Jump to ratings and reviews
Rate this book

برج سکوت: دیوار شیشه ای

Rate this book
مانده بودم با سر برهنه! صبح فهمیدم... وقتی آفتاب زد... داشتم توی آیینه سر و صورتم را نگاه می‌کردم... یکی از لگدهای پسره خورده بود توی صورتم. لبم بدجوری پاره شده بود و تمام چانه و سینه مانتوم پر خون بود... چاره‌ای نداشتم. همان جور با سر برهنه راه افتادم. آدم حسابی‌ها سوارم نمی‌کردند و آش و لاش‌ها بوق می‌زدند. می‌گرفتند بغل و تکه می‌انداختند. فکر می‌کردند از روی شکم‌سیری روسری‌ام را برداشته‌ام... تمام طول بزرگ‌راه را همین جوری‌ زار زدم و رفتم... می‌خواستم بمیرم... تو هیچ وقت نمی‌فهمی من از چی حرف می‌زنم، چون که زن نیستی!
این‌جور وقت‌ها حس عمیقی از دخترانگی درش موج می‌زد... یک‌بار ازش پرسیدم: «بالاخره تو لاتی یا شاعر!؟»
جواب داد: «لاتِ شاعر!»

کتاب دوم از سه گانۀ "برج سکوت" ماجراهای کتاب اول را پی می گیرد.

324 pages, Paperback

First published January 1, 1397

10 people are currently reading
233 people want to read

About the author

حمیدرضا منایی

2 books10 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
75 (37%)
4 stars
60 (29%)
3 stars
27 (13%)
2 stars
22 (10%)
1 star
17 (8%)
Displaying 1 - 30 of 49 reviews
Profile Image for Behzad.
652 reviews122 followers
August 9, 2018
تا این لحظه جلد اول از سه جلدی "برج سکوت" رو با نام "نمایش مرگ" خونده م. واقعن شگفت زده شدم از خوندن این رمان. بسیار رمان قدرتمند و زیبا و میخکوب کننده ای بود که الان سعی میکنم بگم چرا.
اول اینکه فضا و حال و هوای رمان متفاوت هست زمین تا آسمان با آنچه این روزها بیشتر در قالب رمان می خوانیم. درباره ی چند پسر جوان پایین شهری است در شهری به نام هیچ آباد و تلاش آنها برای بزرگ شدن و زندگی کردن و بعد دست و پنجه کردن هاشان با اعتیاد. این اعتیاد را که گفتم برسم به دلیل دیگری که چرا این رمان شاهکار است و آن این است که رمان تجربه ی همه چیز را از نزدیک و به طور دست اول برای خواننده فراهم کرده است. وقتی که از اعتیاد می گوید و از جمع چند معتاد رو به موت، انگار که خودت بین آن چند معتاد نشسته ای و داری حرف هایشان را می گویی و می بینی و می شنوی. گفتگوهای بین شخصیت ها بسیار نزدیک به زندگی واقعی و کاملن دور از کلیشه هستند. من هر رمانی که می خوانم میگردم شباهت پیدا کنم بین گفتگوهایش با دیالوگ های سریال های تلویزیون. که اینجا هرچه گشتم نیافتم. که باز این نکته میرساندمان به دلیل دیگر خوب بودن این رمان، که زبان فکر شده و زیبایش است. بسیار زبان این رمان خوشایند است برای آدم و مخصوصن جاهایی که میزند توی خط بازخوانی و روایت دوباره ی کتابها و متون دیگری که لابلای متن گاهی می آیند، دیگر خیلی خوب میشود از نظر عالی شدن.
و یک نکته ی بسیار اندر بسیار مهم دیگه اینکه این رمان دغدغه داره. بی خیال نیست. گیر نکرده تو دنیای طبقه ی متوسط. تو دنیای خرید کردن و کافی شاپ رفتن و عاشق شدن و رفتن به خارج از کشور. دغدغه ی فقر داره. دغدغه ی اعتیاد. جامعه. روسپی گری. دغدغه ی آدمها رو داره.
و بالاخره اینکه طرح جلد رمان بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار زیباست و تفکر برانگیز
خب، از اینجا به بعد باز میخوام شکسته بنویسم، که غیر شکسته اصلن حال نمیده.
رمان تکنیک های جالبی هم داره آخه بدبختی. ینی از هر نظر بگی حرفه ای کار کرده. یه تکنیک جالبش اینه که میاد یه اتفاق رو روایت میکنه. بعد دنبالش یه روایت و سرانجام دیگه از همون اتفاق ارائه میده و با اون دومیه رمان رو پی میگیره. ولی تو همه ش به خودت میگی اااههه، میتونست اونطوری بشه ها. که خیلی زیرکانه و قشنگانه ست این کار.
حالا نقاط ضعف رمان:
اول اینکه رمان پیرنگ خاصی نداره، دست کم تو این جلد اول که نداشته. یه جورهایی پیکارسک ماننده و کلا ماجراها و زندگی حرمله و کارهایی که کرده و آدمهایی که تو زندگیش بودن رو میاره و میبره.
دوم اینکه این شخصیت حرمله خیلی خیلی خیلی داره نزدیک میشه به کلیشه های فیلم فارسی و ازین حرفها. که ینی همه یکّه بزن و خیلی قویه؛ هم خیلی اهل مطالعه س و کتاب خونه و مثلن همممممه ی کتابهای کوندرا رو خونده، هم خیلی شجاعه، هم همه ی دخترها خیلی از این خوششون میاد همیشه، هم خیلی باهوشه و هیچ وقت گول نمیخوره و زبله، هم طبع حساس و لطیف داره، هم خوب رگ میگیره واسه تزریق، هم کلی ساقی میشناسه، هم همه چی کلا. ینی اینکه باورپذیر نیست شخصیتش. من یکی که اصلن تو کَتَم نمیره یکی هم کتابخون و علوم انسانی دوست باشه، هم دعوایی و جوشی و یکّه بزن و کارچاق کن یه رستوران، هم اینکه تو عالم عمل و هپروت ید طولایی داشته باشه.
سوم اینکه یه سری اتفاق ها انگار همینطوری الکی چپونده شدن تو رمان. یهو یکی میمیره. یهو یه جا دعوا میشه. یهو یکی رو دستگیر میکنن. یهو پلیس دنبال شخصیت ها میکنه. یهو یهو یهو یهو
و مسخره ترین چیز این کتاب هم اینه که زده واسه بالای شانزده سال!! جمعش کنین بابا، مگه صدا و سیماست؟ هرچند احتمالا برای جذب بیشتر مخاطب این برچسب رو زدن، از نویسنده ای که میتونه اینطوری بنویسه بعیده پذیرفتن برچسب سخیف بالای شانزده سال
ولی با همه ی اینها خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی رمان خوبی بود.
مشغال خواندن جلد دوم هستم، باشد که زود تمام کنم آن را.

