کتاب «نخل و نارنج» نوشته وحید یامینپور درباره زندگی و زمانه شیخ مرتضی انصاری توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر و راهی بازار نشر شده است. اثرگذاری شیخ مرتضی انصاری بر جریان فقه شیعه مشهور است و تلاش مثالزدنی و ستودنی او در تربیت شاگردانی که ساختار علمی دین را قوت بخشیدند و شاگردان آنها بعدها دنیا را تکان دادند بر همه مشخص است. شاگردانی که این عالم تربیت کرد، پرچمدار مبارزات سیاسی تاریخسازی در خاورمیانه شدند؛ بهعنوان نمونه میرزا محمدحسن شیرازی عهدهدار زعامت دینی شیعیان شد وتوانست در برابر قرارداد استعماری عصر ناصرالدین شاه فتوای مهم تحریم تنباکو را صادر کند و مردم را به مقاومت فرابخواند. پیروزی میرزای شیرازی توانست راه را بر جنبشهای بعدی فراهم کند و دیگر شاگردان شیخ انصاری در ربع نخست قرن چهاردهم هجری توانستند نخستین انقلاب ۱۰۰ ساله اخیر را در منطقه خاورمیانه رهبری کنند. مکتب علمی و فقهی او شاگردانی چون امام خمینی (ره) داشت که اولین حکومت دینی در دوران غیبت کبری را بنا کردند.
وحید یامینپور در اثر پیش رو به سراغ روایت داستانی زندگی و زمانه شیخ اعظم، شیخ مرتضی انصاری رفته است.
-برای زیستن در سفر باید سبک بال بود. تخففوا، تلحقوا. آنچه را وبال کرده اید بگذارید و خود را رها کنید. از ماند بهراسید. هر یک لحظه که به ایستادن بیاندیشید، یک عمر از مقصد بازمانده اید... ص220
حال که چنین لذت برده ام از سطر به سطر همراه شدن با شیخ، عاقلانه نیست اندیشدن به نقص های فنی و ساختاری کتاب، بلکه بهتر آن است این شیرینی عمیق را که دراین عصر جمعه ی ابتدای رجب، میان دهان خشکم احساس می کنم نگاه دارم تا هرگاه تلخی و تعفن ماندن و ماندگی به جانم هجوم آورد با یادآوری چنین لحظاتی خود را رها کنم. و بیش از این از یک کتاب چه بر می آید؟
قرار نیست با یک شاهکار روبهرو باشید این نکته را مدنظر داشته باشید که یک زندگینامه داستانی میخوانید ولی نویسنده به خوبی از پس کار برآمده و توانسته یک روایت جذاب از زندگی یکی از بزرگترین فقهای دویست سال اخیر به خوانندهاش نشان دهد زندگینامه داستانی شیخ مرتضی انصاری هم شخصیت جذاب است و هم نویسنده در روایت کردن این شخصیت موفق بوده است
در مجموع کتاب ارزشمندی است که از خواندنش پشیمان نیستم، چرا که معمولا به زندگینامههای داستانی خوشبین نیستم و سمتشان نمیروم چون روایت تخت و خشک از یک فرد است که شباهتی به داستان ندارد
یک کتاب ساده! این شاید بهترین تعریف برای این کتاب باشد
وحید یامین پور در اولین کتابش واقعا توانسته یک اثر قابل قبول با چفت و بست دقیق آماده کند؛ طوری که خواننده از روایت های تک خطی سیره بزرگان خسته نشود و مانند یک داستان، کتاب را دنبال کند
البته یک سوم پایانی کتاب خیلی جمع و جور می شود و انگار صرفا قرار بوده برخی از کرامات شیخ انصاری آورده شود؛ بدون جا گرفتن در قالب داستان. با این حال، این مساله توی ذوق نمی زند و خواننده را با خودش همراه میکند
تسلط نویسنده بر شرعیات و متون فقهی - فلسفی باعث شده تا در عین سادگی، متن دارای بار معنایی خوبی هم باشد.
