What do you think?
Rate this book


95 pages, Paperback
Published October 1, 2016
رخوت مرا از پا درمیآورَد.
کتابهایم نمیتوانند به دادم برسند
همینطور شعرها
هیچ کمکی از کسی ساخته نیست.
فقط خودم هستم؛ تنها و منتظر، نفس میکشم
فکر میکنم
چیزی نیست که به آدم شهامت بدهد
اینجا اصلاً چیزی نیست.
عشق یعنی نوری که شب از میان مه میگذرد
عشق یعنی تشتک بطری آبجو که در مسیر حمام زیر پایت می ماند
عشق یعنی کلید خانهات که در حال مستی پیدایش نمیکنی
عشق یعنی چیزی که ده سالی یکبار اتفاق میافتد
عشق یعنی گربهای له شده
عشق یعنی روزنامه فروش پیر که گوشهای ایستاده و دست از کار کشیده است
عشق یعنی آن چیزی که فکر میکنی دیگری خرابش کرده است
عشق یعنی چیزی که در عصر کشتیهای جنگی از بین میرود
عشق یعنی زنگ تلفن، صدایی همیشگی یا صدایی دیگر
اما او که باید باشد، نباشد
عشق یعنی خیانت
عشق یعنی آتش گرفتن یک بیخانمان وسط کوچه
عشق یعنی فولاد
عشق یعنی سوسک حمام
عشق یعنی صندوق پست
عشق یعنی بارانی که به سقف هتلی قدیمی در لسآنجلس میخورد
عشق یعنی پدرت درون تابوت
پدری که از تو نفرت داشت
عشق یعنی اسبی با پای شکسته، که تلاش میکند جلوی چشم چهلوپنج هزار تماشاچی سرپا بهایستد
عشق یعنی جوشیدن، مثل جوشیدن خرچنگ
عشق یعنی همهی آن چیزهایی که میگفتیم عشق نیست
عشق یعنی شپشی که پیدایش نمیکنی
عشق یعنی پشه
عشق یعنی پنجاه یگان نارنجکانداز
عشق یعنی لگن خالی تخت بیمارستان
عشق یعنی آشوب در سنکوئنتین
عشق یعنی دیوانهخانه
عشق یعنی الاغی که میان انبوهی از مگس میایستد
عشق یعنی چارپایه ی خالی پیاله فروشی
عشق یعنی فیلمی که در آن هیندنبرگ تکهتکه میشود لحظهای که هنوز فریاد میکند
عشق یعنی داستایفسکی کنار بساط قمار
عشق یعنی رقصیدن عشقت با یک غریبه
عشق یعنی پیرزنی که یک کفدست نان میدزدد
عشق یعنی کلمه ای که زیاد و زیاد و پیشاز موعد به زبان میآید
تحمل مرگ خودمان آسان است؛ مرگ دیگران! رسیدن مرگ دیگران است که نمیتوانیم تحملش کنیم.
عجیب تنها هستیم
تا ابد تنها
و قرار بوده
همین باشد
اصلاً بنا نبوده
طور دیگری باشد
پرنده ای آبی در قلب من است
که می خواهد بزند بیرون
اما حواس من جمع
است
فقط میگذارم بعضی شبها
که همه خواباند
بیرون بیاید
می گویم
من میدانم تو آن جایی
پس غصه نخور!
بعد میگذارمش سر جایش
اما آنجا کمی آواز می خواند
به او اجازه نداده ام بمیرد
و باهم میخوابیم
با عهد مخفی مان
و همین برای در آوردن اشک یک مرد
کافیست
اما من گریه نمیکنم
شما چطور؟