در پی نوشت ذکر کنم که نویسنده در اقدامی بسیار شرافتمندانه و دوست داشتنیانه اومده تو وبلاگش گفته که ملت اگه پول ندارین بیاین رمان رو مجانی بدم بهتون بخونین.
حالا باز نخونین.
ایناها:
http://bikhabi54.blog.ir/1396/03/26
فیدیبو هم کتاب رو داره
پی نوشت: این مطلب رو دارم مدت ها بعد از خوندن کتاب می نویسم. می نویسم که چیزی رو که طی این مدت رو مُخم بوده بگم. یه کم زیاد از حد داره تبلیغ میشه در مورد این کتاب. یه کمی خیلی زیاد از حد. مثلن سیدمهدی شجاعی تو یه نشست در مورد کتاب گفته این رمان ادبیات رو به قبل و بعد از خودش تقسیم میکنه!!! خود منایی همونجا گفته از انتشار این همه کتاب بی سر و ته خسته شده م و دلم می خواد یه چیز متفاوت بنویسم!!! خلاصه که خودشیفتگی هم حد داره. و تبلیغ بازی. حتا تو تلویزیون هم تبلیغ این رمان رو دیدم. رمان، رمان خوبیست، قبول. ولی دیگه هر چیزی حدّی داره. قطعن ده ها رمان فارسی داریم که سر ها و گردن ها از این رمان بالاتر هستن. و قطعن تعدادی رمان فارسی داریم که تلاش این کتاب رو مدت ها پیش اجرا کردن، که مهم ترینشون "طوطی" از زکریا هاشمی است.
بس کنید بابا، ملت خودشون میرن میخونن دیگه. این همه باندبازی نمیخواد.
Profile Image for Najme Khadem.
17 reviews13 followers
December 15, 2018
داستانی تکان‌دهنده درباره‌ی ویرانی و تباهی، البته نه از بدبختی آدمهاش، نه از اعتیاد و فقر و بچه جنوب شهری بودن و گیر کردن، که انسان گیر کرده و در لجن فرورفته، راوی، که حرمله‌ایست باور از دست داده، دستت را میگیرد که بر پوست ضخیم و نتراشیده‌ی زندگی بکشد، حباب ها را میترکانی و روایت سقوط آدمیان را میخوانی که از آغاز درگیر هیچ نبودهاند الا سقوط.

