Jump to ratings and reviews
Rate this book

گلنار و آیینه

Rate this book

136 pages, Paperback

Published January 1, 2012

8 people are currently reading
110 people want to read

About the author

رهنورد زریاب

12 books24 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
20 (29%)
4 stars
27 (40%)
3 stars
13 (19%)
2 stars
5 (7%)
1 star
2 (2%)
Displaying 1 - 11 of 11 reviews
Profile Image for Behzad.
652 reviews122 followers
February 23, 2023
فُرم رمان کمی تکراری و نامتناسب با محتوای پیشروی آن بود.
و محتوای این رمان همان چیزی است که آن را خواندنی میکند.
کل رمان به دید من نوعی شرح تمثیلی و البته آمیخته با روایت رئال دربارۀ برخورد سنت محافظه کار و بنیادگرایی است با خواست زندگی. شاید اگر از من بخواهند شعار بی نظیر «زن زندگی آزادی» را با استفاده از یک رمان تشریح و بیان کنم، این رمان یکی از آثاری باشد که معرفی کنم. «رقص» و «موسیقی» یعنی دو هنری که بنیادگرایی آنها را بیش از همه خصم خود میداند در مرکز این رمان قرار دارند؛ و خب این هم در جای خود جالب است که چنین رمانی را نویسنده ای افغان مینویسد. معنایش برای من این است که میل به زندگی و هنر و زیبایی در مردمان افغان و ایرانی اتفاقاً بسیار بالاست و اینکه بنیادگرایی فرهنگ این مردم در نظر بگیریم در بهترین حالت نوعی تقلیل گرایی و ساده انگاری و ندیدن نقش قدرت و سیاست است، و در بدترین حالت ترویج نژادپرستی و فاشیسم.
و باز هم میگویم که اگر فُرم رمان (ازجمله سیر روایت و نوع راوی و زاویۀ دید) اگر پابه پای محتوای آن پیش میامد و شکلش میداد و از آن شکل میگرفت، میشد این رمان را شاهکار بنامیم.
Profile Image for Sayeh.
96 reviews10 followers
October 4, 2023
موضوع داستان، قلم و توصیف‌ها خوب بودن‌. حیف که فقط شخصیت پردازی.ها قوی نبودند.
Profile Image for Mustafa Erfan.
34 reviews1 follower
March 27, 2024
آنجا بودم، پشت قبر ملک الشعرا. تا حال متوجه من شدی، رَبابه؟
نه! فکر نکنم.
من قدم هایت را می‌شمردم، می‌خواستم ببنم که چقدر زمان می‌گیرد که تو یک بار دور درخت توت بچرخی. تو دور زدی و من شمردم، تو دور زدی و من شمردم، تو دور زدی و من شمردم. بیست و سه قدم. زنگوله های که به دور پاهایت بسته بودی هم این عدد را فریاد میزدند. چشم هایت این عدد را فریاد میزدند، خال پیشانی ات، لبخند هایت. دیدم که از خسته گی روی قبری نشستی، حسود شدم. با خود گفتم تو بروی، من حساب آن قبر را خواهم رسید. وقتی تو از قبرستان بیرون شدی، دوباره هوای سرد ما را یخ بست و من شاهد بودم که مردگان گریستند و وقتی آمدی خندیدند. من هم خندیدم و گریستم.

بعد هم که آن شب! آن شب طوری دیگری بود، تو خودت نبودی. آن شب روح رقاص تو هنرش را از یاد برده بود. آن شب پاییز در خود می‌لرزید،‌ آهی در بساط نداشت. مردگان نخوابیدند، من هم نخوابیدم. آخر چرا؟ چرا به هندوستان رفتی؟ ای کاش دختر گلنار نبودی، ای کاش یک شب هم بالای قبر من می‌رقصیدی، از دردهایت برای من می‌گفتی، نیازی به چادری هم نداشتی.

شنگ، شنگ، شنگ...
آمدی؟ به قبرِ من! قبرِ م...

ناگهان خنده‌یی من را از خواب بیدار کرد. سرم را بالا کردم، عالم به حالم می‌خندید. دختر بچه یی به من نگاه می‌کرد و می‌خندید، زنگوله هایی که در حاشیه یی پیراهن طلایی اش آویزان بود به حالم می‌خندیدند. خورشید به حالم می‌خندید، سگ ها به حالم می‌خندیدند،‌ و آن زنگوله ها بیشتر و بلندتر می‌خندیدند و می‌خندیدند و می‌خندیدند.

ای کاش آن شب، من می‌آمدم زیر آن توت و به دردهایت گوش‌میدادم. چادری را دور می‌انداختم و محو هنرت می‌شدم. شاید موهایت خاکستری نمی‌شدند، شاید. شاید طبل خسرو نمی‌شکست، امیر گم نمی‌شد، شیرین صدایش را از دست نمی‌داد، شاید.

- عرفان

🌵

ولی گلناررر!

تو بدون اینکه به ما چیزی بگویی رفتی، آخر چرا؟ حداقل دلت به حالِ آن درختِ توتِ پیر می‌سوخت.
Profile Image for ladybook.
26 reviews
September 22, 2024
گلنار و آيينه به شيوه رئاليسم جادويی نوشته شده است.
اين رمان مجموعه ايست از رويا واسطوره و واقعيت. ولی صحنه ها - آدم ها و حوادث آن قدر واقعی اند که خواننده نسبت به آنها هيچگونه احساس بيگانگی نمی کند.