در مجموع کتاب خوب و ساده ای است برای همه نوع مخاطب
تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا سبک بار شوید تا برسید از خوندن این کتاب و آشنایی هرچه بیشتر با شخصیت والای شیخ مرتضی انصاری لذت بردم دست مریزاد به جناب یامین پور
"او نمیدانست دقیقا دلتنگ چیست؟ همیشه منشا دلتنگی یا اضطراب روشن نیست.گاهی حس مبهمی از انتظار یک واقعه یا شنیدن یک خبر ناخوشایند یا حلنشدن یک تلخی مزمن به هم میآمیزد و دل را آشفته میکند."
فصل آخرِ کتاب باعث شد دوباره برم فصل اول رو بخونم...شیوه ی نوشتن رو دوست داشتم...و اینکه یه دیدِ کلی هم نسبت به اوضاع مملکت و شیوع وبا در کنار فضای علمایی به خواننده میداد خوب بود...
هميشه خوندن زندگینامه ی بزرگان برام جالب بوده و این کتاب ، زندگینامه ی شیخ مرتضی انصاری یکی از بزرگترین فقهای شیعه هست که اگر چه تا قبل از خوندن این کتاب حتی اسمشون هم به گوشم نخورده بود😁 ، اما الان با خوندن (نخل و نارنج)علاقمند شدم که بیشتر در مورد خودشون و آثارشون بخونم و بدونم. واقعا آقای یامین پور خوب مینویسن. 👌 یک مقدار از نظر من شبیه کتاب قلندر و قلعه بود ، البته به جز پایانش... *** او را می راند، ولی در واقع فرا می خواند. در هر راندنی ، کشش و دعوتی نهفته است. *** او برای هجرت بار می بست ولی در حقیقت بار می انداخت، که هجرت، باراندازِ زندگی و رها شدن از مرگواره های تکرار است. *** من طلبه ام و تا وقتی همه ی آنچه همه می دانند ، از آنها نیاموزم،از حرکت نمی ایستم. *** سالک و مسلک یکی است. هر کسی رونده ی راه خود است و راه، همان نفس است. راه بیرون از نفس تو نیست که تو آن را بیابی و بر آن راه بروی. تو در خودت راه خواهی رفت و من در خودم و هر کس در نفس خود، آنکه تو را به راه حق می خواند، در حقیقت تو را به درونت میکشاند. ** گریه خلقت شگفت خداست و مرتبه ای از ادراک که در آن مرحله، فهم و زبان و اشاره از حرکت باز می ایستند. *** هر کس به اندازه ی ادراکش از حقیقت ، غم دارد. آنها که غم را به افسردگی و غصه فرومیکاهند، غم نمی فهمند. *** چه شنیع است که ستایش یک شایسته ی ستایش را ، به شماتت یک شایسته ی ستایش دیگر بیامیزند. *** با هر چشیدن جدیدی، خواهش جدیدی متولد می شود و در هر خواهش جدیدی ، ذلت جدیدی نهفته است. *** (حرفه ای شدن) وجه دیگری از حادثه ی شگفت (عادی شدن) است. به محض حرفه ای شدن در کاری، جوشش متوقف می شود و ارتباط وجودی با یک حقیقت ، به تکرار یک آیین بدل می شود.حرفه ای شدن نتیجه ی ماندن و یکجا ایستادن است. *** تو رهایی از خلق را رهایی دانستی ولی جز این نیست که رهایی وقتی کامل می شود که شانه هایت را برای کشیدن بار مردم پایین بیاوری. **** فقر ، فخر است ولی تا وقتی که انتخاب شود و اظهار نشود. وقتی اظهار شود هم فقر است هم ضعف. *** زمان تابع اراده ی او بود و به هر میزان که میخواست وسعت پیدا میکرد، زمان بُعدی از ابعاد دنیاست و احکام آن بر امور متعالی جاری نمی شود. و شیخ چنان بود که گویی بخشی از امورش را در بُعدی از ابعاد ملکوتی گنجانده است.
شیخ مرتضی انصاری ملقب به شیخ اعظم و خاتم الفقها و المجتهدین ( بر وزن خاتم الانبیاء) که این لقب آخر خودش به تنهایی هم عظمت این شخص را نشان می دهد و هم فقر حوزه های علمیه که 150 سال بعد از شیخ نتوانسته فقیهی به اندازه او معرفی کند آن هم با این سرعتی که جهان به خود گرفته و فقه به شدت نیاز به تحول و جهش دارد.