راوی، حرمله است و حرمله چنان که میدانیم، فحش است و دشنام، نمادی از نفرت دسته‌جمعی سنتی ست برای ما ایرانی جماعت که مذهب مان با زندگی مان گره خورده است. آدمی چرک کینه و قسی‌القلب، اما در دستانش چه دارد به جای شمشیر برّان؟! جنس و مواد و سرنگ دارد؟! قلب سیاه شدهی یک رشد و نمو یافته در حاشیهی شهر را دارد؟ نه کلمه دارد. کلمات است که با آن قلبت را میشکافد و میداند که باید از او ممنون باشی که تو را برده و نشانده بغل تاریک ترین قسمت خودت، حرمله که روزش سیاه و قلبش سیاه و شبش سیاه نیست و به همان اندازه سایه روشن دارد که تو داری، که جماعت آدمهای اطرافش دارند، آدمهایی که در رستوران کار میکنند و آدمهایی که به رستوران کلاس بالا غذا میخورند، دارند.
او عاصی ست، اما شلوغش نکرده، بدبختی را مثل مهر توی قلبش کوفته و به آن باور دارد. دنبال مفر و نجات نیست. چون پناهی نیست. هر کس، به چیزی برای تحمل کردن چنگ میزند، او به سوزن زدن توی رگهایش.
و در خیالش خواب دنیایی بهتر را میبیند، جایی که آدمها توی میدان اعدام صف نکشند و در قلبها جایی برای بخشش مانده باشد، یا جایی که آن دختری که گند زده به همهی زندگیاش و بدجوری باخته، زیر پایش هنوز آنقدری خشک باشد که بتواند بلیط بگیرد به مقصدی دور، دنیایی که دست همه یک لیوان آب هویج مفت و مجانی و گواراست.
پس چرا حرمله است؟ این بار عذاب و گناه از کجا بند خورده به او و امانش نمیدهد؟!
برج سکوت (تماشای مرگ) پر از نشان دادن جان کندن است، به هزار جور مردن، از حیوان زبان بسته بگیر که قربانی شهوت بیشتر خواستن ما میشود تا توصیفاتی جاندار از هر روز مردن ما و ریدن به قبر خودمان.
کلمات متبرک و خوش تراش و نورسیده نیستند. پر از سکته، پر از پرش ذهن و پر از زشتی اند، کثافتی عیان، شرمآور و توأمان با طنزی تلخ.
از آن کتابها نبود که در لجن غرق شوی و منفعل بمانی، لحظه به لحظه درگیری، در کشمکش هجوم سیاه و سفید های آمیختهای و میخندی، خندهای در تاریکی. خندهای مثل دشنام دادن، وقتی میدانی جلوی حریف دست و پا دستهای و از قبل باخته ای.
من اثر را دوست داشتم و اینگونه دوست داشتم. بسیار چیزها هست که میتوانم راجع به آن بنویسم که موکول میکنم به وقت خواندن جلد دوم و سوم.
3 reviews
August 9, 2018
به نظرم ۵ ستاره برای این اثر کمه
بهترین شیوه طنز، بهترین خط روایت، بدون تکلف و ملالت، بدون هیچ توصیف اضافه و زایدی. بدون شک نویسنده یکی از پدیده‌های ادبیات معاصر ماست. کاش قدرش رو بدونیم
Profile Image for Behzad.
652 reviews122 followers
April 6, 2018
جلد دوم "برج سکوت" به نام "دیوار شیشه ای" ماجراهای جلد اول رو ادامه میده. حرمله و دوست هاش در دوران کودکی باز هم ماجرا دارن و برای خودشون می گردن در هیچ آباد و دیده ها شون رو دربارۀ آدمهای اطراف گزارش میکنند. حرمله در زمان حال به ماجراهاش در رستوران ادامه میده. به ماجراهاش با آدمهای اطرافش ادامه میده. آدمهای تازه ای پیدا میکنه و آدمهای قدیمی رو از دست میده.
نکات مثبت کتاب: همچنان زبان قدرتمنده و فکر شده و لذت بخش و یه جور سهل ممتنع یافت میشه بین خطوط که باعث میشه تند خونده بشه متن و در عین حال از ادبیت برخوردار باشه – دنیای متفاوت و غیرتکراری در مقایسه با رمان های دیگه همچنان ادامه داره – داشتن دغدغه های اجتماعی این رمان قابل تحسینه و آدم لذت میبره از اینکه یه نویسنده باااااالاااااخره از کافی شاپش بیرون اومد و فقر و کثافت اجتماعی رو دید – بنیان شدن رمان بر پایۀ تحقیق و تفحص در سطح جامعه باعث شده که کتاب به قول یارو گفتنی پر و پیمان از آب در بیاد – طرح جلد رمان همچنان غوغا میکنه – تنوع ماجراها و آدمهای کتاب خواننده رو همچنان همراه نگه میداره – توصیف ها و توضیح های راوی دربارۀ مواد مخدر و مصرف اون و مصرف کننده ها بسیار دست اول و باور پذیر و کنجکاوی برانگیزه – شاید بشه یه جور سند اجتماعی برای دوره ای که توش زندگی میکنیم در نظر گرفت این رمان رو، اگر گانگسترهای قلم به دست ما رو سیاه نما خطاب نکنند – اشارات رندانه و بسیار ریز نویسنده در جای جای رمان به سیاست و مسائل سیاسی، هرچند یه کم زیادی ریزه، ولی جالب توجهه.
نکات منفی ک��اب: تکراری شده این جلد دیگه – شخصیت ها همه شبیه هم هستن – شخصیت اصلی باور پذیر نیست – یه جاهایی متن سانتیمانتال میشه، مثلن اونجایی که فری میپره رفتگر رو بغل میکنه و گریه میکنه – یه جاهایی متن دقیقن فقر نگاری میشه، برخلاف چیزی که احمد دهقان گفته بود، انگار میخواد معلومات نویسنده رو از اطلاعات زیادی که درباره ی فقر داره به رخ بکشه – آدمها و اتفاق ها و مکان ها به جای اینکه در قالب روایت و کنش نشون داده بشن، تعریف میشن. یه جاهایی رمان تبدیل میشه به ارائۀ فهرست وارِ اطلاعات نویسنده دربارۀ کفتر بازی و مواد مخدر – رمان هیچ پیرنگ خاصی نداره که خواننده به امید رسیدن به یه پایان سه جلد دنبالش راه بیفته. جلد دوم هم مثل جلد اول داره ماجراهای مختلف شخصیت اصلی رو نشون میده – که خیلی جاها انگار بی خودی هی توش خشونت و نوشتار کثیف سعی میکنه استفاده کنه.
امیدوارم کتاب سوم تغییر کنه. امیدوارم همون چیزهایی رو که در کتاب اول گفت و در کتاب دوم باز هم گفت، در کتاب سوم نباید سه بار بگه؛ که اگه چنین کنه بد کاری کرده.
Profile Image for Behzad.
652 reviews122 followers
March 19, 2018
جلد سوم برج سکوت با نام "در مرز دیدار روشنان" سرنوشت بیشتر شخصیت های رمان رو به پایان میرسونه. آمریکایی، شغال، آقا، خانم، فری، دهنی و بسیاری شخصیت های دیگه تو این جلد تکلیفشون مشخص میشه. هرچند خیلی هم پای تکلیف و انتها در میون نیست و صرفا با مجموعه ای از اتفاقات طرفیم که برای آدمها میفته. این جلد بسیار تلخ تر از دو جلد پیشین بود، ولی خب متفاوت تر هم بود. میترسیدم که رمان که در جلد دو به تکرار افتاده، در جلد سه دیگه کلا از زور تکرار فرو بریزه، که چنین نشد و این جلد جالبناک بود.
به طور کلی کتاب بسیار بسیار سیاه و تلخی بود. توصیف های مربوط به درّه و زندگی عملی های به آخر خط رسیده، توصیف مربوط به پلنگ و توصیف مربوط به صحنۀ فروختن آش کنار جاده خیلی تاریک و غم انگیز و تلخ بود.
کلا این کتاب آدم رو میبره به قعر زشتی های شهر. شبیه فیلم علی سنتوری و صحنه های اعتیادش. کتاب تلخیه. ولی خب حقیقت های جامعه رو داره بازنمایی میکنه. و رمان قشنگی هم هست.
کتابیه که نمیشه زمینش گذاشت تا تموم بشه. البته اگه طاقت یه سری توصیف های مشمئز کننده و تلخ و خون آلود رو نداشته باشین، ممکنه نتونین ادامه بدین و منزجر بشین.
بعضی جاها هم که خب به کلیشه نزدیک میشد، مثلن مثل جوابی که آقا آخر رمان به راوی میده دربارۀ اینکه چرا کفتر بازی رو گذاشت کنار.
خوشحالم از اینکه این کتاب رو خوندم. فضای متفاوتی رو وارد رمان نویسی جدید فارسی کرده. فضایی که هرچند قبلا با غلامحسین ساعدی (تو آشغالدونی، سایه به سایه و خاکستر نشین ها) بهترش رو تجربه کردیم دوباره زنده میکنیم و توجه ها رو جلب میکنه به این جنبه از زندگی. توجه های طبقۀ متوسط رو جلب این حقیقت تلخ اجتماع میکنه.
بخش هایی از کتاب به نظرم جالب اومد و خط کشیدم:
این ارزانی و وفور مرگ است که زندگی را از درون پوک و تهی می کند و معنایش را به گند می کشد.....
...نمی دانستم زیستن ارزش همه آن چیزهایی را که در طول زندگی از دست می دهیم دارد یا نه، چیزهایی که وقتی از دست می روند جای شان حفره ای سیاه دهان باز می کند...
Profile Image for Mohammad Khazaie.
165 reviews43 followers
August 17, 2022
برج سکوت سطحی بسیار بالاتر از داستان ایرانی دارد. داستان ایرانی عموما ملال آور است،‌ شخصیت‌هایی گنگ دارد و داستانی بی‌سروته اما برج سکوت یک نمونه متمایز است. شخصیت‌ها همگی مثل یک شاهکار تراش خورده‌اند و با جزئیاتی بالای جلوی چشم خواننده قرار می‌گیرند و داستان به قدری جذاب و دقیق است که ابدا حوصله خواننده را سر نمی‌برد. با این حال جلد سوم این رمان بلند، آنطور که فکر میکردم اوج‌گیری دوباره بعد از افت محسوس جلد دوم نبود. همان فضا را داشت و شاید فقط کمی بهتر شده بود. البته این فقط مقایسه‌ای بین مجلدات کتاب است، وگرنه جلد دوم با تمام ضعف‌هایش باز هم از اغلب داستان‌های ایرانی یک سر و گردن بالاتر است.

