Jump to ratings and reviews
Rate this book

بازگشت

Rate this book
رمان بازگشت در دسته‌ی ادبیات مهاجرت قرار می‌گیرد و سؤال همیشگی مهاجران را بررسی می‌کند: بروم یا بمانم؟ شخصیت اصلی این رمان زنی است که هر تکه از وجودش را به شخصی دیگر گره زده و احساس تهی بودن می‌کند. ماه‌سیما بخشی از وجودش را به شوهرش در تهران گره زده، بخشی را به پسرانش در آمریکا، بخشی به برادرش در آلمان و دیگری را به خواهرش در کانادا.
او سال ها پیش به امید زندگی بهتر تهران را به همراه همسر و دو فرزندش ترک کرده
و امروز هیچ‌کدام از اعضای این خانواده را کنارش ندارد. پسرانش به دنبال زندگی خودشان رفته‌اند و شوهرش به ایران بازگشته است. ماه‌سیما می‌داند که شوهرش دیگر به او متعهد نیست، اما وانمود می‌کند خبر ندارد. او در گذشته‌ای خوش زندگی می‌کند و به آینده‌ای بهتر امید دارد. ماه‌سیما می‌خواهد تا همیشه در این توهم بماند، اما مجبور می‌شود به ایران سفر کند و با واقعیت روبه‌رو شود. این سفر تبدیل به سفری می‌شود که ماه‌سیما در آن به خودش بازمی‌گردد. در این سفر او در تنهاترین حالتش است. در کتاب، این تنهایی هرگز به طور مستقیم توصیف نمی‌شود؛ تنها سوز سرد و استخوان‌سوز آن در لابه‌لای خطوط رمان حس می‌شود.

160 pages, Paperback

First published January 1, 2018

4 people are currently reading
149 people want to read

About the author

گلی ترقی

25 books14 followers
گلی ترقّی (با نام اصلی زهره مقدم ترقی)، (زاده ۱۷ مهر ۱۳۱۸) نویسنده ایرانی ساکن فرانسه است.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
43 (15%)
4 stars
58 (20%)
3 stars
86 (30%)
2 stars
51 (18%)
1 star
40 (14%)
Displaying 1 - 30 of 66 reviews
Profile Image for Parisa Soltani.
127 reviews21 followers
October 13, 2020

حس میکنم وسط سینم یه حفرست!
باید یه چیزی بخورم.
فکر میکنم میتونم این حفره رو با نون خامه ای یا با انواع ساندویچ ها پر کنم. نخیر نمیشه. یه ساعت بعد گرسنه م.
شمارو که دیدم به خودم گفتم این خانم هم مثل منه. وسط سینش یه حفرست. حفره تنهایی. ببین اون خانم پیر یه پیتزا سفارش داده قد کله اش! برای اینکه تنهاست.میخواد حفره وسط سینش و پر کنه.
تازگی ها ایران بودین؟ تشریف ببرین ببینین اونجا چه خبره. چه حفره هایی و چه بخور بخوری!


|از متن کتاب|
Profile Image for Razieh mehdizadeh.
369 reviews77 followers
October 12, 2018
بازگشت، ضعیف ترین کاری بود که از گلی ترقی خواندم.با شوق فراوان کتاب را آغاز کردم و اولش هم شوق بود و ذوق نثرش تا چند صفحه ی اول. کم کم که به داستان رسید...
.
"تظاهر می کند خوشبخت است و از زندگی اش در غربت راضی ست."
.
دوستانش اسم او را گذاشته بودند"زن پراکنده" پسرهایش در آمریکا،شوهرش در تهران، برادرش در آلمان، دوستان نزدیکش پخش و پلا در اطراف و اکناف جهان. خودش را با این آدم ها می شناخت."
.
"تهران، دنیای واقعیت بود. در این هرج و مرج و تضاد و خشونت، زمین زیرپایش را حس می کرد و زبان همسایه هایش را می فهمید."
.
"آن ها که می روند و آن ها که برمی گردند."
Profile Image for Tahmineh Baradaran.
566 reviews137 followers
February 8, 2021
کیفت چنذان بهتری ازخاطره نویسی های من ندارد:)

