Jump to ratings and reviews
Rate this book

باران یعنی تو برمی گردی

Rate this book
لینک دانلود:

http://bayanbox.ir/info/4022268796651...

171 pages, Paperback

Published January 1, 2003

4 people are currently reading
171 people want to read

About the author

نزار قباني

250 books7,538 followers
* Arabic bio below السيرة الذاتية العربية أدناه

Nizar Tawfiq Qabbani was a Syrian diplomat, poet and publisher. His poetic style combines simplicity and elegance in exploring themes of love, eroticism, feminism, religion, and Arab nationalism. Qabbani is one of the most revered contemporary poets in the Arab world, and is considered to be Syria's National Poet.

When Qabbani was 15, his sister, who was 25 at the time, committed suicide because she refused to marry a man she did not love. During her funeral he decided to fight the social conditions he saw as causing her death. When asked whether he was a revolutionary, the poet answered: “Love in the Arab world is like a prisoner, and I want to set (it) free. I want to free the Arab soul, sense and body with my poetry. The relationships between men and women in our society are not healthy.” He is known as one of the most feminist and progressive intellectuals of his time.

While a student in college he wrote his first collection of poems entitled The Brunette Told Me. It was a collection of romantic verses that made several startling references to a woman's body, sending shock waves throughout the conservative society in Damascus. To make it more acceptable, Qabbani showed it to Munir al-Ajlani, the minister of education who was also a friend of his father and a leading nationalist leader in Syria. Ajlani liked the poems and endorsed them by writing the preface for Nizar's first book.

The city of Damascus remained a powerful muse in his poetry, most notably in the Jasmine Scent of Damascus. The 1967 Six-Day War also influenced his poetry and his lament for the Arab cause. The defeat marked a qualitative shift in Qabbani's work – from erotic love poems to poems with overt political themes of rejectionism and resistance. For instance, his poem Marginal Notes on the Book of Defeat, a stinging self-criticism of Arab inferiority, drew anger from both the right and left sides of the Arab political dialogue.

ولد نزار قباني في مدينة دمشق لأسرة من أصل تركي، واسم عائلته الأصلي آقبيق (عائلة مشهورة في دمشق، آق تعني الأبض وبيق يعني الشارب) حيث قدم جده من مدينة قونية التركية ليستقر في دمشق، عمل أبوه في صناعة الحلويات وكان يساعد المقاومين في نضالهم ضد الفرنسيين – في عهد الانتداب الفرنسي لسوريا - عمه أبو خليل القباني رائد المسرح العربي, ومن أوائل المبدعين في فن المسرح العربي.

اشتهر شعره بتميز واضح وابداع متأثرا بكل ما حوله فكتب عن المرأة الكثير، كان لانتحار أخته بسبب رفضها الزواج من رجل لا تحبه، أثر عميق في نفسه وشعره، فعرض قضية المرأة و العالم العربي في العديد من قصائده، رافضا شوفينية الرجال. نقلت هزيمة 1967 شعر نزار قباني نقلة نوعية : من شعر الحب إلى شعر السياسة والرفض والمقاومة فكانت قصيدته " هوامش على دفتر النكسة " 1967 التي كانت نقدا ذاتيا جارحا للتقصير العربي، مما آثار عليه غضب اليمين واليسار معا.

جمع في شعره كلا من البساطة والبلاغة اللتين تميزان الشعر الحديث، وأبدع في كتابة الشعر الوطني والغزلي. غنى العديد من الفنانين أشعاره، أبرزهم أم كلثوم عبد الحليم حافظ ونجاة الصغيرة وفيروز وماجدة الرومي وكاظم الساهر ومحمد عبد الوهاب، واكتسب شهرة ومحبة واسعة جدا بين المثقفين والقراء في العالم العربي. كان يتقن اللغة الإنجليزية، خاصة وأنه تعلم تلك اللغة على أصولها، عندما عمل سفيراً لسوريا في لندن بين عامي 1952 - 1955.

