Jump to ratings and reviews
Rate this book

کتاب صوتی مائده های زمینی و مائده های تازه

Rate this book
مائده های زمینی کتابی است در ستایش شادی، شوق به زندگی و غنیمت شمردن لحظات. آندره ژید در این کتاب خداوند را در همهٔ موجودات هستی متجلی می‌بیند و آزادانه و برخلاف قید و بندهای مذهب، عشق به هستی را مترادف عشق به خداوند می‌داند. او کتابش را «ستایشی از وارستگی» می‌نامد. با اینکه از آثار دورهٔ جوانی نویسنده است، وی تقریباً تمام آنچه می‌توان فلسفهٔ وی نامید در آن گنجانده است و هرچه بعداً نوشته در تعقیب اندیشه‌هایی است که در این کتاب بیان گردیده؛ یعنی امتناع از هر گونه علاقه و وابستگی و ستایش شور و عشق و نگاهی هر لحظه نو به تمام جلوه‌های هستی.

این کتاب صوتی را می توانید از سایت های آوانامه و آدیولیب دریافت کنید:
AvaNameh.com
AudioLib.ir


.

Audiobook

First published January 1, 1897

269 people are currently reading
4235 people want to read

About the author

André Gide

905 books1,730 followers
Diaries and novels, such as The Immoralist (1902) and Lafcadio's Adventures (1914), of noted French writer André Gide examine alienation and the drive for individuality in an often disapproving society; he won the Nobel Prize of 1947 for literature.

André Paul Guillaume Gide authored books. From beginnings in the symbolist movement, career of Gide ranged to anticolonialism between the two World Wars.

Known for his fiction as well as his autobiographical works, Gide exposes the conflict and eventual reconciliation to public view between the two sides of his personality; a straight-laced education and a narrow social moralism split apart these sides. One can see work of Gide as an investigation of freedom and empowerment in the face of moralistic and puritan constraints, and it gravitates around his continuous effort to achieve intellectual honesty. His self-exploratory texts reflect his search of full self, even to the point of owning sexual nature without betraying values at the same time. After his voyage of 1936 to the Union of Soviet Socialist Republics, the same ethos informs his political activity, as his repudiation of Communism suggests.

Chinese 安德烈·纪德

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
988 (27%)
4 stars
1,068 (30%)
3 stars
998 (28%)
2 stars
363 (10%)
1 star
129 (3%)
Displaying 1 - 30 of 333 reviews
Profile Image for Agir(آگِر).
437 reviews701 followers
August 22, 2015
:تمام چیزی که میخاستم بگم جملاتی است که آندره ژید در مقدمه آورده است

مائده های زمینی اگر کتاب یک بیمار نباشد، دست کم کتاب بیماری است رو به بهبود،شفا یافته- کتاب کسی که بیمار بوده است.در همین لحن تغزلی کتاب افراط کاری کسی هویداست که زندگی را همچون چیزی که کم مانده بود از دست بدهد، غنیمت می شمارد

ستایش زندگی که گاه و بی گاه بیش از حد افراطی میشه
که نمی توان زیاد بر یک بیمار خرده گرفت

.زندگی در برابرمان همچون جامی پر از آب سرد و گواراست
جامی مرطوب که بیماری تبدار آن را به دست می گیرد، و می خواهد بنوشد، و با جرعه ای آن را در می کشد، و گرچه می داند که می بایست درنگ کند، از بس که این آب خنک و دلچسب است و از بس آتش سوزان تب تشنه کامش کرده است، نمی تواند این جام دلپذیر را از لبهای خود دور کند


البته این افراط باعث می شود گاهی هم خودش از هوس های زندگی و تناسخ های مختلف آن و هم خواننده کتاب از خواندن قسمت هایی از کتاب خسته شود

:نکته ی آخر

این انسان فقط بیماریش جسمی نیست بلکه روحی هم هست
و قوانین سخت گیرانه مسیحیت شاید بیشتر از هر چیزی او را بیمار کرده است

.ای فرمان های خداوند،جانم را به درد آورده اید
ای فرمان های خداوند، آیا ده فرمانید یا بیست؟
مرزهای خود را تا به کجا محدود خواهید کرد؟
آیا همواره محدودیت های بیشتری را در آموزه های خود خواهید گنجاند؟
و کیفر تازه ای برای عطش من به هرچه بر روی زمین به چشمم زیبا جلوه کند،وعده داده اید؟
،ای فرمان های خداوند،جانم را بیمار کرده اید
.یگانه آبی را که عطشم را فرو می نشاند، با دیوارها محصور کرده اید


و وی در پی محو کردن تمام چیزهای درونی است که از خانواده ای مسیحی و از کتابهای ادبی مصنوعی فرا گرفته است

هر آن شناختی که "جدا از خود" در درون خود داری ،تا پایان قرون جدا از تو باقی خواهد ماند.چرا برای آن این همه ارزش قائلی؟

برای من خواندن اینکه شن های ساحل نرم است، بس نیست؛ می خواهم که پاهای برهنه ام آن را حس کنند...به چشم من هر شناختی که مبتنی براحساس نباشد بیهوده است



:نتیجه

چیزی که از کتاب میشه حس کرد این است که آندره ژید تحت تاثیر فلسفه فکری نیچه و خیام و حافظ هم بوده و این حرفش که ادبیات باید دوباره به مسائل زمینی بپردازد دقیقا حرف نیچه در "چنین گفت زرتشت" است

مائده ها در ده سال اول فقط پانصد نسخه فروش کرد
اما بعدها تاثیر زیادی در دنیا و همچنین کشور ما گذاشته است

این قسمتی از ترانه حادثه "داریوش" هستش که میشه گفت مطمئنا از مائده های زمینی تاثیر پذیرفته است

گفتم که عطش می کشدم در تب صحرا
گفتی که مجوی آب و عطش باش سراپا

گفتم که نشانم بده گر چشمه ای آنجاست
گفتی چو شدی تشنه ترین ،‌ قلب تو دریاست

گفتم که در این راه ،‌ کو نقطه ی آغاز
گفتی که تویی تو ، خود پاسخ این راز


:آندره جان می گوید

اما چشمه ها بیشتر در جایی خواهند بود که هوس های ما آنها را جاری می کند چرا که هر سرزمینی با نزدیک شدن ما بدان به تدریج شکل می گیرد، و چشم انداز پیرامون اندک اندک به استقبال گام های ما می آید، و ما انتهای افق را نمی بینیم و حتی نزدیک به ما نیز چیزی نیست جز جلوه های ظاهری پیاپی و تغییر ناپذیر

ای دانه ها، مشتی از شما نگاه می دارم؛ آن را در کشتزار حاصلخیز خویش می افشانم؛ در فصل مناسب می افشانم؛
...هر دانه ای صد دانه می دهد، و دانه ای دیگر،هزار
ای دانه ها! آنجا که گرسنگی ام فزونی گیرد، ای دانه ها! فراوانی تان از حد در
!خواهد گذشت



:صفحه آخر کتاب

ناتانائیل ،اکنون کتابم را دور بینداز. خود را از قید آن برهان. ترکم کن. ترکم کن؛
کی گفته ام می خواهم همانند من باشی؟ تو را برای اینکه چون من نیستی دوست دارم

نگرش خود را بجوی.آنچه را دیگری نیز می تواند به خوبی تو انجام دهد،انجام مده. آنچه را دیگری نیز می تواند به خوبی تو بگوید و بنویسد، مگو و منویس. در درون خویش تنها به چیزی دل ببند که احساس می کنی در هیچ جا جز در تو نیست و از خویشتن ،با شکیبایی یا ناشکیبایی، آه! موجودی بیافرین که جانشینی برایش متصور نباشد

Profile Image for Peiman.
652 reviews201 followers
February 14, 2023
ناتانائیل خیلی اذیتم کردی خدا اذیتت کنه
Profile Image for Ehsan'Shokraie'.
763 reviews221 followers
March 9, 2019
این کتاب از زندگی و زنده بودن صحبت میکنه..شاید برای ما که سال هایی از زندگی رو با زندگی و زنده نبودن صرف کردیم بهترین تجربه ممکن نباشه اما..
در وصف کتاب مائده های زمینی تنها مینویسم که این کتاب بیش از یک کتابه..همانطور که خردمندانه در فهرستش نیز به چندین کتاب تقسیم شده,در حقیقت هم همینطوره..این کتاب به نوعی دهها کتابه..شاهکار نامیده شدن این کتاب شاید به این دلیله که به نوعی میتونه متعلق به همه انسان ها باشه..با این نکته که شاید تنها چند خط از یکی از این کتاب ها,تنها متعلق به تو باشه..
پ.ن:قسمت "مائده های تازه"اما اصلا قابل مقایسه با اصل کتاب نیس,گذر زمان اون چیزی که قلم متن نوشته شده ی بیمار از مرگ برخاسته ی مائده های زمینی رو خاص کرده رو با خود برده...
Profile Image for Helga.
1,386 reviews480 followers
March 11, 2021
How long, how long, o waiting, will you last? And once over, what will there be left to live for? "Waiting! Longing! For what?" I cried. "What can come that is not born of ourselves? And what can be born of us that we do not know already?"

