چشمه جوشان فرهنگ عاشورا در پی اعضار و قرون متمادی خالق اشعار و متون ادبی بلند و والایی در ستایش و پاسداشت مصیبت اعظم آل رسولالله در آن روز واقعه بوده است و از دل آنها والاترین و اعجابانگیزترین متون در ستایش و تعزیت و سوگورای حسینبن علی(ع) و یارن به خون غلطیدهاش در کربلا خلق شده است.
ادبیات ایران به ویژه ادبیات جوان امروز ایران نیز از چنین قاعدهای مستثنی نبوده است و در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد خلق آثار قابل توجهی در این زمینه بوده است. با این همه لذتی که خلق داستانی درباره این حادثه توسط یک نویسنده جوان در روزگاران پیش روی ما دارد، بسیار بیش از حس ستایش آمیزی است که ما با خواندن آثاری که پیش از این درباره عاشورا خواندهایم. رمان«فردا مسافرم» نوشته مریم راهی یکی از تازهترین آثاری است که با چنین رویکری و در پی چنین اتفاقی از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.
راهی که دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته زبانشناسی است پیش از این نیز دو اثر داستانی برپا و یوما را منتشر کرده بود که رمان یوما را شاید بتوان یکی از معدود آثار بلند داستانی دانست که در ستایش و شرح زندگی بزرگ بانوری اسلام، حضرت خدیجه کبری(س) نوشته شده است.
راهی در رمان تازه خود با عنوان «فردا مسافرم» داستانی عاشقانه را در دل روزهای پر مصیبت پس از واقعه عاشورا روایت میکند. دختری عاشق پیشه از اهالی کوفه که پدرش روزگاری نه چندان دور سفیر امام علی(ع) بوده و برای حرب با دشمنان حسین از کوفه خارج شده است. پدر اما چند روزی پس از عاشورا به خانه بازگشته و از شدت و حیرت از آنچه دیده قادر به صحبت نیست و در همین حین کاروان اسرای اهل بیت(ع) نیز به شهر وارد میشود و دختر به دیدار آنان میشتابند و از زبان آنها به روایت از آنچه رخ داده میپردازد.
داستان اما در این اندازه خلاصه نمیشود. بخشهای قابل توجهی از متن داستان روایتی است از زندگی برخی از شخصیتهای خاندان نبوی. نویسنده در فصولی از رمانش با بازگشت به گذشته و روایت سرگذشت تاریخی برخی از چهرههای خاندان نبوی سعی دارد تا برخی از خصوصیات آنها را که از ازل در درونشان نشسته را به قلم و کلمه بکشاند.
فردا مسافرم رمانی است عاشقانه که سه لایه از عشق را برای مخاطب خود معرفی میکند. عشقی قهرمان داستان به پسری کوفی که از امضا کنندگان نامه دعوت حسینبن علی(ع) به کوفه است، عشقی که اسرا و خانواده شهدای عاشورا به خاندان خود ابراز میکنند که بسیار سوزنده و در عین حال شیرین است و عشقی که فرزندان و پدران خاندان اهل بیت(ع) نسبت به آنها ابراز میداشتهاند.
مریم راهی در سومین تجربه داستان نویسی خود در این رمان، به فخامت و پختگی زبانی قابل توجهی دست پیدا کرده است، کلمات و عبارات و میزانسن داستانی را به خوبی شناخته است و از پس مقتضیات خلق درام برآمده است. او رمانی چند لایه را نوشته است که هم میتوان از تک تک جملاتش به صورت مجزا لذت برد و شیرینی و حس خواندن و شنیدن روضه را در جان زنده کرد و هم دل به ساختار داستانی آن بست.
. خوف نکن علی اصغرم، یا عزیزی!... خوف نکن پسرکم، یا اولیدی!...در آغوش مادر هستی ... و در حصن پدر... خوف نکن،ای آخرین یاور! اشکهایش را با قنداقهی علی اصغر پاک میکند و: دایهای در آسمانها منتظر توست... که شیرت دهد... شیری گوارا... تکانش میدهد علی اصغر را و باز در گوش او: خوف نکن از صدای میدان حرب... درد نخواهی کشید... که یاری امام درد نیست، مرهم است... 📝کتاب تاثیرگذاری بود از واقعهی عاشورا، از قبل عاشورا،از زمان بیعت گرفتن تا بعد از آن، زمانیکه کاروان اهل بیت را به کوفه برمیگردانند،در بستر بیانی عاشقانه.تصویری زیبا از رشادتها ،شجاعتها و توان بالای زنان و مردان آن روز، اهل بیت پیامبر و یاران باوفایشان
روایتی از دختری به نام نجوی، دختر طرماح بن عدی که خودش را در بین اسرای کربلا جا میزند و با آنان به شام میرود و بعد به کربلا و مدینه میرود در طول کتاب، مدام با برگشت هایی صحنههای مختلفی از واقعه عاشورا و دیگر اتفاقات مرتبط با شخصیتهای اصلی داستان را میخوانیم این شخصیتهای اصلی حضرات رباب، لیلی، شهربانو، ام البنین، ام سلمه و سکینه هستند روایتی زیبا از برخی زنان کربلا... متن کتاب بسیار قوی و پر از حس است.
یک دختر جوان کوفی، دل از خانه پدری، لباس خوب و نان گرم مادرش می کند و با اسیران راهی می شود تا در سرنوشت آن ها شریک باشد، تا عاقبت بخیر باشد...
با کمک این کتاب تونستم نقش زنان در عاشورا و بعد از اون رو بهتر درک کنم، روایت هایی از زینب،ام البنین، شهربانو، لیلا، رباب، سکینه، ام سلمه، خیلی دلنشین بود.
برای همه زن هایی که شیفته امام حسین و عاشورا هستند گزینه بسیار خوبی برای مطالعه هست، صفحه صفحه کتاب نیاز به تفکر داره و نمیشه سریع از کنارش گذشت.
اما جای حضرت رقیه بین داستان خالی بود، درسته که اختلاف نظراتی درباره ایشون هست، اما وجود حضرت رقیه در عاشورا و کربلا مسلم و محرز هست. اگه حضرت رقیه هم از شخصیت های روایت بودن کتاب رو بیشتر دوست داشتم.
به نام خدا فردا مسافرم کتابی است مذهبی که با کمک سه شخصیت خیالی وقایع کربلا را به صورت خلاصه و داستان وار روایت میکند.از اکثر کتاب های مذهبی که تا به حال به چشمم خورده بهتر و گیرا تر بود و زاویه دید مناسب تری داشت.
داستان درباره نجوی..دختر طرماح..سفیر علی این ابیطالب هست نجوی شیفته اهل بیت هست و وقتی قافله وارد کوفه میشود.تصمیم میگیرد در ظاهر یکی از اسیران قافله با انها همسفر بشود نگاه ابومحد خورشیدی بود که به قلبم تابید و من چون پروانه ای پرگرفتم سوی نور چشمانش به زیبایی چشمان مادرش..همان رنگ..قهوه ای ..چشمان ایرانیان دارد.. نجوی وقتی با قافله به مدینه برمیگردد ،کنیز خانه ابو محمد میشود
این کتاب عالیست..مخصوصا وقتی در کنارش کتاب هایی مثل آفتاب در حجاب را خواندی..یک نگاه جدید درباره وقایع برگشت قافله به آدم میدهد
نثر کتاب قدری تصنعی و آزاردهنده بود اما در مجموع روایت نو و جذاب از قیام امام حسین علیه السلام و کاروان اسرا کربلا هست که به صورت داستان از زبان زنی که از محبان اهل بیت است روایت می شود