نویسنده با سه نفر که تجربه مرگ رو برای لحظاتی داشتن و به کما رفتن مصاحبه کرده و به قدر وسع و توان تلاش کرده، عالم ماورا رو از زبان این سه نفر توصیف کنه که توی اون مدت که مرده بودن چه شهودی کسب کردن. طبق ادعای مولف، گفتههای این افراد در اختیار تعدادی از علمای دینی هم قرار گرفته و تا حدی زیادی گفتههای این سه نفر رو تایید کردن.
این کتاب به بیان سه تجربه نزدیک به مرگ می پردازد. این سه تجربه، به گفته نویسنده، بدون دخل و تصرف بوده و تنها نام افراد بازگو کننده تغییر کرده است. البته نویسنده توصیف فرد بازگو کننده، محیط مصاحبه و حالات و سکنات خود،آقای حاجی دهآبادی و تجربهگر رو بیان میکند. برای من جذابیت تجارب، به ترتیب بیان افزایش پیدا میکردند، و تجربه سوم حقیقتا جذاب و پر از نکته بود. قلم نویسنده و توصیفاتش از فرد تجربهگر و محیط و ... خیلی برای من دلنشین نبود اما یک امر سلیقهای است و ممکن هست فرد دیگری، نظر متفاوتی داشته باشد. در مورد ویرایش، کمی شیوه نمایش سه نقطه برای من ناخوشایند بود، به نظرم ببشتر ویرگول بود و موارد مشابهی که حس شلختگی به ویرایش می داد. حرف زیادی در مورد این کتاب نمیتونم بزنم. اگر از افراد بی اعتقاد به این موضوعات باشید یا امکان تجربه نزدیک به مرگ رو قبول ندارید، توصیه نمیکنم کتاب رو مطالعه کنید. اما اگر احتمال رخ دادنش رو میدهید، قطعا کتاب نکات جذابی برای شما خواهد داشت که موجب میشود خواندن این کتاب را توصیه کنم. اگر روزی کتاب را خوندید و دوست داشتید دقیقتر مباحث ارائه شده در کتاب را بفهمید، می توانید جلسات حجت الاسلام امینی خواه در این مورد را گوش دهید.
سه ماجرا از سه نفری که تجربه مرگ کوتاه و بازگشت به زندگی را داشته اند روایت ها بصورت مصاحبه ای بیان شده و شامل جزئیات و مسائل جالب، جذاب و اثرگذاری است
با وجود ویراستاری و مصاحبه ی ضعیف و گاهی کودکانه ! ی متن ، ولی از موثرترین کتاب هایی بود که خوندم ... خوندن تجربه ی کسایی که یک بار مرگ رو تجربه کردن بی نهایت جذاب و انگیزه دهنده بود برای زندگی بهتر... جوری که میخوام با فاصله ی کمی دوباره خوندنش رو شروع کنم
آن سوی مرگ کتابیه نوشته ی جمال صادقی که تلاش می کنه از طریق مصاحبه با افرادی که ادعا دارند که مرگ را دیده و تجربه کردند این حس وتجربه پیچیده و ماورایی را به خوانندگان ارائه بکنه. جمال صادقی سال ها قبل از نگارش این کتاب به همراه دوست و همکار خودش "محمدحسین حاجی ده آبادی" سفرهایی با هدف انسان شناسی به شهرها و روستا های مختلف کشور انجام داده بود و در همان دوره با کسانی که ادعای تجربه ی مرگ و بازگشت دوباره به زندگی را داشته اند روبرو شده و حالاسال ها بعد از این اتفاق تصمیم گرفته که این تجربه های پیچیده و غریب را در اثری روایت بکنه.کتاب در سه بخش و هر بخش به یک خاطره اختصاص داره که به صورت مصاحبه روایت میشه.
