کتاب رو نویسنده ای روسی راجع به اشعار عامیانه ایرانی نوشته بعد یه مترجم فارسی ای اومده ترجمهاش کرده (که من نمیدونم حالا این شخص کی هستند یا بودند) و وسط این ترجمه کردن جدای از سانسور کردن قسمت هایی که میگیم اوکی برا چاپ شدن نیاز داشته، حجم زیادی از کتاب و پانویس ها رو اختصاص داده به بحث و نقد نویسنده!
یه سری پانویس طولانی در وصف این نوشته که نویسنده نمیفهمیده اینجا مثلا نمیگن دیب میگن دیو یا میگه نویسنده گفته شعر برا مردم فلانجاست ولی من سندیتی برا اینکه درست میگه پیدا نمیکنم. یا میگه نویسنده راجع به این مدل شعر میگه میگه فلان رفتار و فرهنگ فلان جا وجود داشته ولی الان که من ندیدم. خب خودت برو یکی دیگه با سند هایی که داری بنویس ما هم ممنونت میشیم. این چه بحث مسخره ایه که هی میخوای بگی من بیشتر از نویسندهه میفهمم مثلا، مینوشتی و مینوشتن.
اگه چیزی وجود داشت که یکی دیگه که زبانش هم این نبوده نمیومده بره تو شهر های مختلف بچرخه بین ملت هی باهاشون حرف بزنه زوری متن و فرهنگشون رو بکشه بیرون شعر رو برداره ترجمه کنه اون همه تغییر وزنی و آوایی که تو زبان محاوره و لهجه ها داریم رو هم بفهمه هم اولش توضیح بده که.
بعد اصلا یه سریش زشت بود، شما فکر کن ژوکوفسکی تو متن میگه که ذکر نامش پسندیده نیست ولی خب توضیح داده تو چه شرایطی بوده، بعد مترجم زحمت کشیده نسب و خاندان اون طرف بدبخت رو اون زیر نوشته با این آغاز حتا که ژوکوفسکی نمیخواسته پرده دری کنه و حرمت نگه داشته نگفته راجع به کیه ولی ما که میدونیم فلان و فلانه! بعد برداشته کل شعر رو سانسور کرده. قشنگ یه کپه سه نقطه میبینی با یه سری لغت همراه با حجم بیشتری پانویس در جهت بحث من بیشتر حالیمه. وای تو توضیح یه سری عبارات این شخص مترجم فاجعه عمل کرده بود مثلا ژوکوفسکی: کرسی یه میز کوچک چوبیه که زیرش ذغال میذاشتن و روش لحاف مینداختن و تو سرما تا کمر زیر لحاف مینشستند و تا گردن زیر لحاف میخوابیدند مترجم: کرسی حالا اونا هم هست ولی «چون کسی زیرش رو نمیدیده است وسیله ای بوده برای ارتباط بدنی پنهانی زن و مرد.»
از جاهایی که مترجم بیچاره کرده بود یه جا بود شعر برا یه لیلایی گفته بودند، هی پانویس های مکرر بیخود نوشته بود بعد گرفته بود متن رو حذف کرده بود هی و عوض کرده بود و از وزن انداخته بود، که اصلاح میکردی با متن اصلی وزن درست میشد.
حالا بسه حرص خوردن یکم از شعر ها بیارم:
میخواهی ماشک بیارم ترا رو دوشک بیارم
می خواهی پلوت بیارم ماچی به گلوت بیارم
می خواهی عدس بیارم ترا به هوس بیارم
می خواهی شکار بیارم ترا سرکار بیارم
می خواهی نبات بیارم ماچی به لبات بیارم
می خواهی لپو بیارم سرت یک هو و بیارم
چیزایی که تو یه سری آهنگ شنیدیم هم زیاد بود:
خالهای صورتت هر لحظه نازی میکند این فرنگی زاده با مهتاب بازی میکند مجنون نیم لیلی دیوانه عشقم، دیوانه دیوانه بیا بخوریم شراب انگور سیاه، مستانه مستانه
امشب به بر من است این مایه ناز یا رب تو کلید صبح در چاه انداز مجنون نیم لیلی دیوانه عشقم، دیوانه دیوانه بیا بخوریم شراب انگور سیاه، مستانه مستانه
ای روشنی صبح به مشرق برگرد ای ظلمت شب با من بیچاره بساز مجنون نیم لیلی، دیوانه عشقم، دیوانه دیوانه بیا بخوریم شراب انگور سیاه، مستانه مستانه
نگار ناسازگارم چرا با من ساز نمیشه شراب ناخوشگوارم چرا با من ساز نمیشه شاه نو باز ماه نو آمد به تهران حالا بیا تا می خوریم شراب ملک ری خوریم حالا نخوریم پس کی خوریم
یه سری واسونک های محلی هم داشت برای عروسی ها بعدش یه سری لالایی هم داشت که به قدر کافی دارک نبودن ولی مثلا این باشه ازشون:
لالا لالا گل راجونه من بکش کفشا بیا در خونه من اگر حرف بدی از من شنیدی بکش خنجر بزن بر سینه من
به خود کتاب پنج ستاره میدم به ترجمه یک ستاره از بس حرص خوردم سرش.
کتاب از این نظر که اشعار عامیانۀ مردم را در عصر قاجاری جمعآوری کرده است، بسیار حائز اهمیت و جالب است. ایرادی که در ترجمه دیده میشود، حذف لغات بیادبانهای است که در شعرها وجود داشته است. ژوکوفسکی برای گردآوری این اشعار و همچنین نشان دادن قسمتی از فرهنگ عامه زحمت فراوانی کشیده است، اما مترجم کتاب لطف کردهاند و به جای تمام واژگانی که دور از ادب است از سهنقطه استفاده کردهاند. مگر میشود کتابی چنین باارزش را به این صورت سانسور کرد؟ چنین متون و اشعاری برای پژوهش و بررسی عمیق در فرهنگ مردم زمان خود است. قطعاً سانسور جایی در اینگونه کتابها ندارد (هرچند که در جاهای دیگر هم چنین است). مورد دیگر، نگاهِ از بالایی است که مترجم به ژوکوفسکی دارد و در پانوشتهای متعدد ایرادهای بسیاری به مؤلف وارد کرده است و مدام از او ایراد میگیرد. در تمام این سالها، تحقیقات بسیار اندکی در زمینۀ فرهنگ عامه شده است و ژوکوفسکی، بهیقین، یکی از سرشناسترین کسانی است که با مطالعۀ بسیار و حضور در جوامعِ آن دوران تلاش کرده است تا این اشعار را ضبط و چاپ کند. آخرین موردی که در ترجمۀ کتاب به چشم میخورد ویرایش نابسامان متن است. کتابی چنین باارزش ترجمه شده است، اما ویرایشی روی متن صورت نگرفته است و مملو از اشتباههای نگارشی، غلطهای املایی و اشکالهای بسیاری در علائم نگارشی است.