Love has, quite unfairly, come to be associated with being happy. However, it is also one of the most reliable routes to misery. We tend to treat our sadness individually, as if it were unique and shameful. But, as this book explains, there are some solid reasons why love should be highly sorrowful at times. The good news is that, by understanding our romantic troubles and griefs, seeing them in their proper context and appreciating their prevalence, we will cease to feel so alone and so cursed. This essay is not a study in despair; it is a guide to a more consoling, humane and in its own way joyful perspective on the complexities of love.
The School of Life is a global organisation helping people lead more fulfilled lives.
We believe that the journey to finding fulfilment begins with self-knowledge. It is only when we have a sense of who we really are that we can make reliable decisions, particularly around love and work.
Sadly, tools and techniques for developing self-knowledge and finding fulfilment are hard to find – they’re not taught in schools, in universities, or in workplaces. Too many of us go through life without ever really understanding what’s going on in the recesses of our minds.
That’s why we created The School of Life; a resource for helping us understand ourselves, for improving our relationships, our careers and our social lives - as well as for helping us find calm and get more out of our leisure hours. We do this through films, workshops, books and gifts - as well as through a warm and supportive community.
کتاب با روایتهایی بسیار ساده، خواننده را با این واقعیت همراه میکند که عشق بدون آگاهی، مهارت و پذیرش، دوام نمیآورد.... با این حال، بسیاری از حرفها تکراریاند و اغلب بدون درک و عمل باقی میمانند، چرا که هنوز انسانها در لذتهای آنی و فرافکنی غرقاند. شاید کتاب در لحظاتی تأملبرانگیز باشد و خواننده را از رؤیاپردازی دور کند، اما در مجموع، تأثیر آن کوتاه و گذراست.
تصور ما آدمها از عشق، یه رابطه سرشار از شادی و حال خوبه که در اون هیچ مشکلی وجود نداره و همهچیز در ایدهآلترین حالت ممکن قرار گرفته. آلن دو باتن در این کتاب سعی داره به ما توضیح بده که اکثر روابط عاشقانه این تعریف رو پس میزنن و به یه نگاه واقعبینانه به عشق و عاشقی نیاز داریم. این کتاب به برخی از اشتباهات ما در روابطمون اشاره میکنه:
▪️دلایل ناراحتی یا عصبانیتمون رو به شریک زندگیمون توضیح نمیدیم و حرف نمیزنیم.
▪️ما قبل از ازدواج نمیدونیم که چقدر میتونیم خشم یا ناراحتیمون رو کنترل کنیم چون مجبور نبودیم در تصمیمات مهم زندگیمون با کس دیگهای مشورت کنیم یا به خاطر اون تغییراتی در زندگی روی نظممون ایجاد کنیم. برای همین هم خودمون رو فوقالعاده و بینظیر تصور میکنیم و بعد از بروز مشکل در رابطه، ایراد رو فقط از طرف مقابلمون میدونیم و احتمال اشتباه از طرف خودمون رو نادیده میگیریم.
▪️چیزی که ما نمیدونیم یا اگر هم میدونیم فراموشش میکنیم اینه که هرچی به لحاظ عاطفی به کسی نزدیکتر باشیم، بیشتر نسبت بهش جبهه میگیریم و بدخلقی میکنیم. باید بدونیم که همونطور که ما کامل نیستیم، طرف مقابلمون هم کامل نیست و بهتره که خودمون نقاط ضعفمون رو توضیح بدیم و اینجوری هردوی ما شناخت بهتری نسبت به هم داشته باشیم و به همین ترتیب همه تقصیرها رو گردن یک طرف نندازیم.
▪️وقتی میدونیم طرف مقابلمون به ما وفاداره و تحت هر شرایطی ما رو ترک نمیکنه، به خودمون اجازه میدیم هرطور دوست داریم رفتار کنیم. و این درحالیه که این رفتارها رو با دوستانمون نداریم چون میدونیم که اونا میتونن ما رو ترک کنن و تنها بذارن.
