پراگ در تبعید رمان پست مدرن و شگفتانگیزی است برای باور نکردن. رمانی سرشار از لابیرنتهای جهان عینی و ذهنی شخصیتهایی که گاه در جهان بیرون وجود خارجی دارند، ولی نویسنده از آنها شخصیتی دیگرگونه ارائه داده است. سرگشتگیهای انسان معاصر در این رمان باعث شده است همه در حال کشف خودشان باشند و در مسیری که دنبال خویشتن خویش هستند، با حوادثی رو به رو شوند که برای کسی باورپذیر نباشد. هادی خورشاهیان در این رمان مخاطب را با پرسشهای حیرتانگیزی مواجه کرده که پاسخهای حیرتانگیز را طلب میکند. این رمان مخاطبان را با خود به جهان زبانشناسی، فلسفه، سینما، ادبیات پلیسی، اجتماعی و خانوادگی خواهد برد.
در این کتاب شما به یک مگس تبدیل میشوید؛ چشم مگس ساختاری موزاییکی دارد. چیزی که مگس میبیند حاصل کنار هم قرار گرفتن تعداد زیادی تصویر موزاییکی است. فرم این کتاب هم برایم این شکلی بود. انگار مگسی بودم که در هر موزاییک چشمام یک داستان داشت اتفاق میافتاد. برای همین احساس میکردم که کتاب دارد در عرض پیش میرود اما در طول ابداً حرکتی نمیکند. هر فصل قصهای دیگر و موزاییکی دیگر به قبلیها اضافه میشد اما روند روایت داستان تکان نمیخورد. خب من هم نتوانستم از نصف کتاب جلوتر بروم. البته هر کدام از این داستانها به خودی خود جذابیتی نداشتند. راویهایشان همه مثل هم و همگی پرحرف و وراج. اگر حوصله میداشتم و وقتم برای کتابخوانی کم نبود شاید میتوانستم تا تهش را بخوانم ولی حیف که وقت ندارم و به قول فرانک زاپا؛ So many books, so little time.
در هیچ ماجرایی یک نفر الزاما همان یک نفر نیست. خیلی چیزهاست که در مرور زمان عوض میشود. خیلی چیزها جایشان را به خیلی چیزهای دیگر میدهند. خیلی چیزها اصلا از اول آن چیزی نبودهاند که ما فکر میکردهایم.
من نوشت: یک رمان پست مدرن که برای من جذاب بود. از اون کتابهایی که ذهن منو قلقلک میده … کتاب خاصیه و همه پسند نیست. پر از شخصیتها و ماجراهای عجیب غریب که حتی گیجکننده هم هست گاهی! ولی من اینجور ابهامها رو دوس دارم و از خوندنشون لذت میبرم. و این رو هم باید بگم که پر بود از عبارات و جملات جذاب و مغزنواز. یه جورایی منو یاد کتاب عامه پسند مینداخت… این کتاب هم مثه عامهپسند بیشتر از اینکه خود ماجرا و داستان چیز خاصی باشه، نوشتار و جملات و عبارات جذاب و دلنشین بود. به خاطر همین برشهای جذاب دوس دارم یه بار دیگه هم بخونمش.
خب بالاخره بعد یه مدت طولانی یه داستان فارسی خوب خوندیم، موضوعش جدید و خوندنی بود، نویسنده ماملا به داستان واقف بود و تسلط داشت، قلم نویسنده حرفه ای بود و داستان هیجان اوج و پایان خیلی خوبی داشت، چیزی که توی داستان های ایرانی کم اتفاق میوفته.