خاطره، تاریخ و تروما؛ سیاست و ابداع خاطره، ترجمه مقالاتی اجتماعی، سیاسی و تاریخی با موضوع کلی واکنش به وقایع و فجایع سیاسی و اجتماعی در طول تاریخ، به عنوان خاطراتی از گذشتهاند، ادواد سعید، تئودور آدورنو، اریک هابزبام، گراهام گیلویچ، و جین کیلبی این مقالات را نوشتهاند.
در مقاله «ابداع، خاطره و مکان» از ادوارد سعید، نظریهپرداز ادبی، منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی- امریکایی را میخوانید: «خاطره و بازنمودهای آن مشخصاً به مسائل هویت، ملیگرایی، قدرت و اقتدار مربوط میشوند. مطالعۀ تاریخ که بیشک هم در مدرسه و هم در دانشگاه زیربنای خاطره قلمداد میشود، گذشته از رعایت بیطرفی در مطالعۀ واقعیات و حقایق بنیادی، تا حد زیادی یک تکاپوی ملیگرایانه است برمبنای لزوم ایجاد درکی از کشور، سنت و باورهای خود و همچنین ایجاد وفاداری مطلوب به آن در (اندیشۀ) ملت. همانطور که میدانیم، در آمریکا جدال شدیدی بر سر مسئلۀ شاخصهای ملی در تاریخ درگرفت که در آن برخی موضوعات جنجالهای تندوتیزی به پا میکنند؛ موضوعاتی از این قبیل که آیا زین پس جورج واشنگتین میبایست بررسی تاریخی بیشتری به خود اختصاص دهد یا آبراهام لینکلن.»
Theodor Wiesengrund Adorno was one of the most important philosophers and social critics in Germany after World War II. Although less well known among anglophone philosophers than his contemporary Hans-Georg Gadamer, Adorno had even greater influence on scholars and intellectuals in postwar Germany. In the 1960s he was the most prominent challenger to both Sir Karl Popper's philosophy of science and Martin Heidegger's philosophy of existence. Jürgen Habermas, Germany's foremost social philosopher after 1970, was Adorno's student and assistant. The scope of Adorno's influence stems from the interdisciplinary character of his research and of the Frankfurt School to which he belonged. It also stems from the thoroughness with which he examined Western philosophical traditions, especially from Kant onward, and the radicalness to his critique of contemporary Western society. He was a seminal social philosopher and a leading member of the first generation of Critical Theory.
Unreliable translations hampered the initial reception of Adorno's published work in English speaking countries. Since the 1990s, however, better translations have appeared, along with newly translated lectures and other posthumous works that are still being published. These materials not only facilitate an emerging assessment of his work in epistemology and ethics but also strengthen an already advanced reception of his work in aesthetics and cultural theory.
چینش و ترکیب این چهار مقاله در این جلد بسیار عالی و درست بود و امتیاز بالا را بیشتر به همین خاطر است که میدهم. از این نشر (خرد سرخ) پنج جلد تا به حال خواندهام. گاهی آنقدر که متن شلخته و نامتجانس بود، مجبور شدم برای فهم سرراستتر به انگلیسیاش روی بیاورم و حتی فقط همان نسخه انگلیسی را در گودریدز اضافه کنم. اول گفتم این زمختی شاید به این خاطر است که خود آرنت اصلا سخت مینویسد یا چلونر، بعد دیدم نه. این مسئله در ترجمهی تقریبا همه آثار وجود دارد. دقیقتر بگویم بنظرم مشکل از نبود ویراستاری درست است. گاهی چیدمان ارکان جمله نادرست است، مخصوصا وقتی جمله بلند میشود. گاهی نبود علائم نگارشی درست توی ذوق میزند. خلاصه حیف. میشود با دستی به روی متن کشیدن، خواندنش را چند برابر راحت کرد.