خدایا شاید بتونم با اطمینان بگم ضد زن ترین اثر معاصر فارسی بود،یعنی صد رحمت به ابیات زن ستیزانهی شاهنامه که حداقل در بافت زمانی و مکانی خودش تعریف شده بوده. این آقای نویسنده در سال ۱۳۸۹ چنین اثر هراسناکی تولید کرده،فقط فحش خوارمادر رسمی نداده به زن ها،شخصیتهای زن داستان فاجعهی بشری اند،در مجموع شخصیت ها همه تیپ هستند و اصلا پرداخت نشدهاند،ملغمهای از جنایی نویسی،جریال سیال ذهن و کلی عشوه خرکی دیگه بود. یک ستاره اضافه کردم فقط به خاطر خوانش بینظیر ژرژ پطرسی.
اصلا باورم نمیشه چنین اثر زرد رنگی مجوز چاپ گرفته باشه. اینم نمیتونم بپذیرم که این آقا اسم خودش رو «نویسنده» گذاشته باشه. داستانی بود سخیف و مبتذل، که حتی از لحاظ نگارشی هم دچار مشکلات فراوانی بود. حالا من ایرادات شخصیتپردازی و داستان کاملا بیمفهومش رو میذارم کنار و سعی میکنم خیلی تخصصی بهش نگاه نکنم... ولی اشکالات نگارشی عجیب و غریبش رو کجای دلم بذارم؟! نویسنده حتى بلد نبوده که وقتی داره یه جملهی ماضی مینویسه نباید وسط کار مضارعش کنه یا وسط جملهی ادبی نباید یهو محاوره ای صحبت کنه.
مثال:
-رمانتیک نباش. همین را دوستام به من گفته بودن (صفحه ۱۱) همین را (کتابی)+ دوستام (محاورہ)+ به من (نسبتا کتابی)+ گفته بودن (محاوره)
- به زور پولی از او میگیرم چون هزار سوراخ داشتم که باید پر می کردم (صفحه ۱۵) میگیرم (زمان حال)+ داشتم (گذشته)
- زنم میآید که این سنجاق سرش گم شده. گیج بود. (صفحه ۵۱) صرف نظر از "میآید + بود"، این دیگه چه طرز جمله بنديه؟!😵
و اینا فقط سه تا از اشکالات بودن... فقط سه تا دونه از هزاران ایراد :))))
توی جامعه ی ما مرد میتونه خیانت کنه ولی زن نه، این قضیه توی این کتاب هم دیده میشد. یک نوع بدبختی خانواده ی ایرانی تنیده شده در سنت مزخرفمون و یکم مدرنیته ای که بینش موندیم درونش دیده میشد. از اشکالات کتاب که بگذریم، داستان معماییش من رو به خوندن کتاب وا داشت. همچین اثر ایرانی تا حالا نخونده بودم. ولی نسخه صوتیش رو دوست داشتم.