چون اکثرکتاب های مرتبط با بازگشتگان ازمرگ وهمچنین منابع موجوددرخصوص جنیان وملائکه را مطالعه کرده ام به جرات می توانم ادها کنم داستان های ذکرشده دراین کتاب که بعنوان ماجرای واقعی مطرح شده وجودخارجی نداردوساخته وپرداخته ذهن نویسنده می باشد.این کتاب ملغمه ایست ازمجموعه سخنرانی های معادشهیددستغیب،کتاب عالم عجیب ارواح،کتاب دنیای پس ازمرگ یا آنانکه ازمرگ بازگشته اند دکترآ.مودی وکتاب های درموردجنیان وهمچنین چندین فیلم هالیوودی.نویسنده سعی کرده است با توصیف چهره مصاحبه شوندگان خیالی تم واقعی بودن به داستان هایش بدهداما بسیارناشیانه عمل کرده است به طورمثال درجایی ازداستان به محل زندگی مصاحبه شونده درتهران اشاره می کندکه درحوالی میدان...نام میدان را نمی برد خب فکرکرده ایدتهران روستاست که بشودشخصی را که نام ش برده نشده شناسایی کردواصولاًاین همه تاکیدبرروی لباس وحرکات دست وچهره ودکوراسیون و...برای چیست؟می گویندکه علما این کتاب راتاییدکرده اند؟کدام علما چرانام نمی برید؟یا درداستان سوم که شخص بازگشت ازمرگ درخصوص فرشتگان صحبت می کندوازنزول فرشتگان با قطرات باران و...صحبت می کند.کلمه به کلمه این بحث درحدیثی منتسب به یکی ازائمه ذکرشده است.به لحاظ بنیه ادبی نیزکتاب بی ارزش است بطورمثال درجایی ازکلمه"می شمیدم"استفاده کرده اندکل لغتنامه ها را جستجوکنیددرکدام یک ازآنها به جای استشمام می کردم"می آشمیدم"ذکرشده است؟ درعین حال این کتاب تلنگری به انسان می زندویادآوری می کنددنیای پیش رووجهان پس ازمرگ را
توصیه می کنم این کتاب را همراه با فایل های صوتی جناب امینی خواه پیش ببرید ایشان مطالب را با سخنان بزرگان دین، آیات و روایات تطبیق داده و همراه با توضیحاتی افزون تر بیان نموده اند بر دانسته هایم افزود و بسیار لذت بردم
کتاب مجموعا ۳ روایت از تجربههای نزدیک به مرگ داره و چون در قالب مصاحبهست خیلی سریع پیش میره. من با روایت اول بیشتر ارتباط برقرار کردم و برام تکاندهنده بود (شبیه قسمت دوم برنامه تلویزیونی که در همین باره از شبکه ۴ پخش میشد و سحرانگیز بود) اما روایت دوم (مخصوصا از جایی که داستان بیربط شروع شد و کاش نویسنده تصمیم نمیگرفت که در متن کتاب منتقلش کنه) و روایت سوم اون حس شگفتانگیز رو برای من نداشتند. در کل؟ فکر میکنم سبک زندگی امروز ما خیلی اصرار داره نگاه غیبگرا نداشته باشیم و برای اینکه یادمون نره به چنین چیزی ایمان داریم (!) در معرض شنیدن این تجربهها بودن، مفیده و من از خواندن این کتاب خوشحالم.
این کتاب سه داستان داره، یعنی نویسنده با سه نفرکه تجربهی مرگ داشتن مصاحبه کرده، من فقط داستان دوم رو خوندم. همسر کتاب رو میخوند و با شروع قصه دوم خواستم ازش بلند بخونه و منم گوش دادم. قصه سوم رو هم گفتم آروم برای خودش بخونه :)
درواقع میخواستم بدونم این کتاب و روایتهاش مثل برنامه زندگی پس از زندگیه یا نه؟ و خب باید بگم به نظرم اون برنامه یه سر و گردن بالاتره! داستان دومی که من خوندم، انگار یکجورهایی تکرار همون آگاهیهای خودمون از زندگی و مرگ و قیامت و فرشته ها و ... در قالب قصه و سرگذشت یه نفر بود. در کل برای من این کتاب و کتابهای مشابهش و حتی برنامه زندگی پس از زندگی چندان جذاب نیست و مشتاق دیدن و خوندن نیستم. نه که به این اتفاقات ایمان نداشته باشم، اتفاقا برعکس، چون ایمان دارم کاملا خیلی تمایلی به شنیدن اونچه صد درصد نمیشه گفت حقیقته ندارم.
