Despite the fact that two of the 20th century’s most monumental revolutions achieved their aims through nonviolent action, the world continues to view nonviolence as a passive, ineffectual tactic. In this short and powerful book, renowned peace activist Michael Nagler challenges this assertion, demonstrating that nonviolence succeeds through aggressively strategic and sustained action. It demands greater courage and discipline than violence.
Distilling the core theories of nonviolence and drawing deeply from the lives of leaders such as Mahatma Gandhi and Martin Luther King Jr., this action-oriented handbook offers both guidance for nonviolent resistance and advice for building constructive movements capable of restructuring the very bedrock of society. Nagler also includes stories of successful nonviolent resistance that have been ignored by the mass media. The book features a list of resources that offer pathways to immediate action and engagement with the peace movement worldwide.
شاید خشونتپرهیزی رو برابر با انفعال بدونیم، این کتاب در رد همین موضوع است. خشمگینشدن در برابر ظلم و ترس از آسیبخوردن جز واکنشهای طبیعی ما هستند. مساله اینجاست که چطور خشم و ترس رو به موثرترین شکل ممکن که اینجا بدیلی متفاوت از خشونت یا انفعاله، برای درگیرکردن همه نیروها در پیکار و تغییر شرایط بهکار بگیریم.
این کتاب به صورت رایگان از وبسایت نشر آسو در دسترس است. متن اصلی آن حدود ۹۰ صفحه است که به همراه دیباچه و منابع و یادداشتها و مؤخرهی مهم مترجم میشود ۱۴۴ صفحه. همچنین خلاصهای ۶ صفحهای از آن در صفحهی ۱۰۵ گنجانده شده. در مجموع کتاب خوبی است و حتما ارزش خواندن را دارد و تکههایی از آن تا مدتها با من میماند. برخی موضوعات مطرح شده حتی اگر عملی به نظر نیایند، ذهن خواننده را به خود درگیر میکنند.
کتاب نکات منفیای هم دارد. خود فرهاد میثمی (مترجم کتاب) در مؤخرهای که برای کتاب نوشته انتقادهایی از آن دارد. به قول او: «در حوزهی مبارزهی خشونتپرهیز به کمتر متنی برخوردهام که هم به اندازهی این کتابچه نکات اساسی مهم و متعددی را مطرح کرده باشد و هم در عین حال، بسیار مطالبی داشته باشد که با آنها موافق نباشم و قابل نقد جدی بدانمشان. دقیقاً به همین دلیل، ظرفیتهای این متن را دستمایهای ارزنده برای اندیشهورزی، گفتگو و تعامل فکری در این حوزه میانگارم.»… «به لحاظ نظری، شخصاً پاهایم بسیار بیش از آنچه در این متن مطرح شده روی زمین است! در جوامعی که میخواهند مسیر مبارزهی خشونتپرهیز را در پیش بگیرند، لزومی (و حتی ربطی) نمیبینم که هرکس هنگام مواجهه با سارق اتومبیلش با او دست بدهد و جویا شود که اگر پولی لازم دارد، لطفاً بگوید و رودربایستی نکند!» بنابراین این کتاب هم باید با تفکر نقادانه خوانده شود (همانند مابقی کتابها و توییتها و پُستها، حتی اگر با نگارنده و حرفهای گذشتهی او موافق باشیم).
از نکات منفی کتاب برای من استفاده از کلمهی «روح» و اشاره به فیزیک کوانتوم بود آنهم پیرامون یک سری مفاهیم اجتماعی و سیاسی. همچنین به نظر میرسد نویسنده بیشتر به مقاومتهای مدنی ضدجنگ فکر میکرده و بحث را به دیگر انواع مقاومت بسط داده. برخی موضوعات زیاد شکافته نشده یا مصادیق کمی از آن موضوع ارائه شده، که البته با توجه به حجم پایین کتاب قابل درک است. همچنین دوست داشتم مثالهای تاریخیای از این که خشونتپرهیزی منجر به شکست شده هم ذکر میشد. ترجمه کمی سختخوان است؛ که البته نشاندهندهی وفاداری مترجم به متن اصلیست.
