Jump to ratings and reviews
Rate this book

میرا

Rate this book
میرا تصویرگر جامعه‌ای است که «فردیت» هیچ معنایی در آن ندارد. به زبان جامعه‌شناختی، میرا از جامعه‌ای سخن می‌گوید که اصالت با جمع است نه فرد. در چنین جامعه‌ای حتی اگر «فردیتی» را بتوان متصور بود، فردیتی است که تجلی ارزشهای جمعی جامعه است. در چنین جامعه‌ای عرصه خصوصی، شخصی یا فردی -حتی در فردی‌ترین امور مانند روابط جنسی- نه تنها ضد ارزش یا نامطلوب، بلکه فراتر از آن، اساساً مهمل و بی‌معنی‌ست.

91 pages, Paperback

First published December 1, 1972

81 people are currently reading
2576 people want to read

About the author

Christopher Frank

24 books99 followers
British-born French screenwriter, director, and novelist Christopher Frank (1942-1993)in this photo stands outside his home. After working at the Royal Court Theatre in London as a photographer and translator, he became known for his first novel Mortelle (Mortel), published 25 years later.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1,826 (33%)
4 stars
1,824 (33%)
3 stars
1,225 (22%)
2 stars
411 (7%)
1 star
155 (2%)
Displaying 1 - 30 of 551 reviews
Profile Image for فؤاد.
1,127 reviews2,357 followers
July 19, 2019
باز شبیه خداحافظ گاری کوپر: ریویوهای خارجی این کتاب کجا هستن؟
ریویوهای کتاب به سه زبان فارسی (۳۰۰ ریویو)، انگلیسی (۳۰ ریویو) و عربی (۲۰ ریویو) هستن، با این توضیح که ریویوهای انگلیسی نوشتهٔ کاربرهای ایرانیه و فقط زبانشون انگلیسیه، و ریویوهای عربی حتی به زبان عربی نیستن، بلکه با کیبورد عربی نوشته شدن و گودریدز به اشتباه اونا رو عربی تصور کرده. یعنی کتاب حتی یک خوانندهٔ غیر ایرانی نداشته. حداقل در گودریدز.

کریستوفر فرانک (نویسنده) فیلمنامه نویس و کارگردانی بوده با چند فیلم ناموفق، با کتاب هایی که توی گودریدز کمتر از بیست امتیاز دارن (به غیر از کتاب "میرا" که اون هم فقط کاربرهای ایرانی خوندن) و هیچ جا زندگینامه ای بیشتر از پنج خط ازش موجود نیست. صفحهٔ ویکی‌پدیای انگلیسیش بدون ذکر منبع، ادعا کرده که میرا برندهٔ جایزهٔ ادبی هرمس شده، اما توی اینترنت هیچ جا اسمی از جایزه‌ای به نام جایزهٔ هرمس نیست. از اون جایی که به گفتهٔ صفحهٔ فرانسوی فرانک، میرا اولین کتابش بوده و توی ۲۵ سالگی نوشته، میشه حدس زد که جایزهٔ هرمس، احتمالاً یه جایزهٔ کوچیک محلی بوده.

سؤالی که واقعاً برام پیش اومده اینه که مترجم این کتاب رو از کجا پیدا کرده؟ (این به معنای بد بودن داستان نیست، هر چند به نظرم داستان بدی بود، ولی می خوام بگم چی شده که مترجم اتفاقی به این کتاب نامعروف از نویسنده ای نامعروف که هیچ کتابی ازش نه قبلاً و نه بعداً به فارسی ترجمه نشده، برخورده؟ ماجرای جالبی بوده.)
Profile Image for Saman.
1,166 reviews1,073 followers
Read
January 14, 2013
و ما به شما یاد می‌دهیم
که چه چیزی را ندانید
و کدام خاطره‌ئی خوش‌تر است

خواب دیدن
اینطوری که شما می‌بینید
اصلاً به صلاح‌تان نیست
اشک
این طورها که شما می‌ریزید - قطره قطره - اصلاً معنا ندارد
به غلغل چشمه نگاه کنید
مگر از اندوه است

و ما به شما یاد می‌دهیم
که چه رویاهایی چه زمان‌هایی خوشتر است
در صورت مردودی
البته چاره نیست
به جهنم نیز می‌روید

