آخرین نشان مردی کتاب طنز دیگری از مهرداد صدقی است . ماجرای کتاب در مورد حامد و خانواده اش و از همه مهمتر پایان نامه حامد است . اتفاقات طنز کتاب حول نوشتن پایان نامه اتفاق می افتد و روند نوشتن پایان نامه را تحت تاثیر خود قرار میدهد. این کتاب ادامه دارد... از کتاب :
"همه چیز از همان ماجرای چند روز پیش شروع شد.دختر خانمی که ما اصلا نجاتش ندادیم اما دوست داشت ما را قهرمان بداند،اسمش آتنا بود و از مامان شماره گرفته بود.دو روز پسش مادر آتنا تماس گرفت و از مامان تشکر کرد.مامان هم مدام لا به لای حرف هایش چشمکی به من می زد و می گفت:《راستش ما که کاری نکردیم؛همه ش کار حامد جان بود که اتفاقا الان داره پایان نامه شو می نویسه.》 مامان گوشی را که قطع کرد لبخندی زد و گفت:《حامد، باور کن ازت خیلی خوششون اومده.》 من که در این شرایط بیشتر می پسندم که استاد راهنماها و داورهای دفاع از پایان نامه از من خوششان بیاید تا بدون ایراد گرفتن ها اجازه بدهند دفاع کنم، ترجیح می دهم چیزی نگویم.از همان لحظه بابا و مامان به طور مستقیم و غیر مستقیم می خواهند به من پیام بدهند.مثلا بابا موقع نماز بعضی جاهای قنوت را عمدا با صدای بلندی می گوید:《ربنا آتنا فی الدنیا حسنه
مهرداد صدقی، نویسنده، طنزپرداز و استاد دانشگاه، متولد سال ۱۳۵۶ در بجنورد است. او سال ۷۵ تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته صنایع چوب در دانشگاه گرگان آغاز کرد و با دریافت مدرک دکترا از همین دانشگاه، آن را به پایان رساند.
خوب بود. همان فضا و همان قلم کتابهای آبنباتی آقای صدقی. حالا با ترکیبی متفاوت، شهریتر، دانشگاهی و امروزی. همان مقولهی ازدواج و عاشقی. کنایههای سیاسی و اجتماعی و ... به نظرم آقای صدقی این کار را خوب بلد است و هیچ ایرادی هم ندارد، همین کار را برای دفعات متعدد تکرار کند. من فکر میکنم قرار نیست که نویسنده هر بار سعی کند یک "جنایت و مکافات" یا "جنگ و صلح" بنویسد که! همین که می فروشد و دل خواننده را برای دقایقی و ساعاتی شاد میکند، هم اجر دنیوی دارد هم اخروی. خیلی هم خوب است. من خواندم، خوش گذشت. امیدوارم هم آبنبات ها را ادامه دهد و هم این را.
یه نمونه از طنزهاش رو اوردم تا سبکش دستتون بیاد. که اگه پسندیدید بخرید کتابشو. به نظر من حداقل یه سوم طنزهاش با مزه بود.
"...بابا طبق معمول دارد برایم از فواید ازدواج زود هنگام می گوید و حالا که ماجرای پایان نامه را فهمیده ، میگوید هر وقت خواستی بری، بگو منم میام تا ببینم روز دفاعت باید چیکار کنیم. اما چیزی می گوید که پشتم می لرزد: ضمنا شاید تو دانشگاهتون رفتم از دفتر بپرسم درس مَرسات چطوره..... - بابا اونجا که مدرسه نیست. دانشگاه اصلا دفتر نداره. - پس استادات زنگ تفریح کجا دور هم چایی میخورن ؟ .....بابا آماده ی دانشگاه میشود اما در لحظه ی آخر قبل از اینکه عطر مشهدی بزند، هم خودم، هم مامان و هم همه ی دانشجوها و اساتید را نجات میدهم و به جای آن عطر، از ادوکلن خودم به او می زنم...... ......نگهبان دم در دانشگاه به بابا « بفرمائید» می گوید که یعنی کجا؟ اما قبل از اینکه من بگویم «پدرمه»، خودش با اعتماد به نفس میگوید:« برای جلسه ی دفاع از پایان نامه یکی از دانشجوها دعوت شده ام.» از همان لحظه که نگهبان به او گفت «ببخشید استاد که به جا نیاوردم» بابا باورش شده که استاد است و یک شخصیت دیگر شده..... ....دفاع که تمام می شود قرار است سوال پرسیده شود. بابا بلافاصله دستش را بالا می آورد. دارم سکته میکنم......."