Fruits of the Earth is a dedication to joy and simple pleasures of life. This lyrical prose is an encouragement to self-liberation; letting go of the past and seeking freedom. To be independent and free; to be one with nature; to live in the moment.

Look upon the evening as the death of the day; and upon the morning as the birth of all things. Let every moment renew your vision.
The wise man is he who constantly wonders afresh.


It is not enough for me to read that the sand on the seashore is soft. My bare feet must feel it. I have no use for knowledge that has not been preceded by a sensation.
I have never seen anything sweetly beautiful in this world without desiring to touch it with all my fondness.
O lovely surface of the earth, how marvelous is your flowering!


"Circumstances," said Josephus, "have dealt with me in a way I cannot approve."
"What of it?" answered Menalcas. "I prefer to say that what is not, is what could not be."
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
566 reviews137 followers
April 15, 2019
نوجوان بودم .سیزده چهارده ساله. ترجمه جلدقرمز این کتاب ازسیروس ذکاء درکتابخانه خواهرم بود. شروع به خواندنش کردم وآنقدرمجذوبش شدم که درطبقه وسط خانه که دواتاق تودرتو به عنوان سالن ونهارخوری بود(به سیاق خانه های قدیمی) مینشستم وبه صدای بلند آن رامیخواندم ولذت میبردم . قطعا" شوروحال کتاب با شوروحال نوجوانی وبلوغ جمع شده و لحظات رویایی ولذت بخشی برایم فراهم میکرد.شایدهم بعضی چیزهارادرآن متن به درستی نمی فهمیدم.....این جمله درخاطرم هست : ناتانائل ، من به توشورخواهم آموخت ..
Profile Image for Nazanin.
104 reviews4 followers
April 5, 2018
من نمی گویم که آن عالیجناب
هست پیغمبر، ولی دارد کتاب...

مائده های زمینی پیش از آنکه کتاب باشد همنشینی رنگارنگ و پرآواز شاهد و شمع و شیرینی ست
پیشکشی از جنس رنگ و نور و طراوت

و در این بین من درست نمیدانم که کدام یک را بیشتر باید ستود؟

قلم و اندیشه زیبای آندره ژید
یا
ترجمه هنرمندانه و بسیار دلنشین خانم بحرینی
و در این جا چقدر خوب، ارزش یک ترجمه عالی ، فصیح و روان و تسلط و احاطه مترجمی قوی بر متن و البته ادبیات فارسی مشخص می شود

کتاب تشکیل شده از دو بخش کلی : مائده های زمینی که یادداشت هایی شبیه گفتگو یا نامه به همراه شرحی از برخی سفرهای درونی و بیرونی ژید هست ( برخی قسمت هایش برای من تداعی کننده ی "درخت گلابی" مهرجویی و "اتاق آبی" و "هنوز در سفرم" سپهری بود؛ )
خیال انگیز، لطیف، شاعرانه و پرمعنا

و بخش دوم یا مائده های تازه که سرشار از پیام های زیبای عرفانی و الهی بود و حُسن آن : دوری از همه کلیشه های رایج و جملات تکراری که به زور سعی در انتقال برخی مفاهیم دارند و البته که نتیجه ای هم جز دلزدگی مخاطب نخواهند داشت

این قسمت کتاب را خیلی بیشتر دوست داشتم نسبت به بخش اول انسجام و یکپارچگی بهتری داشت و مفاهیمش برای من ملموس تر و جذابتر بود

و در انتها هم یادداشتی مختصر از آقای ملکیان در ۱۵ بند پیوست شده است که به قول خود ایشان : گزارشی است کوتاه از فلسفه زندگی ژید بر مبنای همین کتاب

به دور از هر گونه مبالغه به نظرم ژید در این اثر به ویژه بخش دوم در قامت یک پیغمبر (در مفهوم عام آن) ظاهر شده است و پیامش ستایش زندگی و بهره مندی از تک تک لحظات آن است
به نظرم در بسیاری از جملات پیوستگی و شباهت ظریفی به اشعار و مفاهیم ادبیات فارسی و ادبا و شعرای آن پیدا می کند
آنجا که خدا را بسیار سهل و نزدیک خود حس می کند : رشد کمترین جوانه، بیش از همه جر و بحث های بیهوده حکمای الهی مرا [خدا] به من می شناساند
من را به یاد شعر معروف سپهری می اندازد : و خدایی که در این نزدیکی ست
لای این شب بوها
پای آن کاج بلند
خدا برای او " ظرفی بی شکل است با جدارهای بی نهایت انبساط پذیر"
" ...و اگر آن را از لطف به خویش و نیکی و مهر به هریک از ما پر کنم، چگونه بدان عشق نورزم؟..."
"...خدا به من دل بسته است من بدو دل بسته ام، ما هستیم. هنگامی که چنین می اندیشم با سراسر آفرینش یکی می شوم و در جامعه گسترده بشری محو و مجذوب می گردم..."
شبیه آن مصرع سعدی نیست؟
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست...
یا در این قسمت که از قول خدا میگوید :
" من دلپذیرترین اسرا�� خود را پنهان کرده ام همچنان که شما برای کودکانتان تخم مرغ های عید پاک را در زیر بوته ها پنهان می کنید، من به خصوص کسانی را دوست دارم که اندکی رنج جست و جو بر خود هموار کنند ..." آن کلام زیبا را یادآوری می کند که کنت کنزا مخفیا... (گنجی پنهان بودم دوست داشتم شناخته شوم...)
اهمیتی که ژید در جای جای اثرش برای بهره مندی از لحظات قائل است آن مصرع مولانا را به ذهن متبادر میکند که صوفی ابن الوقت باشد ای پسر و البته بسیاری از ابیات و اشعار مشابه را

"لحظه ها! میرتیل ! پی خواهی برد که حضورشان چه نیرویی دارد چرا که هر لحظه ای از زندگی ما ذاتا منحصر به فرد است: بیاموز که گاه منحصرا در لحظه استقرار یابی.
آه چه کارها که هرگز نکردیم و می توانستیم بکنیم...این زبان حال بسیاری از مردم در لحظه ترک حیات است ...چه کارهایی که می بایست بکنیم و هرگز نکردیم برای اینکه به ملاحظاتی پایبند بودیم، فرصتی مناسب را انتظار می کشیدیم، تنبلی می کردیم و برای اینکه مدام به خود می گفتیم چیزی نیست همیشه فرصت خواهیم داشت زیرا نمی دانستیم هر روزی که می گذرد بی جانشین و هر لحظه نایافتنی ست زیرا تصمیم گیری، تلاش و کوشش و عشق ورزی را به وقتی دیگر وانهاده بودیم..."