▪️عشق میتونه باعث بشه ما طرف مقابلمون رو بدون اشکال فرض کنیم. بدی این قضیه اینه که کمی بعد از شورع رابطه به خودمون میگیم این همون آدمی نیست که من عاشقش شدم، حتی شاید اونو یه هیولا بدونیم. واقعیت اینه که اون آدم عوض نشده، بلکه ما تازه بعد از گذشت زمان، داریم اونو میشناسیم و عشق اولیه ما به اون باعث شده که ویژگیهای شخصیتی یا حقیقت زندگیش رو درست نبینیم.
▪️وقتی توی رابطه به مشکل میخوریم، با خودمون میگیم من اشتباه انتخاب کردم و شروع به سرزنش خودمون میکنیم. آلن دو باتن ازمون میخواد به دلایلی که باعث شد این انتخاب رو انجام بدیم برگردیم و دوباره بهشون فکر کنیم. ممکنه در اون زمان از تنهایی رنج میبردیم یا شاید به خاطر این تنهایی از جمع دیگران طرد شده بودیم. در اون زمان عوامل مختلفی دست به دست هم داده بودن تا این انتخاب شکل بگیره و همشون از طرف ما نشات نمیگرفتن، پس کمی با خودمون مهربان باشیم و خشممون رو نسبت به خودمون و طرف مقابلمون کم کنیم.
▪️وقتی مشکلات زیاد میشن با خودمون میگیم ای کاش مجرد میموندم، اون زمان خیلی شادتر بودم و اختیار زندگیم دست خودم بود. آلن دو باتن میگه خاطرات ما از اون زمان تنها روزهای خوش رو به یادمون میاره. درواقع سختیهایی که در اون زمان تجربه کردیم، مثل بدخلقیهای پدر و مادرمون یا تنهایی در مهمانیها یا وقتهایی که دلمون میخواست با یه نفر دردودل کنیم و کسی نبود و لحظات اینچنینی رو به یاد ما نمیاره. اگر قرار به مقایسه هست، باید هر دوی لحظات خوب و بدمون رو مقایسه کنیم.
▪️اسم یکی از فصلهای کتاب "کی لباسهارو اتو میکنه" هست. کارهای روزمره بخش زیادی از وقت ما رو به خودشون اختصاص میدن و اتفاقا بسیاری از بحثهای ما سرِ همین کارهاست. بنظرمون این کارها خیلی کوچک و بیارزش میان و شاید یه دلیلش این باشه که در فیلمها و رمانها مسائل بزرگتری مثل خیانت و وفاداری در روابط اهمیت داره نه اینکه چه کسی قراره ظرفها رو بشوره، اما واقعیت اینه که ما تایم زیادی رو صرف انجام همین کارهای کوچک میکنیم، در عین حال اونا رو بیارزش میدونیم، و دعواهامون هم به همین مسائل کوچک برمیگرده. ما یه کوهنوردی دونفره رو رمانتیک میدونیم اما سر کارهای کوچک دائم در جنگ هستیم. آلن دو باتن میگه باید سعی کنیم دیدمون رو نسبت به کارهای روزمره، مثل دیدمون به فعالیتهایی مثل کوهنوردی کنیم، چراکه اتفاقا همین کارهای به ظاهر کوچک و بیارزش هستن که ما رو در کنار هم نگه میدارن و در صورت تغییر دیدمون میتونن عشق ما رو نسبت به هم بزرگتر کنن.
اینکه چه زمان زندگی مشترک و یه رابطه باید تموم بشه رو به تشخیص خودمون واگذار میکنه و از ما میخواد اگر این رابطه داره به ما سختی و غمی بیشتر از اونی که بقیه آدما تحمل میکنن تحمیل میکنه و به مسائل محیطی ربطی نداره و خاصیت یک رابطه دونفره نیست، حتما به اون پایان بدیم. یه کتاب کوچک راهنماست که درباره مواردی که گفتم و برخی موارد دیگه صحبت میکنه اما عمیق نمیشه، بیشتر شبیه به یه تلنگر عمل میکنه. البته برای اینکه یادمون بیاد فقط ما با این مشکلات سروکله نمیزنیم هم یادآور خوبیه.
