Saeed Nafisi (also Naficy) (Persian: سعید نفیسی; June 8, 1895 – November 13, 1966) was an Iranian scholar, fiction writer and poet. He was a prolific writer in Persian.
Nafisi was born in Tehran, where he conducted numerous research projects on Iranian culture, literature and poetry. He first emerged as a serious thinker when he joined Mohammad-Taqi Bahar, Abbas Eqbal Ashtiani, Gholamreza Rashid-Yasemi and Abdolhossein Teymourtash to found one of the first literary magazines to be published in Iran, called Daneshkade, in 1918. He subsequently published many articles on Iran, Persian literary texts and Sufism and his works have been translated into more than 20 languages worldwide. He died in a Russian hospital in Tehran.
Saeed Nafisi's relatives include Moadeb Naficy, the guardian and doctor of the Shah of Iran (Reza Pahlavi); and Moadeb's son Habib Nafisi (Naficy), a senior statesman, founder of Iran's labor laws, U.S.-Iran Attache, and founder of multiple technical universities in Tehran, Hamid Naficy, a noted scholar of Media and Cultural Studies, Siamak Naficy, an anthropologist, as well as acclaimed author, Azar Nafisi, a niece of his.
Nafisi taught in Tehran University, Kabul University, Cairo University and San José State University.
یکی از بزرگترین جنبش هایی که برای کوتاه کردن دست تازیان در ایران آغاز شد جنبش ملی خرمدینان در قرن دوم و سوم هجری بود ،ملت ایران که در این تباهی هیچ نقشی نداشت تا آخرین دم برای کشورشان جان فشانی کردند .خرمدینیان در آذربایجان ، گیلان و طبرستان تا دوبیست سال در برابر تازیان مقاومت کردند .در ناحیه خراسان آزاد مردی بنام یعقوب لیث صفاری تا زمانی که بیماری او را از پای در نیاورده بود در برابر تازیان مقاومت کرد. اینجاست که بزرگی روح ملتی ثابت می شود در حالی که تازیان شام و مصر و شمال آفریقا فرهنگ و تمدن آنها را نابود کردند و امروز کوچکترین اثری از زبان آنها نیست اما ایران هنوز زنده است. مردان بزرگی مانند بابک ،نیازی ندارند که ما از اصل و نصب آنها با خبر بشویم. متاسفانه مورخان تازی از جمله به دلیل دشمنی که با بابک داشته اند به بدگویی درباره ی اصل و نصب و پدر و مادر بابک پرداختند و حتی مادر بابک را به فاحشگی متهم کرده اند که روشن است که این دروغ ساخته اعراب است.
بابک خرمدین ،کسی که اولین بار اسمش رو توو قصه های شبی که پدرم برام در کودکی تعریف می کرد شنیدم.
سعید نفیسی تو این کتاب سعی کرده با بررسی منابع تاریخی مورخان عرب دروغ ها و تحریف ها را از واقعیت جدا کنه . خوندن این کتاب برام جذابیت زیادی داشت به قدریکه بعد از خوندن کتاب به کلیبر (قلعه بابک) سفرکردم و از نزدیک و تاریخ رو حس کردم! هم کتاب هم سفر به کلیبر رو بهتون پیشنهاد میکنم!