امروز بیستم بهمن نودونه مصاحبه ای ازایشان درروزنامه شرق خواندم که فکرکردم سه امتیاز زیادبوده و دو امتیاز بس است ..افتخارمیکنند که سفارش درسازمان برنامه استخدام شده اند ونه سال هیچ کاری مربوط به سازمان انجام نداده اند و...واقعا" که !!! بخوانید مصاحبه را . فاعتبرو ا....
Profile Image for Sahar.
17 reviews7 followers
July 20, 2018
بازگشت ، جدیدترین اثر گلی ترقی ست.داستان برای منی که کتابهای گلی ترقی رو دونه به دونه خوندم انگار ادامه ی «خاطره های پراکنده» و «دودنیا»باشه، دختر بچه ی کوچکی که با خاطرات رنگین و‌ دلچسبش از خانه ی شمیران و خونه ی مادریزرگ و باغ فردوس و پل تجریش، کنده میشه و پرتاب میشه به پاریسِ بارانی و زیبا و غریب . دخترکوچکی که حالا بزرگ شده ، شوهر و دوتا پسر بزرگ دارد و حالا که زندگیش آرام گرفته باز سرش گرم رویای روزهای گرم تهران و گذشته ست.برای منی که توی سرم هول و ولای کندن و رفتن است ، و مهاجرت آرزوی چندین ساله ، این کتاب با اتفاق ها و حس ها و دلهره های واقعی و ملموسش، بیش از حد واقعی و غمانگیز بود.. تک تک دلهره ها و تپش های قلب ماه سیما شادان واقعی و نزدیک توی سینه ام حس شد و از خودم پرسیدم من اگر بروم چه برسر خودم و خاطراتم خواهد آمد؟
غم قصه اینجاست که وقتی هم برگردی ، دیگر نه حسین آقای آشپز همان مرد سیبیلوی مهربان بچگی ست نه خانه ی شمیران سرجایش است، بجایش مردم ناامید ، غریبه ، بی اعتماد ، و برج های هیولایی..
مقدمه ی اول کتاب گویا درون مایه ی کل داستان ست از زورا نیل هرستن :
بسیاری از زنان آنچه را که نمیخواهند به یاد آورند ، فراموش می کنند و آنچه را که نمیخواهند فراموش کنند به خاطر می سپارند.رویا حقیقت است.بدین سان تصمیم میگیرند و عمل میکنند .
Profile Image for Seyed Mohammad.
82 reviews17 followers
August 27, 2018
تا امروز شاید ضعیقترین اثری باشد که از ترقی خوانده ام. آدمهای کلیشه ای که بیشتر به تیپ شبیه هستند و هیچ پرداختی ندارند. برای مثال شخصیت امیرا که تیپیک یک آدم الکی خوش است یا صالحی که تیپیک یک انسان شکست خورده در غربت است. هنر ترقی در داستانهای پیشینش توجه به ریزه کاره هایی بود که خواندن درباره شخصیتها را جذاب می کرد. اما در این نوشته همه شخصیتها در حد خطوط کلی می مانند
خط داستانی هم هیچ نشانی از خلاقیت ندارد. اتفاقهای باسمه ای که بیشتر شبیه سریالهای صدا و سیما است
Profile Image for Hodove.
165 reviews176 followers
August 31, 2018
مردد بین ۲-۳
چندتا قسمت جالب داشت اما جز اون واقعا کار تیپیکال و معمولی بود.
Profile Image for Parisa Azimzadeh.
4 reviews7 followers
April 12, 2020
داستان ناامیدکننده اما با جمله های زیبا.
Profile Image for سارا.
113 reviews22 followers
October 3, 2025
خیلی خوب نوشته شده بود
تمیز و دقیق
و آخرش خوب تموم شد
Profile Image for Mahya danesh.
117 reviews
January 9, 2022
به نظرم تصویری که گلی ترقی از ماه سیما ارائه میده برگرفته از اتفاقات و خاطرات خودش میتونه باشه . اینقدر متنش رو دوست داشتم که یه لحظه هم نتونستم کتاب رو رها کنم
Profile Image for Ghazaleh_kh91.