در توصیه به خواندن کتاب همین بس که شیخ انصاری از بزرگترین رجال نزدیک به زمانه ما است و تاثیراتش همچنان زندگی ما را تحت الشعاع قرار داده. ( در ادامه شعاعی از این تاثیرات را میبینم) و از همه اینها مهمتر این است که به نظرم کتاب توانسته هم در فرم هم در محتوا این بار سنگین را به دوش بکشد و آن را به مقصد برساند. کتاب تاثیر گذاری است، بخوانید قطعا سود کرده اید.
کمی درباره کتاب
خوشبختانه کتاب در دام ژانرش نیفتاده و مثل خیلی از زندگی نامه ها نیست که خشک و خسته کننده بگوید فلانی کی به دنیا آمد، کجاها رفت و کِی مرد.از همان ابتدا، ما با سیر آفاق و انفس این شیخ بزرگ همراه میشویم و کتاب در حد خودش ما را به درون شیخ هم می برد. قسمت آرام بخش و قابل احترام، نثرِ کتاب است که ساده و خوش خوان است و خداراشکر اینجا برخلاف کتاب ارتداد دعوایی با قلم نویسنده نداریم. اشاره به صوفیان هم هرچند کوتاه ولی جالب است و تمیزی که بین عرفان و صوفیه، شریعت و طریقت میدهد، واقعا آموزنده است. برای من جذاب ترین و تاثیر گذارترین قسمت های کتاب جایی است که درباره سبک زندگی شیخ، ساده زیستی، قناعت و سیر و سلوک او صحبت می شود. همچنین برنامه ریزی و استقامت شیخ در تحصیل علم از ایشان یک الگوی برازنده برای همه ی علم دوستان می سازد.
یک پیشنهاد شگفت انگیز
خواندن سیر تحولات و آشنایی بیشتر با شخصیت های افسانه ای تاریخ هر آدمی رو هیجان زده میکنه. کتاب مردی در تبعید ابدی از نادر ابراهیمی درباره ملاصدرا قطعا لذت بیشتری از این کتاب نصیب شما میکنه، در نتیجه به جدّ توصیه میشه.
اگر حال و حوصله ندارید خواندنِ ادامه توصیه نمی شود :)
کمی بیشتر درباره شیخ
در باب آثار همانطور که در کتاب اشاره شده دو کتاب از شیخ تاکنون جزو کتاب های اصلی و پایه ی فقه هستند یعنی رسائل و مکاسب و حقیقتا این دو شاهکارهای شیخ هستند. همانطور که از اسم مکاسب مشخص است، در مورد احکام خرید و فروش و تجارت و مال حرام و کلا مسائل مربوط به پول است. نکته جالب کتاب مکاسب این است که در زمان نه چندان دور، کاسب های بازار قبل از باز کردن مغازه سر کلاس می رفتند برای یادگیری مکاسب! شاید یکی از دلایل اینکه در بازار های قدیمی و سنتی تعدادی حوزه ی علمیه هستند همین باشد.
در باب شاگردان شیخ مرتضی انصاری از معماران و نظریه پردازان مبحث ولایت فقیه ( با تشکر از ویکی پدیا) بوده است. نکته مهم اینجاست که از این زمان استْ تلاش عالمان مسلمان برای دخالت دادن اسلام در مسائل سیاسی و حاکمیتی درحالیکه بعد از صفویه همین که حاکمان ظاهر اسلام را حفظ می کردند کفایت می کرد و در مسائل کلان، اسلام را دخالت نمی دادند. شاگردان شیخ مانند میرزای شیرازی که در قضیه قضیه تحریم تنباکو صراحتا جلوی شاه می ایستد، سید جمال الدین اسد آبادی که برای بهبود وضع مسلمین جهان و رهایی از استعمار تلاش میکند، شیخ فضل الله نوری و ماجراهای مشروطه و... از بر جا مانده های شیخ هستند. در واقع به خوبی رد پای شیخ و شاگردانش در مسیری که به انقلاب ختم میشود به خوبی قابل مشاهده است. در جاهایی از کتاب هم تقابل شیخ با ناصرالدین شاه و نارضایتی اش از او و حکومت قاجار علنی می شود و کتاب از مسائل روزِ شیخ مانند جنگ با روسیه و حکم جهاد علما برای جنگ به خوبی در مسیر داستانش استفاده می کند.
