He was born in Paris, son of a wealthy merchant, jeweller of the Place Dauphine, and followed his father's business. In 1664, he started for the East Indies with M. Raisin, a Lyons merchant. They journeyed by Constantinople and the Black Sea, reaching Persia early in 1666. The same year the shah, Suleiman I, made Chardin his agent for the purchase of jewels. In the middle of 1667, he visited India and returned to Persia in 1669, The next year he arrived in Paris. He issued an account of some events of which he was an eye-witness in Persia, entitled ‘Le Couronnement de Soleiman Troisième,' Paris, 1671, l2mo. A learned nobleman, Minza Sefi, a prisoner in his own palace at Ispahan, had entertained him, instructed him in the Persian language, and assisted him in this work. Peter de la Croix and Tavernier severely criticised, while Ange de la Brosse as strongly defended it.
Chardin again started for the East, August 1671. He was at Constantinople from March to July 1672. A quarrel between the grand vizier and the French ambassador made the position of French subjects dangerous, and Chardin escaped in a small vessel across the Black Sea, and made a most adventurous journey by Caffa, and through Colchis, Iberia, and Armenia to Ispahan, which he reached in 1673. At Sapias, he was robbed by the Mingrelians of all he possessed except two small bundles, worth £6,000. He stayed at Ispahan four years, following the court in all its removals, and making particular journeys throughout the land, from the Caspian to the Persian Gulf and the river Indus, and visiting several Indian cities. By these two journeys he realised a considerable fortune, and, deciding to return home, reached Europe in 1677 by a voyage round the Cape of Good Hope.
در کتب تاریخ همیشه می خواندیم که پادشاهان و بزرگان سیاست و اقتصاد مملکت که بوده اند و چه کرده اند. دنبال کتابی می گشتم که به من بگوید مردم ایران که بوده اند، چه می کرده اند و روزگارشان را چگونه می گذراندند و این کتاب پاسخی بود برای این پرسش من و حداقل برایم کمی روشن تر شد که در یکی از عصرهای ایران_عصر صفوی_ مردم چه نوع سبک زندگی ای داشته اند. البته به دلیل آنکه شاردن جواهرساز و مورد توجه دربار شاه عباس دوم بوده، اطلاعات جالبی در مورد دربار و مقامات کشور هم می دهد. به دلیل آنکه شاردن حدود ده سال در ایران زندگی کرده و به فارسی مسلط بوده، احتمالاً خواندن سفرنامه ی او عمیق تر از سفرنامه ی کسانی باشد که تنها چندین روز یا ماه در ایران گذرانده اند. در یک کلام: در دوران شاه عباس مردم با اروپا آشنا نبودند و در دوره های بعدی احتمالاً با فرهنگ غرب آشنا شده اند. ما بسیار تحت تاثیر فرهنگ اروپا تغییر کرده ایم؛ جه از جهت مثبت و چه منفی. این مطلب برای همه ی ما شاید واضح باشد، اما خواندن کتاب این تغییرات را به صورت برجسته به ما نشان می دهد. در مورد این کتاب مفصل تر در اینجا نوشته ام: https://roufarshbaf.ir/jean_chardin/
ژان شاردن در قرن هفدهم این کتاب رو نوشته و به خاطر اینکه ما خیلی از این نوشتهها رو همچنان داریم زندگی میکنیم و خیلیها رو هم توی کتابها و فیلمهامون خوندهیم و دیدهیم، مطالب برام جدید نبودن اونقدر، اما به خاطر زمان نگارش و اروپایی بودن راوی برام جالب شد و خوندنش به دلم نشست. ارزش زمانی رو که براش گذاشتم داشت و گاهی هم حرفهاش و تعجبش از ایرانیها خندهدار میشد.
از خوندنش لذت بردم.به نکات جالب و جذابی اشاره کرده بود.یه جورایی به تمام ابعاد زندگی ایرانی ها در دوران صفویه پرداخته بود.از فرهنگ و آداب و رسوم تا اوضاع اقتصادی و سیاسی.با خوندنش متوجه میشیم که ذات ما ایرانی ها در طول اینهمه سال تقریبا هیچ تغییری نکرده.خلاصه که دوسش داشتم اما فک نمیکنم تمام جلداش برام جذاب باشه.این کتاب یه خلاصه ی خوبی بود از نکات مهم. قسمت جالبش این بود برام که یه فردی از یه کشور خارجی انقدر خوب حتی بهتر از خود ایرانیا تونسته اونارو بشناسه و یه جاهایی دلیل یک سری رفتارا و اخلاقامونو ریشه یابی کنه.
در مشرق زمین وقتی شما را به مهمانی دعوت می کنند باید یک روز تمام را با میزبان و مهمانان دیگر بگذرانید. در این مهمانی ها همه در کنار هم می نشینند و گپ می زنند و چپق و قلیان می کشند و بعد از خوردن ناهار می خوابند. دسته جمعی نماز می خوانند، مشاعره می کنند و به آواز کسانی که خوش صدا هستند گوش می دهند و دلاوری های پادشاهان و پهلوانان قدیم ایران را با اشعار فردوسی، که هومر شاعر حماسی یونان باستان را به یاد می آورد، نقل می کنند.