What do you think?
Rate this book


106 pages, Paperback
First published January 1, 1977
حافظه دستخوش فرامشی است، فراموشیِ تمام زیستهها، زیستههای مانده در محفظهی تاریک. نوشته، احیای "لحظهی مدفون" است، سربرآورده در لحظهی مقرر. آنچه به نوشتههایم راه پیدا میکند، انبوهی از زیستههاست، به همین سادگی. این تودهی زیستهها ابداعی نیست. آدمی معروض زیستههایش است، باید خود را به دست این زیستهها سپرد
خیلیها تصور میکنند که در ابتدا باید داستان یا ماجرایی سرهم کرد، که البته تصور درستی نیست. در ساختن ناتالی گرانژه مبنای من مشخصا مکان بود. مدام به خانه فکر میکردم. بعد داستان پیشاپیش شکل گرفت
یاد یا خاطره از نظر من چیزی است گسترده در همه جا و دریافت من از مکانها هم به همین طریق است. مکانها حاوی یاد و خاطرهاند، کافی است که مقاومتی نشان ندهیم و انگاه نفوذپذیر میشویم، با سری پر از حفره و منفذ، معروض به همه چیز
نمیدانم دیگران داستان را از کجا شروع میکنند. من بدگمان میشوم به کار کسانی که از همان ابتدا بر اساس روایت معینی شکل گرفته است، آن هم روایتی کامل که پیش از نوشتن در ذهن نویسنده شکل گرفته است. من در طی نوشتن نمیدانم سر از کجا در میآورم. اگر از پیش بدانم، نمینویسم، چون چیزِ پیشساخته نمیخواهم