خیلی خوب بود بهتر از یک منبر معاد شناسی حتی توصیه میکنم به خوندنش ضمن اینکه بعد خوندنش حتما شرح استاد امینی خواه رو در کنارش باید گوش داد اینطور کتابها رو باید اساتید متخصص شرح و توضیح بدن تا ابهامات و سوالاتی که در ذهن خواننده ایجاد میشه برطرف بشه و تاثیر بیشتری بر مخاطب داشته باشه که این اتفاق برای این کتاب افتاده حتما باید در جوانی این کتاب مطالعه بشه تا تمومش نکردم کتاب دیگه ای رو مطالعه نکردم نثر روان و همه فهمی داشت فقط در داستان دوم 40 صفحه ای رو خانم ها و کسانی که مشکل قلب دارن نباید بخونن ترسناکه که من خیلی بیشتر از 40 صفحه رو نخوندم
كتاب آنسوی مرگ موضوع جذابی داشت (سه داستان متفاوت از سه نفر که تجربه ی نزدیک به مرگ NDE داشتند) نثر کتاب کشش لازم رو داره مطالبشم تا حدودی باورپذیر هست ولی دو جای کتاب فکر میکنم زیادی ادامه دار شده بود یکی در داستان دوم و ماجرای «هام» و دیگری در داستان سوم و توصیفات بیش از حد جزئی و غیرقابل باور(برای ما)ی که از بهشت برزخی شده بود در کل ارزش مطالعه داشت ولی کتاب ۳دقیقه در قیامت که موضوعی مشابه داره بسیار دقیق تر و خواندنی تره حجم کتابم خیلی کمتر ولی تاثیرگذارتره پیشنهاد میکنم کتاب سه دقیقه در قیامت رو بخونید اگر به این موضوعات علاقه دارید
من تا حالا کتابی تو این سبک نخونده بودم که انقدر جزئیات رو دقیق ذکر کرده باشه اینکه کتاب متشکل از سه داستان مربوط به سه فرد با درجات معنوی متفاوته هم نقطه قوتی برای کتابه
شروع خوانش از ۹ تا ۱۵ اردیبهشت امتیاز داستان ها اولی ۸/۱۰ دومی ۹/۱۰ سومی ۳/۱۰ سومی کم میدم زیرا از اول تا اخر توصیف های زیادی و بچه گانه بود و چیز هایی که واقعا معلوم بود میخواد به خواننده القا کنه بر خلاف داستان های دیگه. قلم نویسنده: ۸/۱۰ بسیار خواندی، روان و زیبا در کل امتیاز کتاب: ۷.۲/۱۰ خوب مصطفی تبریزیان
کتابی عالی که انسان رو به فکر می بره و روی رفتار و اخلاق انسان اثر مثبت میزاره، من قبل این کتاب سه کتاب مشابه رو خوندم کتاب های سه دقیقه در قیامت، شنود، و کتاب بازگشت، این کتاب هم واقعا دوست داشتنی و جذاب بود که تجربه نزدیک به مرگ سه نفر رو به صورت مصاحبه با اونها نوشته بود نثر و شیوه نوشتن کتاب خیلی جاها ایراد داشت ولی در هر صورت از خوندن کتاب لذت می برین ( فقط بخشی از کتاب رو اگه نخونین بهتره، بخشی که در مورد جن ها هست که در سخنرانی هم آقای امینی خواه توصیه می کنن هیچکس نخونه یکم تاثیر منفی توی زندگیتون میزاره. من آدم ترسویی نیستم ولی وقتی از رو کنجکاوی خوندمش تاثیرش برام این بود که تا یه مدت شبا می ترسم تنها باشم 😅 ) توصیه می کنم سخنرانی آقای مصطفی امینی خواه در مورد این کتاب رو گوش بدین، من فکر می کردم ایشون فقط در مورد مطالب کتاب توضیحاتی می دن و از جنبه روایات و قران در مورد وقایع کتاب صحبت می کنن ولی متوجه شدم ایشون کتاب رو کامل می خونن و در لابلای داستان نکاتی هم ذکر می کنن و توضیح می دن یعنی سخرانی رو اگه گوش بدین مثل اینه که نسخه صوتی کتاب رو با توضیحات اضافه گوش کردین یعنی چیزی از کتاب رو از دست نمی دین در پایان قسمتی از متن کتاب که دوست داشتم رو می زارم :
