سالهای دانش آموزی من در دبیرستانی به نام سادات در ارومیه سپری می شد. مدرسه ای که تعریف خوبی ازش نمی شد، اما برای من سالهای طلایی ای بود. چون دو سه سالی می شد در خط مطالعات غیر درسی و نشریات و شعر افتاده بودم. معلم ها کنجکاوانه به من می نگریستند. به کسی که با خودش نشریۀ نجوم می آورد و می خواند و یا کتاب های غیر درسی. یکی از این معلم ها، معلم روانشناسی من، زنده یاد آقای «سیاوش جمالزاده» بود. کسی که با خشم و مهربانی اش اقتدار پیش بینی نشده ای از خود نشان می داد. همه چیز در چارچوب درس و کتاب بود و به ندرت صحبتی از دنیای مرموز روانشناسی انجام می داد. ولی هر گاه این صحبت ها در می گرفت من تا چند روز به آن فکر می کردم. در آخرین جلسات سال و بالاترین نمره ای که در درس ایشان گرفتم به من گفت: «من به همه نمره دادم، ولی تو نمره ت رو خودت گرفتی، تبریک میگم». گذشت و گذشت تا پنج شش سال بعد من یکی از اعضای فعال دفتر طنز و جلسات شعر حوزۀ هنری شدم. همه به من به چشم استعداد نگاه می کردند. با تمام توان تلاش می کردم که کسی را از خودم نا امید نکنم. یک روز کتاب «تذکرۀ شبگرد، تذکرۀ شعر استان» را از کتابخانه امانت گرفتم شعری از شاعری با تخلص «رائف» نگاهم را به خود جلب کرد. در کنار تخلص نام معلم روانشناسی خود را دیدم. بعدها در انجمن نیز با هم مشارکت گسترده ای داشتیم. بحث اصلی نیز جدال بر سر «سنت و نوآوری» بود. ایشان سخت هوادار سنت و قوالب کلاسیک بودند. گویی «حمیدی شیرازی» دیگری با کالبدهای پولادین شعر در انجمن ظهور کرده بود. سوای جدالها که همیشه بی نتیجه می ماند، با خواندن شعرش، رضایت مخالفان وی نیز کسب می شد. یک روز آقای جمالزاده به من گفت: بیدل چگونه شاعری ست؟ آیا به اندازه ای که فلانی ها ازش تعریف می کنن خوب هست؟ من هم بنا را گذاشتم به تعریف و پیچیدگی و دقایق ظرایف سخن بیدل، و جلد اول همین کتاب را به ایشان {با بدقولی فراوان!} امانت دادم. قریب به یک ماه از ایشان خبری نشد و بعد یک ماه تلفن زد و کتاب را پس آورد، بعد از اتمام جلسه با حیرت فراوان از بیدل سخن گفت، از عجز و لذتی که با شعرش داشت تعریف کرد. گفت در جلد یکم ماندم کتاب را خریدم تا جلد دوم را هم بخوانم. اگر شد! بعد از یک سال شروع به خوانش دقیق بیدل کردم و دیدم در لای کتاب، اشتباها دو قطعه عکس سه در چهار خود را گذاشته و فراموش کرده اند. دو سال بعد با خبر فوت ناگهانی ایشان همۀ ما تاسف خوردیم و سراغ بیدل و عکس سه در چهار ایشون رفتم، بهترین بیت بیدل را یکبار در گفتگویی این بیت دانستند: خم قامت نبرد اِبرام طبع سختکوش من گران شد زندگی اما نمی افتد ز دوش من
هر گاه یادی از بیدل می شود یاد این معلم و استاد می افتم. استاد «رائف» یعنی مهربان و سخت. نمی دانم توانستند جلد دوم بیدل را بخوانند یا نه، اما به احترام ایشان، همیشه اول آن غزل مذکور را با نگاهی به آن دو عکس سه در چهار می خوانم و سراغ بیدل می روم. روحش شاد.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب شاعر آینهها میگوید: «بیدل کشوری است که به دست آوردن ویزای مسافرت بدان، به آسانی حاصل نمیشود، به هرکس اجازه ورود نمیدهد و اگر کسی این ویزا را گرفت، تقاضای اقامت دائم خواهد کرد» با توجه به این سخن دکتر شفیعی میتوان نتیجه گرفت که بیدل در بین شاعران بزرگ زبان فارسی جایگاه منحصر به فردی دارد و نحوه مواجهه ما با شعر او باید متفاوت باشد. در مسیر فهم و ارتباط با شعر بیدل (ویزا گرفتن برای سفر به