احمد کسروی هجده سال پس از وقایع مشروطه، در سال ۱۳۰۲ ش، بر آن شد تا رخدادهای آذربایجان را از بدو جنبش مشروطه به رشته تحریر درآورد. او یادداشتهای ابتدایی خود را در سوریه در مهنامة العرفان با عنوان «آذربایجان فیثمانیة عشرعاماً» به چاپ رساند و سپس آنها را از سال ۱۳۱۳ ش به صورت سلسله مقالاتی در مجله پیمان منتشر کرد. از آن جا که رخدادهای آذربایجان از سایر مناطق قابل تفکیک نبود، حوادث و وقایع دیگر کانونهای جنبش مشروطهخواهی، چون تهران و گیلان نیز افزوده شد و بدین ترتیب کتاب «تاریخ مشروطه ایران» در سه بخش به چاپ رسید. وقایع پس از انقلاب مشروطه تا پایان قیام شیخ محمد خیابانی نیز در چهار بخش با عنوان «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» منتشر شد.
Aḥmad Kasravī Born in Hokmabad (Hohmavar), Tabriz, Iran, Kasravi was an Iranian Azari. Initially, Kasravi enrolled in a seminary. Later, he joined the Persian Constitutional Revolution. He experienced a sort of conversion to Western learning when he learned that the comet of 1910 had been identified as a reappearance of Halley's comet. He abandoned his clerical training after this event and enrolled in the American Memorial School of Tabriz. Thenceforward he became, in Roy Mottahedeh's words, "a true anti-cleric."
It was in Tbilisi where he first became acquainted with a wide spectrum of political ideas and movements, and he soon was employed by the government of Iran in various cultural posts.
A prolific writer, Kasravi was very critical of both the Shi'a clergy and of the policies of the central government. He had liberal views on religion, was a strong supporter of democracy, and expressed them in satirical pamphlets like What Is the Religion of the Hajis with Warehouses? that infuriated many readers. His views earned him many powerful enemies such as Ayatollah Khomeini.
His detailed account of the Constitutional Revolution still stands out as one of the most important sources on the events, even though Kasravi was a teenager at the time of the revolution and cannot claim the full authority of a contemporary witness that his writing at times suggests.
Kasravi is known for his solid research work on the ancient Azari language and origin of the Azerbaijani people. He showed that the ancient Azari language was an offshoot of Pahlavi language. Due to this discovery, he was granted the membership of London Royal Asiatic Society and American Academy.
Arguing that ancient Azari language had been closely related to Persian language and the influx of Turkic words began only with the Seljuq invasion, Ahmad Kasravi believed that true national language of Iranian Azerbaijan was Persian and therefore advocated the linguistic assimilation of Persian in Azarbaijan.
In 1927-8 Ahmad Kasravi led the way in establishing the ancestry of the Safavids dynasty with the publication of three influential articles and disputed the validity of the `official' Safavid family tree contained in the Safvat al-Safa, and argued convincingly that the ancestors of Shaykh Safi al-Din, who founded the Safavid Order (tariqa), were indigenous inhabitants of Iran and were of pure Aryan stock. Today, the consensus among Safavid historians is that the Safavid family hailed from Persian Kurdistan. On March 11, 1946, while being tried on charges of "slander against Islam," Kasravi and one of his assistants were knifed and killed in open court in Tehran by followers of Navvab Safavi, a Shi'a extremist cleric who had founded a terrorist organization called the Fadayan-e Islam (literally Devotees of Islam). The same group had failed in assassinating Kasravi earlier in April 1945 in Tehran. Ayatollah Borujerdi and Ayatollah Sadr[who?:] issued fatwas for killing Ahmad Kasravi