فارغ از این‌ها چیزی که در کل داستان برج سکوت توجهم را جلب کرد، جبرگرایی داستان و نمایش یک دنیای خالی از اراده بود، موضوعی که با ظرافت و دقت در جای جای کتاب گنجانده شده و هر ماجرا و زیرماجرایی نمایشی از این جبرگرایی است. چیزی که نمی‌پسندم اما وقتی کسی درباره اعتیاد می‌نویسد،‌ طبیعی است که سراغ اختیار نمی‌رود و صدالبته که چنین نوشته‌ای به غایت تلخ می‌شود.

النهایه از خواند این 3 جلد خوشحالم و با شوق به دیگران معرفی‌ش می‌کنم و منتظر کتاب‌های جدید منایی می‌مانم.
Profile Image for Ferial Fattahi.
181 reviews15 followers
February 13, 2019
کتاب با زبانی شیوا و روان قصه‌ی زندگی پسری را نقل می‌کند در گریزی مدام از گذشته به آینده و حال. قلم جذاب و سواد نویسنده برای من که طاقتم از کارهای هردمبیل چاپ شده این روزها حسابی طاق شده، گنجیست بی کران و ارزشمند.
کتاب اول را در حالی تمام می‌کنم که فکرم درگیر زخم ها و کات‌هاییست که به احتمال قوی از سمت ارشاد به قصه برج سکوت تحمیل شده. فکر می‌کنم کاش این بند بلند از قلمِ کسانی چون حمیدرضا منایی، باز شود.
کاش این همه از این اسارت طولانی آزاد شویم.
47 reviews5 followers
January 19, 2023
برج سکوت برایم پر درد بود، پر از حرف از آدم‌هایی که همیشه از دور دیدیمشان، اینجا اما قرار است از زبان کسانیکه حتی اسم‌هایشان عجیب است و درمحله‌هایی دور از تصور ما ولی نزدیک ما بزرگ شدند بخوانیم، ببینیم چطورر یک دانشجوی ادبیات که پایان نامه ی اساطیری داشت، از درس فاصله گرفت و دراین وادی افتاد...

پ.ن: اول تصمیم داشتم یک نفس سه جلد را بخوانم، ولی بعد که به نیمه‌های جلد یک نزدیک شدم، به این نتیجه رسیدم که بهتر است هرجلد را جدا جدا و لابه لای کتاب‌هایم جاری کنم، هی بیایم و بروم، خیلی سخت بود خواندنش برایم.. برخورد اولم با ادبیات کتاب خیلی غریب بود، اما بعد دیدم خوب با فضای قصه متناسبه و باید خودمو براش آماده می‌کردم، پس اگه سراغ این کتاب اومدید، حتما این هشدارو گوشه ذهنتون داشته باشید.