پایان تنفس
به سلول‌های‌تان برگردید
Profile Image for صَــــنَــــمْــــ.
156 reviews101 followers
January 28, 2019
"با اندک کاغذی که برایم باقی مانده است می خواهم از پشیمانی ها، از چیزهایی که ناممکن شدند، از چیزهایی که می توانستند ساخته شوند، ولی خراب شدند و از چیزهایی که به سبب کمیِ وقت نتوانستم انجامشان بدهم، حرف بزنم.
در درونم وضعیت تازه ای حس می کنم. هنوز خوب آن را نشناخته ام و از فکر کردن در باره اش می گریزم. بعضی اوقات حس میکنم که می توانم آن را از میان بردارم، اما این خیال ترکم نمیکند. همیشه به نظرم رسیده است که می توانم کاری بکنم ولی هرگز کاری نکرده ام. گاهی تند و محکم روی قیرها راه می روم، ولی هرگز به جایی نمی رسم. با این همه می دانم که در شرایط دیگر یا در دنیایی دیگر، می توانستم بدانم که کجا می خواهم بروم و با همین قدم های تند و مصمم به مقصدم می رسیدم."


الان که دارم این ریویو رو می نویسم، تازه کتاب رو تموم کردم و حرفها و جملات زیادی هجوم میارن که اینجا بنویسمشون! اما از اونجایی که من خودم ریویوهای طولانی رو حوصلم نمیکشه بخونم، همیشه سعی کردم کوتاه بنویسم! مدتها بود که با این حرص و ولع کتاب نخونده بودم! مقدمه ی کتاب رو یکبار همون اول و یکبار بعد از تموم شدن کتاب خوندمش! لعنتی خیلی خوب بود! هر کتاب دیگه ای بود بخاطر غلط های نگارشی و دستوری و سانسورهاش، حداقل یه ستاره ازش کم میکردم ولی در مورد "میرا" میگم کاش میشد بیشتر از پنج ستاره هم بهش داد! هر صفحه ای که میخوندم هم دلم میخواست برگردم از اول بخونمش و هم میخواستم بدونم بقیه ش چی میشه! دوراهی دلچسبی بود :)
خلاصه که مرسی از کریستوفر و لیلی! :))



Profile Image for Gypsy.
433 reviews710 followers
December 10, 2015

تمام مدّتی که می‌خوندم، لبخند جرّاحی‌شده‌ای رو کتاب انداخته بود روو لب‌هام که نه‌تنها نتونستم بکَنّمش، بلکه وختی کتابو تموم کردم، تبدیل به‌یه‌نیشخند جانانه و درخشان شد. مدّت‌ها بود ایده‌ای شبیه به‌اینـو تو ذهنم پرورش می‌دادم و خوندن ِ این‌کتاب، خیلی بهم کمک کرد.. شاهکاری که کم‌تر ازش شنیده و دیده بودم و البتّه به‌خاطر سبک خاصّ کتاب هس؛ مخاطبش خاصّه. در عین حال، همه باید بخوننش؛ همه. ازون رئال‌های سوررئال ِ همه‌جایی و همه‌کَسی و در عین حال، هیچ‌جایی و هیچ‌کَسی.

+ می‌خواستم به‌همه پیشنهادش بدم، گفتم شاید کسی خوشش نیاد؛ کتابی نیس که همه خوششون بیاد. گرچه برا من خیلی دوس‌داشتنی بود و اون‌قد حرف داش که آدم ناگزیره از پذیرفتنش..
Profile Image for مجیدی‌ام.
216 reviews152 followers
January 9, 2022
*بدون خطر لو رفتن داستان

فکر می‌کنم متوجه شده باشید که مدتیه تصمیم به خوندن کتاب‌های مطرح در سبک پادآرمان‌شهری گرفته‌ام و از همین‌رو دارم یکی یکی کتاب‌های خوب این سبک رو می‌خونم.
میرا، یکی از همین کتاب‌هاست، که خب یه‌جورایی هم معروفه و هم ناشناخته!
معروف از این بابت که مخاطب فارسی‌زبان کم نداشته و ناشناخته از این‌رو که نود درصد خوانندگان این کتاب در دنیا، ایرانی‌ها و فارسی‌زبانان بودن/هستن! :))

چارچوب اصلی داستان، نوع نگاه نویسنده به وقایع و مدل ترسیم دنیای داخل کتاب، شباهت‌های زیادی به سایر کتاب‌های این سبک داره، و حتی می‌تونم بگم که میرا، نکته متمایز خاصی نسبت به کتاب‌های هم‌خانواده‌اش نداره!
تنها موردی که به نظرم نویسنده تونسته خوب به قلم دربیاره و روش مانور بده، تنهایی انسانه! یا شاید هم ترس انسان‌ها از تنهایی! یا شاید هم ممنوعیت تنهایی در دنیای میرا!
هرچه که هست، دوستش داشتم.