من چون سه گانه آبنباتهای مهرداد صدقی را خوندم این کتاب طنز به دلم ننشست، نکات جذاب داشت اما چون نویسنده توقع من را از خودش بالا برده این کتاب برای من جذاب نبود. اما دارای نکات طنز دوران مجردی و دانشجویی بسیاری بود.
یک داستان کمدی خانوادگی، جذاب و موفق این کتاب هم مثل سایر کتاب های مهرداد صدقی(آبنبات هل دار و دارچینی و ...) داستان های یک زندگی عادی رو بسیار طنز و جذاب داخلش داره. طنز مهرداد صدقی بی ادبی نداره و ناشی از دقت در رفتار آدم های معمولیه و ربط دادن اتفاقات بی ربط و نسبت دادن اصطلاحاتش به همدیگه است.
داستان کتاب طنز است، به بخشهای کوتاهی تقسیم شده که خواندنش را راحتتر میکند و جلد و صفحهآرایی متفاوتی دارد. به خاطر اسم «مهرداد صدقی» و کتاب «آبنبات هلدار» خریدمش، اما کتاب تا حد زیادی بیمزه است.
ملیح و دل چسب مثل آبنباتها، با این تفاوت که محسن تبدیل شده به حامد کتاب یا چاپ زمان پولداری هست یا دم خود سوره مهر گرم، فاصله خطوط خوبه، چند تا کاغذ بین جلد و شروع داستان هست، اول هر فصل یک طراحی داره، خلاصه اینکه آدم یاد کتابهای یک کم قدیمتر میافتد
نام مهرداد صدقی به عنوان نویسنده برای خیلی ها یاداور مجموعه داستان آب نبات ها و داستان نوستالژیکشان است. اما این نویسنده کتاب دیگری هم در حیطه طنز دارد که اخرین نشان مردی نام دارد. این کتاب داستان زندگی پسری به نام حامد است. او این روزهای اخر دانشجویی مشغول نوشتن پایان نامه اش است در حین داستان شخصیت ها اتفاقات با مزه ای را رقم میزنند که ادامه داستان را شکل می دهد. این کتاب مجموعه داستان است که هر داستان به داستان بعدی متصل می شود و راوی این داستان هم حامد شخصیت اصلی کتاب است. طنز کتاب بر حسب اتفاقات و موقعیت ها شکل می گیرد و لبخند را بر لب خواننده می اورد. قلم نویسنده روان است. داستان روند آرامی دارد اما شما دوست دارید از ماجراهایی که در انتظار شخصیت ها است بخوانید و همین شما را در داستان به پیش می برد. نویسنده در قالب طنز به یک سری از مسائل اجتماعی و سیاسی همچون انتخابات گریزی می زند. شخصیت ها اتفاقات آشنایی را رقم میزنند و همین باعث می شود خواننده هنگام خواندن کتاب حس همذات پنداری بیشتری پیدا کند. شخصیت حامد و پدرش بار طنز این داستان را به دوش می کشند و اتفاقات با حالی را رقم می زنند. در نهایت اگر به دنبال داستان طنز بامزه و باحال که حالتان را خوب کند هستید این کتاب پیشنهاد من به شماست.
مثل باقی کتاب های اقای صدقی طنز و سرگرم کننده به خصوص که این کتاب رو با مادرم گوش کردم به صورت صوتی با صدای میرطاهر مظلومی و مامان به کتاب صوتی علاقه مند شد😍
اولش که کتاب رو میخونید احساس خسته کننده ای به آدم میده. اما به مرور داستان و کاراکتر ها جذاب میشوند به حدی که نصفه اول کتاب 3 الی 4 روز طول کشید اما نصفه دوم 3 ساعت طول کشید.
. نوع طنز کتاب منو بیش از اینکه به یاد آبنباتها بیاندازه به یاد قصههای امیرعلی انداخت
. یه کم تصور اینکه این فرد منفعلِ دست و پا چلفتی در آستانهی کسب بورسیه و در حال تحصیل دکتراست، سخت بود و به نظرم همین حامد در نقش یه پسر دبیرستانی یا سال اول دانشگاهی، قابل قبولتر مینمود
. ولی در کل کتابو دوس داشتم و خییییلی باهاش خندیدم
سیر داستانی ساده ، روان و شیرین یکی از نقاط قوت آخرین نشان مردی بود. روزمرگی کوتاه و ساده پسری که در پی دفاع از پایان نامه و خانواده به دنبال گزینه ازدواج اوست. جذابیت داستان رفته رفته بیشتر شده و فصل های آخر به اوج خودش میرسه. اگه دنبال یک رمان ساده با چاشنی طنز هستین یک گزینه مناسب است. منتظر قسمت بعدی و ادامه داستان هستم.
