کتاب (سربلند) مستند داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم محسن حججی . این اثر مخاطب را با ابعاد مختلف شخصیتی شهید آشنا می کند ، ابعادی از زاویه دید خانواده ، دوستان و همرزمان شهید . این کتاب حاوی اسناد ،تصاویر و دلنوشته های شهید حججی نیز می باشد . کتاب سربلند زندگی داستانی شهید حججی به قلم نویسنده کتاب عمار حلب ، محمد علی جعفری می باشد . من به چشم خویش تن دیدم که جانم میرود و سربلند...
#نشرشهیدکاظمی و #محمدعلی_جعفری توانستند کار آبرومندی ارائه کنند. قبول باشد!
محمدعلی جعفری در این کار خاطرات فراوان و متنوعی را گرد هم آورده است؛
هم از جهت بازه زمانی: از کودکی تا شهادت. حتی کمی هم از اجداد شهید هم گفته!
هم از مکانی. از نجفآباد، قم، دزفول و شیراز تا سوریه!
هم از جهت محتوایی. شهید محسن حججی این کتاب، یک اسطوره دستنیافتنی نیست. یک آدم عادی است مثل خودمان که با تلاش و کوشش و اصرار و التماس خودش را به قافله شهدا میرساند! آنقدر خوب زندگی میکند تا خدا بخردش.
باید از نویسنده تشکر کرد چون تلاش کرده یک تصویر سانسور نشده از شهید ارائه بده و همینطور چون شهادت را یک اتفاق دستیافتنی و ساختنی نشان داده. دمش گرم.
نویسنده ابعاد منفی زندگی شهید را که معمولاً کمتر گفته میشود، آورده است و امانتداری بیشتری به خرج داده است:
محسن از اتفاقات مجلس عقد و عروسیاش ناراضی است. تو فامیل مسخره میشده و با اومدنش صلوات میفرستادند و بحث را عوض میکردند، بچگیهاش مزاحم مردم میشده؛ مثلاً مغازهدار را بیدار میکرده و بعد میگفت یک آدامس ۱۰ تومانی بدهید!، در همان بچگی، دکه میزد تا آدامس ۱۰ تومانی را پنجاه تومان بفروشد و نمیتوانست و ورشکست میشد! مهم این است #شهید_محسن_حججی یکی مثل ما بود و در عصر ما چند سال شهیدانه زیست تا توانست در جوانی به مقام #شهادت دست پیدا کند. این معجزه انقلاب اسلامی است که در عصر کفر و شرک جهانی هم میتوان اینگونه زیست و اینگونه به شهادت رسید. باید دل را پاک کرد! و چقدر سخت است پاک کردن دل برای ما ایرانیها.
و جالبتر اینکه معامله بزرگی کرد با خدای خودش و ملت ایران را سربلند کرد با این معامله. (برخی تصور میکنند سربلند، خود شهید حججی است. حال آنکه سربلند، مردم ایران هستند!)
برگشتم به حاج سعید گفتم:<< آخه من چطور بدن ارباً اربا رو شناسایی کنم؟!>> خیلی به هم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم. سرش داد زدم:<< شما مگه مسلمون نیستید؟>> به کاور اشاره کردم که مگر مسلمون نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرف هایم را ترجمه کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را بردند "القائم" بپرسید. فهمیدم میخواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم کجای اسلام میگوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت:<< تقصیر خودش بوده!>> پرسیدم:<< به چه جرمی؟>> بریده بریده جواب میداد و حاج سعید ترحمه می کرد:<< از بس حرصمون رو درآورد، نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمانی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود...!
چند سالیه این سبک کتاب، زندگینامه شهید، یا نخوندم یا تک و توک خوندم یا فقط تورق کردم. چرا؟ چون اکثرا تو یه سبک و سیاق نوشته میشن و برای من که اکثر کتابای انتشارات روایت فتح رو در اوایل جوونی خوندم، حد اشباع برام رسیده بود ولی این کتاب رو بخاطر خود سوژهاش خوندم. چون از محسن حججی هیچی نمیدونستم جز ماجرای اسیری و شهادتش شهیدی که ازم چند سال کوچیکتره و طرز شهادتش خیلی خیلی خاص و ناراحتکننده بود. اینها تنها چیزهایی بود که از حججی میدونستم برای همین کتابش رو خوندم تا بیشتر ازش بدونم، مخصوصا کودکی و نوجوونیش از این جهت و انگیزهای که برای خوندنش داشتم، به حد مطلوبی به هدفم رسیدم و شهید محسن حججی رو حدودا شناختم، رفتارهاش، عادتهاش، خصوصیات اخلاقیش از کودکیش تا جوونی، تا حدود زیادی تو این کتاب از زبون آدمهای مختلف اطرافش گفته شده و از نوع روایتها تقریبا میشه فهمید غلو و ناراستی نداره ولی روایتها ترتیب بهتری میتونست داشته باشه، مثلا اینکه روایت اول از دایی شهیده، کسیکه از جوونی این شهید وارد زندگیش شده، از نظر من جالب نبود. شاید نویسنده از لحاظ روایت دایی اونو اول گذاشته که باز هم به نظرم بهتر بود چنین روایتی، وسطهای کتاب میاومد.