سراسر بخش دوم سرشار از این تلنگرها و یادآوری های شاعرانه و زیباست و مگر یک پیامبر، پیامش یادآوری و ارجاع انسان و بازگشت او به فطرت و زیبایی های آغازینش نیست؟
من اشراف خاصی به افکار و نظریات و سیر احتمالی تحولات ژید ندارم اما بر اساس آنچه در این کتاب نوشته گویی به تدریج از قید همه تعلقات معمول رها می شود: خوشا به حال کسی که در جهان به چیزی دلبسته نیست و در میان جنبش ها و تغییرهای مداوم شور و شوقی ابدی با خود به همراه دارد ... حتی به مخاطب خود می گوید: کتابم را به دور افکن به خود بگو که این تنها یکی از هزاران نگرش ممکن در رویارویی با زندگی ست، نگرش خود را بجوی...
و انگار از نقطه ای به بعد خود را مستغرق و یگانه با روح جهان می بیند و شادی خود را پیوسته به شادی همه جهان می داند : " هر آفریده ای نشانه خداوند است هرجا بروی جز خدا نخواهی دید...خوشبختی من در این است که بر خوشبختی دیگران بیفزایم برای خوشبخت بودن نیازمند خوشبختی همگانم..."
نمیدانم ولی شاید نویسنده درون خویش به جوهر این بیت رسیده باشد که
کدام آلاله را بویم که مغزم عنبرآگین شد
چه ریحان دسته بندم چون جهان گلزار می بینم

می دانم که همیشه دوست داشتم این کتاب را بخوانم و خواندم و لذت هم بردم اما باید اضافه کنم که "مائده ها.." شبیه ظرف عسل هست و عسل را نمی توان یک نفس سر کشید باید ذره ذره چشید و شیرینی آن را اندک اندک مزه کرد
مائده ها کتابی نیست که یکبار خوانده و بعد هم به قفسه کتاب سپرده شود
مفاهیم آن هر روز و هر لحظه باید مرور شود تا شیرینی آن در عمق جان بنشیند ...

" از بردن شعر به عالم رویا دست بدار
بکوش تا شعر را در واقعیت ببینی و اگر باز هم در واقعیت نیافتیش، تو آن را به جهان واقع ببر"

چقدر خوب می شود اگر هر انسان بتواند دست کم گوشه ای از زیبایی اشعار و ادبیات و کتاب های خوب را به واقعیت پیوند بزند


Profile Image for فرشاد.
166 reviews364 followers
June 10, 2014
در این کتاب خدا هست .. نه در خود کتاب .. در عشقی که لای سطرها و تووی واژه‌های کتاب دیدم .. این کتاب میتونه همون اشعار حافظ یا همون رباعیات خیام باشه .. در لحظه زندگی باید کرد .. ماعده های زمینی رو بینهایت دوست داشتم و هر سطرش به من زندگی رو یاد داد .. از خوندنش حس شادی و شور همه وجودم رو فرا گرفت .. حالا حس میکنم که زندگی باز هم تازه تر میشه و باز هم خدا هست .. کتاب محشری بود ...
Profile Image for Mahdi Lotfi.
447 reviews134 followers
August 30, 2017
این کتاب که سبک آن که گاه ثقل و مهابت مزامیر و اسفار را بدون لطف و تخدیر آن‌ها شامل است،نموداری از همین تعمق در نثر متصنع قرن هیجدهم،
به‌خصوص آثار (شاتوبریان) که زاده‌ی شور و اضطراب جوانی نویسنده‌ی آن است
در بعض جمله‏‌ها یا بعض جمله‏‌های‏ مرکب، نویسنده فعل اصلی را در محلی که معمول فرانسویان نیست به‌کار برده، یا گاه صفتی را که به‌دقت و هشیاری‏ برگزیده با چند قید متوالی از موصوف دور کرده است. ممکن است از چنین عملی دقتی خالص در بیان حاصل گردد و ممکن است نتیجه به‌کلی جز از این باشد.
در این کتاب از اشخاص و امکنه در ازمنه مختلف بدون تطابق تاریخی ذکر فراوان رفته است. هر کجا که بنظر مترجمان‏ ابهامی رسید توضیحی در آخر کتاب بدان افزودند و هر کجا که توصیف نویسنده مطابق واقع نیست - خواننده باید به این بیان خود «ژید» توجه داشته باشد که در ابتدای کتاب می‏گوید: «بی هیچ خودستایی و تصنعی، یا شرم و حیایی، من جان خود را در(این کتاب) نهاده‏‌ام. اگر گاه در آن سرزمین‌هایی‏ سخن رانده‏‌ام که هرگز ندیده‏‌ام و از عطرهائی که هرگز نبوییده‏‌ام، یاکارهایی که هرگز نکرده‏‌ام - یا از تو ای ناتاناییل من، که هنوزت ندیده‏‌ام هرگز از سرسالوس و ریا نیست..
این کتاب به مانند بسیاری از آثار ادبی بزرگ جهان در آغاز مورد استقبال واقع نشد ، بطوریکه در طول 10 سال تنها 500 نسخه از آن فروش رفت ، با اینکه از آثار دوره جوانی نویسندست ، وی تقریبا تمام آنچه را که می توان فلسفه وی نامید در آن گنجاندست، و هرچه بعدا نوشته در تعقیب اندیشه هاییست که در این کتاب بیان گردیده، یعنی امتناع از هر گونه علاقه و وابستگی و ستایش شور و عشق و نگاهی هر " لحظه نو" به تمام جلوه های هستی .
Profile Image for Fahim.
276 reviews117 followers
April 21, 2020
من نقاشی هستم که تصویر خوشبختیِ بی عیب و نقص خود را با لرزان ترین و تندترین رنگها باز می آفرینم و به نمایش می گذارم:
چنین پنداشتم که بهترین و مطمئن ترین راه برای پراکندن خوشبختی در پیرامون خویش، این است که خود، تصویری زنده از آن ارائه دهیم و بر آن شدم که خوشبخت باشم.من هر چه را دوست داشته ام، خدا نامیده ام و از همین روست که خواسته ام همه چیز را دوست بدارم.گویی بازوانم از بیم آنکه اگر آنها را برای در بر گرفتنِ چیزی ببندم، تنها یک چیز به چنگ آورده باشم، همواره گشوده بود.برای بوسیدن کسی، آثاری را که خوشه های انگور بر لبانم برجا گذاشته بود، نزدوده ام و پس از بوسه، بی آنکه دهانم را پاک کنم، شراب شیرین نوشیده ام و عسل کندو را با موم خورده ام...
کاشکی هر زیبایی، جامه ی عشق مرا به تن کند و نقشی از آن به خود گیرد....من به خوشبختیِ خویش، همچون وظیفه ای گردن نهاده ام...من از لذت جویی بیشتر آموخته ام تا کتابها...
آه اگر می توانستم از خود بگریزم!از فراز حصاری که احترام به خود ، مرا بدان مقید کرده است...
روز به روز هرچه بیشتر کارم به جایی میرسد که تشنگی را بر فرو نشاندن آن، وعده ی لذت را بر خود لذت، و گسترشِ بی منتهای عشق را بر ارضای آن ترجیح میدهم...به هر چیزی در روی کره ی زمین چشم بدوزم ، تار و کدر می شود ، درست به سبب آنکه به آن چشم دوخته ام و احساس میکنم که سراسر جهان بلافاصله شفافیت خود را از دست می دهد. یا آنکه نگاه من روشنی خود را از دست می دهد...همین که به بیان صادقانه ترین احساسم میپردازم، از مفهوم واقعی خود به دور می افتد و تحریف می شود...تنوع بی پایان چشم اندازها، پیوسته به من نشان میدهد که هنوز با همه ی انواع خوشبختی، تفکر یا اندوهی که می توانست در این چشم اندازها نهفته باشد، آشنا نیستم.با عمل تفکر، از بودن خود، آگاه می شوم اما در همان حال، به آسانی از (بودن) باز می مانم چون در حال تفکرم...
گه گاه به جست و جوی پاره ای از یادبودهای گذشته برمیخیزم تا شاید سرگذشتی برای خویش بپردازم ، اما خود را در آن میان بازنمی شناسم و زندگی ام از چارچوب آن فراتر می رود.آنگاه چنین می پندارم که در لحظه ای هماره نوپا زندگی میکنم.ما جز در آنات زندگی هیچ نیستیم.بیاموز که گاه منحصرا در لحظه استقرار یابی...کسی که به بررسی خود می پردازد، مانع تحول خویش می شود.تنها شمار اندکی از افراد که ذهنی فقیر و محدود دارند، به شناخت و درک خویش توفیق می یابند.کرم پیله ای که در پی شناسایی خود باشد، هرگز پروانه نخواهد شد...