1 review7 followers
August 28, 2020
بازگشت اولین کتابی بود که از نویسنده خوندم و فکر کنم برای اولین اثر انتخاب کاملا اشتباهی داشتم.
شخصیت ها معمولی بودند و حتی برای من ماه سیما شخصیت اول کتاب مثل شخصیت های تکراری فیلم ها بود و زوایای زیادی از زندگیش روشن نشده بود.تکلیف من با زمان دقیق وقوع داستان روشن نبود.
امیدوارم در انتخاب کتاب بعدی اشتباه نکنم.
Profile Image for Maryam Younesi.
2 reviews4 followers
May 31, 2019
«عادت می‌کنه»
«نه. آدم به چیزی که دوست نداره، عادت نمی‌کنه»
ماه‌سیما ساکت شد. آه کشید. گفت: «وقتی مجبور بشه، قبول می‌کنه.»
Profile Image for نیکزاد نورپناه.
Author 8 books236 followers
December 25, 2019
بازگشت دخترِ ارباب از پاریس (عروس شهرهای جهان، نویسنده چندین بار یادآوری می‌کنه) به تهران.
Profile Image for Sedighe Vazehi.
176 reviews40 followers
February 6, 2024
داستان روانی بود و کشمش‌های ذهنی آدما رو خوب نشون میداد ولی خیلی هپی اندینگ شد واقعا توقع نداشتم :) این سبک پایان خوش معمولا برا سریال‌ها است و تو کتاب‌ها کمتره.
میتونست به بعضی شخصیت‌ها مثل سام، هرمز، امیررضا یا کبرا بیشتر بپردازه.
و اینکه اگر داستان از زاویه دید افراد مختلف روایت میشد نه فقط سوم شخص دانای کل بهتر و جذاب‌تر بود.
Profile Image for Marjan Akhavan.
17 reviews11 followers
May 23, 2020
کتاب رو با شوق خوندن داستانی از قلم گلی ترقی باز می‌کنم. از همون صفحه‌های اول ناامید می‌شم. مدت‌هاست کتابی از نویسنده‌های زن ایرانی نخونده‌ام. احساس می‌کنم صدای کسی که کتاب رو توی سرم می‌خونه با صدای کتاب‌های فریبا وفی و زویا پیرزاد یکی ه! صدای تکراری زنی آغشته به غم و سردرگمی. جمله‌های کوتاه همراه با کلیشه‌های تکراری از خاطرات گذشته
Profile Image for Sara Pourhassani.
Author 11 books44 followers
November 27, 2020
«پرویز» شخصیت مورد علاقه‌ی من توی این رمانه.
Profile Image for Boshra.
90 reviews8 followers
April 23, 2022
حتما تا به حال کتابی خوانده اید که موقع خواندنش مطمئن باشید قرار نیست چیزی از این داستان یادتان بماند، انقدر که همه چیز معمولیه و هیچ عنصر به یادماندنی ای وجود ندارد.
بازگشت چنین کتابیه.
نه انقدر کلیشه ای و تکراریه که خواندنش خالی از لطف باشه، نه انقدر به یادموندنی و پرکششه که آدم بتونه به بقیه توصیه اش کنه.
تنها نقطه ی روشنش برای من پایانش بود. البته اونم در عین اینکه قابل پیش بینی نبود غافلگیر کننده هم نبود :)) انقدر از همه جهت متوسط بود که اگه میتونستم بهش 2.5 میدادم.
Profile Image for Mahdis.
21 reviews2 followers
August 19, 2018
"بازگشت" از ماه سیما میگوید، زنی که عاشق است.
برگشته تا همه چیز را پس بگیرد، خانه اش، همسرش.
.
من خیلی این کتاب و دوست داشتم، این کتاب پر از حس تعلقه.
پر از عشق و ترس و شهامت.
و داستان خیلی خیلی روون و شیرین پیش میره.
و عاشق جلد کتابم، نقاشی "گردش" از شاگال.
Profile Image for Iman Dokht.
37 reviews4 followers
September 24, 2018