بدأ نزار يكتب الشعر وعمره 16 سنة وأصدر أول دواوينه " قالت لي السمراء " عام 1944 بدمشق وكان طالبا بكلية الحقوق، وطبعه على نفقته الخاصة. له عدد كبير من دواوين الشعر، تصل إلى 35 ديواناً، كتبها على مدار ما يزيد على نصف قرن أهمها " طفولة نهد ، الرسم بالكلمات ، قصائد ، سامبا ، أنت لي " . لنزار عدد كبير من الكتب النثرية أهمها : " قصتي مع الشعر ، ما هو الشعر ، 100 رسالة حب " . ويعتبر قصتي مع الشعر السيرة الذاتية لنزار قباني .. حيث كان رافضا مطلق الرفض ان تكتب سيرته على يد أحد سواه وقد طبعت جميع دواوين نزار قباني ضمن مجلدات تحمل اسم المجموعة الكاملة لنزار قباني. وافته المنية في لندن يوم 30/4/1998 عن عمر يناهز 75 عاما كان منها 50 عاماً بين الفن والحب والغضب.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
43 (34%)
4 stars
35 (28%)
3 stars
31 (25%)
2 stars
12 (9%)
1 star
3 (2%)
Displaying 1 - 30 of 30 reviews
Profile Image for Peiman E iran.
1,436 reviews1,092 followers
January 4, 2019
‎دوستانِ گرانقدر، این دفترِ شعر، شاملِ 100 شعر از <نزار قبانی> میباشد که به انتخاب نوشته هایی از آن را برایِ شما ادب دوستانِ گرامی در زیر مینویسم
--------------------------------------------
‎اِی نزدیکِ دورادور
‎اِی حضورِ مشتعلِ شعر
‎باران در عطشِ اندامِ توست
‎و دریا آماده است تا در چشمانت بریزد
**********************************
‎تسلیمِ مرغانِ نگاهِ تواَم
‎که از عمقِ زمان می آیند
**********************************
‎دوستم داشته باش
‎از رفتن بمان
‎دستت را به من بده
‎که در امتدادِ دستانت
‎بندریست برایِ آرامش
**********************************
‎وقتی گفتم: دوستت میدارم
‎میدانستم که الفبایی تازه را اختراع میکنم
‎به شهری که در آن
‎هیچکس خواندن نمیداند
**********************************
‎میخواهم واپسین حاکم را نابود کنم
‎دولتِ عشقِ تو را برپا کنم
**********************************
‎چرا تو؟
‎چرا تنها تو؟
‎هندسهٔ حیاتِ مرا درهم میریزی
‎پا برهنه به جهانِ کوچکم وارد میشوی
‎در را میبندی وُ من
‎اعتراضی نمیکنم
**********************************
‎حیران و چشم در راهِ قطار روزها
‎بر چمدانی نشسته بودم
‎روزها را از یاد بُردم و قطار را
‎و با تو سفر کردم به سرزمینِ جنون
**********************************
‎آن سویِ روزهایِ تنهایی
‎با بوسیدنِ لبانِ تو احساس میکنم
‎نامه ای عاشقانه را
‎در صندوقِ پُستِ قرمزی انداخته ام
**********************************
‎چشمانت شبِ بارانیست
‎که کشتی ها در آن غرق میشوند
**********************************
‎اشتباه نکن
‎رفتنت فاجعه نیست برایم
‎من ایستاده میمیرم
‎چون بیدهایِ مجنون
**********************************
‎من باختم
‎بیهوده میکوشیدم به تو بفهمانم
‎که سرگیجه جزئی از دریاست
‎و در عشق
‎چیزهایی به جز مرگ هم هست
‎و بفهمانم که دریا و عشق
‎به هم رسیدنِ دو عاشق را تن میزنند
---------------------------------------------
‎امیدوارم این انتخابها را پسندیده باشید
‎<پیروز باشید و ایرانی>
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,357 followers
December 1, 2016
تجربه شيرين ديگه اى از نزار قبانى، اين بار با همكارى يغما گلرويى (به عنوان مترجم).

از میان برگ های دفترم بیرون بیا
از ملافه بسترم
از فنجان قهوه ام
از قاشق شکر
از دکمه پیراهنم
از دستمال ابریشم
از مسواکم
از کف خمیر ریش روی صورتم
از تمامی چیزهای کوچک بیرون بیا
تا بتوانم کار کنم...

پ ن: نسخه ای که روی اینترنت هست، خیلی قلم و شکل و شمایل بدی داره. یکی از دوستان گودریدزی لطف کردن و نسخه ی خیلی زیبا و تر و تمیزی از کتاب تهیه کردن، و لینکش رو توی ریویوشون گذاشتن، توصیه می کنم این نسخه رو دانلود کنید.
لینک ریویو:
https://www.goodreads.com/review/show...
Profile Image for Mahsa.
313 reviews391 followers
December 5, 2016
خسته ام از زورق بی‌بادبانُ
ساحلِ بی‌ساحل.
رهایم کن
امضا می‌کنم
بگذار بخوابم

به تمام شاعران جهان حسودی می‌کنم، که بلدن این‌قدر خوب حرف بزنن، که به تصاویر ذهن‌شون لابلای شعر نفس میدن، زندگی میدن.
به همه‌شون حسودی می‌کنم که بلدن رک و راست، غیر مستقیم، شاعرانه بنویسن... که بلدن نگاهت رو‌ هل بدن سمت همون چیزی که خودشون دیدن و‌ حس‌ش کردن.
شاعرا خوشبخت‌ترینن شاید؛ که حرف‌هاشون، اعتراضشون، احساسشون و نگاهشون از سرانگشتاشون بیرون می‌ریزه... حرف میشه، کلمه میشه، تصویر میشه، لبخند میشه. که با سه خط، می تونیم چشم‌هاشون رو قرض بگیریم و باهاشون ببینیم.
چقدر خوب بود نگاه نزار قبانی و چقدر قشنگ حرف‌هاش رو روبروی چشمام نقاشی کرد.