هیچ چیز جز با پیشکش شدن شکوفا نمی گردد. آنچه بخواهی در وجود خویش حفظ کنی ، رو به زوال می رود.از کجا پی میبری که میوه رسیده است؟از آنجا که شاخه را ترک می گوید.هر گلی باید به خاطر میوه ی خویش، بپژمرد.هر موجی ، زیبایی پیچ و خم خود را وامدار پس نشستن موج پیش از خود است...
میوه اگر از شاخه فرو نیفتد و نمیرد، درخت را آماده ی گل افشانی های تازه نخواهد کرد ... و ما خواهیم مُرد ، به سان کسی که جامه از تن برمیگیرد تا بخوابد....
Profile Image for Raha.
186 reviews243 followers
December 12, 2016
این کتاب حال آدم رو عجیب خوب میکنه.مائده های زمینی کتابی ست در ستایش شوق به زندگی،دریافتن زیبایی های زندگی و نگاهی موشکافانه تر به عظمت و زیبایی های طبیعت

گزیده ای از کتاب
دلپذير است ،خورشيد دلپذير است ،خاك نمناك زير پاهاي برهنه مان وماسه هاي خيس دريا ...وبوسيدن لبهاي ناشناسي كه در تاريكي به لبهايم رسيد
***
آرزو مکن که خدا را در جایی جز همه جا بیابی.هر مخلوقی نشانی از خداست و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد. همان دم که مخلوقی نظر ما را به خویشتن منحصر کند ، ما را از خدا بر می گرداند
***
تردید بر سر دو راهیها ،تمامی عمر ما را به سرگشتگی دچار ساخته
***
خوشبختي من در اين است كه بر خوشبختي ديگران بيفزايم ، براي خوشبخت بودن نيازمند خوشبختي همگانم
***
درست است که اعمال ما،ما را می سوزانند ولی تابندگی ما از همین است
***
آرزوی تو از عشق باشد و مالک شدنت عشقانه...زیرا آرزوئی که موثر نباشد به چه کار آید
***
بیماری شگفت آوری است:که همان خواستن چیزی است که نداریم
Profile Image for Brodolomi.
291 reviews196 followers
December 17, 2024
Književnost sagledana kroz svoj istorijski tok je niz metamorfoza. Subjekt „Plodova“ (objavljeni 1897. godine) je pobunjeni sin onih brojnih devetnaestovekovnih melanholičnih junaka bez volje, punih neostvarenog bluda u duši, zatvorenih u svojim sređenim stanovima sa floralnim tapetama, koji je pročitao Ničeovog Zaratustru te se pretvorio u nosioca vitalističkog principa radosti, iznad dobra i zla, u večnom i nezaustavljivom kretanju i čelične volje u osvajanju, hmmm…. svih botaničkih bašta i javnih kuća Evrope i Mediterana. Pobunjeni sin, ali i naslednik. Književne metamorfoze su uvek oceubistva (paricidi) – negira se i poništava ono odakle se poteklo, iako nos ili mladež na čelu odaju čiji je. Na isti način, sloboda, vitalizam i antiinstitucionalizam "Plodova" otvaraju vrata za nadolazeću avangardu, a opet, sa pravom pretpostavljam da je samo dvadeset godina nakon objavljivanja stil ove knjige doživljavan arhaičnim isto onoliko koliko i parnas.

“Plodovi” su nadahnuta poema, napisana većim delom u prozi. Stil treba doživeti – intiman, nežan, tonjenje, ali tonjenje na gore, u vis. Lirska proza napisana u vidu udžbenika o žaru. Rascvetavanje osećanja i strasno zaprepašćenje kao religija. Svaki je osećaj beskrajno prisutan, a od vremena se ima samo sada. U prozi u vidu naracijskih elipsi imamo smenjivanje slika pustinja i karavana, vođenje ljubavi sa kurtizanom u gondoli koja se ljuljuška na talasima Jadrana u Veneciji, miris kiselog mleka u domaćinstvima, žitarice u ambarima, šetnja po vrtovima Andaluzije, šetnje po bregovima Firence, ljubakanje sa mornarom, izvanredno pijanstvo letnjih sutona na trgovima, ali i spremnost da se svako zadovoljstvo prekine zbog nekog drugog, bilo to gledanje talasa ili šarenog insekta. Zato ide uvek nešto novo, jer zadovoljstvo ja u traganju, ne u ostvarenju želje. Sve je to propraćeno refleksivnim deklamacijama o radosti, da su svi oblici Boga dragi i sve je oblik Boga i slično. U svojoj radosti “Plodovi” su kontrapunkt Vajdovom “De profundisu” – dva ogledala aporije rimokatoličke putenosti koja se međusobno i suprotstvljaju i dopunjuju.

U ovom izdanju, kako je već uobičajno, štampani su i “Novi plodovi”, pisani 40 godina kasnije. Oni su idejno slični, ali formalno manje interesantni potpuno različti. Novi plodovi su više zapisi, te su formalno bliži Andreovom “Dnevniku”.
Profile Image for Noctis.
108 reviews9 followers
April 26, 2022
آه ای ناتانائیل، اکنون که این متن را می‌نویسم، زندگی چنگال‌های خود را در کالبدم فرو می‌کند، اما همچنان با همه‌ی این چیزها، هنر مرهمی همیشگی‌ست....
Profile Image for Aida Ganjian.
71 reviews13 followers
January 21, 2021
آدمیان به هنگام ترک زندگی می‌اندیشند:
چه کارهایی که نکردیم و می‌توانستیم بکنیم
آنچه‌ می‌بایست بکنیم و با این‌حال بخاطر ملاحظات و به وقت دیگر گذاشتن‌ها و تنبلی‌،نکردیم چون همواره به خود گفتیم هنوز فرصت داریم
چون هیچ روز را جانشین ناپذیر و هیچ لحظه را بازنیافتنی ندانستیم.
چون تصمیم و کوشش و در آغوش کشیدن‌ها را به وقت دیگر گذاشتیم..
ساعتی که می‌گذرد دیگر گذشته است
آنگاه آدمیان می‌اندیشند:
ای آنکه خواهی آمد،زیرک باش.دم را دریاب.


بدجوری مرید آقای ژید شدم.
تک تک جملاتش رو دوست داشتم بارها بخونم و ساعت‌ها بهش فکر کنم.
دلم میخواد هزاربار دیگه بخونمش و هربار یاد بگیرم که باید زندگی رو درست‌تر از چیزی که فکر میکنم تجربه کنم.
دوست داشتم کتاب کش بیاد و نتونم تمومش کنم.
اگه ازم بپرسن یکی از کتابایی که بتونی همیشه همراهت داشته باشی و هروقت خواستی یه صفحه شو باز کنی بخونی چیه؟
جوابم اینه: مائده های زمینی.
Profile Image for Giuseppe Sirugo.
Author 9 books50 followers
April 23, 2024
Por André Gide el libro I nutrimenti terrestri fue el primer cuento que hizo público: a pesar de su joven edad, el escritor francés con gran simplicidad debido a una experiencia ya adquirida cuenta la historia de un hippie. Desde las primeras páginas lo hace recogiendo por escrito las necesidades de un joven despreocupado que busca su libertad.
Por ser el primer libro no fue sobrio en absoluto. El texto fue logrado con una excelente prosa poética: al principio el novelista se expresa con un monólogo, donde el Premio Nobel de Literatura André Gide decide de llamar al libro con el nombre de Natanale: desde entonses el poeta mantiene esta configuración objetiva donde el protagonista será Natanale. Poéticamente y sin inhibiciones contará sus propias sensaciones, por ejemplo: el deseo que prueba por el mismo sexo; la necesidad de viajar físicamente; los viajes realizados, por lo tanto, la necesidad de escribir para exponer las propias experiencias; etc.

El poeta largo el texto muestra inspiración para desnudarse. Lo hizo de una manera que extendió el texto al presente, pero también como cosa futura; de opinion personal, el nivel profesional del poeta respecto a otros autores profesionales es igual. Si la persona no es competente estos genios de la imaginación pueden ser todos igual.
[...] En esta ocasión André Gide escribiendo en tiempo presente como si estuvieras en tiempos futuros es como si hubiera sido un concepto antecesor de Jorge Luis Borges. En el sentido que Borges narra que el tiempo presente no hizo más que acentuar el propio pensamiento de "Inmortalismo": algo que siempre estaría presente, hoy como mañana. Por el autor argentino Borges esto sucede a los que aceptan el momento: según el concepto de Borges, el Inmortalismo sucede a quien ya no sabe de mañana. Todo esto probablemente en una sociedad trabajadora, que buscaba nutrientes concretos. Una sociedad que en sus tiempos aún no estaba bien definida.