با توجه به اینکه خیلی از مطالبی که میگفت رو خودمم بهشون فکر کرده بودم، برام یه کتاب مفید که بدردم میخوره تلقی نمیشه. از طرفی چون درباره هر موضوع در حد چند صفحه کوتاه صحبت کرده بود و عمیق نشده بود، بعید میدونم روی کسی که قبلا به این مسائل فکر نکرده اثر بذاره. همچنین راه حل های دقیقی هم نمیده و خیلی کلی صحبت میکنه، بیشتر در حد دادن سرنخ. بنابراین برای من سه ستاره هست.
اگر خواستید بخونید، ترجمه نشر رخداد کویر و نشر ۳۶۰ درجه رو پیشنهاد میکنم.
این چهارمین کتابی بود که از «آلن دوباتن» خوندم، و فکر میکنم دیگه میتونم بگم که اگه در زمان مناسبی به کتابهای آلن دوباتن سر بزنم احتمالاً دوستشون خواهم داشت و میتونم ساعتها درگیر نثر پر از جزئیاتش بشم و ازش خیلی چیزها یاد بگیرم. کتاب در مورد «واقعگرایی عاشقانه» است و از این حیث تو کتابهای نوشتهی دوباتن جدید نیست؛ آلن دوباتن تو جاهای دیگهای هم در این مورد صحبت کرده. میتونم «سیر عشق» رو مثال بزنم که خودم خوندمش و ازش خیلی یاد گرفتم. اینجا و تو کتاب «مصائب عشق» آلن دوباتن باز داره سعی میکنه تو همین تعداد صفحات کم، اون روایت رایج خوبی و خوشی و روال بودن همه چیز تو عشق رو با مثالهای جزئی و توصیفات و نکات دم دستی، اما جدی، زیر سوال ببره. کاری که توش خیلی موفقه و نکات خیلی مهمی رو در رابطه با مسائل و مشکلاتی که در یک رابطه به وجود میان میگه و سعی میکنه ما رو به این سمت و سو هدایت کنه که آقا جان! خانم جان! یک رابطهی عاطفی یا عشق، یه رابطهی خیلی جدی، سخت و پر از پیچ و خم و بالا و پایینه و باید خیلی خیلی ازش مراقبت کرد و خیلی خیلی در موردش یاد گرفت و خیلی خیلی براش تلاش کرد تا بتونه پایدار بمونه و از بین نره و برای مواردی که طرح میکنه راهکارهای مناسبی هم ارائه میده. آلن دوباتن خیلی از کلیشهها در مورد ازدواج و رابطهی عاطفی رو کنار میزنه و اینجا من خودم واقعاً باز هم یکه خوردم؛ چون باز هم مواردی رو مطرح کرد و از کلیشههایی حرف زد که من در کمال تعجب در بعضی از موارد به اون کلیشهها معتقد بودم. خوندن این کتاب و کتابهایی از این دست برای منی که تا الان توی رابطهی عاطفیای نبودم یه جور حس دوگانه ایجاد میکنه؛ از یه طرف خوشحال میشم که الان دارم موارد این چنینی رو یاد میگیرم که هنوز دیر نشده، و از سمت مقابل نگران که وای چقدر سختتر از اون چیزیه که فکر میکردم و این سوال که آیا میتونم در عمل به این مسائل پایبند باشم؟! انشاءالله که بیشتر و بیشتر یاد بگیرم و اگه در موقعیت عمل هم قرار گرفتم بتونم از دونستههام استفاده کنم.
این کتاب جدای از ترجمه ی نسبتا ضعیفی که خیلی هم خوش خوان نیست و ویراستاری افتضاح، کتاب بدی نیست ولی برای مخاطبش. و میاد ایده آل گرایی توی روابط عاشقانه رو تو بخش ها مختلف به شیوه خودش نقد می کنه. برای خود شخص من کتاب مطلب جدیدی نداشت و جدای از اینکه با یه سری از مطالبش هم کاملا موافق نیستم فکر می کنم _هر چه قدر هم گفتنش مغرورانه به نظر بیاد :))_ به شدت از مطالب این کتاب جلوترم و چیزی به من یاد نداد. و ترجیح خودم همیشه این هست که به جای کتاب های این مدلی داستان و رمان بخونم چرا که هم در ذهنم ماندگار میمونه و هم اینکه لذت خوانش یک رمان و کشف زاوایا و ابعاد مختلف داستان و شخصیت ها برام بیشتره و همینطور جذاب تر. چه بسا این حرف که میگم از مطالب این کتاب جلوترم دقیقا ناشی از رمان ها و فیلم هایی هست که خوندم و دیدم.