می‌پرسی در غیابت چه کرده‌ام؟
غیبتت؟
تو در من بودی.


برای تشکر از تو آمده‌ام
و تشکر از غنچه‌های غمی
که در دلم شکوفاندی.


آیا راهِ نجاتی برای زورقی شکسته
که نه غرق می‌شود،
نه زنده می‌ماند، داری؟


از منُ تو‌ کاری ساخته نیست
زخم، با خنجری که در دل دارد چه کند؟


عشقم باشُ ساکت شو
درباری مشروعیت عشق با من بگو مگو نکن


چرا می‌خواهی برایت نامه بنویسم؟
چرا می‌خواهی - با نوشتن - مانند انسان عصر سنگ
در برابرت برهنه شوم!
تنها نوشتن مرا برهنه می‌کند.


به سکوتم؛
به قوی‌ترین سلاحم احترام بگذار!
طنینش را می‌شنوی؟
وقتی حرف نمی‌زنم
از زیبایی آنچه می‌گویم لذت نمی‌بری؟


بی‌زمانم؛
چرا که‌ تو زمان منی
با تو جهان دقایق کوچک من
به پایان رسید

پ.ن: بی‌خوابی امشب با نزار قبانی و کلماتش پر شد. و کم پیش میاد کتاب شعری رو اینطور حریصانه بخونم و سیر نشم.
آذر نود و پنج
Profile Image for Fatemeh sherafati.
91 reviews114 followers
December 3, 2016
خیلی روون بود و خیلی جذاب
مخصوصا اینکه نویسنده اوج گرفتن و بعد روند افولش رو خیلی خوب اجرا کرد و به دلم نشست.
بخش هایی از کتاب:

اشتباه نکن !
رفتنت فاجعه نیست برایم !
من ایستاده میمیرم،
چون بیدهاي مجنون !


چشمانت کارناوالِ آتشبازيست !
یک روز در هر سال
براي تماشایش میروم
و باقیِ روزهایم را
وقفِ خاموش کردنِ آتشی میکنم


خاطراتی ریزُ رنگارنگ را
در سینه میگردانم،
چونان گُنجشکی که صدایش را
و فواره ي یک خانه ي آندلُسی
که آبیِ آب را در دهان میگرداند


همه آنچه میخواستم این است !
بانو !
در قلبم تکاپو نکن که
درد میکشم

در گریه مینویسم !
(عاشقی چون من باید سلامِ اول را بگوید؟ )
پیِ انگشتانم میگردم !
پیِ شعلهي کبریتی
و کلمه ای
که در هیچِ دفترِ عاشقانه ای نباشد !
گُر میگیرم...
نامه نوشتن براي آنکه دوستش میداري،
چه دشوار است

وقتی سوار تله کابین شُدیمُ
نَرم نَرم از سرِ سرشاخه ها و
خُمره ي صنوبرانُ بادبانِ زورقها گُذشتیم،
مالکِ آسمان شُدم !
با خود گُفتم
در همین اتاقکِ بلور،
در همین هتلِ کوچک با تو ازدواج خواهم کرد !
اتاقکی که غلت میخورد بر ابرها
و خُداوند
شاهد عروسیمان خواهد بود

Profile Image for Zohreh Hanifeh.
388 reviews104 followers
February 4, 2017
مقدمه‌ی خود نزار قبانی اول این صد نامه‌ی عاشقانه واقعاً عالی بود،
به خصوص این قسمت آخر:
عشق زیبا و بی‌غش است و زیباتر از آن حسی است که از خود بر برگ‌های ما باقی می‌گذارد و خاکستری که بر انگشتانمان می‌نشیند!
زن زیباست و از آن زیباتر ردِّ گام‌هایش در نوشته‌های ماست... هنگامی که رفته است!
این نامه‌ها خاکستر عشق من است!
چاپشان می‌کنم چون اعتقاد دارم که عشق یک هنرمند، عشقی عمومی ست نه خصوصی...
و نامه‌های یک شاعر برای معشوقه‌اش، نامه‌های او برای تمام زنان جهان است!
Profile Image for S. Hm.
60 reviews2 followers
December 30, 2016
آیا هرگز به کجا فکر کرده ای؟
کشتی ها از مقصد خود آگاهند
ماهی ها و سیکای پرستوها نیز...
ولی ما،
دست و پا میزنیم در آب
بی غرق شدن
و رخت سفر می پوشیم
بی سفر رفتن،
نامه می نویسیم
بی آنکه پستشان کنیم
برای هر پرواز بلیط رزرو می کنیم
اما در فرودگاه باقی می مانیم
تو و من،
ترسوترین مسافران تاریخ هستیم...
Profile Image for Mercedé Khodadadi.
254 reviews18 followers
January 24, 2016
یک روز که سر کار دلت گرفته باشد، پی دی اف اشعار عاشقانه نزار قبانی را باز میکنی و میخوانی و به اتمام میرسانی؛ در حالی که برف روی کوه های البرز در قاب پنجره پشت سرت نشسته و آسمان ابری است و ماشینها در حال عبور در اتوبان مدرس روبروی پنجره
Profile Image for Ali Frz.
150 reviews43 followers
February 6, 2017