در کل از کتاب راضی بودم و با چندین روایتش اشک ریختم و بغض کردم
سلام و درود خدا بر شهدای راهحق، از اولین تا آخرینشون
حکایت زندگی کسی که نهتنها میخواست در راه خدا شهید شود، بلکه میخواست خود شهداتش هم در راه خدا مفید باشد. حکایت رشد کردن آدمها در کنار هم و در مسیر خیر. خاطرات کتاب بهغیر از تقدم و تأخر زمانی خاطرات، سیر منسجم و روند پیوسته نداشت.
همیشه فکر کردهام در مورد چنن کتابهایی باید چند ستاره داد. سوژهای که خیلیها سراغش نمیروند. سوژهای که بار دراماتیک بالایی دارد. کتابی که روایت نزدیکتر و متفاوتتری از یک سوژه مهم ارائه میکند و بعضا حتی برایت جالب هم هست اما خب توی فرم کار خیلی نامنظم و شلخته است. با این احتساب سه ستاره از پنج ستاره.
"روزی که آمد خداحافظی برای اعزام، دست انداختم دور گردنش و گفتم: «دیدی آخر راهی شدی؟!» دستش روی کولم بود که گفت: «تورو خدا دعا کن مشکلی پیش نیاد.» گفتم :«خیالت راحت، فقط رفتی حرم حضرت زینب دعام کن؛ یه دونه پرجم هم برام بیار» چشم، انداخت توی چشمم و گفت:« من که دیگه برنمی گردم!» رو ترش کردم: «تو بچه داری،دلت میاد؟» دستش را زد به گردنش و گفت:«این رو می بینی؟ باب بریدنه!» " . بعضی کتاب ها هست که آدم باهاش یه مدتی زندگی می کنه. در واقع تو اون بازه زمانی که داره می خونش، زندگیشو با اون کتاب تقسیم می کنه. وقت می گیره دستش دیگه از زندگی عادیش خارج می شه و می ره تو فضای کتاب. این کتاب ها رو هم دوست داری تند تند بخونی و بری جلو و نمی تونی یه دقیقه زمینشون بذاری. هم می خوای زود تموم نشه و چندین ماه درگیرش باشی. "سربلند" برای من از این دست کتاب ها بود. یه زمان هایی با محسن می رفتم نجف آباد،دانشگاه، اردو جهادی و حتی کنارش تو موسسه شهید کاظمی کار می کردم و حتی دوبار رفتیم سوریه... اولای کتاب و دوران کودکی و نوجوانی و حتی اوایل جوانی خیلی بهم نزدیک بودیم ولی هرچی به آخر کتاب نزدیک می شدیم دورتر و دورتر می شدیم و آخرای کتاب من موندم و چندروز خاطره مشترک... و خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.... محسن جان دست ما رو هم بگیر به حق همین چند روز معاشرت...
شاید خیلی از ما یه شخصیت تک بعدی از شهید حججی عزیز در ذهنمون داشته باشیم؛ اما وقتی این کتاب رو میخونید از این همه شیطنتی که ایشون داشتند متعجب میشین! شهید حججی مثل خیلی از شهدا یک سیر تکامل رو طی میکنند تا اینکه به جایی میرسند که جز شهادت راضیشون نمیکنه.
متأسفانه فصلهای کتاب خوب تنظیم نشدهاند. یعنی اون خط سیری که ایشون طی کردند و کمکم متحول شدند خوب منتقل نمیشه. بخش اول با نقل خاطره از دایی همسر ایشون شروع میشه و خاطره طوری تعریف شده که ممکنه یک شخصیت خشکمذهب از شهید در ذهن خواننده بسازه، چون خواننده هنوز شناختی به شهید نداره. اما هر چی جلوتر میریم، اتفاقات و آدمهایی که منجر به تحولشون شد و علت بعضی رفتارهاشون برامون روشن میشه.
