_در آخرین روز سال یکهزار و چهارصد و سه اولین یادداشت خود رابرای این کتاب مینویسم. هر چند هیچگاه خود را در جایگاهی ندیدم که یادداشت انتقادی یا تدافعی برای هیچ اثری بنویسم. آنچه امروز میگویم صرف آن است که شهامت و شجاعت و حتا فداکاری جناب جلال را برای مسیر شعر امروز نشان دهم. گویا جلال چه دیروز و چه امروز، همیشه سپربلا بوده. بیپروا در برابر هجمه و تهمتهای جماعت نادان امروز و دیروز قرار گرفته و رسالتش را در این همه همهمههای و هوی پرست زمانه به پایان رسانده. جلال هیچگاه خودش را در مقام شاعر ندید ولی به عنوان مخاطبی زیرک و خوانندهی ماهر ظاهر شد. آنچه او از شعر نو عرضه کرد، مسیر را برای جوانان آنروز و بزرگان امروز فراهم کرد. شاید اگر آن همه نطقهای آتشین و کوبنده جلال در محافل و مجالس نبود و آن همه دفاعیات رسا در جراید نبود، نیما به یک رویای نیمه مرده بدل شده بود که جز تکفیر و سبّ ، یادواره دیگری نداشت. کنون که بیش از هفتادسال از مرگ نیما و شصتسال از مرگ جلال گذشته و هرکدامشان مزین به تهمتهای مختلفاند، شاید دیگر نتوانیم هیچکدام را آنگونه که شایسته هستند، بشناسیم. اما به خوبی میتوان روابط بین این دو شخص را شناخت. مسلماً بعد از خواندن کتاب میتوان با قطعیت اعلام کرد که رابطه مرید و مرادی بین جلال و نیما مردود است. دفاعیات جلال در کنار انتقادات کوبندهاش از نیما قرار میگیرد و این از مناعت اخلاقی جلالست که انسان مفرطی نبوده است. از نظر جلال بیطرفی در این میدان هرگز وجود نخواهد داشت. یا شما با جریان شکل گرفته موافقید و به هواداری از نیما کشیده خواهید شد و یا در سنگر پاسداری شعر از الحاد امروزی هستید و نیما را نمکدان شکسته خطاب خواهید کرد. اعلام بیطرفی در این میان فقط به معنای عدم آگاهی و بیسوادی شماست و یا شاید شما جرائت کافی را ندارید و رخت خود را از این ورطه به بیرون خواهید کشید تا شاید شرّش دامنتان را نگیرد.
کتابی خیلی جالب از سرگذشت نیما به شرح و نگاه جلال آل احمد. شاید برای من زیباترین بخش کتاب جایی بود که به روایت آل احم لحظات پیش از مرگ نیما رو به تصویر کشیده بود و حسی که به خوانننده القا میشد هنر واقعی آل احمد رو در نویسندگی به رخ می کشید.
اولین نکته مهم اینه که این کتاب نشون دهنده منش انتقادی جلاله. جلال از اولین مدافعان نیما بود که تو اون دورانی که همه به شدت به نیما میتاختند متقدم از خیلیهای دیگه پشت نیما وایستاد. ولی این کتاب مخصوصا تو قسمت نامهها نشون میده که این حمایت هیچوقت حالا مرید و مرادی نداشته و جلال (حداقل تو سیاست، یعنی اونجا که فهمش از نیما جلوتر بوده) نیما رو به تندی نقد میکنه. نکته دوم اینکه قسمت دوم کتاب بسیار زیباست و از دست ندید.