به عنوان نکات مثبت کتاب به نقل قولهای زیر بسنده میکنم، که دوستشان داشتم:
«کار سازنده [مثل ساختن نهادها، ساختارهای موازی، سازمان یا هرچیزی که لزوماً مبارزهی اعتراضی یا مقابلهجویانه نیست ولی در بهبود وضع موجود و سازندگی نقش دارد] میتواند بدون تحریک واکنشی که اقدامات مقابلهجویانه برمیانگیزند، بنیادهای یک نظام سرکوبگر را سست کند. مهمتر از همه آن که، برنامهی سازندهای که به خوبی پرورده و توسعه یافته باشد، پیش از آنکه جامعهی [سیاسی] قدیمی فرو بپاشد، زیرساختهای لازم برای جامعهای جدید را [پیشاپیش] پدید میآورد. این امر مانع بروز خلأ قدرت در شرایط گذار میشود. بروز خلأ قدرت در شرایط گذار از آن جهت خطرناک است که غالباً با هجمهی عوامل سرکوبگر جدید به درون آن پر میشود.»
«تا هرجا که مقدور باشد کنش «سازنده» را اختیار کنید و فقط زمانی کنش «انسدادی» (یا همان اعتراضی یا مقابلهجویانه) را برگزینید که ضروری باشد.»
«گاندی ادامهی حکمرانی بر هند را برای بریتانیاییها ناممکن کرد، اما این را برای آنان ممکن کرد که بدون نفرت و بدون تحقیر بیرون بروند.»
«در انواع عملیاتِ خشونتآمیزی که در بستر تضادها صورت میگیرند، خصوصاً در مورد عملیات نظامی، عملا سعی بر آن است که نقش «فرد» نفی و سلب شود. این کار از طریق استفاده از البسهی یکسان (یونیفورم)، تعلیمات تلقینی (تا حد شستوشوی مغزی)، زنجیرهی سفتوسخت دستورات و نظایر آن صورت میگیرد.»
«در خشونتپرهیزی که تا جای ممکن بر متقاعدسازی تکیه دارد نه بر اعمال فشار، روشنی پیام میتواند جایگزین پرشماری طرفداران شود.»
«کنشگر خشونتپرهیز سعی بر آن دارد که هرگز چشمانداز توافق و آشتی محتمل را از دست ندهد و برای او بسیار مهم است که «خصومت را از میان بردارد، نه خصم را»».
«واقعیت این است که ساتیاگراها طراحی نشده تا مقصد بیرونی خاصی را فتح کند یا حریف را از پا درآورد. بلکه طراحی شده تا نیروهایی را به جریان اندازد که نهایتا به موازنهای جدید راه میبرند. در چنین راهبردی، کاملا امکانپذیر است که تکتک همهی مصافها را ببازیم و با این حال، برندهی کل پیکار باشیم.»
«هر قدر بیشتر انسانیت حریفتان را مورد ملاحظه قرار دهید، به گونهای ثمربخشتر میتوانید با ظلم او بستیزید.»
«باید تلاش کنیم که هرگز نه کسی را تحقیر کنیم و نه تحقیر را بپذیریم؛ چرا که این امر برای همگان خسارت بار است.»