کشور بیدل) مشکلات فراوانی وجود دارد که تنها راه گذشتن از آنها ممارست و انس بیش از پیش با دیوان میرزا عبدالقادر بیدل دهلوی است، ولی حجم بالای دیوان، تعدد قالبهای شعری (و حتی نثر) و سابقه تاریخی کوتاهی که مخاطبان فارسی زبان ایرانی با شعر بیدل و سبک هندی دارند سبب میشود که ما پیش از آن که به سراغ کلیات بیدل برویم نیازمند مطالعه برخی از کتابهای پژوهشی این حوزه و گزیده اشعار این شاعر بزرگ باشیم. در ادامه به اختصار چند کتاب مهم برای آشنایی بیش از پیش با شعر بیدل معرفی میشود، البته این نکته ناگفته نماند که برای فهم ابتدایی شعر بیدل باید با شعر دیگر شاعران سبک هندی نظیر صائب تبریزی آشنا بود و اگر مخاطب با کلیات سبک هندی آشنا نباشد ارتباط با شعر بیدل عملاً ناممکن است. برای ورود به دنیای شعر سبک هندی مطالعه کتابهای «مجموعه رنگین گل» (گزیده شعرهای صائب تبریزی) و «صیادان معنی» (گزیده شعر شاعران سبک هندی) هر دو به تالیف مرحوم محمد قهرمان بسیار راهگشاست. اما معرفی کتابها:
شاعر آینهها: اولین کتاب پژوهشی در مورد شعر بیدل که توسط یک پژوهشگر ایرانی نوشته شده است، شاعر آینههای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است. این کتاب شامل شش مقاله کوتاه در مورد شعر بیدل و یک گزیده کم حجم از غزلها و رباعیات این شاعر است. این کتاب در حالی در اواسط دهه شصت منتشر شد که تا پیش از این شفیعی کدکنی به عنوان یکی از مخالفان شعر سبک هندی و خصوصا شعر بیدل به شمار میرفت و اولین مقاله این کتاب با نام «بیدل دهلوی» که پیشتر در سال 1347 در مجله هنر و مردم منتشر شده است حاوی انتقادات فراوانی به شعر بیدل است، البته دکتر شفیعی در سالهای بعد و با انتشار کتاب شاعر آینهها از این مواضع خود عقبنشینی کرده و در عین تحلیل شعر بیدل، از او به عنوان یکی از بزرگان شعر فارسی یاد میکند. در کل مطالعه این کتاب برای ورود به شعر بیدل لازم است ولی اصلا کافی نیست.
بیدل، سپهری، سبک هندی: این کتاب هم یک سال بعد از شاعر آینهها منتشر شد و هنوز هم که هنوز است یکی از مهمترین کتابها در حوزه بیدلشناسی است. سید حسن حسینی در این کتاب علاوه بر معرفی اجمالی و درعین حال دقیق شعر بیدل به اشتراکات سبکی شعر سهراب سپهری با شعر این شاعر بزرگ پرداخته است. هرچند حسینی در بخش تاثیرات شعر بیدل بر شعر سپهری نکات بدیع و قابل تاملی را ذکر میکند ولی بخشهایی که به خود شعر بیدل اختصاص دارد بهترین بخشهای کتاب است و برای کسی که میخواهد به دنیای شعر بیدل وارد شود حاوی نکات مهم و کلیدی است.
آثار محمدکاظم کاظمی در حوزه بیدلپژوهی: کاظمی اگرچه از شاعران مهاجر افغانستانی محسوب میشود ولی سالهاست که در ایران زندگی میکند و به نوعی حیات ادبیاش در محافل شعری کشورمان شکل گرفته است، از این رو رویکرد او در شناساندن شعر بیدل برای ما بسیار راهگشاست. محمدکاظم کاظمی را میتوان فعالترین بیدلپژوه در سالهای اخیر دانست که یادداشتها و مقالات متعددی نوشته است و علاوه بر آن سه کتاب در حوزه بیدلشناسی حاصل فعالیتهای او در این سالهاست که در ادامه این کتابها را معرفی میکنیم.
مرقع صدرنگ: دکتر شفیعی بهترین راه شناخت و انس با شعر بیدل را مطالعه رباعیات او میداند چرا که بیدل در رباعیات در عین پایبندی به اصول سبکی خود سادهتر و بیپیرایهتر از غزلیات و سایر قوالب سخن ميگوید. مرقع صدرنگ نیز شامل صد رباعی برگزیده از 4000 رباعی بیدل است که کاظمی نکات ارزشمندی را در ذیل هر رباعی آورده است.