داستان ادامه دارد، باید ببینم جلد بعدی سر این داستان را به کجا می‌کشاند..

《خبرش را دهنی داشت ... من دورادور می‌شناختمشان؛ پاپتی و پانکی و حیوان ... این پاپتی جانور بی همه چیزی بود... کیف قاپی می‌کرد. یکبار کیف زنی را می‌زند. زنک بند کیف را سفت می‌چسبد. پاپتی می‌بیند زنک ول کن نیست، تیغ موکت‌بری را می‌کشد و بی هوا ول می‌کند تو صورت بدبخت... صورت از وسط قاچ می‌خورد! همان جا یک نعر با ماشین از پهلو به موتورشان می‌زند. از قصد می‌زند و شوتشان می‌کند تو پیاده‌رو و سینه دیوار...یارو صحنه را دیده بود...با قفل عصایی می‌آید پایین. پاپتی و راننده موتور را تا حد مرگ می‌زند... بعد هم که مامورها می‌رسند، می‌گوید زدم، زندانش را هم می‌کشم!》
Profile Image for Sara  Tajdini.
38 reviews5 followers
February 10, 2019
پایان قابل قبول و زیبایی نبود برای رمانی با این حجم از داستان های اصلی و فرعی.
Profile Image for Mohammad Khazaie.
165 reviews43 followers
July 23, 2021
ادامه داستان‌های حرمله هیچ آبادی با همان قوت و همان ظرافت البته تقریبا بدون خرگوش جدیدی که از کلاه نویسنده خارج شود.
با این حال این حلقه میانی شاید برای ضربه آخر در کتاب سوم لازم باشد؛ میگویم شاید چون کتاب سوم را نخوانده ام.
Profile Image for Morteza Khorram.
51 reviews
December 24, 2019
ارزش خواندن داشت... ولی به خوبی تبلیغاتی که در موردش میشه نبود
Profile Image for Sedmorteza.
57 reviews21 followers
November 17, 2021
••بسم الله••


سقوط تدریجی، در سکوتی کشنده.

«برج سکوت فرو ریخت و حالا من، بالای سر ویرانه‌اش نشسته‌ام.» ساعت ۱ بامداد چهارشنبه، ۲۶ آبان ۱۴۰۰

🔴🔴اگر کتاب را نخوانده‌اید ولی می‌خواهید بخوانید، ترجیحا بعد از خواندنش به سراغ این متن بیایید.🔴🔴

همین اول کار تکلیف این قضیه را معلوم کنیم. احتمالا شما هم جزو کسانی هستید که نظر آن استاد بزرگوار را درباره‌ی این کتاب شنیده‌اید که:« برج سکوت، ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم می‌کند.» با احترام باید بگویم به نظرم این بیانات، چیزی بیش از تبلیغاتی اغراق‌آمیز نیست. این از این.

من چاپ اول کتاب را مطالعه کردم که شامل سه مجلد است. نمایش مرگ، دیوار شیشه‌ای و در مرز دیدار روشنان. اشکالات تایپی فراوان کتاب توی ذوق میزند. امیدوارم که در چاپ‌های بعدی اصلاح شده باشد. و یک نکته‌ی ناراحت‌کننده. قیمت هر کدام از این مجلدهای تقریبا ۳۵۰ صفحه‌ای، فقط و فقط ۲۲ هزار تومان بوده است...


در جلد اول نویسنده به روایت داستان حال حاضر و گذشته‌ی شخصیت ها میپردازد. با جزئیات، با صبر و حوصله و پایانی خوب. نقطه‌ی اوجش هم بخشی است که مربوط می‌شود به اعدام یکی از شخصیت‌ها. درخشان است.
روند روایت داستان در جلد دوم، دقیقا ادامه‌ی جلد اول است. با این تفاوت که شاید خسته‌کننده و تکراری شود.
اما جلد سو��. بهتر از دو جلد قبل است. به روند داستان شکل خوبی میدهد و با شیب مناسبی ما را به سمت پایان کتاب سوق می‌دهد.

قلم و زبان نویسنده، گزنده و صریح است که همین ویژگی باعث بالارفتن جذابیت کتاب شده است. اصولاً برای شرح چنین فضایی، استفاده از این مدل زبان جزو ملزومات است و اگر این‌چنین نبود، ارتباط گیری با اثر، حداقل برای من سخت می‌شد.

شخصیت پردازی کتاب قابل قبول است. تقریبا با سرگذشت همه‌ی شخصیت‌ها آشنا می‌شویم و هر کدام متمایز از دیگری هستند و نزدیک به واقعیت. به نظرم شخصیت پردازی خانم های داستان ضعیف است. از خانم و پری گرفته تا فری. البته به جز سوسن. برای مثال شخصیت فری(یا همان فرشته‌) در جلد اول و دوم متفاوت است. در جلد اول مستقل است، در جلد دوم وابسته و نازتر. در صورتی که هیچ نشانه‌ای هم از وقوع انقلاب شخصیتی برایش نمی‌بینیم. گاهی هم شخصیت اصلی، جناب حرمله‌ی هیچ‌آبادی، غیر قابل هضم می‌شود. انگار که دانای کل است.
نکته‌ای که نویسنده به آن نپرداخته و گفته نمی‌شود، چگونگی شروع اعتیاد حرمله است. چه می‌شود که یک دانشجوی جامعه‌شناسی اینگونه به اعماق ویرانی فرو می‌رود؟ البته خب می‌شود حدس‌هایی زد. حیف.


کتاب از توجه به برخی جزئیات غافل می‌ماند. برای مثال، روزی نیست که کلاغ از حرمله و رفقایش کتک نخورد. با این حال پدر کلاغ که بقال محله است اصلا متوجه این موضوع نمی‌شود!