خواندن دو نقل قول بالا میتواند خواننده را به این فکر بیندازد که دقیقاً با چه چیزی مبارزه میکند؟ با یک فرد با ویژگیهای فکری و جسمی مشخص؟ یک گروه؟ یا یک ساختار سیاسی/اجتماعی؟ اگر با فرد خاص مبارزه میکنیم، آیا معلولیتهای جسمی یا خصوصیات ظاهریش را میتوان تحقیر کرد؟ آیا این نوع تحقیر موجب آزردگی و ریزش افرادی که از معلولیت رنج میبرند یا همان ویژگیهای ظاهری را دارند نمیشود؟ یا شاید با یک ساختار مبارزه میکنیم، که قدرت را به صورت مطلق و مادامالعمر در اختیار یک فرد یا گروه اقلیت قرار داده. در این صورت آیا راهحل میتواند جایگزین کردن این ساختار با ساختار مشابهی باشد که قدرت را به صورت مطلق یا مادامالعمر در اختیار فرد دیگری قرار دهد که الآن سمت مردم ایستاده؟ آیا ساختار مشابه آن فرد را نیز فاسد نخواهد کرد؟ پرسیدن این سوالها و بحث کردن در موردشان شاید ما را به هدف فرهاد میثمی نزدیکتر کند. او با وجود انتقادهایی که به کتاب داشت آن را در شرایط بسیار دشوار زندان ترجمه کرد تا به قول خودش دستمایهای برای اندیشهورزی، گفتگو و تعامل فکری باشد.
این کتاب کتاب خوب و کوتاهیه که شاید در این ایام خوندنش خالی از لطف نباشه. ولی من بیشتر از همراهی نظر و موافقت صدردرصدی با نویسنده، با مقدمهای که مترجم، فرهاد میثمی، در انتهای کتاب (!) نوشته موافقم. ترجمهی کتاب هم بسیار روان و خوب بود.
کتاب خیلی خوبی بود که زیاد خونده نشده متاسفانه. ما ایرانی ها لازمه که یاد بگیریم مبارزه ی خشونت پرهیز چی هست و چطور میشه بهش رسید. برام خیلی جالبه که چطور میشه با حکومتی که تمام تفکرش بر مبنای خشونته، بدون خشونت مبارزه کرد. و خب وقتی مترجمش فرهاد میثمی باشه هم که دیگه میدونی کلمات این کتاب رو وجودی ترجمه کرده که به معنای واقعی «مبارزه ی خشونت پرهیز» رو زندگی کرده.
کتاب در واقع یک جزوه راهنمای صد صفحهای و خلاصه است. ترجمه میثمی روان است و پاورقیهای او مطالب را ملموستر میکند. مبارزه خشونتپرهیز عمدتا از مفهوم ساتیاگراها وام گرفتهشده. ساتیاگراها (در لغت یعنی پافشاری بر حقیقت) یک روش و فلسفه مبارزه مدنی بود که گاندی ابتدا در آفریقای جنوبی آزمود و سپاس در استقلال هند پیاده و تبلیغ کرد. دکتر کینگ هم با کمی چاشنی مسیحیت همین رویکرد را در جنبش حقوقی مدنی آمریکا بکار گرفت.
نکات جزوه: ۱. وسیله عین هدف است و مسیر عین مقصد. اگر امر غیراخلاقی و غیرانسانی وارد وسیله شود به هدف هم سرایت خواهدکرد. هدف را همین قدمهایی که در مسیر بر میداریم میسازد.
۲. خشونتپرهیزی بر متقاعدسازی مبتنی است نه بر اعمال فشار.
۳. باید کرامت انسانی همگان از جمله حریف را حفظ کرد. (میخواهی او را هم تغییر دهی و همراه کنی. یا شاید ناچار شوی با او مذاکره و چانهزنی کنی. این دو با تحقیر و انسانیتزدایی از حریف همخوانی ندارد.) ما میخواهیم خصومت را از میان برداریم نه خصم را. خشونت از ناتوانی یا ناکامی ما در شناسایی دیگری به عنوان انسان تمام و کمال آغاز میشود.
۴. هرچـه که زودتر و سـریعتر بتوانیـم فعالانه و خشـونت پرهیزانه بـه یـک منازعـه واکنـش نشـان دهیـم، برای حـل آن به رنج بردن کمتری محکومیم. هرچه بیشتر برای رنجکشیدن داوطلبانه مهیا باشیم، رنـِج ناخواسـته کمتری بر مـا تحمیل خواهد شد.