توضیح بیشتری اگر بخوام بدم، ممکنه به داستان کتاب لطمه وارد کنم، البته نکته خاص آنچنانی‌ای هم برای بیان کردن و توضیح دادن نداره!

بهرحال میرا، کتاب شسته رفته و خوبیه و با توجه به حجم کمش، خوندنش یکی دو عصر زمستونی بیشتر وقتتون رو نمی‌گیره.
فقط توصیه می‌کنم که با ترجمه قبل از انقلاب بخونید که سانسور کمتری داره!
Profile Image for Robert Khorsand.
356 reviews391 followers
August 24, 2021
گفتار اندر توصیف داستان
یک، دو و سه فصل حبس تا غرق شدن در دنیای میرا!
میرا داستانی‌ست روان، شیوا، جذاب و دوست‌داشتنی از یک تباه‌شهر با حکومتی توتالیتر.
حقیقتا آنقدر در داستان غرق شدم که از ابتدا تا انتهایش حتی برای نوشیدن یک لیوان آب، کتاب را رها نکردم.
خواندن داستان‌هایی که به نوعی به حاکمان توتالیتر و حال و روانِ مردمان آن جامعه می‌پردازند همیشه برای ما ایرانیان با همزادپنداریِ خاصی همراه است و ناخواسته با خواندن این‌نوع از داستان‌ها به دنبال گشتن معادل‌ها در جامعه‌ی خود می‌گردیم.

گفتار اندر ستایش دوستان
پس از پایان جلد نخست از «غولِ سه جلدی 1Q84» به سراغ این کتاب آمدم تا به ذهنم استراحتی به جهت طبقه‌بندی اطلاعات داده باشم.
در 1Q84 غرق در موضوعات جامعه‌ی اشتراکی بودم که موراکامی عزیزم از آن توصیف کرده بود تا اینکه با معرفیِ کاملا اتفاقیِ میرا توسط یکی از دوستانم (Katayoon) به تباه‌شهر میرا گام نهادم!
یاد این حرف از موراکامی عزیزم افتادم که «هیچ رخدادی در زندگی اتفاقی نیست» و حقیقتا خواندن این کتاب حداقل برای من در این زمان به خصوص اتفاقی به نظر نمی‌رسد!
به همین منظور از این تریبون لازم دانستم از کتی بابت معرفی کتاب تشکر نمایم

گفتار اندر توصیف میرا به قلم بازنویس
به هر سو که می‌نگری دشت است. گریزگاهی نیست! باید این دشت را دگرگون ساخت. باید با بتون و قیر درافتاد. باید دیوارهای شیشه‌ای را شکست. باید سیستم توتالیتر را برانداخت. باید فردیت‌ها را نجات بخشید و «شور فاصله» را بر پا داشت.

نقل‌قول نامه
"نمی‌دانم چقدر وقت لازم است تا دیگران دردی را که در زیر نقاب خندان من وجود دارد، کشف کنند."

کارنامه
هیچ ایرادی از ابتدا تا انتهای داستان ندیدم که بخواهم نمره‌ای از کتاب کسر کنم، پس بدون هرگونه ارفاق و لطف به نویسنده‌ی کتاب، ۵ ستاره برای کتاب منظور می‌کنم و خواندن این داستان را به تمام دوستانم پیشنهاد می‌کنم.

دانلود نامه
فایلِ پی‌دی‌افِ کتاب میرا (متن کامل و بدون سانسور) با ترجمه‌ی خانم لیلی گلستان را در کانال تلگرام آپلود نموده‌ام و در صورت نیاز می‌توانید آن‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/333