"من شیفته دنیای خاکی نیستم، شیفته زندگی هستم شیفته زندگی جاوید، برای رسیدن به هدف نهایی باید از گذرگاه دنیا عبور کنم اگر زندگی در دنیای مادی را تحمل نکنم، سهمی از زندگی جاوید نخواهم داشت. دنیا یک رود باریک و دراز است که به یک دریای بزرگ و ابدی می ریزد من می خواهم به دریا برسم برای رسیدن به آن مجبورم مسیر خود را طی کنم با توکل به خدا سراسر رود را پارو می زنم و سعی میکنم که خودم را سالم نگه دارم به علاوه سعی میکنم از زیباییهای رود و کرانه رود لذت ببرم البته تا حدی که مشروع است و ما را از رسیدن به هدف باز نمی دارد"
بار اول به کتاب امتیاز خیلی کمی دادم چون فکر میکردم دروغه ولی امروز مادربزرگم برای خاطره ای تعریف کرد که مو به تنم سیخ شد و باورم شد که این کتاب بر اساس واقعیت نگاشته شده
«آن سوی مرگ» مجموعهای از سه مصاحبهی جمال صادقی است با افرادی که مرگ را تجربه کرده اند. نثر روانِ کتاب با آن سادگیِ خاصش از همان سطور اول داد میزند که نویسنده، یزدی است. :))) از اشکالات متعدد و اعصاب خردکن ویراستاریاش که بگذریم،روند مصاحبه ها خوب بود اما محتوایِشان... برای من خیلی، تأثیرگذار نبود [همانطور که از قبل حدس میزدم] چون اساسا چندان علاقه ای به خوانش کتابها یا تماشای مستندهایی با این موضوع، ندارم و از طرفی در خیلی از موارد، با اعتقاداتم همخوان نبود. [این ناهمخوانی قطعا به دلیلِ عدم اعتقاد به حیات پس از مرگ نیست، بلکه بالعکس، از روی باور عمیق به آن و حساسیت نسبت به روایتهای غیرقطعی در این زمینه است.] * با همهی این تفاسیر، ناگفته نماند که "وادیحقالناس" در مصاحبهی سوم را دوست داشتم و به خاطرش یک ستاره اضافه کردم.
پن. خرید این کتاب، نیمش به خاطرِ این بود که از مدتها قبل، صرفــــا به خاطر همشهری بودن با نویسنده، بدم نمیآمد که بخوانمش و نیمِ دیگرش، اینکه سفر دو روزهام به شهرمان، دهمین روز را هم رد کرده بود؛ پس از فرط بی کتابی، تنها کتاب از لیست "میخواهم بخوانم"هایم [گرچه از آخرین های لیست بود] را که در اولین کتابفروشی یافتم، عجولانه خریدم و بی فوت وقت خواندم؛ می گویم "تنها کتاب"، چون بخش اعظم کتابفروشیِ مذکور را، کتاب های زرد ترجمه شده تشکیل میدادند، آن هم با ترجمه هایی گوگل ترنسلیتی از نشرهایی گمنام و نامناآشنا...😑 خلاصه که انگار توفیقی(!) اجباری بود.
سه روایت هم متفاوت و هم متشابه برای تجربه های نزدیک مرگ که من روایت سوم و توصیه های اون بیشتر به ذهن و جانم نشست روایت اول تجربه کوتاه تری بود و روایت دوم هم تجربه مفصل تر که درش رابطه با اجنه هم برای فرد پیش آمده بود و فرد تونسته بود از اون سربلند بیرون بیاد... به هر حال مرگ خیلی نزدیکه و ما نیاز داریم هرازگاهی این نزدیکی رو به خودمون یادآور شیم به این امید که برامون یوم الحسره ای پیش نیاد....
اول از همه اینکه سخنرانی های شرح کتاب آقای امینی خواه رو حتما همراه با کتاب گوش بدین!! خیلی کمک میکنه!
این کتاب یکی از تاثیر گذار ترین کتاب هایی بود که تا بحال خوندم! بحران عجیبی در آدم به وجود می یاره! باعث می شه تک تک کارایی که تا بحال انجام دادیم رو زیر ذره بین ببریم و ببینیم با خودمون چند چند هستیم!