En fondo en este manual (o en Natanale, o como el autor quisiera) André Gide es un joven hippie que busca su crecimiento profesional. Quién sabe cuál fue el verdadero reflejo: un signo de su juventud, o tal vez un escritor del siguiente día que en el mundo de la literatura era ya confirmado. Algunas veces el poeta francés fue una persona ingenua y llena de deseos: en sí misma, el ansia que el pudo percibir era básicamente lo que servía de estímulo. Algo que lo guiaba hacia el límite de su propio pensamiento.
Probablemente André Gide el concepto de inmortalidad del novelista argentino Borges lo mantuvo planificado de inmediato: a pesar de su edad joven, el hecho de ser un escritor del siguiente día era algo que André Gide supo desde siempre.
Profile Image for Maei.
55 reviews22 followers
December 10, 2020
مائده‌های زمینی رو از درس‌های مدرسه که با ناتانائل شروع میشد تو ذهنم داشتم .
کتاب فوق‌العاده است ، درباره‌ی عشق ، طبیعت، خدا ، امید ، لذت ، خوشبختی حرف میزنه ، به طور کلی یک مجموعه انگیزه‌ای هست که واقعا به قول نویسنده ، شوق خروج را برمی‌انگیزد .
«میخواهم این‌کتاب شوق خروج را در تو بر‌انگیزد ، خروج از هر کجا که باشد ، کاش کتابم به تو بیاموزد که بیش از این کتاب به خودت بپردازی و بیش از خودت ، به دیگر چیزها »
ژید مثل یک دوست و مشوق در تمام کتاب ها صحبت کرده‌
هنگام نوشتن این کتاب تحت تاثیر کتاب چنین گفت زرتشت نیچه بوده
کتاب دوست داشتنی و مفیدی هست و پر از جمله‌‌هایی که میشه ساعتها بهشون فکر کرد و سالها باهاشون زندگی کرد
Profile Image for Hediyeh.
55 reviews11 followers
April 14, 2024
اگر لرد هنریِ جناب وایلد کتابی می‌نوشت مائده‌های زمینی می‌شد.
"زندگی به چشم ما وحشی بود و طعمی نامنتظر داشت و دوست دارم که خوشبختی در اینجا باشد، همچون شکوفه‌هایی که بر گور می‌روید."
Profile Image for Rêbwar Kurd.
1,025 reviews88 followers
September 8, 2025
مائده‌های زمینی از همان نخستین جملاتش خود را به عنوان متنی موعظه‌گر معرفی می‌کند؛ خطابه ای که قرار است به خواننده نه فقط الهام بدهد، بلکه به او راه و رسم زندگی بیاموزد. آندره ژید در مقام نویسنده، با شور و حرارتی شبیه یک پیامبر سکولار ظاهر می‌شود و سعی می‌کند خواننده‌اش را به نوعی «زندگی تازه» دعوت کند: زندگی‌ای سرشار از شور، لذت، رهایی از قید و بندها و غرق شدن در تجربه‌ی حسی و فردی. همین لحن موعظه‌گرانه، نخستین نکته‌ای است که یک ذهن منطقی نمی‌تواند به سادگی از کنارش عبور کند.

اگر قرار است از مذهب و اخلاقیات خشک مسیحی فاصله بگیریم، آیا جایگزین آن باید دوباره نوعی خطابۀ شبه‌مذهبی باشد؟ ژید در مائده‌های زمینی گویی تنها جای خداوند را با «زندگی» و «زمین» عوض کرده است، اما ساختار ذهنی و خطابه‌ای او تفاوت چندانی با پیامبران سنتی ندارد. او همچنان در مقام آموزگار مطلق سخن می‌گوید؛ همچنان ادعا می‌کند حقیقتی کشف کرده که برتر از بقیه است، و همچنان مخاطب را به پیروی می‌خواند. برای خواننده‌ای شکاک، این تغییر صورت‌بندی چندان قانع‌کننده نیست. به جای رهایی، نوعی عرفان زمینی عرضه می‌شود که بیشتر به شور لحظه‌ای متکی است تا به استدلال یا تجربه‌ی جمعی.

اما بیاییم کمی به بافت تاریخی اثر نگاه کنیم. مائده‌های زمینی در اواخر قرن نوزدهم منتشر شد، زمانی که اروپا با بحران‌های اخلاقی، شکاف میان سنت و مدرنیته و رشد فردگرایی مواجه بود. کلیسای کاتولیک هنوز قدرت داشت، و بسیاری از جوانان در جستجوی بدیلی برای ایمان دینی بودند. در چنین فضایی، متن ژید می‌توانست برای بسیاری از مخاطبان جذاب باشد: نوعی ایمان تازه، نه به آسمان بلکه به زمین. ژید می‌خواست به جوانان بگوید: خوشبختی در آسمان وعده داده نشده، همین‌جا، در تن و طبیعت و لذت‌های حسی، در دسترس توست.

این پیام به‌خودی‌خود رادیکال بود و نمی‌توان آن را نادیده گرفت. ژید توانست بر نسل‌های زیادی تأثیر بگذارد و حتی به نوعی پیش‌زمینه برای ادبیات اگزیستانسیالیستی قرن بیستم فراهم کند. نویسندگانی چون سارتر و کامو، هرچند به کلی از فضای فکری ژید فاصله گرفتند، اما بی‌تردید در جوانی تحت‌تأثیر همین شور و فردگرایی او بودند. بنابراین ارزش ادبی و تاریخی کتاب انکارناپذیر است.

با این حال، اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، در سطح فلسفی اثر چندان عمق ندارد. مائده‌های زمینی بیشتر مجموعه‌ای از فرازهای شاعرانه است تا یک استدلال فکری. ژید به ندرت دست به تحلیل می‌زند؛ او ترجیح می‌دهد شور و شوق شخصی خود را با زبانی پرشور و استعاری به خواننده منتقل کند. این سبک ممکن است برای لحظه‌ای تأثیرگذار باشد، اما در نهایت، وقتی کتاب را ببندی، پرسش اصلی باقی می‌ماند: چه چیزی از این متن به دست آوردم جز دعوتی مبهم به «زندگی کردن»؟

به بیان دیگر، ژید از نقد اخلاقیات مسیحی عبور می‌کند، اما چیزی فراتر از شور فردی جایگزین آن نمی‌کند. این شور فردی، بدون توجه به ساختارهای اجتماعی یا اقتصادی، بیشتر به یک امتیاز بورژوایی می‌ماند تا راهی برای همگان. انسانِ ایده‌آل ژید کسی است که می‌تواند به سفر برود، با طبیعت یکی شود، از تن خود لذت ببرد و در برابر سنت‌های اجتماعی بایستد. اما آیا این نسخه برای کارگری که در معدن کار می‌کند یا زنی که در جامعه‌ی پدرسالار گرفتار است نیز کاربردی دارد؟ بعید است. اینجا یکی از ضعف‌های اساسی کتاب آشکار می‌شود: فردگرایی افراطی‌ای که هیچ افق جمعی یا اجتماعی ندارد.

اشکال دیگر کتاب این است که عملاً همان ساختار روانی دین را بازتولید می‌کند. ژید به جای ایمان به خدا، ایمان به لذت را پیشنهاد می‌کند. اما همچنان این ایمان نیازمند تسلیم و پذیرش است؛ همچنان مخاطب باید «باور» کند، نه اینکه بیندیشد یا نقد کند. اگر قرار باشد دین را به خاطر همین روحیه‌ی تسلیم نقد کنیم، پس چه تفاوتی می‌کند اگر معبود ما خدا باشد یا زمین؟ در هر دو حال، تفکر نقادانه و آزادی اندیشه قربانی می‌شود.