دوم شهریورماه یک‌هزار و چهارصد
Profile Image for Fatima.
186 reviews421 followers
March 21, 2019
باید اعتراف کنم که اوایل فقط هاج و واج به صوت این کتاب صوتی که توسط رضا براتی تهیه شد بود گوش میدادم و میگفتم چقدر نویسنده هذیان نوشته و چطور ممکن است یکی اینقدر هذیان بنویسد ؟! از حجم گیجی ام و زیبایی صدای گوینده ی کتاب نمیدانستم به خودم برای انتخاب این کتاب لعنت بفرستم یا اینکه خودم را دلداری بدهم که حداقل صوتی است و لحن گوینده و موسیقی زمینه اش دلنشین است تا اینکه به اواخر کتاب رسیدم و تازه دستم آمد نویسنده چه چیزی را دارد لابه لای گزافه گویی های جنسی اش تصویر سازی میکند و جو کتاب و حالاتش ��قدر شبیه حکومت هایی است که در گوشه گوشه ی این دنیای خودمان هم میبینیم، قوانینی که وضع میشوند و سعی میکنند همه ی مردم را مثل هم اخته کنند و مجبورشان کنند که نقابی یکسان بزنند و یا همه باهم مثل دیوانه ها به چیزهای بی معنا بخندند یا همه باهم سر مراسمی جامه بدرند و زار بزنند و گریه کنند و هرکه بیشتر اینگونه دیوانه بود سالم تر و بالغ تر و تر تر تر است و اغلب هم در این جوامع همه باهم به جشن اعدام کسانی میروند که بیمار پنداشته میشوند اما کاملا سالم و هشیارند و حکومت انتخاب کرده که آنها بیمار دیده شوند و البته اصلاح ناپذیر چون شکل قالب آنهارا به خود نمیگیرند و بسیار آزاد و شجاع اند از درون ؛ دولت ساخته شده بر اساس هذیان های ذهنی نویسنده گاهی متفاوت اما بسیار مشابه دولت های دور برمان است که هردو یک الگو دارند ، الگویی که میکوشد حتی فکر و روابط جنسی و خصوصی ترین لحظات مردمش را هم با قانون و فتوا شکل یکسانی بدون توجیحی حقیقی بدهد و این ها سعی میکنند مردم را با خط کش سیاه خودشان بیمار یا سالم ببینند و بر اساس این سالم یا بیمار بودن اجرشان دهند یا اینکه زجرشان دهند ...

خودمانی نوشت : کتاب هایی مثل این کتاب مثل شمشیری تیز و دو لبه اند، هم آگاهی میدهند هم ممکن است ذهن مردم را آماده برای پذیرش این گونه زندگی کردن کنند ، پس یکبار خواندن این کتاب به اندازه ی کافی سنگین و مسخ کننده هست و دوباره خواندنش خطرناک هم میتواند باشد ، باید مراقب ضمیر ناخودآگاه بود که با هرچیزی پر نشود ... ما باید مراقب تصویر سازی ها و هذیان های اطراف و اطرافیانمان باشیم، حتی بیشتر از قبل و با جدیتی بیشتر ....
Profile Image for fคrຊคຖ.tຖ.
304 reviews82 followers
March 9, 2019
ازون دسته کتابایی بود که وقتی میخوندمش متوجه گذر زمان نمیشدم و جذبم کرده بود و بعد که تموم شد حس کردم یه چیزی روی قلبم سنگینی میکنه.
در عین جذاب بودن به شدت ناراحت کننده بود... و بگم که اگه این کتابو نخوندین و تصمیم به خوندنش دارید بدونید که در مقدمه کتاب پایان داستان لو رفته! من نمیدونستم و متاسفانه مقدمه رو خوندم و خیلی هم پشیمون شدم!  چون ازون دسته آدمهام که اگه پایان داستانو بدونم به شدت ضدحال میخورم!
در آخر بگم تنها دلیلی که یک ستاره کم کردم به خاطر روابط جنسی خواهر و برادر بود. بر نمی تابم.
Profile Image for Yegane.
131 reviews154 followers
September 2, 2022
به طرز عجیب غریبی دوست داشتنی بود
و البته ترسناک ، ترسیدم از اینکه در حال اصلاح شدن هسیتم ماشینی شدن داره تمام زندگیمون رو احاطه میکنه و بعید می‌دونم من جز معدود آدمایی باشم که شبیه به میرا با نیروی عشق، نقابم رو در بیارم.

و در آخر: اینقدر تلخ و دردناک بود که آروم آروم می خوندم تا بتونم این حجم از تلخی رو تحمل کنم و اصلا دوست نداشتم تموم بشه
Profile Image for Hossein Sharifi.
162 reviews8 followers
December 18, 2022
بازهم داستانی با موضوعی تکراری ولی با روایت متفاوت، با داستانی متفاوت.
شروع داستان بقدری تکان دهنده بود که براحتی شما رو برای خوندن یک داستان عالی آماده میکرد: ما در مربع شماره ... و در خانه ای با دیوارهای شفاف زندگی میکنیم ! خانه هایی که شیشه ای بود. مالکیتی نبود، حتی خانواده و دوستان شخص هم آن خودش نبود. و در نهایت به این پوشش عدالت میزنند.