اخلاص نویسنده و راوی داستان ها در حروف به حروف این کتاب نمایان بود، و همین باعث می شه که خواننده به کتاب و مسائلی که درش ذکر شده اطمینان کامل داشته باشه!
بعد از پایان کتاب، به طرز عجیبی ترس بر این داشتم که نکنه فردایی برایم وجود نداشته باشه و با این کوله بار سنگین از گناه و حق الناس و خالی از اعمال نیک بخوام از دنیا بروم. مانند ترسی که شب امتحان داریم وقتی می دونیم هیچی برای امتحان فردامون بلد نیستیم! امیدوارم که این ترس تا آخر با من بمونه و باعث بشه که روی اعمالم دقت بیش تری داشته باشم و مراقب رفتارم باشم. امید بر اینکه غرق شدن در زندگی روزمره و عادات غلط باعث نشه آموزه های این کتاب را به فراموشی بسپارم!
این کتاب عاااااالی بود... اونقدر خوب که میخکوب شده بودم و تا وقت خالی گیر میآوردم ادامهش رو میخوندم. خیلی جذابه خاطره آدمهایی رو بخونی که از یه اتفاق خارقالعاده حرف میزنن... حتما بخونید💛🧡 پ.ن: روایتها اونقدر خوب بودن که ضعف نگارشی کتاب خیلی کم به چشم میاومد.
۳ مصاحبه جذاب با ۳نفر از تجربه کنندگان مرگ... همه مصاحبه کنندگان به این نکته اشاره می کنند که پس از این تجربه، آدم های بهتری شده اند... چه از سر ترس بهشت و جهنم باشد، چه از سر عشق به خدا... اما فارغ از دلیل، میخواهم این را بگویم که مطمئنا خوانندگان کتاب هم پس از اتمام آن آدم های بهتری میشوند... (تا وقتی این خاطرات از یادشان نرود!)
کتاب مستندوار و خاطره گونه نوشته شده که با توجه به موضوع مهمی که پیش روش هست قابل توجیه است. در نظر من کتاب تاثیر گذاری بود که ما را با حقیقتی که پیش روی همه یمان هست روبه رو کرد. با وجود زیاد بودن این دست کتاب ها در بازار داستان های این کتاب (با اینکه انک هستند)به خوبی انتخاب شده اند.
از نظر کتاب سازی و ویراستاری و اینا قوی نیست ولی واقعا کتابی هست که فرد بی کتاب رو با کتاب بکنه! اینقدری هست ک خواب رو از چشمات بگیره... نویسنده همه چیز رو مستند کرده و مو لا درزش نمیره
برشی از کتاب: "وقتی خداوند خواست آدم و فرزندانش را خلق کند فرشتگان گفتند "خدایا زمین گنجایش این همه آدم را ندارد" فرمود " مرگ را می آفرینم" فرشتگان پرسیدند "اگر مرگ آفریده شود زندگی برای انسان ناخوشایند نمی شود؟" فرمود "من امید را می آفرینم" ________ این کتاب روایت تجارب و احوالات افرادی هست که مرگ رو تجربه کرده اند (سه فرد، سه روایت) اگرچه شاید کلیت ماجرا و نیز اندکی از جزئیات طرح شده رو از قبل می دونستم اما در مقابل جزئیات بسیاری هم بود که نمی دونستم و بسیار تکان دهنده بود. خصوصا جزئیات مربوط به وادی حق الناس در روایت سوم. ترتیب روایت ها از نقاط قوت این کتاب هست و پیشنهاد می کنم که ترتیب رو به هم نزنید چرا که در هر روایت به تدریج جزئیات بیشتری بیان میشه و برای پذیرش و فهم و روایت بعد آماده مون می کنه. در کل خوندنش رو توصیه می کنم و به نظرم از کتاب هایی هست که باید در هر کتابخونه ای باشه و هر چند وقت یک بار مرور بشه. اگر کتاب رو با توجه و تأمل بخونید قطعا در زندگیتون تغییری رخ میده.