اولین اثری بود که از نزار قبانی خوندم و دومین ترجمه از یغما گلرویی
ترجمه محشری بود
من همیشه گفتم که ترجمه های گلرویی از تالیفاتش بهترن (البته اگه تالیفی داشته باشه!) جاست کیدینگ:)

-----------بخشهایی از کتاب------------
بهترین دوران زندگی تو
ـ اگر پیش از من زندگی کرده یی ! ـ
دورانی بود که در فراموشی تمدنت گُذشت
تو همچون خنجري آب دیده به زهر
در تنم کاشته شُدي
---------
به من با دستکش دست دادي،
من اما نیمی از انگشتانم را
در میان دستهایت جا گُذاشتم
و نیمی از لبانم را
در دهانِ تو !
--------
تو سرزمین منی !
صورت دستهاي کوچکت،
صدایت،
من آنجا متولد شُده ام
و همان جا می میرم !
-----------
بعد آن روزِ دریایی
رفتی کف موج بر تنم رقصید،
رفتی آفتاب بر پیشانی اَم تازیانه زد
میخواستم تو و دریا را بازگردانم !
دریا را توانستم تو را نه...
دریا چیزي که برده را پس نمیدهد !
-----------
براي تشکر از تو آمده اَم
و تشکر از غنچه هاي غمی
که در دلم شکوفاندي !
به من آموختی دوست داشتن گُلهاي سیاه را
و آویختنشان را بر دیوارِ اتاق
-------------
دیگر در عذاب زایمان کلمات
و در عذاب شعر حضور نخواهی داشت !
خودت را بیرون از باغهاي کودکی پرتاب کردي
و بدل به نثر شُدی...
Profile Image for پیمان عَلُو.
346 reviews290 followers
March 20, 2019
مگه آدم از یه کتاب شعر چی میخواد...
وقتی شروعش کردم میدونستم قراره کیف کنم چون قبله تیکه شعر از نزار قبانی خونده بودم...
خودمم سعی میکنم شعر بنویسم اما وقتی این کتاب رو خوندم خیلی حسادت کردم به نزار قبانی واقعا عاشقانه مینویسه ،واقعا با احساس ، بهترین شعرای که آدم میتونه بخونه رو این کتاب داره،قول میدم نزار قبانی تمامی این شعر هارو درک کرده حس کرده، و این جور میشه که مخاطب باهاش ارتباط بر قرار میکنه،مگه میشه از قبانی گذشت،.،.

بهترین شعر کتاب که خودم باهاش ارتباط زیادی برقرار کردم این بود:

.
معلم نیستم
تا عشق را به تو بیاموزم
ماهیان برای شنا کردن
نیازی به آموزش ندارند
پرندگان نیز برای پرواز

به تنهایی شنا کن
به تنهایی بال بگشا

عشق کتابی ندارد
عاشقان بزرگ جهان
خواندن نمی دانستند!


:(ودیگر هیچ ):
Profile Image for Sara Alaee.
206 reviews201 followers
November 6, 2014
در یک روز،
یا یک بعدازظهر
در زندگی هر انسانی مجالِ آن هست
تا بیرون بخزد از سلّولِ تنگش
و آزادي را تمرین کند !
هر چه می خواهد بگوید
دستانش را
به هر طرفی که خواست تکان بدهد !
آن دم که مایل است
دوست بدارد...