جامع، کوتاه و مفید یک ساعته تموم میشه. خیلی ظریف نارضایتی افراد را بعد از رسیدن و زندگی کردن با ع��شق و معشوقشان از نظر اجتماعی، روانشناسی و حتی اسطوره شناسی بررسی کرد. بنظرم با ارزش بود
"همهی ما توقع داریم که عشق بزرگترین منبع شادیها برایمان باشد. اما در عمل، منشا عمیقترین غمهاست"
علی رغم نظرات منفی من ازین کتاب خوشم اومد. کتاب رو با ترجمه خانم الناز عظیمی خوندم. ترجمه خوبی بود. از این کتاب های که اون ذهنیت ما در مورد عشق را خراب میکنن خیلی خوشم میاد...مازوخیسم حسود معتاد😅
کتاب خوبیه ، من در کل کتابای دوباتن رو دوست دارم و لابلای کتابام میخونم ،متاسفانه این کتاب ترجمه خوبی نداره ، همین عامل باعث میشه یکم زده بشی .عمق مطلب بسیار بالاس ،امیدوارم ترجمه بهتری ازش ببینیم .
اگر ما واقع گرایی عاشقانه را با اطمینان از اینکه عشق برای ما چالش برانگیز خواهد بود پیروی کنیم،نه صرفا به دلایل سطحی بلکه به علت دلایل ساختاری ان ،مسلما رفتاری عاقلانه تر خواهیم داشت.واقع گرایی عاشقانه دشمن عشق محسوب نمی شود،و یکی از نگرشهایی است که در مدت طولانی بیشترین تاثیر را در نجات و بهبود روابطمان خواهد داشت. از متن کتاب
جان گرین توی "خطای ستارگان.."، کل محتوای این کتابو با یه جمله بیان کرده: "You don't get to choose if you get hurt in this world, old man, but you do have some say in who hurts you."
(بخاطر همینه که همیشه داستان رو به نانفیکشن ترجيح میدم)
مفید و خلاصه و جامع بود. عشق سخته، و قشنگیش به همینه.
《هنگامی که یک رمان عاشقانه یا شعر عاشقانه می خوانیم، به مشکلات وکشمکش هایی که در زندگی مشترک اتفاق می افتد، اشاره ای نشده است. ما اغلب در رمان های کلاسیک، فیلم ها و هزاران اثر هنری و ادبی با رنجی که عاشق از نرسیدن به معشوق می کشد، روبه رو می شویم. در کمتر کتابی گفته می شود که عاشق و معشوق وقتی به هم می رسند چه اتفاقی می افتد. این کتاب قرار است رابطه را پس از رسیدن به معشوق نشان دهد. آن جایی که مصائب عشق آغاز می شود. دو نفری که پس از عشقی آتشین به هم رسیده اند و اکنون با مصائبش دست و پنجه نرم می کنند.》
اول از همه این رو بگم که وقتی سرچ کردم درمورد این کتاب، نظرهای منفی بیشتر از مثبت بودن. با این وجود خوندم کتاب مصائب عشق رو چون آلن دوباتن رو دوست دارم و کتاب قبلی که از مدرسه زندگی خوندم (کتاب آرامش) رو دوست داشتم! کلاً هم عقیده دارم کتابها، حتی بدترینشون، ارزش یک بار خونده شدن رو دارن. اما بریم سر اصل مطلب... . من دوست دارم وقتی کتاب میخونم، ازش چیزی یاد بگیرم.. به اطلاعاتم اضافه کنه.. حتی رمانهایی که میخونم دوست دارم ببینم توی شرایط مختلف، چه تصمیمگیریها و دیدگاههایی به چه نتیجههایی منتهی میشه... اما این کتاب متاسفانه چیزی به من اضافه نکرد... تنها تکرار مکررات بود و درمورد اتفاقات و سختیهایی که توی رابطه باهاش مواجه هستیم یا به مرور زمان میشیم صحبت میکرد.