من اين داستان رو دوست داشتم. يادم نمياد كتاب ديگه اي از اين نويسنده خونده باشم ولي خوب احتمالش زياده كه دنبالش برم. انچه كه جالب بود تفاوت شخصيت و رفتار ماه سيما در پاريس و تهران بود. و اينكه امير رضا همچنان در هاله از مه باقي موند و بهش پرداخته نشد.
Profile Image for Hanie Mazari.
13 reviews2 followers
February 7, 2019
اگر دنبال كننده ي كارهاي گلي ترقي باشيد، بازگشت را به شدت تكراري مي يابيد! داستان همان قصه هاي تكراري مهاجرت و آدم هاي دلتنگ و خاطره باز است. اين زن از روايت خودش خسته نميشود. ضرورت اين همه تكراري نوشتن را نميفهمم. همين...
Profile Image for Hadis.
5 reviews2 followers
February 23, 2024
راستش بین سه ستاره و چهار ستاره در تردید بودم ولی در نهایت یه‌سری چیزها باعث شد که همون سه ستاره رو بدم.
"بازگشت" کتابی بود که خیلی برای خوندنش مشتاق بودم و باید بگم که تا نیمه‌های کتاب همه‌چیز به‌نظرم خوب و خواندنی و دوست‌داشتنی بود.
روایت، همون چیزی بود که از گلی ترقی انتظار داشتم؛ در بابِ مهاجرت و تردیدهای بی‌پایان بین ماندن و برگشتن؛ نویسنده به بهترین شکل دغدغه‌ها و حال و روزِ آدم‌هایی که دور از وطن هستند رو به تصویر می‌کشه.
ماه‌سیما، شخصیتِ اصلی کتاب، به‌شخصه برام شخصیتِ ماندگاری بود، از اون دسته شخصیت‌ها که در سِیر داستان بارها احساساتتو درگیر می‌کنه و خیلی از کارها و تصمیماتش تو رو به فکر می‌بره.
قلم و نثر روایت روان و خوش‌خوان بود و قلم گلی ترقی مثل همیشه با اون توصیفات و چینشِ کلماتِ بی‌نظیر، خواننده رو مجذوب می‌کرد.
دوست داشتم به شخصیتِ امیررضا پرداختِ بیشتری می‌شد و اتفاقات، خصوصاً در یک‌سومِ پایانی، شتابِ کمتری داشتند.
به‌طورِ کلی، این کتاب با وجودِ کششِ نسبتاً خوبی که داشت و متنی که با حس‌آمیزی‌ها و توصیفات خوب، خواننده رو خسته نمی‌کرد، باز هم به‌نسبتِ بقیه‌ی آثار گلی ترقی، کمتر دوستش داشتم.
با همه‌ی این‌ها، از خوندنش خوشحالم، خیلی چیزها ازش یاد گرفتم و حالم رو خوب کرد. برگردم عقب بازم می‌خونمش قطعاً.
در نهایت باید بگم که اگر قصد دارید کتابی از این نویسنده بخونید و در کل خوندن آثار گلی ترقی رو شروع کنید، "بازگشت" گزینه‌ی مناسبی برای شروع نیست!
اما اگر تعدادی از کتاب‌های گلی ترقی رو خوندید و با این نویسنده آشناییِ خوبی دارید، خوندنِ این کتاب خالی از لطف نیست.
Profile Image for Parisa.m.t.
60 reviews6 followers
September 23, 2022
حس میکنم وسط سینم یه حفرست.
باید یه چیزی بخورم.
فکر میکنم میتونم این حفره رو با نون خامه ای یا با انواع ساندویچ ها پر کنم.
نخیر نمیشه! یه ساعت بعد گرسنه ام.
شما رو که دیدم به خودم گفتم این خانم هم مثل منه.
وسط سینش یه حفرست...
حفره تنهایی...
ببین اون خانم پیر یه پیتزا سفارش داده قد کله اش!
برای اینکه تنهاست. میخواد حفره وسط سینش رو پر کنه....
تازگی ها ایران بودین؟
تشریف ببرین ببینین اونجا چه خبره.
چه حفره هایی و چه بخور بخوری!...
.
چند وقتی بود به خاطر روزای تاریکی که هممون در حال گذروندنشونیم نمیتونستم کتاب بخونم...تمرکز نداشتم تا اینکه چشمم خورد به اسم گلی ترقی تو کتابخونم💜
بهش اعتماد داشتم که میتونه یه کم سرحالم کنه🙂
و اعتمادم بهش مثل همیشه جواب داد👌