نثر ژید البته بی‌انکار زیباست. او توانایی خیره‌کننده‌ای در ترکیب استعاره‌ها، تصاویر و ریتم‌های زبانی دارد. بسیاری از جمله‌های او می‌توانند مثل ضربه‌ای شاعرانه بر ذهن بنشینند. اما مشکل همین‌جاست: زیبایی نثر، محتوای ضعیف و گاه متناقض را پنهان می‌کند. شور و احساس به قدری پررنگ است که خواننده در لحظه مسحور می‌شود، اما وقتی هیجان فروکش کند، چیزی جز کلیات مبهم باقی نمی‌ماند.

برای نمونه، ژید بارها از مخاطب می‌خواهد «خودت باش»، «از لحظه لذت ببر»، «زندگی کن»، بی‌آنکه توضیح دهد این‌ها در عمل به چه معناست یا چه تضادهایی پیش پای انسان قرار می‌گیرد. این جملات بیشتر شبیه شعارهای انگیزشی امروزی‌اند تا تأملات فلسفی جدی. همین امر باعث می‌شود که کتاب، با وجود جایگاه مهمش در تاریخ ادبیات، برای خواننده‌ی امروز بیشتر به متنی شاعرانه شبیه باشد تا راهنمای فکری.

از سوی دیگر، تناقضات شخصی ژید نیز به چشم می‌آید. او در مقام نویسنده، لذت فردی و رهایی از قید و بندها را تبلیغ می‌کند، اما در زندگی شخصی‌اش گرفتار پیچیدگی‌های اخلاقی و انتخاب‌های متناقض بود. البته نمی‌توان نویسنده را با اثرش یکی گرفت، اما وقتی کتابی تا این حد رنگ و بوی شخصی دارد و به صراحت دستورالعمل زندگی می‌دهد، طبیعی است که مخاطب به ارتباط میان گفتار و رفتار نویسنده بیندیشد. در اینجا، شکاف بزرگی به چشم می‌آید.

از این منظر، می‌توان گفت مائده‌های زمینی نوعی رمانتیسم فردی است که لباس فلسفه به تن کرده. این کتاب بیش از آنکه تحلیلی از زندگی ارائه دهد، نوعی «احساس زیستن» را عرضه می‌کند. اگر مخاطب در جستجوی الهام شاعرانه باشد، شاید این کتاب همچنان برایش جذاب باشد. اما اگر کسی بخواهد بر پایه‌ی عقلانیت و شکاکیت زندگی‌اش را بسازد، این متن چیزی فراتر از شعار و شور لحظه‌ای به او نمی‌دهد.

به بیان ساده‌تر، مائده‌های زمینی برای زمان خودش انقلابی بود، اما برای ذهن امروزیِ منطقی و آتئیست، بیشتر یک یادگار ادبی است تا یک راهنما. خواندنش می‌تواند تجربه‌ای زیباشناختی و تاریخی باشد، اما نباید انتظار داشت که پاسخ‌هایی جدی به پرسش‌های بنیادین زندگی در آن یافت.
Profile Image for nazanin.
226 reviews16 followers
October 9, 2025
مگه تموم میشه؟
ای مائده‌های تازه فکر نکنم هیچوقت بخونمت. جونم کنده شد تا مائده‌های زمینی رو بخونم، جونم براتون بگه که تا ۳۰ صفحه‌ی اول برام جالب بود بعدش برام خیلی هزیونی بود(شاید چون مائده‌های زمینیش واقعا خیلی سطحی و زمینی میشه و شاید این بخاطر جبر جغرافیایی منه که بقا و درد و درک شدن برام مسئلس و رهاکردن‌های آندره ژیدی، حداقل در اینجا شکل هزیون یه آدم مست بی‌مسئولیت رو بخودش بگیره)، بهرحال بهش فرصت دادم... شب‌ها به زور اجبار میخوندم که رد شه و واقعا روش میخوابیدم، ازین جهت خوبه. اگه اصلا خوابم نبره و حوصله کنم که حوصلم سر بره و تحمل کنم حرفاشو، خواب بهم نزدیک میشه و منو میبره راحت میکنه.
🌀🤲🏻
از صفحه‌های اول براتون بگم که: (علت‌های غایی را دلیلی هست. اما همگان بر آن نیستند که هدف توجیه‌کننده‌ی وسیله باشد.)
Profile Image for Narges.
67 reviews26 followers
February 22, 2019
اولش که می خواسم این کتابو شروع کنم میدونسم از اون دست کتاب هایی نیس که من خوشم بیاد ولی می خواسم بخونمش
یه جاهایی وسط متن خسته مشدم که خب انتظارشم داشتم ولی از اواسط کتاب به بعد دیدم انگار داره یه اتفاقی توی من میفته انگار جمله ها داشت به دلم مینشست ...آندره ژیدو دوس دارم چون شجاعت اینکه دیگه از تفکرات رایج هم دوره ای هاش پیروی نکنه رو داشت...
خیلی قشنگ توی کتابش تورو صدا میزنه و میگه ببین رفیق لذت و هوس خیلی مهمه . بیخیال مائده های آسمانی بیا یکم از مائده های زمینی لذت ببر
اره آخرای کتاب دیدم چقدر حسام عوض شده انگار یه چیزی توم بیدار شد یهو دیدم دلم می خواد از همه چی لذت ببرم ...از لمس کاغذ کتاب توی دستم تا خوابیدن و نگاه کردن به سقف اتاقم
شاید کتاب خیلی دوس داشتنیی نباشه و خیلی جاها حوصله ی آدمو سر ببره ولی تهش میفهمی اثر گذاشته روت
و به نظرم این یعنی یه کتاب خوب
"و آنگاه که کتابم را خواندی به دورش افکن ، و بیرون رو . دلم می خواهد که این کتاب شوق خروج را در تو برانگیزد . خروج از هر جا ، از شهرت ، از خانواده ات ، از اتاقت ، از اندایشه ات .....
Profile Image for Marc Lamot.
3,461 reviews1,975 followers
September 9, 2023
Les nourritures terrestres (The Fruits of the Earth) is a short novel, published in 1897. Actually it is more of a prose-poem, and it must have been quite provocative in his time. The original, first part is sensational because of the lyrical tone and its exuberant advice to enjoy all fruits of the earth (yes, all...), offering an approach of intense sensibility and utterly hedonism. It was a real joy to read and literaly 'savour' it.
The second part ('New Fruits') though, was written almost 40 years later (1935), and to be honest: it is a bit boring and certainly a let down after you read the first part.
Profile Image for افشین افشار.
17 reviews16 followers
August 30, 2011
خدا همان است که پیش روی ماست
ناتانائیل ٬ آرزو مکن که خدار ا
در جایی جز همه جا بیابی .
هر مخلوقی نشانی از خداست
و هیچ مخلوقی او را هویدا نمی سازد.
هماندم که مخلوقی نظر ما را به خویشتن منحصر کند
ما را از خدا بر می گرداند.
خداوند همان است که پیش روی ماست.

" مائده های زمینی "

(آندره ژید )
Profile Image for Livewithbooks.
235 reviews37 followers
December 27, 2021
"معجزه ی خروج"
مائده های زمینی از موهبت زیستن بر زمینی می گوید که ساکنانش به اشتباه یا سر بر آسمان دارند و نگران آینده اند، یا سر در گریبان و غافل از لحظه‌ی اکنون در افسوس گذشته به سر می برند . ما آندره ژید را با مائده های زمینی اش می شناسیم و مائده های زمینی اش را با ناتانائیل.
" ناتانائیل! بکوش تا عظمت(اهمیت) در نگاه تو باشد، نه در آن چیزی که می نگری. " آندره ژید با مضامین طبیعت، عشق، خدا رساله ای شاعرانه سروده است و ما را به بهتر دیدن و درست دیدن تشویق می کند. رساله ای سراسر تشریح حواس و هوس.
دو همسفر مهم ژید در این خروج، ناتانائیل و منالک هستند. ناتانائیل یکی از دوازده حواری مسیح است که به گناه هواداری از عیسی واژگون به صلیب کشیده شد، اما ژید در سطرهایش او را به عنوان رفیق و همراه و همزاد خویش مخاطب قرار می دهد. ناتانائیل خودِ ژید در مقام نویسنده است. ناتانائیل "من" هستم. ناتانائیل خود" تو" هستی. ناتانائیل می‌تواند هر آن کس باشد که این سطور را می خواند.
منالک مشابه رند حافظ است که از خود به در آمده و ترک خویش می کند. بی تعلق به  هر جا و هر کس. دوستدار همه جا و همه کس. ژید به ناتانائیل می آموزد که ره منالک در پیش گیرد و از صلیبی که بر دوش می کشد رها شود.
آندره ژید در جوانی دچار بیماری شد تا آنجا که گمان می کرد زمان کوتاهی برایش مانده. پس عزم سفر می کند و از دایره‌ی امن خود خارج می شود. او در این سفر چشمانش را هر چه بیشتر می گشاید و پیرامونش را با دقت بیشتری نظاره می کند. طبیعت آغوشش را به روی او می گشاید و  آن زمان اندک باقیمانده زندگی اش را تا سالهای طولانی تمدید می کند.
ژید در مائده های زمینی، از برگ درخت نیز به سادگی نمی گذرد، از تشریح طعم میوه ها لذت می برد و از نسیم گرم که بر رودخانه ای می وزد و صورتش را نوازش می کند دلشاد می شود. هر دانه ای از نظر او معجزه‌ای است زمانی که
.غلاف خود را می شکاف