البته این رو هم اضافه کنم که بعضی عقاید و جملاتش توی کتاب با عقیدهی شخصی من فرق داشت و اینطور نیست که تمام نوشتههای این کتاب، منطبق با تمام رابطهها باشه و نسخهای باشه که همه باهاش همذاتپنداری کنن.. . اونچه که این کتاب رو از یه کتاب دمدستی معمولی، تبدیل به یه تجربهی وحشتناک میکنه، ترجمه واقعا تاسفبار و ویراستاری فاجعهای هست که توی خط به خط کتاب شما رو ناامید و ناامیدتر میکنه! . ترجمه این کتاب از میترا نادری و ویراستاریش از فهیمه فقیهی هست.. و این رو حق خودم میدونم که کار بد رو معرفی کنم همونطوری که کار خوب رو معرفی میکنم.. به عنوان کسی که ۹ ساله ترجمه میکنه (و صد البته که هنوز هم دریایی از اطلاعات و دانش هست که باید توی دنیای ترجمه و مترجمی یاد بگیرم) هنوز که هنوزه دست و دلم میلرزه که مبادا چیزی که ترجمه میکنم به متن وفادار نباشه.. مبادا ترجمه روون نباشه و خواننده رو از مطالعه کردن دلزده کنه... اونوقت چنین افرادی به عنوان مترجم، کتاب ترجمه میکنن و یک انتشاراتی مثل انتشارات شمعدونی به همین سادگی کتاب اینچنینی رو منتشر میکنه و سطح خودش رو پایین میاره... نمیدونم چطور میشه که چنین کتابهایی چاپ میشن.. . چند کتاب آخری که خوندم واقعا ترجمههای بدی داشتن و شدیداً ناراحتم از مسیری که توش افتادیم.. همینطوری سرانه مطالعه توی کشورمون پایین هست.. حالا یکی بعد از مدتها کتابی بخونه با این ترجمه، همون اندک انگیزهش رو هم از دست میده... . تکهای از کتاب رو توی استوری به اشتراک گذاشته بودم در باب ترجمهی بسیار بد این کتاب.. دوستی اومد توی دایرکت و گفت «اوایل گیج میشدم و همش ناراحت بودم که چرا متن رو هرچی میخونم متوجه نمیشم و احساس بدی بهم دست میداد.. بعدها متوجه شدم این من نیستم که متوجه نمیشم بلکه امثال چنین کتابهایی وجود دارن که کلا جملات بیسروته و بیمعنی تحویل مردم میدن»... باید فکری کرد تا مردم رو به کتابخوانی تشویق کنیم.. و حداقل کاری که میتونیم بکنیم اینه که کیفیت ترجمهها رو بالا ببریم تا مردم تمایل پیدا کنن کتاب بخونن و به هم کتابها رو پیشنهاد بدن و جلوی ترجمههای بد رو بگیریم..
برخلاف تبلیغات گسترده ی انتشارات شمعدونی، چندان چیزی خاصی نبود. موضوع و حرفهای تکراری. این موضوعات رو آلن تو کتاب سیر عشقش به تفضیل و قشنگ تر گفته... و ترجمه و ویراستاری هم که افتضاح! متاسفم...
دروغ چرا، به خاطر عنوان و جلدش خریدم؛ ولی محتوای کتاب جستار بود و روایت خوش خوان خوبی داشت. در مورد عشق و تنهایی خیلی مسائل رو شکافته بود و من رو به فکر واداشت و از این بابت ازش متشکرم :) ترجمه کتاب می تونست بهتر از این باشه، ولی اذیت کننده نبود. خوندنش رو پیشنهاد می کنم، با حجم کمی هم داره وقت زیادی نمی گیره؛)
این دومین کتابی بود که از آلن دوباتن خوندم و به نظرم با اینکه بعضی نکتههاشو شاید میدونستی و بهش فکر کرده بودی قبلا اما باز هم مطالبش تاملبرانگیز بود. در کل دوستش داشتم، فقط کاش ترجمهی روانتری داشت.