دوستانِ گرانقدر، این کتاب از 4 فصل و 84 بخش مختلف و 896 صفحه تشکیل شده است عزیزانم، این کتاب نیز همچون دیگر آثارِ زنده یاد «احمد کسروی»، بسیار خوب و بدون ایراد به مسائلِ تاریخی پرداخته است... من با خواندنِ تاریخ به قلمِ استاد «کسروی»،واقعاً از خود بی خود میشوم، از آن جهت که به قدری خوب تاریخ را نگاشته اند که احساس میکنید شما در آن مکان و آن زمان حضور داشته و شاهدِ تمامی اخبار و رویدادها بوده اید... تا این کتاب ارزشمند را مطالعه نکنید متوجه صحبت من نمیشوید به عنوان مثال، استاد «کسروی» در صفحۀ 17 کتاب و در خصوص نبرد سپهدار بزرگ ما و سفرش به بوشهر و چگونگی قبول نمودنِ مشروطه از جانب «محمد علی میرزا»، اینگونه توضیح میدهند که: زمانی که «پانوف» مجروح شده بود و از او خون زیادی میرفت، سه ساعت استراحت کرده و در روز هشتم فروردین وارد بندر گز شدند و تلگراف و گمرک رو تصرف کردند و در آن زمان سی و شش تن سرباز و یک سرحد دار مسئول پاسبانی از این بندر بودند *********************** و یا در صفحه 279 کتاب در قسمت بیرون رفتن مجاهدان از تبریز، ایشان اشاره میکنند که در شبِ سه شنبه انجمنی در منزل حاج "سید المحققین"، از «ضیاء الدوله» و بیشتر نمایندگان برپا گردیده و «امیر حشمت» و چندی از سردستگان مجاهد نیز به آنجا رفته بودند *********************** این مثال ها را نوشتم بدان دلیل که: دوستانی که این کتاب را مطالعه نکرده اند آگاه باشند که استاد «کسروی» به دقت آمار و ارقام را بیان نموده است، استاد کسروی میتوانست بنویسد حدوداً، چهل نفر یا حدوداً، 50 نفر مسئول حفاظت از بندر گز بودند... و یا میتوانست بگوید در فلان روز از سال جلسه ای تشکیل شد ...ولی ایشان به عنوانِ یک مورخ و مهمتر از همه یک میهن پرستِ واقعی تلاش کردند که تا جایی که ممکن است آمار و ارقام و اخبار و حتی روزها و چگونگی کیفیت اتفاق های پیش آمده را به صورتِ دقیق و بدونِ تحریف و یا سانسور بیان کنند... یادت گرامی ای بزرگ مرد البته باید بگویم که این کتاب متأسفانه اشتباهاتِ نوشتاری بسیاری دارد، ولی تاثیری در کیفیت مطالعۀ شما بزرگواران ایجاد نمیکند ------------------------------------------------- امیدوارم این ریویو جهتِ آشناییِ شما تاریخ دوستانِ گرامی، با این کتاب، مفید و کافی بوده باشه «پیروز باشید و ایرانی»
اگر چه این کتاب اسمش یه کمی گول زننده اس، اما میشه ازش به عنوان جلد دوم تاریخ مشروطه یاد کرد. کتاب تاریخ مشروطه ایران اگر چه منبع فوق العاده ای برای آگاهی یافتن از اولین تلاش های ایرانیان برای به دست آوردن آزادی هست، اما وقایع بسیار مهمی مثل خیزش گیلان و اصفهان و فتح تهران به دست مجاهدین مشروطه رو در بر نمی گیره و تمرکزش بیشتر بر روی اوضاع تبریزه. کسروی در تاریخ هجده ساله آذربایجان اول به این ماجراها پرداخته و بعد اوضاع ایران تا پایان جنگ جهانی اول و سرکوب خیزش خیابانی در تبریز رو شرح داده. طبیعتا همون طور که از نام کتاب پیداست باز هم تمرکز بیشتر رو آذربایجان و تبریز هست اما اطلاعات کافی در مورد سراسر ایران هم توش موجوده. جزییات جنایاتی که روس ها در آذربایجان و گیلان کردن و همچنین قتل و غارتی که ایلات و خوانین در اثر ضعف دولت مرکزی در این دوران انجام میدادن واقعا شوکه کننده اس. نکته مهمی که به چشمم خورد اینه که کسروی واقعا امانت داریش در روایت تاریخ قابل تقدیره، به طور مثال با این که از مخالفین خیابانی بوده و حتی در اثر آزارهای خیابانی مجبور شده از تبریز فرار کنه و به تهران بره هیچوقت بیش از حد ازش بدگویی نمیکنه و خوبی هاش رو هم میگه و همیشه ازش به عنوان "شادروان" خیابانی یاد کرده. کسروی خودش از مشروطه خواهان بود و هدف خودش رو از نگارش تاریخ مشروطه فراموش نشدن نام بسیاری از مجاهدین مشروطه میدونه که از مردم عادی بودن و در راه آزادی سختی های بسیار کشیدن. واقعا هم اگر کسروی نبود به جز چند شخص مشهور شاید نام خیلی هاشون فراموش میشد.
این کتاب، درواقع جلد دوم کتاب تاریخ مشروطه و شرح حوادث بعد از مشروطه در شهرهای تبریز، رشت، همدان، ارومیه و کرمانشاهانه. همت کسروی در جمعآوری و تالیف وقایع ستودنیه؛ هرچند بنظر میاد بخشهایی هم سانسور شده باشه. درهرحال از نظر من خوندنش برای دانستن جزییات تاریخ اون زمان ضروریه.
