed in it - many are set during the Franco-Prussian War of the 1870s.

Reviews

[Astraea · Rating 3 out of 5]

روح و داستان های دلهره آور دیگر نوشته گی دو موپاسان
این مجموعه حاوی هیجده داستان كوتاه درباره روح و سرزمین مردگان است .عناوین برخی داستان‌ها عبارت‌اند از : پدر ژوداس ، روح ، خوف ، تنهایی ، شب ،موجود مریخی
داستان های کوتاه با مضامین اسرارآمیز.دلهره آور و ناشناخته. داستانهایی در مورد جنون، مرگ، شکست، ناکامی، توهم...خود موپاسان با بیماری های روحی و جسمی دست به گریبان بوده و اقدام به خودکشی هم میکنه و درنهایت در سن 42 سالگی در تیمارستان از دنیا میره. این داستانهای کوتاه هم همچین مضمونهایی داره.
----
بزرگترین مصیبت انسان تنهایی اوست.

[P.E. · Rating 3 out of 5]

Épouvante éprouvante

Nouvelle fantastique classique, assez bien tournée, et qui rappelle certains contes dans Les Diaboliques, pas son ambigüité et ses méandres dans la narration rapportée par le marquis.

[Unidentified · Rating 3 out of 5]

اولین بار با خوندن کتاب لوئیز روک کوچولو و کاملا اتفاقی با نویسنده ای به نام "گی‌دو موپاسان" آشنا شدم... نویسنده ای فرانسوی که قلمش شیوا و جذابه و جوری داستان کوتاه مینویسه که شاید با دو صفحه داستان فکر تو رو ساعت ها درگیر کنه .
این کتاب هم مجموعه ای از ۱۷ تا داستان کوتاهه که همشون حول یه موضوع می چرخن: "ترس"
ترسی که تقریبا تو همه ی داستانا تو تنهایی و نادانی آدما حس میشه ...
به قول خود موپاسان: "تنها زمانی میترسیم که قادر به فهم چیزی نباشیم"
قلم نویسنده عالی بود ولی خب موضوع بعضی داستانا چندان چنگی به دل نمیزد. امتیاز من به این کتاب بین دو و نیم تا سه بود .

[Latasha · Rating 3 out of 5]

if she ask if she's pretty, get the hell out of there! creepy freakin ghost!

[Kiana · Rating 3 out of 5]

تنها ناامید و خسته از درد ، درحالی که در بدبختی به سر میبرد ، به خودکشی فکر می‌کرد.

[tea · Rating 5 out of 5]

čitala sam mopasana pre dve, tri godine, bilo je obavezno u školi, ali nisam tada u njemu videla ni malo posebnosti. sređujem policu pre nekoliko dana i vidim ovo izdanje, mama ga je donela iz sela pre nekoliko godina, i otvorim, onako nasumično, pripovetku ON. i možda se magija ne bi ni osetila da sam prvo otvorila neku drugu, ko zna? ovako, ON me je naterao da nastavim sa čitanjem, bez ikakvog reda, ne po redosledu koji je priložen, i evo šta sam zaključila: mopasan piše o opasnostima samačkog života, o ljudskoj potrebi da ne bude sam. o strahu od samoće. piše on i o ljubavi, onako iskrenoj, čistoj, i ostalim istinama i našim potrebama i strahovima, priviđenjima i mukama. i sve je to, na svoj način, lepo. evo šta mi se izuzetno dopadalo:
...hoću neko biće kome mogu da prekinem san; da ga iznenada nešto upitam, nešto glupo, tek da čujem nečiji glas, da osetim kako se budi jedna duša, kako radi jedan razum... (on, 106)
...video sam kako se pojavio moj pisaći sto, retka dragocenost iz prošlog veka u kome su bila sva pisma koja sam primio, sva istorija moga srca, jedna stara istorija zbog koje sam toliko patio! (ko zna?,93)
umara me veoma brzo sve ono što se ne dešava u meni (ko zna?, 88)
mudrac kaže: možda? (horla, 69)
toliko.
<3

[Marcos Ibáñez Gordillo · Rating 4 out of 5]

Definitivamente, lo mejor de Maupassant son los relatos de terror. Traduje parte de este lubro hace unos años pa una asignatura de la carrera y me lo pasé pipa.
Transmite muy bien la angustia del verdadero pavor hasta por las cosas más cotidianas como, por ejemplo, perderse solo(sin tilde) de noche. Supongo que el quel autor estuviese grillao de la cabeza también ayuda xD

[Reyhan · Rating 4 out of 5]

موپاسان در هر شرایطی عالیه و واقعا دوسش دارم:)

[ناصر سليم · Rating 3 out of 5]

گی‌دوموپاسان، از نظر من یکی از بهترین نویسندگان مخصوصا در داستان‌های کوتاه است.
گرچه تمامی این داستان‌ها از نظر من جذاب و خواندنی نبود ولی با این حال قلم این نویسنده برای من چه در رمان چه داستان کوتاه ستودنی است.

۱۴۰۲/۱۰/۱۲
۲۰۲۴/۱/۲

[Gabrielle · Rating 4 out of 5]

surprenant comme chaque court texte reprend la même origine de l'angoisse (la solitude) mais est toujours unique et fait toujours effet. On plonge toujours dans la folie du personnage, qui arrive peu à peu, ne sachant pas si c'est terminé ou si ce n'est que le début. La victime se dit marquée, on est prévenu, alors on pense faire la part des choses mais toujours le drame s'immisce et nous surprend. "La nuit" est particulièrement saisissant sur ce mécanisme. Certains de ses textes sont des poèmes à la solitude, à l'effroyable enfer de l'existence et de la psyché : aussi fragile que chaque vie humaine. Pourtant dotée d'un pouvoir inégalable dans la Création, qu'il soit monstre, spectre ou présence : c'est au final la peur de se retrouver, la peur de rencontrer notre propre fragilité, la peur de la peur, et ça affole.

[Ravi · Rating 3 out of 5]

تصور نمی‌کنید هنگامی که دیگر روحی سرگردان نیست، شب بسیار خالی‌ است و سیاهی پیش پا افتاده‌ای دارد؟
با خود می‌گویم: دیگر هیچ واقعه فوق طبیعی و هیچ باور غریبی وجود ندارد. هرچه غیر قابل درک بود، درک شده و اتفاقات خارق‌العاده نابود گشته است.
دانش هر روز بیش از روز پیش مرزهای فوق طبیعی را پشت سر می‌گذارد و من آقا، متعلق به کهنه‌نژادی هستم که به این چیزها باور دارم.

[J Orange · Rating 4 out of 5]

Très sympa et rapide à lire