یامین پور و دغدغه هایش
تجربه ی خواندن دو کتاب ارتداد و نخل و نارنج دو نکته را برای من ثابت میکند. اول. هر دو کتاب به تاریخ نظر کرده اند و سعي کرده اند برای حاکمیت دین شاهد و ناظر بیاورند. در ارتداد با طرح این سوال که اگر انقلاب نمیشد، چه میشد؟ و در نخل و نارنج سعی کرده برای اسلام سیاسی ادله شرعی بیاورد. دوم. یامین پور با انتخاب ساختار داستانی برای گفتن حرف هایش بهترین راه را انتخاب کرده است و تلاشش هم برای اینکه نظرات سیاسی و عقیدتی اش از داستان بیرون نزند، ستودنی است. به همین دلیل من نخل و نارنج را بیشتر از ارتداد پسندیدم چون افاضات نویسنده در آن کمتر بود.
امیدوارم تا اینجا رو نخونده باشید که اگر خوندید لطفا نخل و نارنج را بخوانید و به حرف های سیاست زده من در خوندنش توجه نکنید. سپاس🌺
موقع خوندن کتاب وقت هایی بود ک فضاش من و یاد ملت عشق مینداخت میدونم اما من به مراتب کتاب رو از ملت عشق بیشتر دوست داشتم
کتاب زندگی نامه شیخ مرتضی انصاری هست که اوایل کتاب نویسنده مینویسه که :"داستانی که هرچند به قلم خیال نگاشته شده است ،کوشش شده بر اسناد و واقعیت های تاریخی استوار است."
نمیدونم اینکه کتاب رو در کمتر از ۱۲ ساعت خوندم به دلیل جذابیتش بود یا اینکه برای ی مسابقه کتابخونی میخوندمش
به اندازهی کتاب «مردی در تبعید ابدی» از رسیدن به صفحهی آخر گریز داشتم. اولین کتابی بود که از آقای یامینپور خوندم و انتظار چنین قوت قلم و داستان پردازی پیوسته نداشتم؛ روایت شیرین و مستند از زندگی شیخ مرتضی انصاری، مردی از نسل صحابهی بزرگ پیامبر(ص) که از یکجا ایستادن و عادت کردن به ایستادن گریزان بود.
لحن کتاب، سیر داستانی روایت، پیوستگی و روان بودنش، استفاده از عبارات بکر، توصیفات چشمنواز و خیالانگیزش، همه را دوست داشتم. از کتاب لذت میبردم و در فضایش غرق میشدم. چیزی بهتر از این برای یک کتاب هست؟ آن هم کتابی که بنمایه اصلیاش از جمعآوری حکایتهایی نقل شده از شخصیتی مربوط به قرن گذشته حاصل شده. و مهمتر اینکه ببینی نویسنده فقط حکایت نقل نمیکند بلکه برایت حرف دارد. نویسنده باید حرف داشته باشد تا کتابش ماندگار شود وگرنه میشود خبرنگار یا وقایعنگار. این کتاب حرفهایی برای گفتن داشت. توصیه میکنم بخوانیدش. به نویسنده و شخصیت سیاسی و رسانهایاش کاری نداشته باشید.
تقلید کردن از بزرگان عیب نیست به شرط آنکه قدمی رو به جلو باشد و آورده و افزوده ای داشته باشد رسیدن به نادر ابراهیمی که در اوج می درخشد به خود خود سخت است چه برسد افزودن به آن! به نظرم آقای یامین پور جانب سیاست را حفظ کنند به صلاح نزدیک تر است!
داستانپردازی خوب. تکنیکهای رماننویسی بسیار ابتدایی، و عدم تعهد به واقعیت، مخصوصا در الصاق بیپروا و جانبدارانه شیخ انصاری به یک دیدگاه خاص فقهی و سیاسی.