اسم میرا ایهام دارد. یک همان مردنی و مرگ آور و معنای استعاره ای آن : انسان !
انسان بودن یعنی میرا بودن.
دارای قابلیت کشتن و کشته شدن. جایی که کودک در بغلش را به زمین زد تا مغزش متلاشی شد، عجیب تداعی همین را دارد. این انسان، این میرای داستان تنها گناهش عشق است. عشق را در دل پرورانده و تا این عشق از او گرفته نشود درمان پذیر و اصلاح شونده نیست.
فضای فاسدشهر داستان به خوبی به حکومت های تمامیت خواه اشاره می کرد و آن را در ذهن مخاطب به نقد و چالش می کشید.
وقتی در روش مصرف شما مداخله می شود و حرف از صرفه جویی به میان می آورند. وقتی به خود اجازه میدهند که برای روش مصرف شما که حق شماست قانون و تبصره میگذارند، کلید ایده کمونیسم رو زده اند.
قدم بعدی پس از صرفه جویی سهمیه بندی است: و وقتی شما میخواهید سهمیه تان را به گونه دیگری مصرف کنید ، آنها شما را متخلف میخوانند. مثلا حق ندارید سهمیه خود را در بشکه بریزید حتما باید در باک خودرو بریزید!!
یا همین یارانه هایی که هم اکنون پرداخت میکنند! که حق شماست، اما از کسانی دریغ میکنند. و زمانی که مالکیت فردی از بین رفت کم کم مالک بدن خود نیز نخواهید بود. چیزی که در همه جا دیده میشود و به آن جرم روابط نامشروع میگویند. حتی اجازه ندارید با کسی که دوست دارید باشید.

بخشی از کتاب:

آن‌گاه که اصلاح شوی، «به تو یاد خواهند داد که هر وقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی، یاد خواهند داد که مثل بدبخت‌ها به دیوار بچسبی، یاد خواهند داد که به پای رفقایت بیافتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی. یادت خواهند داد که بخواهی دوستت بدارند، بخواهی قبولت داشته باشند، بخواهی شریکت باشند. مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی، با چاق‌ها، با لاغرها، با جوان‌ها، با پیرها. همه چیز را در سرت به هم می‌ریزند، برای اینکه مشمئز شوی، مخصوصاً برای اینکه از امیال شخصی‌ات بترسی، برای این‌که از چیزهای مورد علاقه‌ات استفراغت بگیرد. و بعد با زن‌های زشت خواهی رفت و از ترحم آن‌ها بهره‌مند خواهی شد و همچنین از لذت آن‌ها، برای آنها کار خواهی کرد و در میان‌شان خودت را قوی حس خواهی کرد، و گله‌وار به دشت خواهی دوید، با دوستانت، با دوستان بیشمارت، و وقتی مردی را ببینید که تنها راه می‌رود ، کینه‌یی بس بزرگ در دل گروهی‌تان به وجود خواهد آمد و با پای گروهی‌تان آنقدر به صورت او خواهید زد که چیزی از صورتش باقی نماند و دیگر خنده‌اش را نبینید، چون او می‌خندیده است.» روزی راوی هم اصلاح می‌شود و همانند دیگران نقاب به چهره، بر همگان لبخند می‌زند.