گلنار و آيينه داستان نسلی يا گروه هايی است که خرافات و حوادث خونين سياسی آنها را تباه کرده است و شايد به همين دليل است که در جاهايی، داستان روال نوستالژيک می گيرد.
گاهی شخصيت ها زندگی را پوچ و بيهوده احساس می کنند و راوی که از تنهايی خشمگين است احساس می کند که زندگی جز يک غصه بزرگ و تمام ناشدنی چيز ديگری نيست.

گلنار و آيينه تا حدود زيادی رنگ و بوی هندی دارد ولی اين ويژگی طبيعی آن است. از سويی فلسفه ها - باورها و اسطوره های هندی از هزاران سال به اين سو در سرزمين افغانستان گسترش يافته است و از سوی ديگر خانواده يکی از شخصيت های اصلی داستان در قرن گذشته از هند به افغانستان آمده است.
البته کاستی هايی هم در رمان ديده می شود. در يکی دو مورد تداوم برهم می خورد. به گونه مثال در صحنه شب شش- پيراهن ليمويی ربابه چند سطر بعد گلابی می شود. و تکرار بيش از حد لازم می تواند نتيجه معکوس بار آورد. دراين رمان 25 تا 28 هزار کلمه ای، صدا واژه شنگ شنگ 176 بار تکرار شده است. و اینکه تحولات سیاسی و اجتماعی دوره های انقلاب ثور را ظرف حدود 23 سال اتفاق افتاد. ولی رهنورد همه آن را در کمتر از چهار صفحه خلاصه کرده است.

با وجود اين رمان گلنار و آيينه را می توان رويدادی بی سابقه در ادبيات معاصر افغانستان تلقی کرد.
Profile Image for lema :).
68 reviews
May 16, 2025
در این کتاب اشاره زیادی به زیبایی و شوق ما به موسیقی و هنر می اندازه که واقعا زیبا اما درد آور است
ما هنر را دوست داریم چرا همیشه از ما خواستن ترک اش کنیم ؟ چرا میخواهن این نعمت را از ما دزدی کنن ؟ چرا نمیانن که ما خوشحال باشیم؟
ما هنر را دوست داریم چون با آن زندگی را لمس می‌کنیم، احساس می‌کنیم، حرف‌هایی را می‌زنیم که زبان از گفتنش عاجز است.
اما در سرزمینی که هنر را «جرم» می‌دانند، دل هنرمند همیشه در تبعید است
کتاب بسیار زیبا و خواندی.

با خواندن صفحات اخر های کتاب قلبم ره درد گرفت با ان تون غمناک که بر خود داشت.
صحنه که یکی از کراکتر ها را طالبا به خاطر نواختن طبله کشتن و او گفت: «چرا … چرا نمیگذازند که ادم گپ بزند ؟ » با خواندنش، گلویم پر از بغض شد و درد این جمله را با تمام وجودم احساس کردم.
چون این پرسش فقط از دهان خسرو نیامده، این صدای نسل ماست. صدای دلی که می‌خواهد آواز بخواند، برقصه، زندگی کنه… اما نمی‌گذارند
واقعا خیلی دردناک بود.
خیلی چون ای اتفاق در زندگی واقعی با طالبا رخ داده حتا بدتر
خدایا چی روز شود که نابودی شان ره بیبینم
افغانستان خراسان دوباره آباد شود و آزاد
هنر، موسیقی و رقص در هر کوچه و پس کوچه افغانستان باشه مردم ام خوش باشن ارم😭

کاش توانست از این کتاب زیبا روزی فلم ساخت
واقعا یک اثر سینمایی زیبای و دیدنی میشود
تنها مشکلی که رو به رو شدم با خواندن ای کتاب ای بود که خوانده ارتباط برقرار کرده نمیتواند با شخصیات های کتاب و ای کاش شخصیت های اصلی کتاب با خواهر و برادر ختم نمیشدن چون احساس عاشقانه از اول کتاب بین شان دیده می شد.
Profile Image for Fatima Qasimi.
22 reviews
November 14, 2024
فکر کنم حتی اگر ده بار دیگر هم این کتاب را بخوانم نتوانم دلیل این همه توصیف را درک کنم. به عنوان یک افغان که در فضایی که استاد زریاب در این کتاب توصیف میکنند بزرگ شدم اصلا نتوانستم با شخصیت ها ارتباط برقرار کنم.
Profile Image for Alamafroz Mahsa.
3 reviews
October 21, 2025
آغازی خوبی بر ادبیات کشورم بود. چیزی که بیش از همه برایم دل‌نشین بود، جایگاه ادبیِ شخصیت‌ها بود — همان جایگاهی که خودم آرزو دارم روزی در آن باشم. و باید کفت آخرش خیلی برایم کنجکاو برانگیز بود که خیلی میخوام بدانم هدف استاد چی بوده است.
Profile Image for Fauzia Anwar Kargar.
38 reviews
Read
March 27, 2022
خواهر و برادر بودنشان خیلی از جذابیت رمان کاسته است.
This entire review has been hidden because of spoilers.
Profile Image for Ehsan Gazar.
125 reviews10 followers
May 26, 2022
Enjoyed reading it, how Golnar has brought to the story, who she is and how dancing means to her, Also this book shows a bit of the culture of Afghanistan and I liked it.
2,678 reviews86 followers
February 2, 2023
KSKS
This entire review has been hidden because of spoilers.
Displaying 1 - 11 of 11 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.