در این رمان با دختر نوجوانی به نام ریحانه روبرو هستیم که وقایع پیرامونش را در یادداشتهایی خطاب به پدرش بازگو میکند. او در سفری ناخواسته همراه با پدر و مادرش به یک روستای مرزی میرسد. گذشته پرتلاطم و ماجراهایی که بزرگترها به وجود آوردهاند، زندگی او را تحت الشعاع قرار داده و او ناگهان خودش را در روستا تنها میبیند. ریحانه برای خلاصی از تنهایی و ترس، شروع به نوشتن میکند و هرچه را بر او میگذرد در نامههایی خطاب به پدرش مینویسد. شبها در نوشتههایش رد اتفاقها را دنبال میکند و روزها جستجوی پدر را از سر میگیرد. این سومین رمان جواد ماهزاده، نویسنده و روزنامهنگار، است. پیش از این، رمانِ «خنده را از من بگیر» در سال 1387 از او منتشر شد که شکلگیری یک موقعیت عاطفی را در زندگی جنگزدهها طی سالهای پایانی جنگ تحمیلی روایت میکرد. رمان «لالمونی» که سال 1391 از سوی انتشارات تاک در افغانستان منتشر شد نیز راوی نوجوانی داشت که در گیرودار مشکلات ناشی از فقر و بیماری سر به عصیان میگذارد و بحرانهایی برای خود و اطرافیانش رقم میزند. «ریحانه دختر نرگس» موضوع مهاجرت اجباری و تنهایی و ناگزیری دختران را در میان بازیهای بزرگان دستمایه داستان قرار داده است.
آفرین! مرحبا! این شد یه کتاب نوجوان حسابی درباره ی یه مبارز انقلابی. نه هیچ شعاری توشه، نه اشاره ای به عشق به امام شده نه مرگ بر شاهی گفته شده! یه دختر نوجوون که ساواک مادرش رو گرفته و پدرش هم فراریه، داره از روزهای سختی که تحمل کرده برای باباش می گه. اگر اشتباه نکرده باشم واژه ی ساواک هم فقط یک بار توی متن اومده بود!!...
در کل بد نبود، ماجراها جذاب بودن وآدم دوست داشت دنبالشون کنه، به خوبی کشش رو در خواننده ایجاد می کرد. اما پایانش نسبتا باز بود و من از پایان باز متنفرم.