روایت غیرخطی، به مِه‌اندود‌بودن فضای داستان منجر شده و این موضوع، مخاطب را به شکیبایی فرا می‌خواند تا برای سر در آوردن از داستان و روابط شخصیت‌ها، حوصله کند.

پایان کتاب را دوست نداشتم. پایانی قابل قبول و منطقی‌ بود، اما می‌شد با شکوه‌تر باشد. هر چند که آخرین بخش کتاب عالی است. آخرین دیدار حرمله و «آقا»؛ و چقدر دوست‌داشتنی است این مرد.کسی چه‌ می‌داند؟ شاید «آقا»، از دوستان قیدارِ امیرخانی بوده. راستی! به نظرم گاهی قلم نویسنده شبیه به امیرخانی می‌شد. شما اینگونه حس نکردید؟


هر چند اذیت‌کننده، هر چند تلخ و پر از عفونت، اما برج سکوت را دوست دارم. واژه‌واژه‌ی کتاب، بوی زوال می‌دهد و این سرنوشت محتومی است که مخاطب از ابتدا میداند.
کلمات خیلی نزدیک به واقعیت هستند، تا جایی که یک دفعه به خودت می‌آیی و میبینی حرمله کنارت نشسته و دارد تلمبه می‌کشد.

«نمی‌دانم زیستن ارزش همه‌ی آن چیزهایی را که در طول زندگی از دست می‌دهیم دارد یا نه، چیزهایی که وقتی از دست می‌روند جایشان حفره‌ای سیاه دهان باز می‌کند که با هیچ چیز پر شدنی نیست و تا آخرین روز زندگی، هر بار که به آن حفره می‌رسیم، در سیاهی بی‌پایان دست و پا می‌زنیم و رنج می‌کشیم... رنجی که از جنس سرب است، در عمق وجود آدمی رسوب می‌کند و بالا نمی‌آید تا به کسی گفته شود... درد و غمی جاودان و همیشه تازه...»
Profile Image for Tannaz.
732 reviews52 followers
May 9, 2018
مدتها بود چنین کتاب فارسی نوشتی نخوانده بودم. فعلا جلد یک البته
Profile Image for A L I.
57 reviews1 follower
June 9, 2025
رنج آدمی چقدر باید بزرگ باشه که بیشتر از دو هزار و پانصد روز، تمام وقت، زمان بذاره برای روایت اون درد؟ و در انتها هیچ نتیجه‌ای نگیره و از این موضع با تو صحبت نکنه که:
« مخاطب محترم، حالا که این سه جلد دست نوشته‌ی من رو خواندی، در خودم میبینم که بتوانم در انتها تو را پندی دهم »

داستان حرمله، ساکن هیچ آباد، که بصورت متناوب در مقاطع زمانی «نوجوانی» و «بزرگسالی» روایت میشه تقریباً از جایی آغاز نمیشه؛ به این معنا که چنان مقاطع زمانی درهم تنیده هستن که نمیتوان براش آغازی در نظر گرفت. این سرگشتگی البته به پایان ختم میشه؛ یک پایان ساده اما سیاه.
درد و رنج همیشه در حال چرخیدن به دور حرمله است و دست از سر او برنمیداره. همین!
نویسنده حق داشت بگه که داستان من درباره اعتیاد نیست؛ درباره‌ی رنجه.
Profile Image for Ferial Fattahi.
181 reviews15 followers
March 2, 2019
کتاب برج سکوت با قصه ای جذاب و زبانی فصیح آغاز می‌شود. خواننده را اغوا می‌کند و تا مرز دیدار روشنان می‌برد. حال چند نکته که توجه مرا جلب کرده برایتان بازگو میکنم.
اول اینکه اگر کتاب را یک نفس نخوانید و ما بین فصل ها و سطور چند روزی فاصله بیاندازید، به طرز عجیبی از جذابیت ماجرا کاسته می‌شود؛ تعدد زمانی، ماجراهای بی ارتباط به هم و شخصیت‌های اصلی بیشمار شاید از عوامل این امر باشند.
دوم اینکه کتاب اولِ این مجموعه ی سه جلدی به عقیده‌ی من برای تمام کردن روایت این قصه کافیست. باقی مجلد ها شاید تکرار و تمرین ماجراهاییست که تازگی خود را از دست داده‌اند. شاید ساده‌تر بتوان گفت که با عبور از کتاب اول رفته رفته ، خواننده کمتر و کمتر در مسیر داستان شگفت‌زده خواهد شد و این برای من جای تاسف دارد که میبینم نویسنده‌ای با این حد از درک و توانایی و نبوغ نتوانسته در برابر میل ناگزیرش به ادامه‌ی زندگی با پرسوناژ ها مقاومت کند و ماندگاری آنها را به استمرارشان ببخشد.
سوم و البته که مهم ترین نکته برای من اینکه کتاب با همه ی ایرادات تکنیکی و فواصل داستانی که به آن وارد است، بی نهایت برای خواندن جذاب و برای زمانه‌ی بی نوری و نویدی که در آن زندگی میکنیم چیزیست در حد و اندازه‌ی قدم بروی خاک سیاره‌ای تازه. کتاب را حتما بخوانید و از زبان شیوای نویسنده لذت ببرید.