Profile Image for Mohsen.
183 reviews108 followers
September 24, 2017
اسم کتاب رو از شعراش بیشتر دوست داشتم
باران یعنی تو برمیگردی...
Profile Image for Maryam tamizi.
79 reviews17 followers
July 18, 2017
صد نامه عاشقانه رو با ترجمه عامری و چاپ نشر چشمه خوندم. کتابشو پیدا نکردم تو سایت ولی از یکی از ریویوها متوجه شدم که این کتاب همونه. کتاب اونقدر جدابیت داشت که بدون وقفه کتاب رو بخونم تا تموم بشه...
Profile Image for Mohamadreza Rahnama.
30 reviews19 followers
August 2, 2013
دوباره باران گرفت
باران معشوقه‌ی من است
به پیش بازش در مهتابی می‌ایستم
می‌گذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد
پاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دست‌کش ها و بارانی تو
و عطر هندی‌ات که صد پاره‌ام می‌کند
باران‌، ترانه‌ای بکر و وحشی ست
رپ رپه‌ی طبل‌های آفریقایی ست
زلزله وار می‌لرزاندم!
رگباری از نیزه‌ی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون می‌شود
بدل می‌شود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبه های خاکستری ابر می‌شود
و باران زمزمه می‌کند
من چون گوزنی به دشت می‌زنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!
12 reviews7 followers
December 14, 2019
ممنونم از نزار قبانی برای همه ی اون وقتایی که با خوندن اشعارش حال شیرینی بهم دست داد.
جدی جدی من شیفته ی قلم این مرد شدم.💙
Profile Image for poune sabah.
8 reviews14 followers
November 14, 2020
‏باران یعنی برگشتن هوای مه‌آلود شیروانی‌های شاد!
‏باران یعنی قرارهای خیس
‏باران یعنی تو برمی‌گردی،
‏شعر برمی‌گردد.
Profile Image for ZaRi.
2,316 reviews876 followers
Read
September 9, 2015
با دیدن‌ِ تو از شعر نااُمید می‌شوم‌ !
نااُمید می‌شوم‌ از شعر با دیدن‌ِ تو !
چندان‌ که‌ به‌ زیبایی‌اَت‌ اندیشه‌ می‌کنم‌
زبانم‌ می‌خُشکد
کلمات‌ بی‌قرار می‌شوندُ
مفردات‌ِ شعر…
عطشم‌ را بِکش‌ !
کمتر زیبا باش‌ ، تا شاعر شَوَم‌ !
عادی‌ شو !
سُرمه‌ بکش‌،
عطر بزن‌،
حامله‌ شو،
بچه‌ بیار…
چون‌ تمام‌ِ زنان‌ !
بُگذار با زبان‌ُ واژه‌ها آشتی‌ کنم‌ !
Profile Image for Fereshteh.
260 reviews24 followers
March 2, 2021
به تمامی مردان جهان خواندنش را توصیه میکنم /بسیار موفق خواهید بود
خط بالا شوخی بود اما واقعن معشوقه آقای قبانی کم از آیدای احمد خودمان ندارد هر چند که او پایان سرنوشتش تلخ بوده.
میگن هر زنی باید یک شعری که خاص وی سروده شده باشد داشته باشد حس میکنم ولی برخی زنها حق دیگران را هم خورده اند یکیش هم بلقیس خانوم
Profile Image for Maryam.
37 reviews8 followers
October 17, 2016
هر مردي كه پس از من ببوسدت
بر لبانت
تاكستاني را خواهد يافت
كه من كاشته ام .
Profile Image for Sarah Karimia.
77 reviews35 followers
November 13, 2016
به تنهایی شنا کن!
به تنهایی بال بگشا!
عشق،کتابی ندارد!
عاشقانِ بزرگِ جهان
خواندن نمی دانستند!
****
میخواهم با تو بر قطار جنون سوار شَوَم،
حتا اگر برای بار واپسین باشد!
قطاری که ایستگاه ها وُ
ریل ها وُ
مسافرانش را از یاد برده !

حتا اگر بار واپسین باشد
می خواهم شولایی از باران بپوشی
تا در ایست گاهِ جنون
به پیشبازت بیایم!
****
دوست دارم با تو از چراغ قرمز ها بگذرم
در کنارت شوقی کودکانه دارم
برای تملّکِ میلیون ها برگِ جریمه !
میلیون ها حماقت...

وقتی بازویت به بازویم می چسپد
می خواهم تابلو های شیشه ییِ عشق را در هم شکنم
وَ اعلامیه های حکومتی را که از مصادره ی عشق سخن می گوید...

چه لذتی دارد
شنیدنِ صدای شیشه های شکسته
زیر چرخ ماشین!
****
باران یعنی تو بر می گردی،
شعر بر می گردد!
پاییز به معنی رسیدنِ دست های تابستانیِ توست!
****
دوسال ِ پیش
گربه ی نازی بودی
در آفتاب لمیده!
خمیازه می کشیدی ُ
خودت را می لیسیدی!
صدا می کردیُ شیر پاستوریزه می خوردی!
با گلوله ی کاموا
بازی می کردی!
از کثیف شُدنِ موهای سفیدت می ترسیدی
وَاز ماندن اثر انگشتی بر آن!

وقتی تو را دیدم بی عاطفه بودی!
چون هزاران گربه ی دیگر،
نمی شناختی لذتِ عشقبازی در کوچه های بُن بست را!