۵. تجربه میگوید وقتی جنبش موفق است به مطالبه نباید دست زد. وقتی اوضاع خوب پیش میرود و اقبال زیاد است باید در برابر وسوسه افزدون بر مطالبه غلبه کرد.
ترجمهی لفظ به لفظِ ساتیاگراها میشود: "حقیقت را محکم چسبیدن."
عالی بود. مثل تشنهای در بیابان نوشیدمش. بهخصوص نکاتی که فرهاد میثمی عزیز در مقدمهی آخر کتاب(!) و در پانویسها و میان جملات کتاب افزوده بود. چنین ترجمهای تا این حد شیوا، درست و خوانا در زندان رجایی شهر به نیرویی بیش از ارادهی تغییر سیاسی نیازمند است؛ به باوری شخصی و ایمانی درونی نیاز دارد که کسانی مانند او به تغییرات پایدار و بدونخشونت معتقدند؛ به شور زندگی نیازمند است و به عشق به انسان. مردم ما و اصلاً چرا راه دور بروم خود من خیلی احتیاج داشتم این نکات را دربارهی روح و جسم مبارزات خشونتپرهیز بیاموزم ب��ابراین پیش از هرگونه پیشداوری و سخنرانی دربارهی اینکه مبارزات خشونتپرهیز ال و بل است این کتاب را که به صورت پیدیاف منتشر شده بخوانید تا بدانید با چه چیزی مخالفت یا با آن موافقت میکنید. جامعهی ما به شدت نسبت به خشونتپرهیزی ناآگاه و ضمناً تشنه است. باید خواند و باید دربارهاش فکر و بحث کرد و کتابها و مقالات دیگری را خواند و باز هم بحث کرد و فکر کرد. آنوقت شاید بتوانیم حقیقت را محکم بچسبیم.
Toisinaan minusta tuntuu kuin Matrix-elokuvan Neo'sta. Minusta tuntuu, että maailmassa on jotain pahasti vialla. Tiedän ja tunnen sen, mutta en osaa selittää, mitä se on.
Jos nämä tuntemukset ovat yhtään tuttuja, suosittelen lukemaan Berkeleyn yliopiston emeritusprofessori Michael N. Naglerin uusimman teoksen The Nonviolence Handbook. Nagler on hiukan Morpheusta lyhyempi, huonoryhtisempi ja tuskin osaa edes Kung Fu'a, mutta jonkinlaista punaista totuuden pilleriä hänellä on silti tarjolla.
Nimensä mukaisesti The Nonviolence Handbook on opas, ei pelkästään väkivallattomuuden voiman käyttämiseen, vaan myös väkivallattomuuden kulttuuriin kasvamiseen.
Nagler on periaatteellisen väkivallattomuuden miehiä, aivan kuten Gandhikin aikoinaan, ja Martin Luther King Jr. Taktisessa väkivallattomuudessa väkivallattomuuden voimaa käytetään siksi, että se on tietyissä tilanteissa tehokkaampaa kuin väkivalta. Naglerin opettamassa periaatteellisessa väkivallattomuudessa väkivallattomuus yltää paitsi tekojen, myös sanojen, ajatusten ja motiivien tasolle.
Väkivallattomat mielenosoitukset, lakot ja boikotit ovat hänen mukaansa vain pintaraapaisu väkivallattomuuden voiman todelliseen potentiaaliin. ”Paras tapa tuhota vihollisesi on tehdä hänestä ystäväsi,” siteeraa Nagler Abraham Lincolnia, ja juuri tästä periaatteellisessa väkivallattomuudessa on kysymys.
Kirjassa analysoidaan paitsi onnistuneita, myös epäonnistuneita väkivallattomia kampanjoita, ja pohditaan miten näistä kokemuksista voidaan ottaa opiksi tulevia haasteita silmällä pitäen.
