جانهای شیفته مجموعه شعرهای واهه آرمن، نویسنده و شاعر ارمنیتبار مشهدی، با نویسندگان و شاعران بزرگ جهان همچون تولستوی، سروانتس، بورخس، توماس الیوت، شفیعی کدکنی، ناظم حمت و بسیاری دیگر است.
آرمن در مشهد زاده شده و به خراسان و بهخصوص نیشابور علاقه خاصی دارد. او در نوجوانی به انگلستان رفت و جامعهشناسی خواند و پس از بازگشت به ایران در ۲۱ سالگی در تصادفی توان راه رفتن را از دست داد و از آن پس زندگیاش را وقف شعر و ادبیات کرد.
از واهه آرمن تاکنون بیش از پنج کتاب شعر به فارسی و دو کتاب شعر به ارمنی منتشر شده است. کتابهای «پس از عبور درناها» و «باران بگیرد، میرویم» از او بهتازگی به زبان ارمنی ترجمه و در ارمنستان منتشر شد.
آرمن در رابطه با «جانهای شیفته» در مقدمه کتاب نوشته است: «با آنکه طرح بسیاری از گفتوگوها با چهرههایی که در بالا، به دلیل حضورشان در این مجموعه اشاره کردم، از مدتها پیش در ذهنم ریخته شده بود، اما از سال ۱۳۹۱ اقدام به نگارش این اثر کردم که سه سال به طول انجامید. شاید گفتوگو با مشاهیر نادیدهای که بسیاری از آنها چشم از جهان فرو بستهاند رؤیاپردازی بهنظر آید، اما در طول سالها شاعری کردن آموختهام که هر رؤیایی از لحظهای که در ذهنم شکل میگیرد و آن را به روی کاغذ میآورم، دیگر رؤیا نیست، واقعیتی است که در سطرهای شعرم جان میگیرد و نفس میکشد.....برای خلق چنین اثری با ویژگیهای خاص، سختترین و درعینحال مهمترین اصل برای من رسیدن به یک ناهوشیاریِ ناگفتنی و فراموشیِ فراذهنی بود؛ فراموش کردنِ کاملاً واقعی و ناخودآگاهِ زمان و مکان در سه سالی که مشغول نوشتن و تهیهٔ این مجموعه بودم.»
آرمن در نگارش دیالوگهای این اثر، برای امانتداری و حفظ حقوق معنوی پدیدآورندگان و مترجمان بخشهایی از کتاب که نقل قول است، در ابتدای هر قطعه، سطرهای دیگران را با ذکر نام مؤلف، عنوان کتاب و نام مترجم به منبع آن ارجاع داده است. همچنین متنهایی را که از زبان شخصیتهای یک اثر وام گرفته، داخل گیومه نوشته است. ترلان میرشکاری نیز برای این اثر طرحهای زیبایی کشیده است.
" وقتي تصاوير شاد را ديگر تنها در خواب ميتوان ديد گمان ميكني بيدار شدن از خواب آسان است؟ " . اين كتاب مجموعه اي از ديالوگهاي ذهني نويسنده با نويسنده ها و شاعر هاي معروفست و به نحو هنرمندانه اي از جملات آنها بخشي انتخاب شده و در ادامه "واهه" به آنها پاسخ ميدهد . هم ايده و هم اجرا در حد خيلي خوبي بود .
سفر ذهنی شاعر به دنیای شاعران و نویسندگان، به دیالوگهایی شاعرانه منجر شده که دغدغههای شاعر را با دغدغههای شاعران و نویسندگان شناختهشده پیوند میزند. کتاب واهه آرمن مانند نوشیدنیای دلپذیر میماند که دلت نمیخواهد آن را یکجرعه سر بکشی و تا چشم روی هم میگذاری، میبینی که تمام شدهاست.
مفاهیمی چون مرگ، شور زندگی، تنهایی و ایمان را میتوان در لابهلای گفتوگوهای واهه آرمن با شاعران و نویسندگان جستجو کرد. یکی از نوشتههایی که خودم به آن باور دارم و هر روز به آن فکر میکنم، گفتوگوی آرمن با همینگوی است.
میدانم ارنست» گاهی برای همیشه ماندن باید کمی مُرد باید «کمی مُرد
لیندا پاستان: میروم و ردی از شعر پشت سر باقی میگذارم کلماتی که شاید غذای پرندهای شوند کلماتی که شاید باران بشوید و با خود ببرد چه اهمیت دارد؟ من که دنبال جاودانگی نیستم
واهه آرمن: دفتر شعرت را باز کردهام و کلماتی را که باران با خود آورده است با سرانگشتانم نوازش میکنم به یاد شبی افتادهام که از خود پرسیدم مردگان میروند و زندگان میمانند یا زندگان میروند و مردگان میمانند؟
پرندهای بر شانهام مینشیند و زیر باران بهآرامی نوک میزند به واژهها و آواز میخواند این همان آواز جاودانگیست همان پایان آتشین لیندا
واهه: پس از سال ها نگاه کردن به دیوار ها روزی کاغذ و مداد را برداشتم و فریاد زدم کاش میان این همه دیوار که محصورم کرده اند دری می بود و می کوبیدم آن را حتا اگر پشت همان در دیواری دیگر بود چارلز: و اگر آن روز زنی بدکاره در را باز میکرد به او چه می دادی... شعر ؟ واهه: بدکاره ای که در به روی شاعران باز کند دل شده نیست ؟... چارلز: سال ها پیش در نامه ای به ون گوگ نوشتم « ون بدکاره ها گوش نمی خواهند پول می خواهند فکر میکنم تو به همین دلیل نقاش بزرگی بودی چون از چیز های دیگر خیلی سر در نمی اوردی» واهه: من هنوز هم در همان اتاقم در جست و جوی یک در میان دیوار ها راستی نگفتی در این اتاق چه می کنی چارلز : فکر میکنم ... تو هم حال و روز ون گوگ را داری " تنها راه تمام کردن چنین شعری ناگهان ساکت شدن است ..."
کتاب برای من سراسر تصویرسازی و تجسم کردن بود. داستانهایی که از شعرها و داستانهای نویسندگان اصلیشون به روایتهای دستهای تبدیل شده بود. کوتاه، قابل درک و بسیار لطیف!