در مقدمه کتاب میخوانیم: گفتگوی حاضر دریچهای است به زندگی نجف دریابندری، مترجم و نویسندهی برجستهی آبادانی، در سالهایی که در زادگاهش میزیست و در شرکت نفت انگلیس و ایران و بعدتر شرکت ملی نفت ایران، در کنار بزرگانی چون ابراهیم گلستان، ابوالقاسم حالت، هوشنگ پزشکنیا، دکتر حمید نطقی و... به کار قلم و روزنامهنگاری میپرداخت. تجربهی فعالیت او در حزب توده که به گفتهی خودش بازتاب شور جوانی بود این دوره را پربارتر میکند. در همین دوره است که دریابندریِ جوان با نخستین ترجمههایش مسیر درخشان آینده حرفهای خود را آغاز میکند. مقطع پایان این گفتگو چند ماهی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است که وی به همراه شماری از یاران سیاسیاش دستگیر میشود و آنگونه که خود در جای دیگری گفته است با لباس زندان برای همیشه به تهران میرود. گفتگوی من با نجف دریابندری اواسط سال ۱۳۸۴ در چهار جلسه و در منزل شخصی وی در تهران انجام شد. هدف اولیه، تدوین یک کتاب تاریخ شفاهی محلی در گفتگو با چند شخصیت نامدار ادبی و هنری و سیاسی آبادان بود که به دلایلی به ثمر نرسید. گفتگوی حاضر تنها یک بار در سال ۱۳۹۰ به صورت پاورقی در چند شمارهی روزنامه کارون به چاپ رسید. این کتاب تفاوت چندانی با آن متن ندارد و در اصل به منظور دسترسپذیرتر کردن متن گفتگو برای علاقهمندان و بهخصوص محققان تاریخ و فرهنگ در شکل کاغذی و یا دیجیتالی، فراهم آمده است.
نجف دریابندری فرزند ناخدا خلف ظلم آبادی در ۱ شهریور ۱۳۰۸ در آبادان متولد شد. دورهٔ ابتدایی را در مدرسه ۱۷ دی گذراند و وارد دبیرستان رازی شد. وی حدود سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرد و به دنبال کار رفت حضور انگلیسیها در تأسیسات نفتی شهر آبادان و تردد آنان در سطح شهر و کاربرد آن زبان وی را به یادگیری زبان انگلیسی علاقه مند ساخت و به طور خودآموز به فراگیری این زبان پرداخت. در سال ۱۳۳۲ اولین اثر خود را که ترجمهٔ کتاب معروف وداع با اسلحه، نوشتهٔ ارنست همینگوی بود، برای چاپ به تهران فرستاد. همزمان با چاپ این کتاب در سال ۱۳۳۳، به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه رژیم پهلوی در آبادان به زندان افتاد و بعد از یک سال به زندان تهران منتقل شد در زندان به مسائل فلسفه علاقه مند شد و در مدت حبس، کتاب تاریخ فلسفه غرب اثر برتراند راسل را ترجمه کرد که بعدها توسط انتشارات سخن به چاپ رسید. وی بعد از تحمل چهار سال حبس، در سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد و به کارهای مختلفی روی آورد. در نهایت به عنوان سردبیر (ادیتور) در انتشارات فرانکلین مشغول به کار شد. در آنجا به ترجمه آثار ادبی رماننویسان و نمایشنامهنویسان معروف آمریکایی پرداخت و کتابهایی همچون پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی و هاکلبری فین اثر مارک توین را ترجمه کرد دریابندری مدت ۱۷ سال با مؤسسهٔ فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با این مؤسسه قطع کرد. پس از آن برای ترجمه متون فیلمهای خارجی با سازمان رادیو تلویزیون ملی قرارداد بست. پس از انقلاب از این کار نیز کناره گرفت و به طور جدی به ترجمه و تألیف پرداخت. از جمله آثار وی میتوان به ترجمه کتابهای یک گل سرخ برای امیلی و گور به گور نوشته ویلیام فاکنر، رگتایم و بیلی باتگیت اثر دکتروف، معنی هنر از آِیزیا برلین و پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران اشاره کرد یکی از تالیفات پرتیراژ او کتاب مستطاب آشپزی است. از وی همچنین نقدهای مختلفی در مجلات و نشریات به چاپ رسیدهاست. او در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ در تهران درگذشت. آقای دریابندری به مناسبت ترجمه آثار ادبی آمریکایی موفق به دریافت جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه کلمبیا گردیدهاست. (ویکی پدیا)
هرچه بیشتر گفتگو از دریابندری میخوانم بیشتر میفهمم چه عقده ای داشته. شاید چون درس نخوانده عقده تحصیلات دارد. نمی دانم. بهرحال مترجم خوب و انسان بدی بود.