Kirjan lopussa Naglerin antaa viiden kohdan ohjeen kohti väkivallattomuuden kulttuuria: 1) Vältä massamediaa, sillä niiden välittämä ihmiskäsitys on materialistinen ja väkivaltainen, netistä löytyy kyllä vaihtoehtoja. 2) Opiskele väkivallattomuutta. 3) Harjoitta hengellisyyttä, esimerkiksi meditaatio on hyväksi kaikille, ja sopii myös uskontoihin varauksella suhtautuville. 4) Ole henkilökohtainen: juttele tuntemattomille, tapaa ystäviäsi ja käytä teknologiaa yhdistämään ihmisiä eikä päinvastoin. 5) Ole aktiivinen. Löydä itsellesi sopiva projekti, ja pane hihat heilumaan.
کتاب جذابی بود. به من یک بار دیگر نشان داد که ضرورتی ندارد از خشونت برای تغییر جامعه استفاده کنیم. گر چه در این کتاب به صراحت گفته شده که روشهای خشونتپرهیز در اثر اقبال عمومی به نتیجه میرسند و نیازمند همدلی در جامعه هستند. اگر حداقلی از افراد از این روشها استفاده کنند، شاید حداکثر پرداخت هزینه برای مبارزه را کاهش دهند و این برای انجام تغییرات ساختاری کافی نیست. توصیه جذاب دیگر کتاب برای من توصیه به رفتار مناسب بعد از پیروزی بود. کتاب میگوید حتی برای کسب پیروزی کاری کنید که رقیب حس خجالت نکند و ادای قهرمانها را در نیاورید. شبیه چیزی که «سان تزو» در «هنر جنگ»نوشته بود. قهرمانسازی از خود و تحقیر حریف جایی در مبانی مبارزهٰ خشونتپرهیز ندارد که توصیهٔ ارزشمندی است
مسئله این نیست که «خشونت» به خودی خود خوبه یا بد! بلکه مطابق با شرایط مادی باید بررسی بشه نفع در اون لحظهی بهخصوص با خشونته یا پرهیز ازش، بالاخص که مثل جنبش جاری تمایل به رادیکال شدن سریعا بوجود میاد. تاکید کتاب بر سیاستهای امثال گاندی باید بررسی بشه که آیا واقعا کارآمد بوده یا صرفا انقلاب مردم رو مدت طویلی به تعویق انداخته! با نظر مترجم در مقدمه کاملا موافقم، در باب شرایط اعتصاب غذا و مهمترین بخش کتاب اهمیت «برنامه سازنده» در کنار بخش انسدادیه که بدون اون جنبشها محکوم به شکستند یا بیان رئیس به بهترین نحو: بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی هم در کار نخواهد بود
Don't let the 3 star rating fool you. This was a good book, and it serves its purpose well. I don't recommend the audio, but I'm sure the print is good. It's a great primer for someone interested in nonviolence, and it will direct you to other works that you should explore. The author also makes a lot of good points and uses a lot of quotes from famous advocates for nonviolence. Probably a wise book to read at this time.
زمان شروع اعتصاب غذای فرهاد میثمی با این کتاب آشنا شدم و امروز که تمومش کردم فهمیدم از اوین آزاد شده برای من آشنایی با نوع کاملا متفاوتی از مبارزه بود و صد البته قابل قبول ترین نوع مبارزه امیدوارم تو این مملکت بیش از این آدمهایی مثل میثمی رو از دست ندیم
I won this book in the Goodreads Giveaway! The Nonviolence Handbook holds much wisdom for being so short. This is a book that everyone can and should read and understand relatively easily.