صفحه اول کتاب نوشتم تاریخ شروع اول مهر و بعد ۲ ساعت نوشتم تاریخ پایان چندی بعد از شروع کردنش💜

بازگشت رو یک نفس خوندم چون خودمونی بود،
با معنی بود و مثل همه نوشته های گلی ترقی لایق خوندن💜
.
منتظرم با دیدن اولین کتاب فروشی یه کتاب دیگه از گلی جان ترقی بخرم تا بلکه نوشته هاش بتونه غبار غم رو از دلم برداره🌿💜
Profile Image for Canaan.
11 reviews29 followers
November 3, 2018
کنکاشی ساده و بی تکلف در دو دنیا: وطن و غربت:

"دوستانش اسم او(ماه سیما) را گذاشته بودند "زن پراکنده" چون هر تکه از وجودش به سوی کسی یا جایی می دوید: به سوی پسرهایش در آمریکا، شوهرش در تهران، خواهرش در کانادا، برادرش در آلمان، و دوستان نزدیکش پخش و پلا در اطراف و اکناف جهان"ص 11 •
"ایرانی ها عقیده ی ثابتی نداشتند. حرف هایشان ضد و نقیض بود. اروزهایشان را بازگو می کردند."ص13 •
"دوستان صمیمی نداشت. از ایرانی های سلطنت طلب که در خواب وخیال بودند، از مجاهدین که در خیابان ها به نفع خودشان امضا جمع می کردند، از روشنفکرهای چپ که حرف هایشان کهنه و تکراری بود، دوری می کرد." ص16
• "امیرا احساس می کرد وطن واقعی اش اینجاست(پاریس). صدایش را بلند می کرد تا خوب توی گوش های نیمه بسته ی ماه سیما فرو برود:"عزیزم، وطن حرف مُفته. وطنِ من، می خوای قبول کنی می خوای نکنی، این آپارتمان کوچکیه که شب با خیالِ راحت درشو می بندم و می خوابم. این کوچه و میدونه که زیر درختاش احساس آسایش می کنم. این پارک و این رستورانه که از نشستن روی صندلیاش، هر قدر هم ناراحت، لذت می برم. حالا هی بگو شمرون- شاه عبد العظیم- شاهرضا-کوچه چناران-خیابون مناران- خونه خاله جون – خونه عمو جون - خونه عمه جان. ولم کن. این دلتنگی ها واسه فاطی تنبون نمی شه. تهرون شهری که من وتو می شناختیم نیست. شهر آقازاداه های تازه به دوران رسیده ست."ص29
• "ماه سیما معنی "تموم شد رفت" را نمی فهمید. کجا رفت؟ خود او هنوز و همچنان به ابتدای زندگی اش متصل بود، به تولد- کودکی-جوانی اش، به خواب ها و خاطره هایش، به همه ی انهایی که دوست شان داشت و همه ی آن هایی که دوست شان نداشت، به مادرش، شهرش، خانه اش، اتاقش، کتاب هایش، به خرده ریزهایی که جمع کرده بود، گم کرده بود، که می خواست بخرد، به دنیا، به آینده، به زندگی، به ادم ها. نه، هیچ چیز تمام نمی شد." ص 36
• "حوری (در تهران) شاد و شنگول بود. گفت: پاشو بیا.نمی دونی چقدر یادت می کنیم. جات خالیه. نگران چی هستی؟ اتفاقی نیفتاده. ما که خوب و خوشیم و دورهم هستیم. بساط مهمونی و بزن و بکوب برقراره. می ریم دریا، اسکی، کوهنوردی، خونه عموجان، خونه عمه جان، منزل اقای ریاحی، پناهی، سپاهی، منزل مهین خانم، شهین خانم، برگرد بیا. دنیا دو روزه عزیزم، سخت نگیر."