بخشی از کتاب: "هنوز اگر بعد از بررسی دقیق و صادقانهی مشکلاتمان به این نتیجه میرسیم که خیلی از غمها و گرفتاریهای ما ربطی به شریک زندگیمان ندارد بلکه محصول موجودیتی است که کمتر مقصر شناخته شده است یعنی خود زندگی، ما باید آرامش خود را حفظ کنیم و در رابطه باقی بمانیم. ما خواهیم فهمید که ناراحتیهای همراهی با یک انسان خاص را تجربه میکنیم و این آنقدرها که حدس میزنیم آسان نیست زیرا او انسانی دیگر است."
Extremely short book, having finished this within hours, a must read for anyone in a relationship or wants to be in a relationship. Every chapter defines an issue in a long-term relationship and normalizes these seemingly chaotic issues. This book takes a simple route in explaining why love sometimes equates misery instead of what we dream of it being, always love and joy. A+
I always find myself wishing the books in this series were longer. They always propose ways of looking at a situation that I’d never thought to try,
“We fall prey to a belief in our own normality because, when we are single, it can be hard to see where our crazy sides are located. When alone, at moments of fury, we don’t shout, as there’s no one there to listen - and therefore we overlook the true, worrying strength of our capacity for anger. Or we work all the time without realizing for manically we use work to gain a sense of control over life, because there’s no one calling us to come to dinner - and how we might cause hell if anyone tried to stop us.”
“If we do start a relationship, we should never blame our one-time angel for not really being who they seemed at the start. It is just that we decided who they were without checking. They haven’t become awful. They were just always tricky, as we all are.”
“The only people we think of as amazing are those we don’t yet know very well.”
“We believe we seek happiness in love, but actually what we often seek is familiarity - which may complicate any plans we might have for happiness. We long to recreate in adult relationships some of the feelings we knew in childhood. It was as children that we first came to understand what love meant. But unfortunately, the lessons we picked up may not have been straightforward. The love we knew then may have come entwined with other, less pleasant, dynamics: being controlled, feeling humiliated, being abandoned, never communicating; in short: suffering. As adults we may reject certain healthy candidates, not because they are wrong, but because they are too well balanced (to mature, too understanding, too reliable), and their rightness feels unfamiliar and oppressive. We call these kind of people ‘boring’ or ‘unsexy’ and instead head towards candidates who, our unconscious tells us, will frustrate us in familiar ways. We make mistakes because we don’t associate being loved with being satisfied.”
“The difficulties not only distress us in and of themselves; they can also feel illegitimate, contrary to the rules of love, and a sign that the relationship itself must be an error.
This, too, is a legacy of Romanticism, an ideology that lulls is into the unhelpful belief that love is not something to be worked at, because it is a feeling and not a skill... But we might be wiser to embrace a notion that love is inherently hard, and that if it feels too hard, this is only because we don’t possess the right set of skills to cope with its arduousness.
Romantic realism proposes that relationships are not fundamentally different from any other area of human activity in which we must develop expertise. It argues that it is no less peculiar to imagine that we might be able to love without an education than that we would be able to land a plane or perform brain surgery without one... Romantic realism insists that it is intuition, and not reason, that is the enemy of successful love.”
“The fact that we have many regrets - and we have considered at least ten here - should never in itself be a reason to end a relationship. Feeling furious and betrayed, shouting, resenting the laundry, fantasizing sexually about other people, resenting that we’re not loved enough, rarely having sex... all of these are elements that belong to highly workable and legitimate unions.
The moment to leave isn’t when we’re sad; it’s when we identify that our lover is contributing sorrows above and beyond those that belong to love in general, when aspects of their character are embittering life far more than the normal rules of relationships mandate, and when we see that the hurts we are facing don’t belong anywhere even on the dark and long list of woes provided by the Romantic Realist.”
“Yet if, after ab honest audit of our troubles, we come to suspect that our many griefs simply cannot be laid at the door of our partner but are the work of that less blameful entity, life itself, we should make our peace and stay put. We will know that we are encountering the misery of existence in the company of one particular person, but not - as it is so easy to presume - because of another person.
We will know we are sad not because love has gone wrong, but because it has gone exactly as it was always meant to go.”
This entire review has been hidden because of spoilers.
سوالی که برام پیش اومده اینه که وقتی ۸۰ درصد محتوای کتاب به این کمحجمی توی کتاب دیگهی مدرسه زندگی (آگاهانه دوست داشتن) اومده چرا بیست درصد باقی رو به همون کتاب اضافه نکردند تا کمتر کاغذ و وقت تلف بشه؟ امتیاز کمم فقط به خاطر تکراری بودن و ترجمهی غیر روونشه.