بار دوم کتاب منتشر شده در سال 54 رو خوندم.. سانسور کتاب کمتر بود ولی باز هم چند صفحه کامل نبود، نمی دونم از ابتدا همینطور بوده یا بعدا سانسور شده
Profile Image for _Faeze_.
15 reviews25 followers
October 14, 2019
یه جهانی رو به تصویر کشیده که توش همه باهم برابرند، زندگی فردی و حریم خصوصی معنایی نداره، خونه ها شیشه اییه، شعار دارند تو جامعه همیشه مثل بدی تو تنهاییه (ولی یه وقتایی تنهایی نیاز حیاتیه که اخه ادم تا کی هی تو جمع باشه؟) همه باهم میخندند،اواز میخونند، رقابت اصلا معنایی نداره حتی از نوع سالمش مثلا مسابقه فوتبال اینجوریه که هر یه گلی که زدی گروه مقابل یه گل هم بهت میزنن برد و باخت نداره مساویه همه چی حق نداری هی پشت سر هم شاگرد اول باشی باید به همکلاسیات کمک کنی کسی که همه چیزش اجتماعی نباشه و گروهی نباشه میبرن اصلاحش میکنن حتی تو این جهان عشقت برای خودت نیست باید همش بخندی
یه سری قسمتای کتاب جمله هاشو واقعا خیلی دوست داشتم مینوسم براتون
تویا یک ماه بعد بازگشت در حالی که نقاب لبخند به چهره داشت (باید بگم این تویا اصلاح شده بوده نقاب میزنن رو چهرشون و مغزشونو دست کاری میکنن انگار تا طرف همرنگ جماعت بشه تو جامعشون ادم سالم اونی بود که هم رنگ جماعته اشنا نیست براتون این حالت؟)
برداشتن نقاب برایش ناممکن بود چون جزئی از صورتش شده بود مثل این بود که به صورتش جوش خورده لاستیک به مرور زمان در پوستش چنان نفوذ میکرد که به زودی پوست و نقاب یکی میشدند (دیگه اینجوری همیشه تو همه حالت لبخند به لب داشتند)


با اندک کاغذی که برایم مانده میخواهم از پشیمانی ها از چیزهایی که ناممکن شدند از چیزهایی که میتوانستند ساخته شوند ولی خراب شدند و از چیزهای که به سبب کمی وقت نتوانستن انجام دهم حرف بزنم برایم مشکل است که از ناممکن ها حرف بزنم ناممکن ها این سنگر مذاب شده ی که در وجود من است و گاهی بیهوده با ان درمیوفتم مثل دیواری میماند که هرگز نتوانم ان طرفش را ببینم


نمیدانم چقدر وقت لازم است تا دیگران دردی که در زیر نقاب خندان من وجود دارد کشف کنند


به تو یاد خواهند داد که هر وقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی، یاد خواهند داد که مثل بدبخت‌ها به دیوار بچسبی، یاد خواهند داد که به پای رفقایت بیافتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی. یادت خواهند داد که بخواهی دوستت بدارند، بخواهی قبولت داشته باشند، بخواهی شریکت باشند. مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی، با چاق‌ها، با لاغرها، با جوان‌ها، با پیرها. همه چیز را در سرت به هم می‌ریزند، برای اینکه مشمئز شوی، مخصوصاً برای اینکه از امیال شخصی‌ات بترسی، برای این‌که از چیزهای مورد علاقه‌ات استفراغت بگیرد. و بعد با زن‌های زشت خواهی رفت و از ترحم آن‌ها بهره‌مند خواهی شد و همچنین از لذت آن‌ها، برای آنها کار خواهی کرد و در میان‌شان خودت را قوی حس خواهی کرد، و گله‌وار به دشت خواهی دوید، با دوستانت، با دوستان بیشمارت، و وقتی مردی را ببینید که تنها راه می‌رود ، کینه‌یی بس بزرگ در دل گروهی‌تان به وجود خواهد آمد و با پای گروهی‌تان آنقدر به صورت او خواهید زد که چیزی از صورتش باقی نماند و دیگر خنده‌اش را نبینید، چون او می‌خندیده است
Profile Image for Mehrdad Mozafari.
Author 1 book34 followers
September 4, 2017
یک کتاب سوررئالیستی که از خواندنش خیلی زیاد لذت بردم
فضاهای داستان اگرچه تخیلی بود (کسی چه می‌داند؟!) به تصوراتم راه پیدا کردند
جاهایی از کتاب منو یاد فیلم "درخشش ابدی یک ذهن پاک" که جیم کری و کیت وینسلت بازی کردند، انداخت
Profile Image for مِستر کثافت درونگرا .
250 reviews49 followers
November 28, 2022
رد پای سانسور چی رو ک میبینم دوست دارم استفراغ کنم لای کتاب
کتابی هست ناب و محشر
حس عجیبی به ادم دست میده ،،، حس پدری کر و لال سر خاک دخترش.
نمیدونم اگه بوف کور و اینو قاطی کنی چی از آب درآد
فقط بچتونو مث میرا نکوبید زمین مغزش بترکه :/
Profile Image for Kebrit !!!.
195 reviews
October 2, 2009
به تو یاد خواهند داد که هر وقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی. یاد خواهند داد که مثل بدبختها به دیوار بچسبی. یاد خواهند داد که به پای رفقایت بیفتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی.یادت خواهند داد که بخواهی دوستت بدارند.بخواهی قبولت داشته باشند.بخواهی شریکت باشند.مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی. با چاق ها با لاغر ها با پیرها با جوان ها...همه چیز را در سرت به هم می ریزند برای اینکه مشمئز شوی...برای اینکه از امیال شخصی ات بترسی.برای اینکه از چیزهای مورد علاقه ات استفراغت بگیرد.و بعد با زنهای زشت خواهی رفت و از ترحم آنها بهره مند خواهی شد و همچنین از لذت آنها...برای انها کار خواهی کرد و در میانشان خودت را قوی حس خواهی کرد و گله وار به دشت خواهی دوید.با دوستانت...با دوستان بی شمارت.و وقتی مردی را میبینید که تنها راه می رود کینه ای بس بزرگ در دل گروهیتان به وجود خواهی آمد و با پای گروهیتان آنقدر بر صورت او خواهی زد تا دیگر خنده اش را نبینید چون او میخندیده است...تو تمام اینها را میدانی؟
_ میدانم.
Profile Image for Tara.
89 reviews89 followers
October 21, 2017
عالي بود ! اين طور كه ميبينم اين كتاب رِيت خيلي بالايي نداره و تا جايي كه من ديدم بيشتر طرفدار ها ايراني بودند . ولي واقعا اين لطفي بود كه خانم ليلي گلستان كرد و اين كتاب رو ترجمه كرد . خيلي خوب بود . تك تك كلمه ها و جمله ها با دقت انتخاب شده بودند و جمله اي نبود كه بدون دليل گفته بشه .(با اين طرز نگارش خيلي حال ميكنم ، يه چيزي تو مايه هاي كم گوي و گزيده گوي و اين حرفا)
.
.