بعد از دو سال،
بعد از جدل های بسیار،
بعد از والیوم دَهُ ماری جوانا
آن گربه ی خپلُ بی خیال
بَدَل شد به گُربه یی
که می خواهد روزگارش را عوض کند!

پس شکستی شیشه ی شیر را،
از گلوله ی کاموا فرار کردی ُ
پناهنده شُدی به آغوش من !

بعد از دو سال گُربه یی تازه شُدی!
گُربه یی که دوستش می دارم!
Profile Image for SA®A .
317 reviews384 followers
June 5, 2013

وقتی که پشت فرمانم

و سرت روي شانه ي من است

ستاره گان از مدارشان مي گريزند

آرام پايين مي آيند

وُ بر شيشه ها سُر مي خورند

ماه طلوع مي كند

سخن گفتن زيباست وُ سكوت هم

،گم شدن در جاده هاي زمستان

...جاده هاي پرت بي تابلوي راهنمايي

تا هميشه همين گونه برانيم

باران وُ برف پاك كن ها آواز بخوانند

و پيشاني ات بر سبزه زارِ سينه ام

پروانه ي آفريقايي رنگيني باشد

!كه پرواز را از ياد برده است

Profile Image for Afruz.
41 reviews30 followers
October 30, 2014
انسان مدعی ازادیست...امادربنداست


احساس داشتن تو دانش حکومت پنج قارع را به من میدهد

تو در من بودی با چمدانت بر پیاده روهای ذهنم راه رفته ای....
23 reviews16 followers
Read
January 20, 2015
به نظرمن با ترجمه آقای عامری زیباتر بود
106 reviews
September 12, 2014
������ ���������� ���������������
���� ���� �������� �������� �������� �������� ����������...
���� �������� �� �������������� ���� �������� ������������ ���� �������� ������������ ���� ������������ ���� ���� ���������� �������� ������. ������������ ���� ������������ ������ �������� �������� �������� �������� ������ ���������� ������ ������ ������ ���� ���� �������� ���� ���������� ���������� ���������� ���� ���������� ������ �� ���������� ���������� ���� �������� ���������� ���� �������� ���������� ��������. ������ �������� ���� ���� �������� ������������ ���� ������ �������� ������ ���� ������������ ������ �� ���� ���������� ���������� �������� �������� ���� ����������������� ������ �������� ���� �������� �������� ����������. �������� ������������ �������� ������������ ������ �������� �����������������:
������������������� �������� �������� �������� ��������...
���� �������� �������������� ����������� ��������������� ���� ���� ������������ �������� ���� ���� ����������! ���� ���� _���������� �������� ������������ �� �������� ����������_ �������������������� ���� ����������������� ���������� ���� �� ���������� ���������� ���� ���������������... �� ������ ���������� ���� ������������ ���� �������� ����������� ���� ���� ������ ��������������! ���������� ������ ������ ���� ���� ������ ���� ���������� ���������� ������ ���� ������ �������� ����! ���� ���������� ������ ������ ���� ���� �� ����������������� ���� ���� ������������ ������ ���������� �������� ������... ������ �������� �������� ���������� ������ ���� ������ �������������� ���� ���� �������� ���� ��������������� ������������ ���������� ���� ������ ������ �������� �� ���� ������ ������ ���� ���� ���������� ������! ���� ������ ����������� ���� �������� ���� ���� �������� �� ���������� ��������������-������������ ������������ ������������ ��������! ���� ������ ���� ������������ �������� ������ �������� ���������� ������ ���� �������� ���� ���� ������ ���������� �� ���������� �������� ������������ ������! ���� ������������ ���� �������� �������� ���� ���������� ������ ����������������� �������������� ���������� �������������! �������� ������������ �������� ����������������� �� �������� ���� ���� ����������������� ������������ �� ������������������� ���� ���������� ���� ���� �������� �������� �������������!
������ ��������������� ������������ ������ ���� ������! ��������������� ������������� ������ ������������ �������� ���� ������ ���� �������������� �������� ����������������� ���� ����������... �� ����������������� ���� �������� �������� ��������������������� ����������������� ���� �������� �������� �������� �������� ������!

���� ������ ������������:

92
�������� �������� ���� ���������� �������� ����
���������������� ���������� ������
���� ������ �������� ���� ������ ��������!
������ �������� ������������!
���� �������� ���������� ������ ���� ���� ���� ������������!

���� �������� ���� ���������� ���� �������� ������
������������
���� ���� ���� ��������!
���� ������������ ���� ���������� ���������� �������� ������ ���������������!
���������� ���� ������ ���� ��������
�������� ��������!

���������� ��������������
���� ������������ ������ ����!
���������� ��������������
���� ������������ ������������!