پ ن: به خودم گفته بودم یه مدت مدرسهی زندگی نخونم چون داره تکراری میشه ولی رفت و آمد ۹ تا ایستگاه مترو بیشتر وقت نگرفت خیلی گله نمیکنم ازش.
یه کتاب کوچولو و پر از درس، دقیقا بعد از جستارهای از عشق خواندم، بهم میخوردن و انگار مکمل هم بودن و خواندنشان نیاز هر شخصیست که مسئولیت احساسات و احترام به دیگری را در نزدیکترین فاصله به خود را میپذیرد. جایی از کتاب اینگونه یاداشت برداشتم «باید درک کنیم نارحتیامان از شخص و از زندگی جدا کنیم، گاهی ناراحتی را دو نفره میچشیم، همین» و در جای دیگر نوشتم «عشق موفق را مهارتی میداند که میتواند به صورت سیستماتیک آموخته و برسی شود» تمرین کنیم عاشقانه زیستن را و کسب کنیم این مهارت سخت را.
Its a short but not so sweet thought provoking read. Definitely targeted to older and possibly married people who are struggling with a long term relationship, but its also amazing for people who feel like love is a savior, and are romantics and idealists. Leaves you with a somber feeling but it gives you a lot of good pointers and information on how to deal with relationships in any stage of your life, and why things are the way they are sometimes.
کتاب خلاصه و خوبی بود و نکات مهمی داشت. اما دو نکته که باعث شد امتیاز کمتری به این کتاب بدم این بودن که بخش بسیار زیادی از مطالب رو واقعا همه میدونیم و تکرارین تا حدودی و نکته دوم هم این بود که بعضی قسمتها بیش از حد خلاصه بودن (هر چند این یه Essay هست و ماهیتش کلا همینه اما خب واقعا از انقد خلاصه هم چیز خوبی در نمیاد دیگه :) به هر حال باید یه چیزی یاد بگیریم ازش.) .
A short essay from the School of Life that's a bit of a bummer on Love. Which like, ya know, time and place - so I get it.
In it, the author argues for Romantic Realism, and I can see where they're coming from, but dang - it's a real bummer still haha
I think the major takeaway from the essay is that we're better served by recognizing that love and relationships in general, are among the most difficult endeavours.
“Domestic preoccupation is not a sign of the death of love; it is what we start to get involved with when love has succeeded brilliantly.”
Someone on bookstagram recommended this as one of her favourite books from the School of Life. Since I enjoyed How to be Bored, I decided that I had to read this one too.
The Sorrows of Love is a fairly short book/long essay on love and why we tend to feel sad in relationships. In short, the fact that we have to live with and love another imperfect human being means that friction and sorrow are a necessary part of love; it’s a feature, not a bug.
If you’ve read Alain de Botton’s essay “Why You Will Marry the Wrong Person” or “The Course of Love”, you’ll find the ideas here very similar (I’m fairly sure I’ve read a couple of paragraphs in this essay in either one of the two pieces mentioned about. Still, this essay is very prettily written and each chapter is short and easy to digest.
Personally, I found the ideas in this book to be very familiar because I’ve already read de Botton’s other works on love and “romantic realism.” I think this book would be more suited to someone who has not read any of his writings on love and is looking for an introduction to his ideas.
کاش میشد به نویسنده جدا امتیاز داد و به مترجم جدا. ولی امتیاز من فقط به کتابه، وگرنه ترجمه اش اصلا ستاره نمی گیره. ترجمه افتضاح بود، فکر نمی کنم زحمت یک دور ویرایش بعد از ترجمه رو به خودشون داده باشند. اگر کسی مایله این کتاب رو بخونه از اونجا که کم حجمه به نظرم یا نسخه زبان اصلیش رو بخونه یا موقع خواندن کتاب یک مداد دستش باشه و اصلاحات ویرایشی رو انجام بده که حداقل بفهمه چی داره می خونه. محتوی کتاب رو دوست داشتم، اگر کسی فایل زبان اصلیش رو داشت، ممنون میشم برام بفرسته.