به نظرم بهتره از فصل دوم شروع کنید که خاطرات دوستان شهیده، بهویژه از خاطرات محسن همتیها. فصلهای بعدی هم خاطرات همکاران و همرزمان ایشونه که همشون خوندنی و تأثیرگذاره.
نکته مثبت کتاب سبک نگارش و نوشته است. نویسنده میتونست به سبک دیگه ای ( از زبان شهید یا به شکل داستانی) زندگی شهید حججی رو روایت کنه ولی همین نگاه به شهید از دوربین اطرافیانش باعث شده همه ابعاد زندگیش دیده بشه و خواننده با روایت ک��نده از اول اشنایی تا شهادت شهید همراهیش کنه و هر سری با شهادتش بغض کنه.
شرح حال شهید حججی از زبان خانواده ،اشنایان،دوستان ،همرزمان بسیار کتابی تاثیر گذار این رباعی مولوی کاملا در روایت درک میشود. هر چیزی که در جستن آنی آنی 1398.6.31
کتاب سربلند مستند داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم، محسن حججی است. نویسنده این کتاب محمد علی جعفری است که کتاب های بسیاری را در سال های گذشته نوشته است. سربلند در حقیقت مجموعه ای از روایت های مختلف از دريچه دید افراد مختلف از زندگی محسن است که به نحوی ابعاد شخصیتی محسن را بیان می کند. جذابیت این کتاب با درج برخی از دستنوشته ها و عکس های شهید بیشتر شده است. محمد علی جعفری برای نوشتن این کتاب حدود ۷۰ مصاحبه انجام داده و ده ماه برای نوشتن این کتاب وقت گذاشته است. این کتاب در قطع رقعی و با جلد شومیز در دسترس مخاطبان و علاقه مندان به کتابخوانی قرار دارد. انتشارات شهید کاظمی این کتاب را در ۳۵۶ صفحه به چاپ رسانده است. این کتاب هم اکنون به چاپ هفتم رسیده است.
برشی از این کتاب را با هم مرور خواهیم کرد:
برگشتم به حاج سعید گفتم:((آخه من چطور این بدن ارباٌ اربا رو شناسایی کنم؟!)) خیلی بهم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم. سرش داد زدم:((شما مگه مسلمون نیستید؟)) به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرفهایم را ترجمه می کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده اند((القائم)). بپرسید، فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می گویداسیرتان را این طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت:((تقصیر خودش بوده!، پرسیدم به چه جرمی؟ بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد: ((از بس حرصمون رو در آورد،نه اطلاعاتی به ما دادف نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود…….!))
کتاب_خواندم #تنها_زیر باران #سربلند چه همزمانی لذت بخش عجیبی داشت خواندن روایت های دو شیر مرد جوان عرصه دفاع مقدس یکی در سالهای نوزادی انقلاب و دیگری در سالهای بلوغ انقلاب؛انگار این مسیر همیشه یک شکلی است مرد میخواهد که برود..... #سربلند اولین نکته که از کتاب در ذهنم دائم برق میزند علاقه زائد الو صف شهید حججی به حاج احمد کاظمی است؛شهیدی که این روزها بعد شهادت سردار دلها نامش بیشتر بر زبانها افتاد.ولی انگار حاج احمد میهمان های مخصوصش را فقط اربا اربا قبول میکند؛خدایا ما را هم عاشق حاج احمد کن ؛اربااربا کن؛بگید با صدای بلند انشاء الله. از همین جا از رفقای اصفهانی درخواست عاجزانه دارم رفتید سر قبر شهید کاظمی ما رو هم یاد کنید و همچنین شهید حججی.اما از کتاب؛ کتاب فصل های متعدد داشت و به جای اینکه هر روایت جدا راوی اش مشخص باشد ابتدای هر فصل کل روای های آن فصل را باهم زده بود و این کار باعث شده بود در حین خواندن روایت ها یک احساس گیجی پیدا شود.کتاب مثل کتابهای مشابه خاک های نرم کوشک روایت محور بود؛انگار هنوز این شکل تدوین قوی ترین شکل است متاسفانه.رابطه شهید با مادرزنش برام خیلی جالب بود؛کلی علاقه بود بینشان. شهادت باعظمتش نشان از مسیری داشت که از آن گذشته بود.درک نکردم علت شکایت خانمش از کتاب چی بوده؟ https://taaghche.com/book/61844
واقعا این حجم از عشق به شهادت رو توی کتاب هیچ کدوم از شهدای دیگه ندیده بودم. ایشون توی وابسته نبودن به زندگی و دنیا، و عشق به شهادت، واقعا مثال زدنی هستن.