کلید در باز: این کتاب با عنوان ضمنیِ «رهیافتهایی در شعر بیدل» شامل دو بخش است، در بخش اول کتاب هشت مقاله مجزا در رابطه با شعر بیدل است که هرکدام شامل نکات بسیار خوبی در مورد شعر بیدل است و به نوعی چکیده نظرات کاظمی در طول سالهای انس و الفت او با شعر بیدل محسوب میشود. کاظمی در بخش دوم با مبنا قرار دادن نظرات خود در بخش اول کتاب سیزده غزل مشکل بیدل را شرح میکند.
گزیده غزلیات بیدل: اما مهمترین کتاب این فهرست، گزیده غزلیات بیدل به کوشش محمدکاظم کاظمی کاربردیترین کتابی ست که تا به امروز در مورد شعر بیدل منتشر شده است. کاظمی در این کتاب علاوه بر انتخاب و بهگزین 470 غزل از میان غزلیات بیدل که در حدود 3000 غزل است توضیحات بسیار خوبی را در ذیل هر غزل آورده است که کمک بسیار زیادی به آشنایی با شعر بیدل میکند. امتیاز دیگر این کتاب بخش فرهنگ لغات و اصطلاحات شعر بیدل است که در انتهای کتاب آمده و نکات مهمی را درباره شعر این شاعر بزرگ متذکر شده است.
نقش هستی جز غبار وهم نیرنگی نبود چون سحر در کِلْک نقاش نفس رنگی نبود ۰ * کِلْک : قلم __________________________________________
حساب هیچکسی تا کجا توان دادن بقا کدام و چه هستی فنا هم از ما نیست __________________________________________
ای صفر اعتبارِ خیالِ جهانِ پوچ شرمی ز خود شماری چندین هزار و هیچ __________________________________________
ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ تا فرصتی نمانده شود آشکار و هیچ خمیازه ساغریم در این انجمن چو صبح عمریست میکشیم و بال و خمار و هیچ _________________________________________
سعی امید بر چه عَلَم دست و پا زند کز سرنوشت جز نمِ خجلت رقم نماند
شفیعی کدکنی در کتاب «شاعر آینه ها»، جمله ی خیلی خوبی داره در توصیف پیچیدگی و در عین حال بی نظیری اشعار بیدل. میگه دیوان بیدل مثل کشوری می مونه که خیلی سخت به کسی ویزا می ده، ولی ویزاش رو که گرفتی دیگه نمی تونی و نمی خوای ترکش کنی. زبان بیدل پیچیده س، چه در شعرهاش و چه در نثرش، این پیچیدگی حداقل دو علت داره؛ یکی اینکه بیدل از پیچیده ترین تعابیر استفاده می کنه برای اینکه حق معنا رو ادا کرده باشه، هرچند گاهی تو این راه افراط می کنه و جالب اینکه با وجود این افراط و شاید گاهی به خاطر این افراط باز معنا پنهان می مونه. خودش میگه: ای بسا معنا که از نامحرمیهای زبان با همه شوخی مقیم پرده های راز ماند دوم اینکه زبان فارسی مورد استفاده ی بیدل با زبان فارسی که ما باهاش مأنوسیم تفاوت داره و بیشتر دری و ماوراءالنهریه و ما مدتهاست که از این دو شاخه ی مهم و غنی زبان فارسی دور افتادیم. به همین خاطر هم هست که تو افغانستان و تاجیکستان، جلسات بیدل خوانی هم سنگ جلسات حافظ خوانی برگزار میشه و اشعار بیدل رو خیلی ها به راحتی فهم می کنن. گاهی خیال می کنم بر خلاف ظاهر و سبک، بیدل و حافظ بسیار به هم شباهت دارن. اصلاً انگار بیدل دهلوی با اون مفاهیم عرفانی و رندی های ظریف و ارتباط عمودی که در بعضی غزل هاش هست(و این ارتباط عمودی تو سبک هندی اصلاً رایج نیست و گاهی حتی هر مصراع از یک غزل استقلال خودش رو داره)، همون حافظ شیرازیه که یکبار دیگه به دنیا اومده تا حرف های ناتمامش رو تمام کنه یا در لباس دیگه ای بگه و سفر ناتمامش رو به «بنگاله» به اتمام برسونه: عدمم داد ز جولانگه دلدار سراغ خاک ره گشتم و نقش قدمی پیدا شد رشک آن برهمنم سوخت که در فکر وصال گم شد از خویش و ز جیب صنمی پیدا شد حق...حق...