از متن کتاب: "چیزهایی که برای آدمها اهمیت اساسی دارند، توسط منطق خشک و خالی به دست نمیآیند بلکه بایستی از طریق به جان خریدنِ رنج کسب شوند. اگر میخواهید چیزی حقیقتا مهم را محقق کنید نباید فقط منطق را اقناع کنید، بایستی قلبها را نیز تکان دهید."
حس می کنم این کتاب را در زمان درست و جمع درستی خواندم. چهار جلسه ی دو ساعته با حدود 30 نفر دور هم نشستیم، مفهوم خشونتپرهیزی را گذاشتیم جلوی رویمان و در سروکلهی همدیگر زدیم. هربار که کتاب را باز کردم سرشار از احترام به فرهاد میثمی شدم. بحثها زیاد بود، باور این موضوع سخت بود که میتوانیم به سرشت خشونتپرهیزمان، به برگزیدن حقیقتی که از ابزار تعالی فردی استفاده میکند ایمان داشته باشیم. این کتاب و بحثها بنیهام را تا حدودی قوی کرد، میتوانم در مداراتر با نظریات مختلفی باشم که این روزها میشنوم، چراغ هشداری در ذهنم روشن شده که مدام تذکر میدهد با چه رفتاری به سمت خشونت ورزیدن به جامعهام پیش میروم، اینکه چگونه نگذارم صداهای اطرافم خاموش و به سمت تکصدایی کشیده شوند.
ترجمه دکتر میثمی بسیار مناسب و عالی بود. دلیل سه ستاره ای که به کتاب دادم، این هست که با مباحثی که مطرح شده تا حدودی مخالفم. حداقل احساس میکنم راهکارهایی که مطرح شده برای جامعه ایران مناسب نباشه. تمرکز خاص کتاب روی کنش های گاندی بود، که این باعث میشه خیلی از مسائلی که توی کتاب مطرح شده برای ما قابل استفاده نباشه. اول اینکه گاندی با یک رژیم استعمارگر خارجی طرف بود، در حالی که ایرانی ها با یک اشغالگر داخلی مواجهن. یک رژیم خارجی در صورت به خطر افتادن منافعش راحت تر اون کشور استثمار زده رو رها میکنه. از طرف دیگه، میزان سرکوبگری رژیم ایران قابل قیاس نیست. نکته دیگه بحث مباحث اعتقادی هست. خیلی از ایرانیهای بنا به عقاید مسلمونشون طرفدار حکومت طالمانه هستن و متاسفانه عقاید مذهبی سخت ترین نوع بی منطقی رو به ادما میده، طوری که واضحات رو هم نمیبینن. اما حداقل توی هند مردم در مورد رفتن انگلستان متفق القول بودن. و ... در کل، خوندن این کتاب برام مفید بود، چون اطلاعات جدیدی رو بهم اضافه کرد، اما در مورد اینکه اون اطلاعات چقدر کاربردی باشن مطمئن نیستم.
این کتاب به شدت در نگاه و تفکر من تأثیرگذار بود، و جناب میثمی هم ترجمه بسیار روان و خوبی از آن ارائه کرده بودند؛ اما به نظرم رسید که ویرایش متن کتاب و افزودن برخی توضیحات بیتأثیر نخواهد بود. به همین دلیل هم نس��ه زیر را از روی ترجمه آقای فرهاد میثمی تهیه و منتشر کردم:
خشونتپرهیزی و مبارزه خشونتپرهیز، یک جا نشستن و افسوس خوردن نیست، بلکه کنشگری هوشمندانه و کمخطرتر و کمآسیبتر است.
از جالبترین بخشهای کتاب، میتوان به بخشی با عنوان «نکات به یاد ماندنی: منبعی دمدستی» اشاره کرد، که نکات مهم را به صورت خلاصه و مفید، در کنار هم جمع کرده است.
This was a good nonviolence 201 handbook. The small book contains a lot of wisdom. It starts out with a description of the principle of satyagraha. The author then provides historical examples to highlight some of the basic premises. It also provides a good explanation of what nonviolent resistance is and what it isn't and how the terms "nonviolence" "passive resistance" are commonly misunderstood. The book was well organized, easy to read, and had a great bibliography for further reading.