_________ تجربه ی شخصی: یک:شنیده بودم که باید کتاب رو وقتی بخونم که نسبتا فراغت دارم تا تاثیرش لابلای روزمرگی های زندگی گم نشه و به همین دلیل همچین وقتی سراغش رفتم و به بقیه هم توصیه می کنم در چنین شرایطی بخونن تا بیشترین تاثیر رو داشته باشه. دو:به واسطه ی یکی از دوستانم متوجه شدم که مجموعه سخنرانی ای با موضوع این کتاب توسط حجت الاسلام امینی خواه @aminikhaah ایراد شده که ایشون در این سخنرانی ها به تبیین و تطبیق دینی/فسلفی مباحث طرح شده در کتاب پرداختند. اکیدا توصیه می کنم یا همراه با مطالعه و یا پس از مطالعه ی کتاب این مجموعه رو گوش بدید(۳۹ قسمتِ حدودا ۳۰ دقیقه ای) تا هر چه بهتر مطالب رو متوجه بشید. در گوگل سرچ کنید راحت پیدا می کنید. اگر یافت نشد بگید لینک بفرستم براتون. سه: در رابطه با اون ۴۰ صفحه ی مشهور کتاب که تقریبا همه می گفتن نخون!😂(حتی در سخنرانی مذکور هم توصیه به نخواندن هست) من خوندم و راستش به جز سه شب که کمی سخت خوابم می برد، مشکل دیگه ای برام پیش نیومد. هر کس خودش رو بهتر از بقیه می شناسه و اگر می دونید که اذیت میشید، نخونید. هیچ خللی هم در فهم روایت مربوطه پیش نمیاد و چیز خاصی رو از دست نمی دید.
"وقتی خداوند خواست آدم و فرزندانش را خلق کند،فرشتگان گفتند:خدایا!زمین گنجایش این همه آدم را ندارد.فرمود من مرگ را می آفرینم.فرشتگان پرسیدند:اگر مرگ آفریده شود،زندگی برای انسان ناخوشایند نمی شود؟فرمود:من امید را می آفرینم." .. این کتاب تجربه نزدیک به مرگ ۳نفر رو روایت میکنه. از این جور کتابا زیاده و از هیچ کدوم مطمئن نیستیم که آیا نویسنده دخل و تصرفی توش داشته یا نه؟ اما به نظر من اگه یه چیزی با فطرت و درونت هماهنگی داشته باشه،پس درسته.وقتی این کتابو میخوندم حس کردم با درونم هم خوانی داره یه چیزی درونم میگفت من از اونجا و از همه مهمتر واسه یه هدف خاصی اومدم... .. قسمت هایی از کتاب:
((+عمیقا عاشق خدا شده ام .من قبلا خدا را دوست داشتم؛ولی حالا عاشقش هستم .میخواهم به هر طریقی که شده خودم را به او وصول کنم.شما نمی دانید چه قدر به او علاقه دارم.به خاطر اوست اگر نفس می کشم؛اگر برمی خیزم؛اگر حرف می زنم؛اگر سکوت میکنم؛ اگر به کسی کمک می کنم.... امروز، با اطمینان کامل،می دانم که مالک مطلق،خداست. این یعنی هیچ چیزی در تملک من نیست.خانه ام،گوشواره ام،نان توی سفره ام، همه، مال اوست... _و مال تو چیست؟ هرچیزی که با خودم به آن دنیا می برم.اعمالم...)) ..
((درست نیست که به طمع بهشت رفتار خوبی داشته باشیم.آن هایی که خوبی میکنند تا قطعه ای از بهشت را بدست آورند،تفکر اصولی ندارند.این تفکر بسیار سطحی است نه متعالی.بیاید خوب باشیم به خاطر خود خدا....رضایت خدا...نه به خاطر تصاحب تکه ای از بهشت.))
موضوع مرگ برای خیلی از ماها یه چیز مرموز، جالب، غمانگیز یا حتی ترسناکه. نویسنده توی این کتاب با سه نفر از کسانی که مرگ رو تجربه کردن و به زندگی برگشتن مصاحبه کرده و گفتههای اونا رو توی این کتاب آورده. کتابی بینهایت دوستداشتنی و خوشخوان. گرچه درک بعضی از قسمتها برای ذهن ناتوان ما ممکن نبود اما وجودشون هم غیرممکن نیست. چیزی که بعد از خوندن این کتاب به جا میمونه کوهی از احساس عشق و محبت نسبت به خداوند مهربونه.