در یک حادثۀ هنری چهار عنصر نقش بازی میکنند، هنرمند، اثر، مخاطب و جهان بیرون (جامعه). با کمی دقت درمییابیم که هر یک از نظریههای هنری متوجه یکی از چهار عنصر فوق میباشند. در کتاب حاضر نظریههای بنیادینی را برگزیدهایم که میتوانند نمونههایی باشند برای این چهار درک هنری متفاوت و سعی کردهایم که ادعاهای هر یک را در رابطه با جوهر هنر و کارکرد آن توضیح دهیم. با وجود نظریههای دیگر، فکر میکنیم که هر یک از آنها با اندک تفاوتی موافق یکی از چهار روش یاد شده خواهند بود. شیوههای نقد ادبی را به عنوان شیوههای رویکرد به جهان خارج، هنرمند، مخاطب و اثر هنری مورد بررسی قرار دادهایم
:بخشی از کتاب وجه مشترک همهی این هنرمندان، منتقدین و متفکرین این است که مهمترین ویژگی هنر را تقلید از طبیعت، انسان، زندگی و به طور خلاصه، واقعیت میدانند. اصرار مداوم بر کشف ارتباط میان هنر و واقعیت، نباید مایهی تعجب باشد؛ چرا که در هر حال بین هنر و انسان، طبیعت و زندگی، پیوند تنگاتنگی وجود دارد. منتهی مساله این است که هنرمند چه نوع واقعیتی را انعکاس میدهد و واقعیت کدام است. پاسخهایی که به این پرسشها داده میشود، متفاوت است. واقعیت مورد تقلید برای نویسنده، متفکر و زیباییشناس، معانی گوناگونی دارد. به همین خاطر توضیح این آموزه از یک نظر وابسته به تبیین مفاهیمی است که بینشهای مختلف برای واقعیت قایل هستند. به طور کلی تا میگوییم «تقلید واقعیت»، با سه دیدگاه اساسی مواجه میشویم. نخستینشان طرز فکری است که هنر را در انعکاس محسوسات، همانگونه که هستند (واقعیت سطحی)، میداند. دیدگاه دوم هنر را تقلید کل و یا ذات معرفی میکند و بالاخره سومی معتقد است که هنر باید ایدهآلها را بازتاباند. از نظر زمانی هم نظریههای برجستهی محاکات را باید به دو دستهی کلی تقسیم کرد. چون همهی نظریههایی که تا اواسط قرن هجده مطرح هستند، میتوانند در امتداد یک سنت ثابت همنشین شوند. این نظریهها اغلب تفاسیر متنوع ارسطو را مد نظر دارند. از قرن نوزده به این سو، نظریهی محاکات شکل تازهای به خود میگیرد و حقیقتاً هم پس از جدایی از ارسطو، حرکت رو به جلو داشته است. اینک سه شکل اساسی نظریهی محاکات را تا اواسط قرن هجده بررسی میکنیم
Berna Moran Türkiye'de modern edebiyat eleştirisi alanında öncülerdendir. İstanbul’da doğdu. Ortaöğretimini Darüşşafaka ve Işık Lisesi’nde tamamladıktan sonra 1941’de İstanbul Üniversitesi Edebiyat Fakültesi İngiliz Dili ve Edebiyatı Bölümü’ne girdi. 1945’te mezun olarak aynı bölümde asistanlığa başladı. 1950-51 yılları arasında Birleşik Krallık'ta Cambridge Üniversitesi’nde doçentlik çalışması yaptı. 1956’da doçent, 1964’te profesör oldu. 1981’de emekli oldu. Moran, 1972’de yayımlanan Edebiyat Kuramları ve Eleştiri adlı yapıtıyla büyük ilgi gördü ve 1973 Türk Dil Kurumu Bilim Ödülü’nü kazandı. Moran, daha sonra Birikim, Çağdaş Eleştiri gibi dergilerde yazdığı çeşitli incelemeleri Türk Romanına Eleştirel Bir Bakış adlı incelemesine aldı. Türk romanının doğuşunu ve o dönemin toplumsal koşullarını Batılılaşma olgusu içinde inceleyen bu kitap Türk edebiyatı eleştirisi geleneğinin en önemli eserlerinden biri olarak karşılandı. Berna Moran, Kasım 1993’te hayata veda etti.