وقتی این کتاب را خواندم بیست و دو سال داشتم... نصف عمر دکتر علی شریعتی در زمان شهادت... و این اندیشه به جانم افتاد که چگونه میتوان تا بدین پایه پربار زیست و چهل و چهار سال را مثل هزار سال زندگی کرد...الان چند سالی از آن روزها گذشته و آن پرسش هنوز برای من بی جواب مانده است...
طرحی از یک زندگی همانگونه که از اسمش پیداست کتاب پر ادعایی نیست و فقط خواسته طرحی هرچند کمرنگ از زندگی بزرگمرد متفکر و اسلام شناس، دکتر علی شریعتی را که سالهاست دلهای تشنه حقیقت را سیراب میکند ترسیم کند. روان،خواندنی و زیباست مخصوصا برای دوستداران آن مرد بزرگ.
زندگي نامه دكتر شريعتي كه توسط همسرش نوشته شده است .. تو میدانی كه من هرگز به خود نیندیشیدم، تو میدانی و همه میدانند كه من حیاتم، هوایم، همه خواستههایم به خاطر تو و سرنوشت تو و آزادی تو بوده است. تو میدانی و همه میدانند كه هرگز به خاطر سود خود گامی برنداشتهام، از ترس خلافت تشیعم را از یاد نبردهام. تو میدانی و همه میدانند كه نه ترسویم نه سودجو! تو میدانی و همه میدانند كه من سراپایم مملو از عشق به تو و آزادی تو و سلامت تو بوده است، و هست و خواهد بود. تو میدانی و همه میدانند كه دلم غرق دوست داشتن تو و ایمان داشتن تو است. تو میدانی و همه میدانند كه من خودم را فدای تو كرده ام و فدای تو میكنم كه ایمانم تویی و عشقم تویی و امیدم تویی و معنی حیاتم تویی و جز تو زندگی برایم رنگ و بویی ندارد. طمعی ندارد. تو میدانی و همه میدانند كه شكنجه دیدن به خاطر تو، زندان كشیدن برای تو و رنج كشیدن به پای تو تنها لذت بزرگ من است. از شادی تو است كه من در دل میخندم. از امید رهایی توست كه برق امید در چشمان خستهام میدرخشد، و از خوشبختی تو است كه هوای پاك سعادت را در ریههایم احساس میكنم. واسلام
کتابِ طرحی از یک زندگی، طرحی است از زندگی دکتر شریعتی به قلم نزدیکترین فرد زندگی اش یعنی همسرش پوران شریعت رضوی. زندگی نامه ای که به دلیل نزدیکی نویسنده به موضوع شاید مستند ترین کتاب درباره ی خصوصیات اخلاقی و شخصیتی دکتر شریعتی مخصوصا در محیط خانه و با فرزندانش باشد. این کتاب برای کسانی که می خواهند از جنبه های شخصیتی و اخلاقی، دکتر شریعتی را بشناسند کتاب خوبی است ولی اگر هدف از خواندن کتاب شناخت علمی نظریه ها و کتاب های ایشان است این کتاب توصیه نمی شود.
"از تفریحات علی کبوتربازی و شنا و الاغ سواری و ... بود"!"ماشین نیز برای وی در حکم همان الاغ و دوچرخه بود و تنها مزیتش این بود که می توانست آن را تند تر براند"! " شاید یک بار هم تختخواب خود را مرتب نکرد"...
شریعتی دانشجوی دانشسرای عالی روزهای ملتهب ۳۰ تیر و ۲۸ مرداد و ۱۶ اذر است دغدغه مند که حتی زمانی که بعنوان بورس تحصیلی به فرانسه می رود جذب حرکتهای ضداستعماری و ازادیخواهانه الجزایر و تونس میشود فرانتس فانون میخواند کتابهای مکاتب اومانیسم را میخواند تاریخ کشورهای استعمار زده را میخواند و انجاست که هسته فکری اش شکل میگیرد او که از پدری روحانی اما روشنفکر (که از انتخاب همسرش که به اصطلاح روحانیها بی حجاب بود حمایت میکند )معتقد است به نوعی از اسلام نوعی تشیع که شناخته نشده است که می تواند دوای درد جامعه باشد... مسلما با برگشتن به ایران بعد از پایان تحصیل به خاطر فعالیتهای ضدحکومت توسط ساواک دستگیر می شود با پادرکیامی خیلیها در دانشگاه تدریس را شروع میکند اما نه مذهبی های مرتجع نه حکومتی های مزدور حضورش را تحمل نمیکنند دوباره سال ۱۳۵۰ از تدریس برکنار میشود و در سالهای بعد است که در حسینیه ارشاد سخنرانی میکند اما این دفعه از تحمل مخالفانش بیشتر و همین زمینه سالهای زندان اوست هرچند حکومت بعدا تحت فشار سه سال بعد ازادش میکند اما تا اخرین زمانی که در ایران بود تحت کنترل شدید نیروهای امنیتی بود و همینها او را که ازاده بود و زندگی را در ازاده زیستن میدید افسرده تر و رنجورتر کرد و منجر به مهاجرتش و کمی بعد شهادتش شد ... روشنفکر مسئولاز نظر شریعتی کسیست که فرهنگ خودش را شناخته غرب را شناخته و نسخه ای میپیچد که برای جامعه خودش است و براستی خودش اینگونه زندگی کرد و روشنفکر زمان خودش بود و همینها باعث میشود برایش احترام فوق العاده ای قایل باشم