بابک خرمدین (تولد ۷۹۵ (میلادی-درگذشت ۳ صفر ۲۲۳ (قمری)/۴ ژانویه ۸۳۸ (میلادی))رهبر اصلی شورشیان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدندخرمدینان مرگ ابومسلم را انکار کردند و معتقد بودند که ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید. بابک شورش خود را در آذربایجان آغاز کرد و ۲۰ سال با نیروهای خلیفه جنگید تا اینکه شورش او در سال ۸۳۷ میلادی سرکوب شد. یوسفی و نفیسی خرمدین را ترکیبی از زرتشت و مزدک میدانستند در حالی که باسورث خرمدین را معادل مزدک گرائی نوین میداند اولین گزارش زندگانی بابک توسط واقدبن عمروالتّمیمی، در «اخبار بابک» نوشته شدهبود که اکنون در دست نیست. این نوشتار توسط ابن ندیم در کتاب الفهرست هم نقل شدهاست و احتمالاً توسط مقدسی مورد استفاده قرار گرفتهاست. بقیهٔ منابع کمتر در این باره توضیح دادهاند و بینشان اختلاف وجود دارد. متونی که بیش از همه جنبش خرمدینی را یاد میکند آثار ابن ندیم، طبری – به ویژه در مورد قیام بابک – و خواجه نظام الملک است. و اخباری که نظام الملک و طبری – مخصوصاً در مورد دستگیری و اعدام بابک – روایت میکنند، اختلاف کمی دارند. عباس زریاب روایتهایی را که در تاریخ الرسل و الملوک طبری و الفهرست ابن ندیم آمده و بابک را زنازاده معرفی میکند، ساخته و پرداختهٔ دشمنان بابک میداند. او همچنین عدهٔ کسانی را که به دست بابک کشته شدهاند و زنانی را که اسیر شدهبودند، مبالغهآمیز و جعل دشمنان بابک میداند. یوسفی در بیشتر منابع جز نوشته دینوری، آثار طعنه و دشمنی را درباره بابک میبیند و میگوید که اطلاعات ما درباره بابک و شورش او اکثراً از مخالفانش به ما میرسد شجاعالدین شفا در بارهٔ عقاید فرقهٔ بابکیه و خرمدینان معتقد است که هر چه به ما رسیده است، از تاریخنویسان مسلمان است که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند. شفا معتقد است که کتابها و نوشتههای بابکیان پس از تصرف دژ باج، همگی توسط اعراب سوزانده شدهاند. زرینکوب مطالبی را که در منابع موجود دربارهٔ بابک آوردهاند غرضآلود و افسانهآمیز میداند. به همین خاطر وی معتقد است که به سختی میتوان از ورای غبار افسانهها، سیمای واقعی بابک را دید. نهضت بابک ظاهراً در بین عامهٔ مردم طرفدارانی داشت اما مورد علاقهٔ دهقانان و بزرگان نبود چون بابک در صدد احیای عقاید مزدکی بود. ناچار مسلمانان نیز نمیتوانستند آن را تحمل کنند. زرین کوب در ادامه مینویسد: تاریخنویسان مسلمان کوشیدهاند تا خاطرهٔ او را تیره و تباه کنند و از روی تعصب سعی کردهاند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند. افسانههایی که در باب او جعل کردهاند به خوبی نشان میدهد که با غرض و نیتهایی سعی داشتهاند نام بابک را آلوده کنند. بدین گونه قسمتهای مهم تاریخ بابک و خرمدینان در ظلمت ابهام فرو رفتهاست. زرینکوب مینویسد: سمعانی نام پدرش را مرداس نوشته است. ظاهراً «مرداس» از دو جز «مرد» و «اس» آمده است و به معنی مردمخوار است؛ که مناسبترین نامی است که دشمنان بابک میتوانستهاند برای پدر او بیابند. پدر ضحاک را نیز بعضی مرداس خواندهاند. نکتهٔ دیگری که زرینکوب در روایت الفهرست اشاره میکند، اصراری است که برای رسوا کردن بابک به کار رفتهاست. (ابن ندیم) مادر او را زنی یک چشم که مدتی با مرد روغن فروش به حرام گرد آمدهبود معرفی کردهاست. به اعتقاد زرینکوب آثار غرض و کینه راویان آشکار است. نفیسی هم معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پردهٔ تعصب و خودخواهی و خویشتنبینی مورخان اسلامی پنهان مانده است و آنچه دربارهٔ تاریخ دین خرمی نوشتهاند همه آلوده به غرض و تهمت است
بابک خرمدین، سعید نفیسی، 1333 در مورد بابک خرم دین و جنبش سرخ جامگان، چندین کتاب هست، یکی هم روایت نادعلی همدانی ست. با این همه هنوز هم نمی توان گفت که همه ی جوانب این جنبش و شخصیت بابک خرم دین، بدون تعصب بررسیده شده است.
این کتاب بهعنوان منبعی گردآوریشده از آثار تاریخی گوناگون، اثری مفید و سودمند به شمار میآید،اما متاسفانه نگارنده، جناب سعید نفیسی، به سبب تعصبات ملیگرایانه و گرایشهای اسلامستیزانه خود، اخباری را که به سود بابک خرمدین نبوده، بهصورت غیرعلمی رد کرده و تحریفشده دانسته است. او تمامی مورخان با عقاید مختلف، اعم از اهلسنت و شیعه، را به خلیفهپرستی و امثال آن متهم میسازد و اجماع علمی تاریخی مورخین را رد میکند، بیآنکه از روش نقد علمی اسناد تاریخی بهره گیرد یا انتقادات خود را در چارچوب پژوهشی مستدل مطرح سازد.