I will admit, brethren, I have been angry. I have been angry about the politics in America in 2018, and I have been angry about the endless gun violence that plagues this country. My anger came to a head three days ago, when a disturbed young man walked into a high school in Florida and murdered 17 people. I was very, very angry.
The next day at work--I am a teacher--no one spoke about what happened, including me. It didn't even come up, although I am sure it was on everyone's mind. Why? Despair. There is a not unsupportable belief that nothing will happen to try and solve this plague of insanity in America. The routine our country will follow--the media. politicians, people on Facebook and Twitter-- is as predictable as the next mass shooting event. Same-same, every time.
Then, in speaking with my wife, I deflected her every suggestion about what could be done to make this problem better. Nothing will change, I told her. There isn't any kind of national consensus for federal action. Those fucking people in the south, who voted for Trump, who own assault rifles, who support the NRA, those fucking people, you just can't can't help them. Fuck them all. Want to build a wall? Put it in Maryland.
So we'll call that hopelessness.
Anger, despair, and hopelessness. The three horsemen of cynicism, riding right through my head. Because I work in a public school where a great many of the children are living in poverty, have suffered trauma, live with parents who are abusive and substance addicted, and who are generally not great at the whole "school" thing, I can have some really tough days, and weeks, and months, and years. I get angry, I get hopeless, I feel despair, and I become cynical. Human nature, I guess.
Then I remembered Michael Nagler. Mr. Nagler was a professor at U.Cal Berkley for many years, where he taught classes about the history and and science of nonviolence. I listened to all of his lectures some years ago, and read his excellent Is There No Other Way?. Having taken a good run at a Peace Studies minor in college many years ago (I was short by two classes!), I found much of what he was saying to be helpful. I have, twice, enrolled in his organization's Certificate in Non-Violence Studies at the Metta Center in Petaluma, California, but life has gotten in the way and I can't seem to finish up the course work up.
So, with all of that said, I have been meaning to read this short book, and yesterday I did. It was helpful. Very helpful. I often need to be reminded of the better angels of my nature, and that there is support available with things get dark. Others have walked these paths before. There are solutions. There is inspiration. Gandhi, King, Dorothy Day, Caesar Chavez, Desmond Tutu, John Dear, the Dalai Lama...others have been through darkness, and were still able to keep their eyes fixed on the light.
"Never be against people, only against problems," Professor Nagler reminds me. "Liquidate antagonism, not the antagonist," wrote Gandhi. Maintain your opponents dignity. Don't depersonalize or humiliate. And, "We shall match your capacity to inflict suffering with our ability to endure suffering," said Dr. King. These are words I need to hear, and ideas I need to be reminded of during the dark days of 2018.
Some years ago, a young woman was murdered by her boyfriend, and reporters interviewed her father not long after her body was found and the killer was still at large. The man looked at the camera and said, "This happened because society didn't give someone what they needed." At the time, I thought, you bloodless little worm, your 17 year old daughter just got choked to death, and you're thinking about the need for therapy?
But you know what? That man--and I know nothing more about him than what I've written--understood something that it's taken me decades to accept. It really is problems, not people. Fix problems, and people will be better. Not perfect, but better. A lot better.
Anyhow, a tough week with a happy ending, at least for me. What to do with all of this energy I have; how to transform my anger, my despair, and my hopelessness into ahimsa, or satyagraha, or something good and useful...that I'm not sure about. But I am awake again. That's something.
I have both the sense of having read something profound and the yearning for more as I finish reading this slender volume.
At its heart, the author, Michael N. Nagler, offers what he calls a 'third way' - an alternative to fight or flight, which is the path of nonviolence, laying out core guidance and illustrating with examples.