���������� �������� ���� ���� ������������ ������ ���������� ������ ������
������ ���������� ������ ���� ���������� ���������� ������ ������ ������������
���� ���� ������������������ �������� ������!
���� ���� ������ ���� ������ ���� ������
���� ���� ������������ ���� ����������
���� ���������� ������������ ���� ���� �������� ���� ��������
���� ���������� �� ������������� ���������� ������...

�������� �������� �������� ���� ���������� ������
���� ���������� �������� ����!
���� ���������� ������������ ��������!
���������� ���� �� �������� �������� ������ ������������
������������ ���� ������ ���� ���� �������� ��������
������ ���� ������ ���� ������ ������ ���� ���� ����������!
������ ���� ����������
���������� ���� ���� ������!

�������� ������������ ���� ������ ������������
�������� ���� ������������ ���� ����
���������� �� �������� ���������� �� ��������!
�������� ���� ���� ������ ������ ���� ������!
���� ������������ ������!
���������� ������ ������ ����������
������������
���� �������� ���������� ������ ����
�� �������� ���� ���� ��������!

�������� �������� ���� ���������� �������� ����
!������ ���������� ����������������
���� �������� ������������ ��������
���������� ���� ��������!
���� ������ ������ ����������!
������ ���� �������� ������ ������ ������!

���� ������ ���������� �������������� �������� ���� ����������
������������ ������ �������� ������!
�������� �������� ���� ���������� �������� ����
���������� ���������� ���� ������ ���� ������ ���� ����
������ ��������!
���� ���������� ���� �������� ���������� �������� ����������!
���� �������� ������!
���� ���������� ���� ������ �������� ���� ���� ��������!
������������ ���� ������ ���� ���� ���� ������ ����������
������ ���� ���� ���� ������ �������� ������ ������ ��������!
Profile Image for SMehdi Razavi.
152 reviews1 follower
October 8, 2018
ترجمه ی یغما نبود.نسخه ای که خوندم تو گودریدز ثبت نشده بود
Profile Image for Farnaz Barkand.
26 reviews
August 31, 2025
زن، زیباست از آن زیبا تر رد گام هایش در نوشته های ماست … هنگامی که رفته است!
Profile Image for Niloofar.
118 reviews16 followers
August 4, 2016
بگو دوستم می‏داری
تا از دفتر شعرم کتاب مقدس بسازی...
صد نامه ی عاشقانه از نزار قبانی که یغما گلرویی به زیبایی آن را ترجمه کرده است. بسیاری از شعرهای این کتاب توسط احمد پوری نیز ترجمه شده است اما هر کس خودش می تواند تفاوت ترجمه را احساس کند و تصمیم بگیرد که کدام ترجمه را دوست داشته باشد. این نامه ها به قدری زیباست که نمی توان یکی را انتخاب کرد و از دیگری گذشت، برای آنکه هر کدام‏شان حرف تازه ای برای گفتن دارند. نزار قبانی، خود، درباره این کتاب می‏نویسد:
نامه‏هایی برای تمام زنان جهان...
صد نامه عاشقانه همه‏ی چیزی‏ست که از خاکستر عشقم به جا مانده! من هم _مانند تمام شاعران و تمام مردان_ یادگارهایی از عشق‏هایم داشته ام و رنگین کمانی از نامه‏ها... و این شجاعت را نداشتم که تمام آن‏ها را در آتش بسوزانم! انکار نمی کنم که به آتش به عنوان آخرین راه حل فکر کرده ام! به عنوان راه حلی که من و عشق‏هایم را از سنگینی بار امانت خلاص کند... ولی وقتی برای آخرین بار به این یادگاری ها سر زدم، در بین‏شان چیزهای زیادی از جنس شعر دیدم و از آتش زدن آن ها منصرف شدم! از بین آن‏ها صد نامه را که پیام و ریتمی شاعرانه-انسانی داشتند انتخاب کردم! با این که اعتقاد دارم جدا کردن نوشته های یک شاعر به دو بخش خصوصی و عمومی کاری بیهوده است! من معتقدم که شاعر تنها در نوشته های خصوصی‏اش آزادانه زندگی می‏کند! یعنی روبروی آینه می‏ایستد و خودش را از لباس‏های نمایشی و نقاب‏هایی که جامعه به او داده خلاص می‏کند!
این نامه‏ها خاکستر عشق من است! چاپ‏شان می‏کنم چون اعتقاد دارم که عشق یک هنرمند، عشقی عمومی‏ست نه خصوصی... و نامه‏های یک شاعر برای معشوقه‏اش، نامه‏های او برای تمام زنان جهان است!

از این مجموعه:

92
نامه هایت در صندوق پستی من
کبوترانی خانگی اند
بی تاب خفتن در دست هایم!
یاس هایی سفیدند!
به خاطر سفیدی یاس ها از تو ممنونم!