ایراد دیگر اثر، تکرار فراوان مطالب در موضوعات مختلف استبرای نمونه، روایات مربوط به مرگ بابک را در چهار بخش متفاوت، تنها با تفاوت در منبع، بازگو کرده است، بدون آنکه توضیح یا تحلیل تازهای ارائه دهد. به نظر میرسد برخلاف دیدگاه مولف نسبت به اثر خویش، این کتاب در حقیقت مجموعهای از منابع تاریخی است که بیشتر جنبه گردآوری دارد تا تحلیلی علمی و عمیق،همچنین، در مواردی که گزارشها با باورهای او همسو نمیباشد، با لحنی تمسخرآمیز و انکاری سخن گفته است – چنانکه پیشتر نیز اشاره کردم.
این کتاب به بررسی عقاید شخص بابک خرمدین و پیشینه تاریخی فرقه خرمدینیان بر پایه منابع معتبر میپردازد و شورش بابک علیه خلافت اسلامی و کشتار مسلمانان، چه عرب و چه ایرانی، را از سال ۲۰۰ هجری تا سال ۲۲۲ هجری – که به مرگ بابک انجامید و سپس سرانجام گروه خرمدینیان را – بهصورت تفصیلی از منابع دیگر گرد آوردی کرده است.
بابک خرمدین رهبر اصلی مبارزان ایرانی خرمدین است که بعد از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند. در دوران خلافت عباسیان آذربایجان کانون شورش طولانیمدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین رهبری میشدهاست و بر شمال غرب ایران تأثیر گذاشت و بیش از ۲۰ سال طول کشید. شورش او به روشنی از حس ضد عربی ایرانیان در آذربایجان بهره میبردهاست. او زندگی گمنامی درآذربایجان داشت تا اینکه مورد توجه جاویدان بن سهل، رهبر خرمیها که مدت کوتاهی بعد درگذشت، قرار گرفت. بابک ادعا کرد که روح جاویدان در کالبد او وارد شده و تحریک ساکنین بذ را آغاز کرد. بابک به مدت 20 سال با سپاهیان مامون و معتصم جنگ کرد و سانجام د جنگ با افشین (سردار ایرانی خلیف�� عباسی) شکست خورد و اسیر شد و به دستور معتصم با شکنجه فراوان از پای درآمد. سخنان آخر بابک خرم دین معتصم: ای سگ، چرا در جهان فتنه انگیختی و چرا چندین هزار مسلما ن را کشتی؟ بابک:سکوت معتصم:4 دست و پ��یش را ببرید بابک: در هنگامی که دست اول بابک را میبریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده میکرد. معتصم:چرا چنین میکنی؟ بابک:ه چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت میشود من صورتم را خونین میکنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده است. نفیسی معتقد است که جزئیات زندگی بابک در پس پرده تعصب و خودخواهی و خویشتن بینی مورخان اسلامی پنهان مانده است و آنچه درباره تاریخ دین خرمی نوشته اند همه آلوده به غرض و تهمت است
این کتاب نیز بدون هیچ موضعی و صرفا با نقل از منابع تاریخی، پیدایش کیشِ خرمدینان، سرزمینشان، پیشینه بابک خرمدین و قیامش، تصویر خنثایی از بابک خرمدین ارائه داده بود، همانطور که هر تاریخدانی باید این کار را بکند و همین رویه را پیش بگیرد.
بنده با این کتاب ارتباط برقرار نکردم و ساده بگم نفهمیدم.باورم نمیشد اما بعضی بخش های کتاب رو چند بار خوندم.!!! حس میکنم یا ضریب هوشی من پایینه یا این کتاب سخته!
نتوانستم این کتاب را بخوانم، نقل قول های زیادی که از افراد دیگر (که بسیار شبیه هم بودند) باعث شده بود که شما نظر نویسنده را در مورد بابک خرم دین درک نکنید.
«افشین، بابک را به نزدیکِ معتصم فرستاد و معتصم بفرمود تا هر دو دست و هر دو پای او بیرون کردند و سرِ او به بغداد فرستادند تا بر سرِ جِسر[=پل] بیاویختند و جماعتی گویند که: چون دست او را ببریدند خود را از خون خویش بیالود و بخندید و گفت: ″آسانیا″ و به مردمان چنین نمود که او را از آن اَلَمی نیست و روحِ او از آن جراحت المی ندارد، و این بزرگترین فتحی بود و آن روز که او را بگرفتند عیدی بود مَر مسلمانان را، که آن روزِ آدینه بود سَنهٔ» [۲۱۷ هـ.ش | 838 م]. https://hooman.bio.link/