نکتهای که خوندن تاریخ واسه من داره اینه که دیگه خیلی از وقایع حالحاضر تعجب نمیکنم، انگار تا بوده همین بوده! در طول تاریخ این سرزمین آدمهایی رو به خودش دیده که حاضر بودن خاک بره، آدمها برن تا یه لحظه آرامش خودشون بهم نخوره.. تو اوج مشروطه که یه عده از جون و مالشون گذشته بودن واسه آزادی، بزگای بیکفایت و خودفروختهای داشتیم که چشمشون به دهن و جیب غریبهها بود و مردم عادیای که میرفتن پناهنده میشدن، که فقط جون خودشونو نجات بدن! موضوعی که هنوز هم ادامه داره..
اما این سرزمین تاب آورده و میاره.. قبل ما بوده و بعد ما هم خواهد بود🌱
اصلا آن شور و حال کتاب تاریخ مشروطه را ندارد؛ پیر شدم تا کتاب را تمام کردم. هر ماجرایی پر از اظهار نظر شخصی و بستن صفتهای چنین و چنان به آدمها و کارهایشان است و با ۴-۵ جمله نتیجهگیری و قضاوت شخصی دیگر دنبال میشود. همین کتاب را بسیار خستهکننده میکند بعلاوه ماجراها هم تکراری هستند. چند نفر چنان تناور هستند که ریسمان دار از تحمل وزنشان پاره میشود و مجبورند دوباره آنها را به دار بیاویزند... بعضی وقایع در چند شهر اتفاق افتاده و اتفاقات هر شهر روی کل ماجرا تاثیر داشته. کسروی این اتفاقات را به جای اینکه به ترتیب زمانی بگوید اول ماجرایی که مثلا در تهران اتفاق افتاده را از اول تا آخر میگوید بعد وقایع همان زمان و ماجرا را در تبریز میگوید و بعد مثلا رشت. این پس و پیش رفتن باعث اطناب کلام شده و ارائه مطلب را بهتر نکرده. فکر کنم چون خواسته تاریخ آذربایجان را بنویسد، خودش را به این مقید کرده که آذربایجان را از جاهای دیگر جداگانه در نظر بگیرد و همین روال را برای شهرهای دیگر حفظ کرده. اما خب، وقایع زیادی را با جزئیات نوشته و به عنوان منبع قابل استفاده است. در نهایت فکر میکنم این کتاب پس از این همه سال دیگر نیاز به یک تصحیح دارد. پانویسهای کسروی دیگر برای درک مطلب کافی نیستند. عادت دارد آدمها را با نامهای مختلفی که دارند بنامد، مثلا 《محمدولی خان》 و 《سپهدار》 یک نفر هستند: محمدولی خان تنکابنی سپهدار اعظم؛ خواننده امروز ممکن است با این نامها آشنا نباشد و دنبال کردن مطلب برایش مشکل شود. خیلی از عکسها معلوم نیست در چه رابطهای چاپ شدهاند. باید در خود متن به این عکسها ارجاع داده شود. خلاصه کتاب خوبی است برای پژوهشگر تاریخ؛ نه برای خواننده علاقمند۰
درباره اعدام مشروطهخواهان تبریز توسط کنسولگری روسیه در تبریز:
ص ۵۵۳: من نیز که نویسنده این کتابم به اینجا که رسیدهام جلو گریه را رها کردهام. میگریم و نفرین میفرستم به آن تیره دلانی که این مردان را به کشتن دادند.
این کتاب ادامهی تاریخ مشروطه است. کسروی در این مجلد برخلاف تاریخ مشروطه کمتر به جزییات پرداخته. برای من به شخصه وقایع منجر به فتح تهران و استقرار مجدد مشروطه پس از استبداد صغیر خیلی جالب بود که عمدهی این کتاب درباره آن بود. پ.ن کسروی با نوشتن تاریخ مشروطه کار بزرگی رو به شرانجام رسانده. تا وقتی کتاب را نخوانده بودم به اهمیت دقیق کار او پی نبرده بودم.
