ظهر دارد میشود. جا ماندم، امسال نی که نبردم هیچ، خودم هم از مراسم جا ماندم. چهقدر حرف زد این دختر غاضریه. چی میگفت؟ این چیزهایی که میگفت توی مراسم ما نبود. با تمام توانم میدوم طرف امامزاده. میگذارم همانجا بماند. شاید هم خودش را برساند، شاید هم دارد پشت سر من میدود. برمیگردم، کسی نیست. صدای سینهزنی دارد هی بلندتر و نزدیکتر میشود.
محمدرضا شرفی خبوشان، متولد ۱۳۵۷، مدرس ادبیات فارسی، نویسنده و شاعر ایرانی است. شرفی خبوشان بابت رمان بیکتابی جایزه کتاب سال ایران در بخش ادبیات و نثر معاصر در دوره سی و پنجم را به دست آورد
کتاب ها از واژه ها تهی/ مجموعه غزل/ نشر واج۱۳۸۲ طعم خوش واژهها و یادداشت های بی اهمّیت یک شاعر شهرنشین/ مجموعه شعر سپید/ نشر واج۱۳۸۵ نامت را بگذار وسط این شعر/ مجموعه شعر سپید/انتشارات شهرستان ادب۱۳۹۱/نامزد جایزه قلم زرّین و کتاب سال دفاع مقدس در بخش شعر بالای سر آب ها/ مجموعه داستان/ انتشارات امیرکبیر/چاپ سوم۱۳۹۵/بهترین اثر برگزیده کتاب سال دفاع مقدّس درسال ۱۳۸۹ موهای تو خانه ماهی هاست/رمان نوجوان/عصر داستان چاپ اول ۱۳۹۲/ انتشارات علمی فرهنگی چاپ سوم۱۳۹۵ چاپ چهارم شهرستان ادب ۱۳۹۶/بهترین اثر برگزیده رمان نوجوان جشنواره داستان انقلاب یحیی و یاکریم/رمان نوجوان/سوره مهر ۱۳۹۴ عاشقی به سبک ونگوگ/رمان/انتشارات شهرستان ادب/چاپ دوم ۱۳۹۷/نامزد جایزه کتاب سال جلال آل احمد، قلم زرّین و شهید غنی پور بی کتابی/رمان/ انتشارات شهرستان ادب/ چاپ چهارم ۱۳۹۷/ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و جایزهی جلال آلاحمد و تقدیرشده در جایزهی شهید غنیپور
این کتاب روایت زندگی نوجوانی است در یکی از روستاهای ورامین که دخترکی عرب مکاشفهوار بر او ظاهر میشود و حرفهایی عجیب از زمان و مکانی نامعلوم میگوید. گاهی به واقعهای انگار نهچنداندور اشاره میکند و گاهی به حادثهای نزدیک. پسرک در پی دختر روان میشود تا کاشف راز حرفهای او شود. و به موازات این مکاشفه، وقوع حادثهای دلخراش در روستای وکیلآباد ورامین وقتل عام کفنپوشان روستا در پی اعتراض به دستگیری امام خمینی، نیز روایت میشود. درواقع نویسنده خواسته قیام مردم ورامین و روستاهای اطراف آن را به سال61 ه.ق گره بزند. دختر غاضریه از روزهای دور سال61ه.ق میگوید و پسرنوجوان روستایی، راوی سال 1342 ش است. *** قرعۀ اولین کتاب سال 98 ام، به نام «موهای تو خانه ماهیهاست» افتاد. انتظارم از شرفی خبوشان بیش از این بود، اما نمیشه گفت کتاب بدی است. موضوعی که خبوشان انتخاب کرده بود، از نقطهزنی های تاریخی بی نقص این نویسنده ست، اما پرداخت درجهیکی نداشت.
*** • شروع داستان کتاب مبهم است. البته بعدا کم کم واضح می شود که داستان از چه قرار است. • گفتگوهای متن نوشتاری است . بیان گفتگو در قالب نوشتارِ روان، از قدرت قلم خبوشان است. • پایان بندی داستان خوب است. • محل اتصال دو داستان موازی درست انتخاب شده (عزاداری مردم ایران و واقعۀ عاشورا در سال 61 هجری) اما دو داستان خوب درهم تنیده نشدند. • جایی خوندم که "این متن ارزش مطالعات فرهنگی دارد؛ یعنی بر اساس آن می توانیم از باورها، نحوه معیشت و گرایش های اجتماعی و سیاسی شخصیت های داستان آگاه شویم." با این نکته موافقم. چون داستان به واقع بیانگر گوشهای از قصه مردمانی است که با عیان کردن شرافت و عزت خود در صفحات کتابهای تاریخ، ماندنی شدند و البته الان کمتر کسی به آنها توجه میکند. • تاریخی بودن داستان، از نقاط قوتش هست. نویسنده از فرصت این داستان به خوبی برای بیان یک روز از تاریخ پرافتخار ایران استفاده کرده. اما مهمترین نکته (شاید بشه گفت ایراد) ی که در کتاب توجهم رو جلب کرد، این بود که کتاب برای ردۀ سنی نوجوان، نیست. متن داستان ساده ست، و کتاب را مناسب سن پایین نشان میدهد، درحالیکه داستانهای موازی و فضای مبهم روایت، برای بزرگسال مناسب است.