می پرسی در غیابت چه کرده ام؟
غیبتت؟
تو در من بودی!
با چمدانت در پیاده روهای ذهنم راه رفته‏یی!
ویزای تو پیش من استُ
بلیط سفرت!

ممنوع الخروجی
از مرزهای قلب من!
ممنوع الخروجی
از سرزمین احساسم!

کودکی هستی که به تنهایی نمی تواند سفر کند
نمی تواند یکه در پیاده روهای عشق قدم بردارد
یا در مسافرخانه ساکن شود!
با من سفر می کنی یا نه؟
با من صبحانه می خوری؟
در شلوغی خیابان به من تکیه می کنی؟
یا گرسنه و گم‏شده رهایت کنم...

نامه هایت کوهی از یاقوت است
در صندوق پستی من!
از بیروت پرسیده بودی!
میدان ها و قهوه خانه های بیروت،
بندرها وُ هتل ها وُ کشتی هایش
همه وُ همه در چشم های تو جا دارند!
چشم که ببندی
بیروت گم می شود!

باور نداشتم که زنی بتواند
شهری را بسازدُ به آن
آفتاب و دریا ببخشد و تمدن!
دارم از یک شهر حرف می زنم!
تو سرزمین منی!
صورتُ دست های کوچکت
صدایت،
من آنجا متولد شده ام
و همان جا می میرم!

نامه هایت در صندوق پستی من
!تیغ آفتاب آفریقاست
در مدار هذیانُ جنون
دوستت می دارم!
بر گسل های زلزله!
بگو که دیگر سفر نمی روی!

از روز رفتنت فرشتگان گریه می کنندُ
اعتصاب غذا کرده اند!
نامه هایت در صندوق پستی من
خروسی بریده سر است که خود را وُ
مرا کشته!
می خواهم در مدار کُشتن دوست بدارم!
در مدار خون!
می خواهم تا مرز خنجر با تو باشم!
میلیون ها سال را با هم غلت بزنیم
پیش از آن که روی زمین تکه تکه شویم!
Profile Image for Amir ali.
330 reviews1 follower
November 11, 2013
زیبای من!
از ...بیروت... برایت می نویسم!
باران چون معشوقه یی قدیمی
از سفری دور باز آمده است!
از قهوه خانه ی کنار دریا برای تو می نویسم!
پاییز دِل گیر،
روزنامه ها را خیس کرده است
و تو هر دم
از فنجان قهوه وٌ
سطرهای خبر روزنامه بیرون می آیی!
پنج ماه گٌذشته است..
چگونه یی؟ عزیز!
این جا خبر تازه یی نیست!
...بیروت.. مشغولِ آرایش است
-همانندِ تمام زنان
در آغاز زمستان!

مغرورٌ و زیبا وٌ سمتگر..
چون تمامِ زنان!
..بیروت.. بی قرار دیدنِ توست! عزیزکم!
اِی نزدیکِ دورادور!
اِی حضور مشتعل شعر!
باران در عطش اندامِ توست
و دریا آماده است تا در چشمانت بریزد!

...بیروت.. در این روزها به افسانه می ماند ! عشق من!
برگ های مطلّایش بر زمین، طلا وٌ مس آند
و خیابانِ سٌرخ
پیراهنی از نی رنگارنگ به تن کرده!
چه قدر به تو محتاجم!
هنگامی که فصل گریه می رسد،
چه قدرا که باید پی دستانت بگردم
در خیابان های سلوغً خیس...
گل یاس دفتر من!
دردِ دل انگیزٌ
عشق عظیمم!

از رستورانی برایت می نویسم
که در مجله ی سفیدماسه
پیدایش کردیم!
میزها با من قهرند
و صندلی ها از من می گریزند!
خاطراتم برباد رفته وٌ
به فراموشی دٌچار شٌده آم
صندلی مجاور
-که روزی بر آن نسشته بودی-
مرا کنار می زندٌ
از صندلی آم
نشانی تو را می خواهد...

در گریه می نویسم!
(عاشقی چون من باید سلامِ اول را بگوید؟)
پی انگشتانم می گردم!
پی شعله ی کبریتی
و کلمه یی
که در هیچ دفتر عاشقانه یی نباشد!
گٌر می گیرم...
نامه نوشتن برای آن که دوستش داریٍ،
چه دشوار است!

2 reviews
July 13, 2014
نزار قبانی باشه، یغما هم ترجمه کرده باشه ... یه مجموعه ایده آل.
93 reviews5 followers
Read
November 7, 2017
و معجزه شعر
اوضاع طوریه که انگار غلتک داره از روم رد میشه ولی چقدر لابلایی این اوضاع یه لیوان چایی و شعر میچسبه
Displaying 1 - 30 of 30 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.