این کتاب از دو بخش تشکیل شده است: مائده های زمینی و مائده های تازه. فاصله‌ی نوشتن این دو به پنجاه سال می رسد. در بخش اول ژید جوان و بیمار عزم سفر می کند و از هیچ لحظه‌ای بدون آنکه مزه اش کند، نمی گذرد. در بخش دوم ژید سالخورده و شفا یافته را می بینیم که از خودش برای به هدر ندادن زندگی خشنود و برای مردن آماده است.

اگر از تشریح و توصیفات زیاد دلزده نمی شوید به این کتاب فرصتی دهید و  بعد به قول آندره ژید آن را به کناری اندازید و راه خود را پیش گیرید.
این کتاب را حتما و باید با ترجمه‌ی مهستی بحرینی خواند و لاغیر.
* رفیق به هیچ چیز ایمان میاور؛ هیچ چیز را بی دلیل مپذیر. هرگز خون شهیدان چیزی را به اثبات نرسانده است. هیچ آیینی نیست که پیروانی برای خود گرد نیاورده و اعتقادات پرشوری را بر نینگیخته باشد. به نام ایمان است که مردم می میرند. و به نام ایمان است که دست به قتل می زنند. شوق دانستن از تردید زاده می شود... مگذار چیزی را به زور به تو بقبولانند.
Profile Image for Abas Azimi.
63 reviews37 followers
Read
July 1, 2018
ناتانائیل
آخر کی همه ی کتاب ها را خواهیم سوزاند! برای من خواندن اینکه شن ساحل نرم است کافی نیست،
میخواهم پای برهنه ام این نرمی را حس کند. معرفتی که قبل از آن احساسی نباشد، بیهوده است.

_________________

چه کارهایی که می‌بایست بکنیم و هرگز نکردیم! برای اینکه به ملاحظاتی پایبند بودیم، فرصتی مناسب را انتظار می‌کشیدیم، تنبلی می‌کردیم و برای اینکه مدام به خود می‌گفتیم: "چیزی نیست، همیشه فرصت خواهیم داشت." زیرا نمی‌دانستیم هر روزی که می‌گذرد بی جانشین و هر لحظه نایافتنی است. تصمیم‌گیری، تلاش و عشق‌ورزی را به وقتی دیگر وا نهاده بودیم.

Profile Image for Paul.
1,472 reviews2,167 followers
June 3, 2012
An odd little book, two books actually. The first written by Gide in his 20s (1890s) and the second written later in life in the 1930s. The book is a set of aphorisms, brief descriptive passages, reflections, meditations, poetry and exhortation. There is a touch of The Prophet and Jonathon Livingston Seagull; but it is an argument for a simple hedonistic lifestyle.
The first part is certainly influenced by Nietzsche, but it argues for a simple rustic/non-urban hedonism. An argument for simple pleasures. The poetry reminded me a little of Lawrence. The narrator's simple pleasures include nature and the countryside, the sea, deserts, oases, cafes and the carnal pleasures of life. Some of Gide's pleasures left me feeling a little uncomfortable, he clearly talks about being in the arms of young boys. Gide had acknowledged his homosexuality in North Africa in the early 1890s, before he met Wilde in Paris in 1895. The age range/maturity of the young boys in question isn't clearly defined, but may well have been early teens or even younger. This particular nobel prize winner would, these days, be on the sex offenders register for similar behaviour. So how do we judge Gide's exhortations? Do we say, as some do with language, that it was of its time and we can't judge by modern standards. Today Gide may have obeyed the law. I am not sure I have the answer, but I am trying rather clumsily to express my discomfort and unease.
Fruits of the Earth has three characters; an unnamed narrator, the narrator's teacher Menalcas and Nathaniel, a young friend of the narrator. Menalcas is similar to Menalque for Gide's The Immoralist and some have argued he may represent Wilde. However the original Menalcas dates back to Virgil and was a shepherd. The pastoral nature of the book make this a more likely link. Nathaniel comes from the hebrew and means God has given.
Gide argues that it is excess, adventure and sensuality that should be sought; move away from family (Gide had escaped his own oppressive upbringing) and rules and regulations. God is pretty much equated with one's own interior life and happiness; leastways the almighty is on the sidelines cheering "Go for it lads, enjoy yourselves, it is your destiny and it's the meaning of life."
It may feel like a self-centred philosophy, but then we all are to some extent self-centred. There are some interesting reflections, good poetry and some languid descriptions of nature that stand out and some parts that grate and make me feel uncomfortable. But there is a call from the book which says; "Go on, do something out of the ordinary/exciting/outrageous/for yourself", which is rather attractive to an old stick in the mud like me.
Profile Image for Rin .
552 reviews18 followers
January 21, 2018
Mon amour disproportionné pour ce livre tient sûrement de mon amour pour le prénom Nathanaël et mon amour pour le prénom Nathanaël tient de mon amour déraisoné pour les premières pages de ce livre.


La première fois que j'ai eu ce livre entre les mains je n'ai lu que ces premières pages. Elles m'ont fait ressentir quelque chose entre le coup de foudre et la révélation, c'était fulgurant, bref, simple et beau. Mais faute de temps je l'ai reposé. Il m'a fallu 4 ans pour le reprendre. Je lui jettais des coups d'oeil en coin en passant devant ma bibliothèque en pensant ''je sais que t'es là et je sais que tu vas me plaire, je ne sais pas pourquoi je ne te choisis pas, j'ai pas vraiment le  temps ni l'énergie pour toi je crois (et tu me fais un peu peur aussi)". À mon grand désespoir, j'ai failli le refermer à plusieurs reprises avant la fin tant certains chapitres sont incompréhensibles et lourds. Beaucoup de pages sont constituées de bribes de récits de voyage sans aucun ordre et sans grand intérêt. Mais j'ai serré les dents et je me suis dit: c'est pas possible d'écrire des choses aussi belles et d'enchaîner avec tout ce non sens pour qu'à la fin cela ne fasse pas sens. Parfois je fais des bons choix *pats myself on the back*.


Au milieu de beaucoup de passages à vide on tombe sur des pépites d'or. Des étoiles de beauté et de sagesse perdues dans un néant confus. Des oasis d'une splendeur inespérée au milieu d'un désert aride de mots. Le désert, grand sujet de ce livre. Avec le désir, la ferveur, la vie, les étoiles, Nathanaël. Plus on avance dans le livre, plus il y a de pépites d'or, et plus elles sont longues et développées. Il faut seulement réussir ba passer les quelques chapitres un peu longs. "Les nouvelles nourritures" est tout aussi beau. J'ai versé une larme plus d'une fois.


Je me demande souvent pourquoi j'aime autant lire. C'est clairement  plus qu'un divertissement pour moi. Parfois c'est un mon seul ancrage pendant une crise d'angoisse, parfois je lis un livre comme si c'était une mission, et parfois je lis un livre comme je déguste mon plat préféré, pour le simple plaisir que ça procure, en mode treat yo self.

En tant que rêveuse compulsive, les livres sont un support qui me convient bien. Lire est plus socialement accepté qu'avoir ouvertement la tête  dans les nuages 83% du temps. Je peux me cacher pour rêver derrière un livre. Et il y a des milliers de choses que je n'ose pas vivre et les livres me les font vivre par procuration. 