As a long-time student of Marshall Rosenberg's nonviolent communication, I know that a commitment to nonviolence is not an easy thing in any setting. Some of the examples in this book (e.g. Tiananmen Square) illustrate just how high the cost can be. At the same time, Nagler is at pains to highlight differences between effect nonviolent action and ineffective nonviolent action, as well as between violent and nonviolent action.
It seems to me that this book is not only essential reading at such a pivotal moment in our global history, it is essential re-reading - I plan to go right back to the beginning - and a point of departure for further exploration. Fortunately, amongst the 'goodies' at the back of the book, Nagler offers recommendations.
A very interesting little (short) book. I liked how it was both a thorough definition of nonviolence and an explanation on how to use it. After the text there were books recommendations to go further on one's exploration of the concept of nonviolence, I added most of those books to my to-read list.
On the concept of nonviolence, I don't really know what I think yet. I always admired nonviolent protests, movements and personalities but I'm not sure I would subscribe to all of the ideas that go with it. I need to educate myself more to really make up my mind about it.
I really loved the whole point about violence = deshumanisation and nonviolence = humanisation (probably not a word). It really spoke to me, and showed me another reason why deshumanisation in any form is so dangerous.
Michael Nagler's book is a very good short introduction to nonviolence and its manifestations. Some nonviolence works emphasize personal empowerment, and others emphasize the power of collective protest against injustice. Nagler is particularly strong in explaining how personal commitment complements and strengthens collective action. In all modesty (tongue in cheek here), a good companion to this book would be my Nonviolence: Origins and Outcomes (3rd ed.), co-authored with the late Dr. Ira Zepp. In our book, we go further into how learning and practicing nonviolence changes people for the better.
من حس میکنم محتوای این کتاب میتونست توی سه صفحه خلاصه بشه اما نویسنده تصمیم گرفته که یک مطلب رو چندین بار با جملهبندیهای مختلف تکرار کنه. نویسنده در مورد خشونتپرهیزی توضیح داده. خشونت پرهیزی رو بهترین گزینه در مقابل خشونت یا انفعال در مورد ظلم میدونه. میگه تلفات روشهای خشونت پرهیز در مقابل روشهای خشن به مراتب کمتره و موفقیتش هم دو برابر اونه. بعد میاد سه مرحله خشونت پرهیزی رو میگه که اول مذاکره و انعطاف تا حد ممکن، دو تحمل رنج و سه فداکاری نهایی هست. بعد هم در مورد شرایط مناسب اجرای این کارها میگه. به کتاب امتیاز نمیدم چون هنوز نظری در مورد خشونت پرهیزی ندارم.
This is an older reference book that could definitely do with an update, using more recent examples to illustrate the various points made considering the big shift that's taken place in global politics in the last few years.
It's a bit short and isn't the most nuanced take on this topic, but it's not a bad starting point for anyone completely unfamiliar with the topic and Gandhi's philosophy.
In our world of bloody hatred where peoples’ lives are destroyed like they were nothing, we as humans need a change of heart to solve our seemingly unending conflict. How are world would change if more people practiced nonviolence! This book is much needed for all humans. “All we are saying is give peace a chance” Highly recommended.
This was a good nonviolence 101 handbook. Basically a description of the principle of satyagraha. It gave historical examples to highlight some of the basic premises. The book was well organized, easy to read, and had a great bibliography for further reading.
Digamos que dibuja a grandes rasgos el esquema teórico para llevar a cabo acciones no violentas de protesta, pero le falta profundidad. Algunas referencias de la bibliografía podrían ayudar a compensar ese vacío de profundidad. Interesante, en cualquier caso.
خشونت پرهیزی راهکاری نیست که ضعیفان به آن متوسل شوند بلکه به راستی نوعی از توانمندی را می طلبد که به راستی کمیاب است. خشونت پرهیزی اجتناب از چیزی نیست بلکه درگیر کردن نیرویی واقعا موجود، در پیکار است.