خوب و خواندنی و آموزنده در سفر باید زیست . از ماندن می هراسم. داستان سفر زندگی شیخ مرتضی انصاری با تلفیقی از ادبیات و روش قلندر و قلعه و مردی در تبعید ابدی و چهل نامه کوتاه
در کل به عنوان اولین اثر داستانی یک نویسنده ( فارغ از شناخته بودنش) قابل قبول و فراتر از آن است . در مقایسه با سایر نویسندگان ایرانی!
روایت زندگی یک عالم فقیه در کنار داستانی که کشش خوبی دارد و بیان حوادث تاریخی در این قالب، دلچسب و آموزنده است. شخصا از خواندن این داستان بسیار لذت بردم. انتظار این سبک نوشته را هم از آقای یامینپور نداشتم.
تعلیق خوبی داشت. نویسنده سعی کرده روایت های عاطفی و خانوادگی هم از شیخ اعظم بیاورد که هرچند کم ولی موفق شده است. روایات زیادی از شیخ را می توانست در کتاب بگنجاند. اما انگار نخواسته یک اثر شتابزده و نا موزون ببینیم. کتاب دو محور جدی را دنبال می کند؛ یکی اهل طریقت بودن خاتم الفقها و دیگری اعتقاد جدی ایشان به مسئله ولایت فقیه، که به نظرم هر دو مورد را به هم می رساند و نتیجه گیری جالبی می کند. اولین کتاب زندگی و زمانه ای نبود که می خواندم؛ اما به نظرم از همه واقعی تر و نزدیک تر نوشته شده بود! این کتاب گام اول است از نویسنده ای که می تواند خیلی پخته تر و بهتر در آینده ظاهر شود!
اگر به دید رمان تاریخی بخونید این کتاب رو ازش لذت میبرید و مروری به تاریخ عصر شیخ مرتضی انصاری خواهید داشت و البته با تاکید بر زندگی او اما وحید یامینپور در کتاب خیلی گم بود، محو بود، بیشتر به نظر میرسید رد پای تقلید از سبک نادر ابراهیمی مشهود هستش، و کاش نویسنده سعی میکرد بیشتر خودش باشد تا نادر ابراهیمی.... هر چند باید گفت که به عنوان اولین اثر، خوب از پس کار برآمده و با کتابی روان و خواندنی رو برو خواهید بود
یامینپور در اولین اثر داستانیاش خواسته زندگی شیخ انصاری، از علمای شیعهٔ اهل دزفول در نظام قاجار، را به تصویر بکشد. در این رمان تأثیرات سبکی از نادر ابراهیمی مشهود است.
این داستان حتی به مرحلهٔ داستانشدن نزدیک نشده است. ویژگیهای بارز این اثر خطاهای فاحش روایتی است و توضیحات بیرون از متن داستان چه به صورت پاراگراف درونمتنی و چه به صورت تهنوشت! تحمل این داستان برای کسی که مأنوس به ادبیات داستانی جدی است بسیار دشوار است (نگفتم که فقط تا صفحهٔ ۷۰ خواندم؟). اثری از تلاش برای فضاسازی، شخصیتپردازی و تکاملبخشی به امر زبانی دیده نمیشود. صرفاً به نظر میرسد نویسنده تکلیفی بر دوش خود میدیده و با نوشتن این اثر بار سنگین تکلیفش را سبک کرده است. حالا این که این کتاب به چاپ ۴۴ام در نسخهای که دارم رسیده ظاهراً مربوط به ناشرش (انتشارات جمکران) و مخاطبانش (احتمالاً طلبهها و مذهبیهای سنتی) است نه قوت اثر. اصلاً این اثر قوت ویژهای ندارد. بیشترش ضعف است.
اولین کتابی بود که به قلم نویسنده میخوندم. داستان روان و گیرایی داشت خصوصا آنجا که جنبههای داستانی با وقایع تاریخی همسو میشدن. شکل گفتگوها تو نسخهای که از طاقچه گرفتم و خوندم تفکیکشون خیلی آسون نبود و مکالمه دونفر به صورت جملات یک پاراگراف پشت هم آمده بود. نمیدونم تو نسخه چاپی هم همین شکل هست یانه.