• "باغ و طبیعت و درخت کاری به جای خود، اما کافی نبود. و ماه سیما می دید که به هنر و فرهنگ ودنیای مدرن احتیاج دارد...جای او در تقاطع فرهنگ غرب و سکوت دلپذیر باغ دماوند بود."ص 160

Profile Image for Hoda Nedaeifar.
41 reviews11 followers
January 23, 2020
این اولین کتاب از گلی ترقی بود که می‌ خواندم و از میانه‌ ی کتاب متوجه شدم که نباید این کار را می‌ کردم! موضوع داستان و درمیان-ماندگی یک زن در دو جهان فکری و زیستی (به دلیل اینکه خودم هم مهاجرم) برایم آشنا بود و امیدوار بودم با توصیف‌ هایی دقیق و هنرمندانه رو ‌به ‌رو شوم. ولی آنقدر این توصیفات ناقص و دم دستی بودند که مطمئن شدم نویسنده هیچ ‌گاه در این موقعیت نبوده (در حالی که بوده! بعدش زندگینامه ترقی را خواندم).
شخصیت‌ ها پردازش نمی‌شوند، مخصوصا شخصیت امیررضا که در میانه داستان رها می‌ شود. عناصر داستانی هم اغلب نیمه‌ کاره رها می ‌شوند و موضوعاتی وارد داستان می ‌شوند که از قبل پرداخت کافی نشده‌اند. مثلا ماجرای علاقه به عکاسی به طور ناگهانی برجسته می ‌شود و مبدل به عنصر رهایی‌ بخشِ قهرمان داستان می ‌شود. بعد از خواندن کتاب این احساس را داشتم که پایان داستان سرهم بندی است و نویسنده قبل از شروع به نوشتن استخوان‌بندی دقیقی از آنچه قرار است بنویسد در ذهن نداشته است.
با وجود این‌ها، خوشبین هستم که آثار بعدی که از خانم ترقی خواهم خواند، خواندنی‌ تر و بهتر باشند.
Profile Image for Sirush.
32 reviews1 follower
January 31, 2021
Գրքի հերոսները այնքան ծանոթ էին թվում՝ երկրից հիասթափված, ամեն ինչից դժգոհող մարդիկ, տաքսիստ ու քաբաբչի աշխատող նախկին ինժիներներ ու բժիշկներ, անընդհատ շինարարություններ, սիրելի տղայի ամուսնությունը ու նրան կորցնելը։ Ինձ դուր եկավ Մահսիմայի բարությունը, չնայած բոլոր դժվարություններին նա մինչև վերջ էլ նա չչարացավ։ Մահսիման մի երկար ճանապարհ անցավ անցյալը փնտրելով մինչև ի վերջո ընդունեց իրականությունը որ անցյալը անցհալում է, ու պետք է այն թողնել։ Քանզի խանում Թարաղին սիրում է իր հայրենակիցներին ու հերոսներին, Մահսիման երբ հասկացավ ամեն ինչ դեռ ուշ չէր ամեն ինչ ճիշտ անելու համար, ու ամերիկյան ֆիլմի պես ամեն ինչ լավ վերջացավ։ Դա վատ չէ, երբեմն արժի որ լավ մարդկանց մոտ ի վերջո ամեն ինչ լավ լինի, երիտասարդ աղջկան էլ ծեր ամուսինը թողնի որ նա գնա իր սիրելիի մոտ, որ երջանիկ լինի։
Profile Image for Eli.
63 reviews14 followers
February 20, 2021
هر وقت حوصله‌ی چیزی رو ندارم، نوشته‌های گلی ترقی گزینه‌ی خوبی برای مطالعه و کنده شدن از روزمرگی و بی‌حوصلگی روزانه‌ست.
داستان ماه‌سیما که پیش‌رویَش پهنه‌ای سیاه و ناشناخته گسترده بود. امیدوار و خوش‌بین بود و پشت تاریک چیزها را نمی‌دید، آن سوی تاریکی.
تصویر روی جلد اثر شاگال، به‌خوبی ماه‌سیمای معلق در هوایی رو که در عالم خیال است را نشان می‌دهد.
در کل داستان قوی‌ای نبود . . .
از متن کتاب:
«کندن از زمین زیر پا و رفتن به جایی ناآشنا و خیمه زدن روی خاکی غریب دلهره‌آور بود.»
«-عادت می‌کنه.
+نه. آدم به چیزی که دوست نداره، عادت نمی‌کنه.»
Profile Image for Shiva.
34 reviews14 followers
September 17, 2019
يه پيام داشت برا من: هرگز با خوندن دو صفحه اول، كتابي رو كه شناخت نداري نخر!!!
ضعيف و كليشه اي...
Profile Image for Armen Mirzoyan.
34 reviews4 followers
September 21, 2021
Լավն էր, թեթև էր կարդացվում։ Սյուժեն զարգանում էր շատ արագ ու նուրբ։ Որևէ տեսարանի կամ գործողության անդրադարձը երկար չէր տևում։
Profile Image for Mad.
30 reviews4 followers
July 20, 2024
بین سه و چهار ستاره، مرددم. حسی خنثی به این قصه دارم، از دست ماه‌سیما زیادی حرص خوردم و فعالانه منتظر جواب سؤال‌هایی بودم که نویسنده مطرح کرده بود اما فارغ از این موضوعات، بیشتر ترسیدم؛
از مملکت بی‌در و پیکر و بی‌سر و ته، خونه و زندگی‌های بدون صاحب و خاک خورده و در شرف فرو ریختن، از آدم‌های درمانده و بی‌هویت، از میزان زیاد غم و گیجی همهٔ لحظات روزمرهٔ بعد از «انقلاب‌ها»!