مثل کتاب های دیگه آقای مهرداد صدقی جذاب نبود برام مخصوصا مجموعه آبنبات هل دار وپسته ایی و..شاید هم به خاطر خواندن آن کتاب ها انتظار بیشتری داشتم ولی درکل کتاب طنز مخصوصا مربوط به زندگی روزمره خودم رو خیلی دوست دارم.
این کتاب داستان زندگی **حامد**، دانشجویی که در حال نوشتن پایاننامهی خود است، را روایت میکند و اتفاقات روزمرهی او را با نگاهی طنزآمیز به تصویر میکشد
این کتاب من را به **یاد خاطرات دانشجویی** انداخته و لحظات شادی را برایم رقم زد.
در کل**قلم طنزآمیز و سبک سادهی نویسنده** جذاب است واین کتاب حس خوبی به من منتقل کرد.
مثل دیگر کتابهای آقای صدقی بسیار عالی بود. اصولا رمانها و داستانهایی که مایه طنز داشته باشند، بسیار کم هستند. بیشتر کتابهای طنز در غالب داستانهای کوتاه یا لطیفه یا بصورت پاورقی نوشته میشوند اما ایشان در این مورد بسیار خوب عمل کرده و کم نظیر هستند. پیشنهاد میکنم نوشتههای دیگر ایشان مثل آبنبات هلدار، آبنبات پستهای و آبنبات دارچینی رو هم حتما بخونید. واقعا بی نظیر هستند https://taaghche.com/book/42611
جایی نظری راجعبه کتاب خوندم، که بهترین تعریف بود بهنظرم : تویکل کتاب، اتفاقات و مکالمات یک لبخند ملیحی رو روی صورتتون میاره. قسمتهایی که بخواید قهقهه بزنید میتونم بگم اصلا نداره، ولی روندش دوستداشتنیه. من بعد از آبنباتها دنبال کتابهایی آقای صدقی گشتم و این کتاب نه دراون حد، ولی طنز نسبتا قابل قبولی داشت. البته با صدای میرطاهر مظلومی گوش کردم کتاب رو که خب تنها نسخهی صوتیش بود و برای اینکه کتاب دست نگیری انتخاب خوبی بود
در مجموع کتاب بدی نبود. طنز مطبوعی داشت که چند ساعتی که مشغول آماده سازی دسر و کیک شب یلدا بودم را برایم دلپذیرتر کرد اما مثل همه داستان های کوتاه دیگر، ارتباط با شخصیت های داستانی سطحی بود و البته برای خواننده کمی دشوار.
زیبایی کتاب در روانی و سادگی متن بود، اما داستان ها کمی دم دستی بودند و گرچه خواندن دفترچه خاطرات یک نفر میتواند جذاب باشد، گیرا و دلچسب نیست آن هم برای پنج ساعت.
کتاب جذابیه. برخلاف کتابای دیگه که بچه ها مدام سوتی میدن اینبار این راوی داستانه که بچه سر به راهیه و بزرگتران که مدام شیطنت میکنن و سوتی میدن. خیلی بامزه س. اگر کتاب دومش نیاد و ادامه شو ننویسه یکی از ضعفای بزرگش اینه که از اون داستانای بدون پایانه ما خوندنش بسیار بدام لذت بخش بود.
اولش خیلی خندیدم ولی یه جاهای بدون لحظات فان الکی کش دار میشد.آخرش هم به نظرم مسخره تموم شد چرا باید روی اومدن بابابزرگ به کافه اینقدر مانور داده بشه؟! .اگه کتابی رو خیلی دوست داشت باشم حتما مشتاق خوندن جلد های بعدیش هستم ولی برای این یکی نه(البته این نظر منه)
This entire review has been hidden because of spoilers.
خب وقتی که داشتم میخوندمش،کلا لبخند رو صورتم بود و با یه حس خوبیی ماجراهای بامزه این خانواده رو دنبال کردم... و از نظرم کتاب دوست داشتنی ای بود ولی همچنان«آبنبات هل دار»برام قشنگ تره و اون دنیای بچگیش بامزه تر بود...
راستش تا قبل خوندن این کتاب فکر میکردم کباب پختن و باد زدن کباب فقط در خانواده ما نشان از مردونگی و بزرگسالی داره. خلاصه که ، خیلی دوستش داشتمم. از اون کتاب ها بود سال ها بعد برای فرار از شلوغی زندگی دوباره میخونمش و لبخند میزنم.
خیلی این کتاب رو دوست داشتم. نثر ساده و خودمونیای داره و اتفاقات معمولی رو تونسته خیلی خوب، خندهدار جلوه بده. خیلی هم روون هست و خوندنش برای یه خوانندهی معمولی مثل من واقعا لذتبخشه.