این مسئله خیلی ارزشمند است که یک نویسنده برای نوشتن در حوزه ادبیات نوجوان هم خودش را مکلف کند که از آرایه های ادبی و زیباییهای زبانی به حد اعلا و حرفهای استفاده کند. داستان فوق العاده، سرعت داستان عالی، جذابیتهای فانتزی بالا، ارجاعات به تاریخ اسلام به جا و درست. کاش شرفی خبوشان بیش از اینها برای نوجوان بنویسد.
یک کار نوجوان تمیز و سرراست. نوجوانی که بین امروز و دیروز تاریخ رفت و آمد میکند. بین عاشورای شصت و یک هجری قمری و خرداد چهل و دو هجری شمسی! او راوی اتفاقاتی است که در ورامین، در ماجرای قیام 15 خرداد اتفاق افتاد. روایت و قصهاش را دوست داشتم و این کتاب تجربه مثبتی از شرفی خبوشان بود، مثل باقی کارهایش.
صرف نظر از اینکه اعتقادات شخصی شما به مضمون کتاب نزدیکه یا نه (هر چند که چون راوی داستان یک پسربچه ست، صرفا حالت توصیفی پیدا کرده، انگار راوی داستان در حال توصیف اعتقادات جامعه و خونواده شه نه تحمیل نظرات شخصی خودش)، رمانی مناسب برای نوجوونایی محسوب میشه که تمایل دارن نویسندگی خودشون رو تقویت کنن. هر چند که فضا تا حدی برای بزرگسالان مناسب تره. نثر منسجم و توصیفات زیبای کتاب باعث افزایش خلاقیت این رده ی سنی میشه. حتی من که ۲۴ سالمه از قلم نویسنده لذت بردم.♥️♥️♥️
کتابی بود با جلد زیبا، اسم جالب، قلم خوب ولی محتوایی که من نمیپسندیدم. تنها چیزی که برام تو کل کتاب جالب بود یکی شبیه بودن ترکیب داستان به ترکیب سووشون، عاشورا و ظلم و بیعدالتی، و دیگری هم اینکه تیکه تیکه از متن رو میتونستی ببری و بذاری جلوی یکی و طرف فکر کنه داری وضعیت فعلی جامعه رو توصیف میکنی. «با چه زبان میشود مادرهای فرزندمرده و پدرهای غمدیده را تسلیت داد؟» «اگر یکی فقط حرف بزند و یکی دیگر بزندش و از پشتبام پرتش کند و بابایش را داغدار کند، معلوم است که آدم ظالمی است.» اگر آدم مذهبی و انقلابی بودم احتمالا خیلی کتاب رو دوست میداشتم ولی نیستم و کتاب جالبی نبود. آقای شرفی خبوشان البته قلم و بیان خوبی داشت (هرچند دلم میخواست کاش کتاب سووشونم دست دوستم نبود و میتونستم متن رو مقایسه کنم) امیدوارم که از این بیان و قلم در راه کتابهای بهتری استفاده کنن.
من این کتاب رو به صورت صوتی توی فیدیبو گوش دادم و واقعا لذت بردم. شروع واقعا خوبی داشت و داستان رو به خوبی و پیش برد و ادامه داد.
این کتاب برای سنین نوجوان هستش که زمان قبل از انقلاب اسلامی ایران رو تشریح میکنه. داستان از زبان پسر نوجوانی در محرم روایت میشه که وقتی بعد از بازی به دلایلی از دوستش کتک میخوره، در نیزار دختری اهل غاضریه رو میبینه. غاضریه اسم دیگر کربلاست و اون دختر بچه هم دختر امام حسین (ع) است. نویسنده داستان رو از انقلاب اسلامی ایران به کربلا پیوند میزنه و به نظرم به خوبی از پس این کار برمیاد.
حس میکنم پایان بندی کتاب خوب نبود و مخاطب رو رها میکرد...
ایده کلی شون خیلی زیبا بود قلمشونم خیلی زیبا در کل قلم آقای خبوشان رو میپسندم ولی برخورد های پسرک با دختر غاضریه برام جالب نبود یعنی این سبک از رئالیسم جادویی وسط یک روایت تاریخی رو دوست نداشتم. بماند که در کل هم نظرم نسبت به رئالیسیم جادویی منفی ست.