پ.ن
اگر خواسته یا اتفاقی کتاب را خواندید، به نظرم پایان بندی ضعیف داستان را خیلی به حساب نیاورید. به حتم این قصه هر کجا که بخواهید میتوانست
تمام شود. برای من مثلا پایان جلد اول، پایان قصه بود.
Profile Image for Mohammad Khazaie.
165 reviews43 followers
April 22, 2021
.
سید مهدی شجاعی می‌گوید: «برج سکوت اثری است که می‌تواند ادبیات را به قبل و بعد از خود تقسیم‌بندی کند.»
.
«این حرف، حرف بسیار مهمی است.» این را هم سید مهدی شجاعی می‌گوید و ادامه می‌دهد: «معتقد هستم که بسیاری از آثار ارجمند که قبلا تولید شده‌اند، در ابتدا ناشناخته بودند و بعدها شناخته شدند. به نظرم، این اثر، اثر فاخری است و به تدریج جای خود را باز خواهد کرد و مخاطبین با این لحن و ادبیات مانوس خواهند شد.»
.
و راستش سید مهدی شجاعی در این مورد خیلی حق می‌گوید. اینکه برج سکوت ادبیات را به قبل و بعد خودش تقسیم می‌کند. ادبیات به صورت مطلق، نه ادبیات ایران، نه ادبیات فارسی و نه ادبیات به علاوه هر چیز دیگری و خب این حرف، حرف بسیار مهمی است، حرف بسیار بزرگی است.
.
حالا بعد از تمام کردن کتاب اول، آن هم به شکل صوتی، دارم به این فکر می‌کنم که عجب جنس نابی است این کتاب. چیزی در حد برادران کارامازوف و یا نوشته‌های همینگوی. بدون اضافه گویی و بازی و ادا. سرراست سرراست. با نقطه‌های فراوان و کلمات دقیق و روایت‌های منظم و دقیق. دقت‌های سرسام‌آوار و جزئیات دیوانه‌کننده و از سویی یک کل بی‌نقص و محشر. حالا تو هرچه میخواهی تعریف کن؛ تعریف‌کردنی نیست این روایت لامصب!
.
حالا بعدا بیشتر درباره‌اش می‌نویسم. این را هم که نوشتم از سر سرریز احساساتم بود. نمی‌شد بعد از خواندن کتاب نخست درباره این شراب ناب چیزی ننوشت. باقی باشد برای بعد اما.
Profile Image for Hamed.
6 reviews1 follower
January 28, 2020
از متن کتاب در پاسخ به انتقادات دوستان نسبت به پايان برای من اين کافی بود:
وای از وقتی که از روبرو با واقعيت برخورد کنی ! ويرانی حتمی است ! اصالت درد و رنج حتمی است ! مرگ حتمی است ! داستان آنچنان هولناک است که به اندازه يک پلک زدن فرصت غفلت نداريم... نمی شود تاريکی را انکار کرد... اين جذبه ی ترسناک واقعيت است که نگاه را خيره می کند و آدمی را بهت زده ... نمی شود طفره رفت ... نمی شود از اين برخورد جان سالم به در برد... اگر جان سالم به در ببريم ، اگر رنج نکشيم و اشکمان درنيايد ، به حتم يک جای کار می لنگد و داريم دروغ می گوئيم... نی لبک مرگ برای همه يکسان می نوازد ، بعضی آوازش را هرگز نمی شوند ، بعضی ديگر زمزمه ای محو و دور می شنوند... اما دسته سوم نی لبک مرگ بيخ گوششان می نوازد ......... کاش می شد خود را فريفت
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
December 24, 2019
آدم یک روز به جایی می‌رسد که عشقش با توانایی‌اش برابر نیست... خیلی بیش‌تر از آن‌چه معشوق هست، می‌خواهد... این‌جور وقت‌ها اگر معشوق را رها نکنی، خودت و عشق و معشوق و همۀ اطرافت را به لجن می‌کشی... هیچ چاره‌ای نداری، باید از یک‌جا به بعد، ول کنی و بروی... بروی عقب، از دور بایستی و عشقت را تماشا کنی...
Profile Image for زینا مهاجر.
46 reviews
November 15, 2019
علی رغم متن پرکشش و روایت جذاب خط داستانی مشخصی نداره و فقط با حجم زیادی ازخشونت عریان و الفاظ زشت و تهوع آور تا آخر کتاب روبرو بودم. دلیلی برای خواندن بقیه جلدها نمیبینم.
هرچند اوضاع واقعی گروه بزرگی در جامعه امروز باشد ولی برای بنده مفید نبود.
Profile Image for Hosein.
11 reviews3 followers
January 7, 2021
فوق العاده. کتابی که از خوندنش لذت می برید و البته دیگه هیچ وقت فراموشش نمی کنید.
5 reviews
October 13, 2019
با توجه به تبلیغاتی که از این کتاب شد و صحبت های اقای شجاعی انتظار خیلی بیشتری از این کتاب داشتم. فعلا جلد اول رو خوندم و نمی دونم داستان قراره به کجا برسه. ولی من انتظار داشتم بیشتر با خود حرمله طرف باشیم تو داستان. منظورم اون آدمیه که پشت همه ی این بدبختیا قایم شده ،حرمله واقعی. خیلی کم پیش میومد که باطن اصلی حرمله رو ببینیم گرچه این چیزی بود که خود شخصیت هم ازش وحشت داشت. اینکه بخش فراموش شده وجودشو به یاد بیاره.
درکل بخوام بگم داستان تازه ای داشت که واسه هممون تکراری بود. قصه اعتیاد قصه امروز دیروز نیست مدت هاس بشر رو درگیر کرده. تو این کتاب قدم به قدم با حرمله می ریم جلو و تباهی ادم هایی که یک روز مثل ما بودند الان به قول فری به ته تاریکی وجودشون رسیدن رو زندگی می کنیم. و اخرم به همون نتیجه شیطان می رسیم. "زور مواد از خدا بیشتره..."
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
January 13, 2020
به چه چیزی می‌شود اعتماد کرد واقعا؟ همین زمین به این گندگی به این عظمت، یکهو دیدی همین حالا با تمام کهکشان راه شیری، تلپی افتاد درون یک سیاهچاله و دیگر اثری از آثارش باقی نماند. یک جورهایی همه ته خط ایستاده‌ایم. از روز اول. تمام.