"تاریخ مشروطه" برای چند دهه تنها ماخذ و منبع مستند در مورد وقایع جنبش مشروطه بود. از آنجا که کسروی و خانواده اش از آزادیخواهان مشروطه در آذربایجان بودند، نویسنده خود در کودکی و نوجوانی شاهد بسیاری از وقایع بوده. کتاب نیز از شرح وقایع اواسط دوران ناصرالدین شاه شروع می شود، به گشایش تبریز در پایان مقاومت یازده ماهه معروف به استبداد صغیر در دوران محمدعلی شاه، به پایان می رسد. از آنجا که نویسنده در جای جای کتاب، به "شرح در آینده" حواله می دهد، بنظر می رسد جلد دومی هم برای کتاب در نظر گرفته بوده که شاید مرگ او این کار را نیمه تمام گذاشته است. با این همه در سال های اخیر، از زبان این و آن "تاریخ مشروطه ایران" را خلاف واقع قلمداد کرده اند و حتی از زبان تقی زاده و ناظم الاسلام (تاریخ بیداری ایرانیان) و ملک زاده (تاریخ مشروطیت) از او به زشتی یاد کرده اند.
بسیاری معتقدند که تاریخ هیجده ساله ی آذربایجان، بخش اول "تاریخ مشروطه ایران" است، و نوشته اند که کسروی ابتدا این بخش را نوشته، و سپس برای تکمیل آن به جلد دوم و سومی پرداخته و کل کتاب را "تاریخ مشروطه ایران" نام نهاده است.
در فوق العاده بودن آثار کسروی شکی نیست و طبعا این اثر هم همانند سایر آثار ایشان ماندگار خواهند ماند. در وصف این اثر فقط به این نکته اشاره کنم که در بخش مقاومت قهرمانه مردم و مجاهدین تبریز در برابر اشغال و تجاوز روس ها در بین کلمات کتاب اشک ریختم و بر غیرت و همیت قهرمانان آن دیار غطبه خوردم، همین طور به داشتن بزرگانی چون سردار و سالار ملی، ثقه السلام و سایر قهرمانان مشروطه در آن دیار عزیز مباهات نمودم.
با خوندن اين کتاب ،آدم خودش رو در اون زمان و مکان حس می کنه. و وقایع تاریخی رو چنانکه باید درک می کنه ، خوندنش به آدم حس غرور رو انتقال میده ، آباد باش ای ایران
مطالعه کتاب تاریخ مشروطه و کتاب تاریخ هیجده ساله آذربایجان که درواقع ادامه همان کتاب تاریخ مشروطه است، بیش از 2 سال طول کشید. اینکه آهسته و پیوسته خواندم، احساس خاصی را ایجاد کرد که گویی عملاً به گونهای دو سال با این تاریخ زندگی کرده باشم و آن را نشخوار ذهنی. نتیجهگیریهایی که از مطالعه این تاریخ مشروطه داشتم، بسیار برای آینده فکری خودم، جهت دهنده خواهند بود.
تاریخ هیجده ساله آذربایجان ادامه ای بر کتاب دیگه کسروی،تاریخ مشروطه ایرانه. جایی که بعد از ورود نیروهای روسیه به آذربایجان و شکست تلاش ها،تاریخ ایران درگیر دوران پرتلاطمی میشه که تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه پیدا میکنه. باز هم تاکید کسروی مثل کتاب قبلی در ابتدا روی اتفاقات آذربایجانه و بعد به جاهای دیگه می پردازه.سعی میکنه در کنار هر روایت تحلیل خودش از نتایج اون اتفاق رو هم بگه و از دید خودش اونها رو موشکافی کنه.نثر کتاب روان و قابل فهمه و از به کار بردن کلمات ثقیل پرهیز میکنه. اتفاقات رو به ترتیب رویدادن تاریخ اونها به پیش میبره و اطلاعات خوبی در مورد افراد و سابقه شاید کمتر اشاره شده اونها در کتابهای تاریخی دیگه،به مخاطب ارائه میده. در مجموع برای فهمیدن سیر وقایع اتفاقات ایران بعد از برکناری محمدعلی شاه و بخصوص بلاهایی که بر سر مردمان خطه آذربایجان در طول جنگ جهانی اول رفته،کتاب کسروی مفید فایده است بخصوص که نفرتش از طبقه ملا،در جای جای کتاب خودش رو نشون میده و باز هم یادآوری میکنه که چرا به اون طرز فجیع به قتل رسید.
از متن پشت جلد کتاب: تاریخ هیجده سالۀ آذربایجان دنبالۀ تاریخ مشروطۀ ایران است. و رویدادهای تاریخ مشروطه را پس از کودتای محمدعلی شاه تجزیه و تحلیل میکند. کسروی مینویسد: «... کم کم آوازۀ ایستادگیهای تبریز پراکنده گردید... روزنۀ امیدی در دلها پدید آمد و هر زمان مژدۀ نوینی از تبریز رسیده بر استواری آنان افزود... تبریزیان دولتیان را از شهر راندند». ص 1 ، 2