Et parfois je tombe sur des livres comme celui-ci et je ressens quelque chose d'autre en plus du rêve éveillé et de l'échapatoire. Quelque chose d'un peu mystique, que je n'arrive pas exactement à expliquer. Comme si mon âme reconnaissait quelque chose de familier dans ces mots. Comme si l'auteur me disait : la vie c'est ça. Il y a de belles promesses, de beaux débuts, des traversées du déserts, des oasis splendides, le ciel étoilé et Nathanaël. Comme si chaque page tournée me disait que oui, ça en vaut la peine, il y a plus, reste. Le livre a sa propre voix, douce et un peu grave à la fois, et me dit tout ça, au creux de l'oreille, à la tombée de la nuit. Elle me murmure : regarde, reconnaît, tu n'es pas seule, c'est toi, c'est nous, c'est normal. Tu voulais savoir, maintenant tu sais. Maintenant, va vivre.


Ce qui me fascine le plus c'est d'avoir décidé de lire ce livre à ce moment précis de ma vie, après l'avoir presque oublié. Je l'ai rapporté de chez mes parents après les vacances de Noël en me disant qu'en 2018 je lirai plus de classiques français. J'ai regardé ma bibliothèque il y a quelques jours et ce livre m'a dit: j'ai quelque chose d'important pour toi, c'est le moment de me lire.

Pourquoi j'ai choisi ce livre pile au moment où j'avais exactement besoin de lui, alors que je n'avais aucune idée de ce dont il parlait? Est-ce un pur hasard? Tout ce que je sais c'est que je garderai ce livre près de moi toute ma vie.
Profile Image for مجید اسطیری.
Author 8 books550 followers
February 18, 2021
آدم باید برای کتابایی که چند سال پیش خونده و فعلا فرصت بازخوانی نداره یه چیزی بنویسه چون هرچی ازشون دورتر میشیم ایده های اون کتابا تو ذهنمون کمرنگ تر میشه. مهمترین ایده این کتاب هم یک نوع مواجهه مستقیم و بی واسطه با تمام لذائذ زندگی است که فهم معنای زندگی بدون اونا ممکن نیست. بنابراین کاملا ضدروشنفکری هستش. یعنی دعوتیه به اینکه هیچ فکری رو بر درکی که خودت از مواجهه مستقیم با زندگی میتونی داشته باشی ترجیح نده. به خاطر همین اول کتاب میگه کتاب منو دور بنداز و راه خودت رو برای لمس کردن زندگی پیدا کن. بخش اصلی کتاب هم شرح همین تماس ژید با زندگی هستش که طی دوره ای از سفرهای دور و دراز از چشیدن هیچ لذتی مضایقه نمیکنه. حتی در توصیف لذت خوردن هر میوه ای چند صفحه قلم زده. این که توصیف یک لذت چقدر میتونه توی درک بهتر همون لذت به ما کمک کنه رو ما توی نگاه مارسل پروست به زندگی هم داریم. مخصوصا لذائذی که به دیدن مربوط میشن. نمیدونم شاید این معنا همون چیزی باشه که در فرهنگ شرقی خودمون هم هست: وصف العیش، نصف العیش
شبی از «پیرو»، دریای دوردست را دیدیم که پرتو نقره فام ماه بر آن می تابید. نزدیک ما، شرشر آبشارها از برج آب شهر به گوش می رسید. قوهای سیاه، با شرابه هایی سپید بر پرهایشان، در استخر، آرام غوطه می خوردند.
در «مالت»، برای کتاب خواندن به باغ فرمانداری رفتم. در «چیتاوکیا»، بیشه ی بسیار کوچکی بود با درختان لیمو. آن را «ایل بوسكتو» می نامیدند. در آنجا به ما خوش گذشت. و در لیموهای رسیده ای دندان فرو بردیم که نخست ترشی تحمل ناپذیری دارند. اما بعد، رایحه ای طراوت بخش در دهان بر جای می گذارند. در «سیراکیوز» نیز در «لاتومی » سهمناک، بدین لیموها دندان زدیم.
در بوستان «لاهه»، آهوانی این سوی و آن سوی در گردشند که دیگر چندان وحشی نیستند.
از باغ «اورانش » می توان «مون سن میشل» را دید و شنهای دوردست، شبانگاه، گویی ماده ای مشتعل است. شهرهای بسیار کوچکی هست که باغ هایی دل انگیز دارد. شهر از یادمان می رود. نامش فراموش می شود. آرزوی دیدن دوباره باغ بر جا می ماند. اما هیچ نمیدانیم که چه گونه می توان بدانجا بازگشت.
آرزوی دیدن باغهای «موصل» را در سر می پرورم. شنیده ام که پر از گل سرخ است. باغ های نیشابور را عمر خیام ستوده است و باغ های شیراز را حافظ. هرگز باغ های نیشابور را نخواهیم دید.
اماباغهای «وردی» را در «بسكره» می شناسم. کودکان در آنجا، بز می چرانند.
در «تونس»، باغی جز گورستان نیست. در «الجزیره»، در باغ «نمونه» (که در آن هر گونه نخلی هست)، میوه هایی خورده ام که پیش از آن هرگز ندیده بودم. و از «بلیده» ای ناتانائیل، با تو چه بگویم؟

حالا البته دارم به این فکر میکنم که چطور ممکنه لذت گرایی و تنوع طلبی به ملال منتهی نشه. راستش الآن بعد از 4 سال یادم نمیاد ژید در کتابش به چنین مسئله ای اشاره کرده یا نه. اما این قدر میدونم که شیوه زندگی اپیکور به عنوان فیلسوفی که اسمش با لذت گرایی گره خورده اینطور نبوده. اتفاقا اصلا اهل افراط نبوده و سعی میکرده طوری با امساک زندگی کنه که هرچه بیشتر قدر لذائذ رو بدونه
Profile Image for Charlie.
20 reviews5 followers
July 27, 2011
Malgré un début surprenant et il faut le dire assez peu engageant (pour qui, tel que moi, entame Gide par cet ouvrage) il s'agit d'un des livres les plus envoûtant et immanent que l'on puisse trouver selon moi dans une bibliothèque. Gide mélange poésie, prose, mémoires et sursauts sensoriels dans un style particulier que l'on devrait plutôt qualifier d'exercice de style. Ode à la nature, à la beauté et à l'instant présent, il balaie de la main toute idée de complexité et de "ratiocination" (Sic) humaine du monde pour se concentrer sur une unique chose, l'empire de sens. Un résumé ? "Je sens donc je suis".
Profile Image for شاهین غمگسار.
90 reviews7 followers
April 9, 2024
کتابی که از دوران دبیرستان نامش پس ذهنم حک شده بود. لطیف بود و شوریده. ستودن زندگی و نعمات و لذایذ زندگی و زمین، نیکوست.
ترجمهٔ پسندیده‌ای داشت. خواندنش درون آدم را از چیزی ملایم و معلوم و لمس شده پر می‌کند. هنگام خواندن، بسیار گوشه‌نشین یونان از هولدرلین را یاد کردم. دلم هوای آن رمانتیسمی را کرد که در جوانی گرفتارش بودم. کلمهٔ شوریده را هم از این حیث آوردم. چراکه شوریدگی از فصول ذاتیِ رمانتیک‌هاست.
Profile Image for Raha.
106 reviews42 followers
May 10, 2018
آه!ناتانائیل، کاش آنچه می توانی بدان دست یازی
همان باشد که آرزویش را داری،
وتملکی کامل تر از این مجوی،
شیرین ترین لذّت های حواس من
تشنگی های فرونشانده ام بوده است.
وبهترین دو جمله ای که در این کتاب خواندم"خوب دیدن، نکته اینجاست، امّا ما زندگی می کنیم، بی آنکه نگاه کنیم.""شوق دانستن از تردید زاده می شود.از اعتقاد دست بردار و بیاموز."
Profile Image for Zahra Dashti.
443 reviews118 followers
April 4, 2016
نوجوانی خوندم ، چیزی ازش یادم نیست. جز اینکه اونقدر که فکر می کردم شاهکار نیست :)
Displaying 1 - 30 of 333 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.