. چقد شخصيت پردازي هاش عجيب و قشنگ بودن
يه ويژگي خوب ديگه اي كه داره اينه كه اگه كتاب آخر هر فصل تموم ميشد كاملا ميتونستي ببنديش و بگي واي عجب كتاب فوق العاده اي بود . به شدت مشتاقم كه كار هاي ديگه ي اين نويسنده رو بخونم اميدوارم اونا هم به خوبي ميرا باشن.
Profile Image for Shahrzad.
30 reviews
July 21, 2016
این کتاب لعنتی! آخرین روز تیرماه ۹۵ طی دو ساعت بیوقفه خوندمش ... ذهنم خیلی درگیرشه ، فوقالعاده بود...فوقالعاده
133 reviews76 followers
May 24, 2019
کتاب رو دوست نداشتم. همینقدر ساده. بیش از حد یک مانیفست سیاسی و اجتماعی بود، و با این‌که به‌طور کلی از خوندن ِ دیگر رمان‌های سیاسی و اجتماعی بسیار لذت می‌برم، "میرا" بهم تصنعی بودن رو القا می‌کرد. نویسنده، هرجا که برای توجیه عقایدش، راهی نمیافت، یک عنصر به داستان اضافه می‌کرد. دیالوگ‌هایی از دهان راوی میومد بیرون که خیلی خنده‌دار و شعاری بودن. و متوجه هم نشدم که چرا اوایل کتاب از میرا می‌ترسید، اما یهو تبدیل به عشق ِ زندگیش شد.

در مورد ترجمه و چاپ رسمی ایران:

کتابی که بعد از انقلاب به نام "میرا" منتشر شده، به قدری سانسور داره که صحنه‌های جنسی رو تبدیل به موقعیت‌های عجیب و غریب و خنده‌داری کرده. اصلا و ابدا توصیه نمی‌کنم چاپ ِ بعد از انقلاب رو بخونید. خودم هم بعد از خوندن ِ سی صفحه، کتاب رو بستم و به پی‌دی‌اف ِ قبل از انقلابش پناه بردم. اما ترجمه به نظر شسته و رفته می‌رسید. گرچه نشانه‌های بسیار کمی از وجود ِ این کتاب به زبان ِ اصلی در اینترنت هست، و هیچ ریویو ِ غیر فارسی زبانی بر این کتاب نوشته نشده (که گاهی آدم شک میکنه که شاید خانم گلستان خودشون کتاب رو نوشتن و به اسم ترجمه منتشر کردن)، اما به هرحال کتاب روان و سلیس نوشته/ترجمه شده و مشکلی در خوندنش نداشتم.