بر لبه تاریکی‌ها قدم می‌زنیم. لی‌لی می‌کنیم و جفتک می‌اندازیم. یک تکان اینور و آنور افتادیم ته چاه. توی سوراخ. درش را هم گل می‌گیرند و تمام. می‌ماند استخوان‌هایمان که شغال هم دندان نمی‌زند بس که کثافتیم. دیگر خودتان حسابش را بکنید که حرف‌هایی مثل رفاقت و من بمیرم و تو بمیری و نان و نمک و اینجور چیزها، شر محض است. البته بی‌قافیه.

حاج عدالت ختم همه سلسله‌های عالم بود و کارش درست. می‌گفت: «رفاقت یکی دو بست اولش خوب است و باقی همه تابان. آدم به خودش هم نمی‌تواند اعتماد داشته باشد، چه برسد به کار دنیا و زندگی و دیگر آدم‌ها...»
Profile Image for Mandani_mim.
82 reviews6 followers
January 26, 2020
کتاب بسیار روان وخوشخوان است. داستان تلخ آن پرداخت خوبی دارد ولی چون موضوع اعتیاد است، گاهی حال و هوای فرد معتاد (مسایلی مانند بی خیالی و بی اعتنایی محض به هرچیز و هرکس، جزییات مصرف مواد و...) کمی آزاردهنده می شود.
نمیدانم آیا هدف نویسنده همین بوده یا خیر،اما لحظه ای حس همذات پنداری، دلسوزی، درک موقعیت نسبت به راوی ماجرا که در این باتلاق غرق و غرق تر می شود نداشتم... فکر میکنم بهتر بود اگر کمی سیر تبدیل راوی از یک تحصیل کرده ی جامعه شناسی به یک معتاد تمام عیار، بهتر پرداخته شود.
می ترسیدم پایان راضی کننده نباشد اما به نظرم خیلی قشنگ هم بسته شد هم ماجرای زمان حال و هم گذشته ی شخصیت اصلی...
ایراد اصلی، قیمت فوق العاده بالای کتاب است (سه جلدی 165000 تومان، تاریخ دی ماه 98) که نتوانستم آن را توجیه کنم اما به دلیل شوقی که برای خواندن کار داشتم پذیرفتم.
Profile Image for مهدی طالقانی .
16 reviews1 follower
March 26, 2020
من صوتی این کتاب رو از نوار گوش دادم ،، دم حامد فعال گرم ! انصافاً صدای گرمی دارد ،، تبحر این آدم باعث می شه شخصیت ها رو باور پذیر کنه ،، بخشی که چند روز در باغ بودن که اصلاً می برد آدم رو در حپروت ! مثل اینکه واقعاً نویسنده تجربه کرده است ،،، اینقدر واقعی ،،،
بی ربط ،، توصیه من به همه کسانی که کتاب صوتی گوش میدن این هست که حتما موقع گوش دادن نت گوشی رو خاموش کنند و کتاب رو به صورت آفلاین گوش بدن ،،،
106 reviews1 follower
January 6, 2019
فضا سازیهای عالی چه در مواقعی که شیطنتهای یکسری پسر بچه را روایت می‌کند و چه هنگامی که از آدمهای تا گردن در لجن فرو رفته گرفتار مواد و دوا و تزریق صحبت می کند. ضرباهنگ تندی که اجازه رها کردن داستان را به خواننده نمی دهد. پر از داستانکهای مهیج و کاراکترهایی که پتانسیلهای دراماتیک بالایی برای جلو بردن قصه دارند. بی صبرانه مشتاق ادامه داستان هستم.
106 reviews1 follower
January 12, 2019
قدرت جلد اول را نداشت. بعضی از داستانکها به نظر صرفا برای اطناب به قصه ضمیمه شده‌اند و آن پیوستگی جلد اول در آنها به چشم نمی‌خورد. شخصیتهای داستان کماکان ظرفیتهای زیادی دارند که بعضا در برخی جاها شما را پای کتاب میخکوب می‌کنند اما در کل آن حس مواجه شدن با یک شاهکار که در جلد اول وجود داشت، در جلد دوم نیست.
3 reviews
August 9, 2018
همش نگران بودم که داستان پایان خوبی نداشته باشه. بخصوص نگران مردن حرمله بودم. ولی نویسنده با استادی ماجرا رو به پایان برد. جوری که بعد از تمام شدن کتاب باز هم می‌خوای از اول بخونی.
بدون تعارف با یک اثر ماندگار و شاهکار داستانی مواجه هستیم
Profile Image for Mostafa Rezaei.
181 reviews4 followers
October 1, 2022
به نام خدا
حمید منایی خوب توانسته از پس این کتاب برآید.کتابی که میتواند روشنایی راه خیلی از افراد درگیر اعتیاد باشد و به آنها انتهای راهی که برگزیده اند را نشان دهد.شاید میتوانست خیلی کوتاه تر و مجیز تر باشد تا خواننده از خواندن خسته نشود و تا انتها با کتاب همراه باشد.
سپاس از نویسنده
3 reviews
August 9, 2018
فوق العاده خوب پیش می‌ره. این خط روایت افولی نداره! من که شیفته توصیف ماجرای سندباد شدم. یادمه زمان بچگی دور هم همینجوری فیلم‌ها و کارتن‌ها رو بامزه می‌کردیم واسه خودمون. فوق العاده است
Displaying 1 - 30 of 49 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.