- این کتاب روایتهای جداگانه داره و خاطرات براساس خط زمانی مرتب و پیوسته نشدن. این ویژگی باعث شده که جذابیت کتاب کمتر بشه و خیلی طول کشید تا بخونمش ولی یه نکتهی مثبتی هم داشت، اینکه کند خوندنِ یه کتاب، باعث میشه بهتر توی ذهن آدم بمونه و جاگیر بشه. - اینکه از روایتهای افراد زیادی توی نوشتن این کتاب استفاده شده و صرفا به روایت همسر یا مادر شهید تمرکز نکرده، دید وسیعتری از شخصیت شهید به خواننده میده و به نظرم خیلی خوبه. - جالب بود که کتاب با روایت داییِ همسر ایشون شروع شده بود.
کتاب خیلی خوبه مخصوصا از این نظر که شهید رو از دید نزدیکانشون توصیف کرده و طوری نوشته شده که مخاطب خیلی خوب میتونه با متن ارتباط برقرار کنه و جز اون، در کنار هم قرار دارن این زوایای دید مختلف باعث ایجاد یه چشم انداز کلی از شهید میشه کتاب طوریه که داستانهای مختلف طوری کنار هم چیده شدن که قدم به قدم خواننده رو به حادثه نزدیک میکنه و این یکی از نقاط قوت این کتابه
خاطرات اعضای خانواده، دوستان و همرزمان شهید حججی رو در سه فصل جدا آورده بود. خاطره های کوتاه و از زبان راوی های مختلف که هر کدوم بخشی و زمانی از زندگی شهید رو نشون میداد. سیر تحول شهید و اخلاص و عشقش به شهادت خیلی شگفت انگیز بود.
بسم رب الشهداء و الصدیقین کتاب سربلند راجع به زندگی شهید محسن حججی است. این کتاب هم اشک دارد هم خنده... کتابی که اگر بخوانید تازه میفهمید شهید حججی چجور آدمی بود.. به شخصه فکر نمیکردم شهید حججی اهل مطالعه و شوخی باشد و این کتاب برام خیلی جالب بود... توصیه می شود حتما بخونید..
کتاب خیلی خوبی بود. واقعا با خوندن این دست کتابها آدم میفهمه که شهدا چه قدر با بقیه فرق دارن و واقعا زمینی نیستند. فقط چون از زبون آدمای مختلف نوشته شده بود باید گاهی تا وسط داستان میخوندی تا بفهمی راوی کیه. فصل اول هم که از زبون اعضای خانواده بود یه مقدار تکراری بود
از کتاب هایی که به روایت همسر داره نوشته میشه خیلی جذاب تره، شخصیت شهید از دوران کودکی و نوجوانی و ... و از زبان دویت و هم رزم و همکار و اقوام...! گفتن ویژگی های خوب و منحصر به فرد شهید، در کنار برخی اتفاقات نه چندان خوبی که در یک بازه از دوران جوانی داشته!
حیف ایکاش بهتر نوشته میشد. ۴ ستاره رو بیشتر به خاطر زندگی تاثیرگذار خود شهید دادم. فصل های آخرش بهتر نوشته شده بود تا اوایلش. تکرار و خاطرات هم پوشان زیاد داشت که میتونست بهتر باشه. در کل برای تلنگر توصیه می شود. ان شاالله که همه مان عاقبت به خیر بشیم.
شهید حججی واقعا حجت خدا بود و الگویی بخصوص برای دهه هفتادی ها خوشحالم با زندگی ایشون آشنا شدم کتاب خوبی بود «سربلند» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/61844
اغلب ما شهید حججی را تنها در همین حد میشناسیم که او را به شکلی فجیع سر بریدند. کمتر کسی از زندگی واقعی و فردیِ وی، و خصوصیات اخلاقی و شخصیتی او اطلاع دارد. این کتاب میتواند تصویری صحیح، زیبا و فراموشنشدنی از این شهید شجاع به ما نشان دهد. جوانی شجاع، ورزشکار، خوش قلب، خانواده دوست و با ایمان که با سن و سال اندکش یکشبه رهِ صدساله را پیمود.