دوستداشتنی! خیلی دوستداشتنی؛ حال و هوای «مردی در تبعید ابدی» را داشت...
در کنار اینکه روایت داستانگونه زندگی مردان بزرگ دین، به نوعی که جذاب باشد و خواننده را تا انتها با خود همراه کند، سخت است واقعاً، و نویسنده از پس آن برآمده، اضافه کردن برداشتهای خود نویسنده به آن، شبیه کلیدواژههایی بود و راهنمایی میکرد. انگار از زندگی و حالات شیخ اعظم، رمزگشایی میکرد. دوست نداشتم تمام شود...
نخل و نارنج هم تمام شد، و ما ماندیم و اعمالمان و ابدی که در پیش روست. گاهی آدمی یاری و یاوری میخواهد به مثابه هارون برای موسی، و سید علی شوشتری برای شیخ مرتضی انصاری.. یاری که بال پروازت شود و عطر خدا را از او استشمام کنی.. و این است لطف خدا به بنده های مقربش..
میتوان نخل و نارنج را از زوایای گوناگونی یک پدیده مهم خواند و دربارهاش صحبت کرد، اما به نظر من، مهمترین ویژگی این کتاب، منظر دینشناسانه آن است. اتفاق مهمی که در روایت این کتاب افتاده، اتحاد باطن و ظاهر دین و رفع تخاصم دیرپای این دو است.
زندگینامه داستانی می تواند صد نتیجه منفی داشته باشد که از حفرههایی که در جهان داستانی نویسنده ایجاد شده بر آید، ولی انتخاب هوشمندانه وحید یامینپور در نزدیک شدن به شیخ مرتضی انصاری از زوایای مختلف، به او امکان داده در عین حفظ یکپارچگی روایت، از وجوه مختلف علمی، سیاسی، فقهی و سلوک معنوی به دین نزدیک شود و طرحی از دین در دنیای معاصر ارائه دهد. این طرح، کاملاً مبتنی بر قرائت امام خمینی از دین است؛ همان قرائتی که مبنا و اساس انقلاب اسلامی هم قرار گرفته است.
یا لطیف بعد از کتاب "ارتداد" این دومین کتابی بود که از یامین پور خواندم. کتاب با نثری بسیار زیبا زندگینامه ایت الله مرتضی انصاری را بیان میکند . خواندن سعی و سلوک این بزرگان همیشه برایم جذاب بوده و این کتاب هم بخوبی از عهده آشنا کردن مخاطب با این فقیه بزرگ عصر بر آمده بعضی از یادگاری هایم از این کتاب را اینجا نوشتم https://www.goodreads.com/work/quotes...
نثر ساده و روون با توصیفات اندازه و بجا وقتی داستان زندگی شیخ مرتضی انصاری و کتاب نخل و نارنج رو تموم میکنی، به عمق میری، به معنا، به اینکه داستان خودتو باید شروع کنی، باید بجنبی باید راه بیفتی...
بسم الله . شیخ در گوش طلبهای جوان که کنارش نشسته بود، پاسخ پرسش سید را گفت و به سرعت مجلس درس را ترک کرد و راهی کاروانسرا شد. طلبه بیخبر از همهجا دست بلند کرد و پاسخ پرسش را آنگونه که شیخ گفته بود، ارائه کرد. سیدشفتی که پاسخ طلبه را بسیار دقیقتر و عمیقتر از سطح مدرس خود دید، متحیر شد و گفت: «این پاسخ را یا خود حضرت حجةبنالحسن عج به تو گفته یا شیخمرتضی انصاری!» مجلس در به همهمه افتاد و همه به سوی طلبه پاسخدهنده برگشتند... + نخل و نارنج عنوان اولین کتاب وحید یامینپور است که گوشهای از زندگانی خاتمالفقها و المجتهدین شیخ مرتضی انصاری صاحب دو کتاب #رسائل و #مکاسب را از ابتدا تا پایان به تصویر کشیده است و به عنوان تجربه اول تا حد زیادی موفق بوده است. این کتاب #پرفروش هرچند به قلم خیال نگاشته شده، تلاشیست بر اسناد و واقعیتهای تاریخی استوار باشد.