و شاید هنوز هم ما در همین گیجی‌ها چرخ می‌زنیم و احتمالا هیچوقت هم نتونیم راه فراری پیدا کنیم.
Profile Image for Kosar.
42 reviews5 followers
November 27, 2021
پایان خوانش: ۱۴۰۰/۹/۶
داستان درباره‌ی زنی به اسم ماه‌سیما که در دو راهی ماندن و رفتن گیر افتاده! اول داستان خیلی قشنگ داشت پیش میرفت اما از میانه‌های داستان، متن و روایت دیگه کشش قبلی رو نداشتن و تبدیل شدن به یک متن کاملا معمولی و بدون فضا سازی خیلی چشمگیری!
در نهایت کتابی بود که به نظرم خیلی جای کار داشت و خیلی بهتر از این میتونست باشه اما نکته‌ی مثبتی که داشت، برخی از جمله‌های قشنگش بود.
Profile Image for Elam.
2 reviews1 follower
June 26, 2025
اولین کتاب این نویسنده بود که خوندم و به نظرم کتاب نسبتا ضعیفی بود. البته برای خوندن تو روزای جنگ که تمرکزی نداشتم مناسب بود.
اینکه یه جاهایی کتاب وارد کلیشه‌ها میشد و به طور کلی اصلا عمق پیدا نمیکرد و مدام تکرار مکررات بود باعث ضعیف شدن این کتاب شد.
Displaying 1 - 30 of 66 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.