Profile Image for Forouz zarei.
14 reviews19 followers
March 31, 2015
شاید 10 بار خوندمش و اصلا نمی تونستم هیچ راه فراری برای شخصیت داستان پیدا کنم ................انگار خودم گیر افتاده بودم و به بهترین شکل ممکن تونست حالم رو بد بکنه
Profile Image for Elham 8 Azimi.
165 reviews62 followers
November 10, 2015
نمیدونم دقیقا چندبار... فکر میکنم 3-4 باری خونده باشمش... و هرجا "نقاب" می بینم، یاد میرا می افتم... این کتاب یکی از عمیــــق ترین کتاب هاییه که خونده م...
* اگر طاقت درد کشیدن دارید، پیشنهادش میکنم
Profile Image for Fabi.
149 reviews27 followers
December 24, 2020
داستان در سبک مورد علاقه ام:پادآرمانشهری😇
.
کوتاه،ولی هول انگیز و جذاب.
.
فقط چندجا یه دفعه سطر قطع میشد،انگار که پاک شده باشه از صفحه،نفهمیدم مدلش بود؟یا مشکل فنی !!
.
و اینکه مقدمه ی اول کتاب رو بذارید بعد از خوندنش بخونید،پاک داستان رو لو میده میذاره کنار🙄
186 reviews128 followers
May 4, 2019
بخشی از کتاب:
"به تو یاد خواهند داد که هروقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی، یاد خواهند داد که مثل بد بخت‌ها به دیوار بچسبی ، یاد خواهند داد به پای رفقایت بیافتی و کمی گرمای بشری گدایی کنی. یادت خواهند داد که بخواهی دوستت بدارند، بخواهی قبولت داشته باشند، بخواهی شریکت باشند. مجبورت خواهند کرد که با دخترها بخوابی، با چاق‌ها، لاغرها، با جوان‌ها ، با پیرها. همه چیز را در سرت به هم می‌ریزند، برای اینکه مشمئز شوی، مخصوصا برای اینکه مشمئز شوی. برای این که از امیال شخصی‌ات بترسی، برای اینکه از چیزهای مورد علاقه‌ات استفراغت بگیرد. وبعد با زن‌های زشت خواهی رفت و از ترحم آنها بهره‌مند خواهی شد و همچنین از لذت آن‌ها، برای آن ها کار خواهی کرد و در میانشان خودت را قوی حس خواهی کرد، و گله‌وار به دشت خواهی دوید، با دوستانت، با دوستان بی‌شمارت، و وقتی مردی را می‌بینی که تنها راه می‌رود، کینه‌ای بس بزرگ در دل گروهیتان به وجود خواهد آمد و با پای گروهیتان آن قدر به صورت او خواهید زد که چیزی از صورتش باقی نماند و دیگر خنده اش را نبینید، چون او می خندیده است"
Profile Image for Babak.
134 reviews180 followers
February 6, 2013
کتاب فوق العاده ای بود داستان خیلی قوی داشت در قالب داستان خیلی حرف ها رو به بهترین حالت ممکن بیان کرد. حالتی بود که نشون میداد بعضی آدمها / حکومت ها میخوان روی اشخاص کامل کنترل داشته باشند و سبک زندگی و عقایدشون در اختیار اون ها باشه و هر شخصی که جلوی دیدگاه ها و زورگویی هاشون ایستادگی کنه مریض خطاب میشه و از جامعه طرد میشه. جامعه ای ایده آل اون ها جامعه ای بود که کسی حق نداشت تنها باشه و همه میتونند با هم رابطه داشته باشند و به قول خودشون نباید دریغ کنند جسمشون رو از بقیه و تمام اعمالشون حتا تو خونه ی شخصی باید زیر نظر باشه و هرکسی که مقابله میکرد به دکتر برده میشد و در قرنطینه ای به قول کتاب "جراحی" میشد
چند خط از کتاب:
اول از من خواهش می کند که مقاومت نکنم و ساعتی بعد می گرید و از من خواهد پرسید آیا به او خیانت خواهم کرد؟
---
به تو یاد خواهند داد که هر وقت تنها شدی از ترس فریاد بکشی
---


نکته ی آخر اینکه پیشنهاد میکنم مقدمه کتاب رو نخونید چون آخر داستان رو لو میده
Profile Image for Sara Kasraee.
107 reviews190 followers
September 3, 2015
در مقدمه ی این کتاب میخونیم که "آنچه برای او آشنا و عادی و طبیعی است، برای ما خوانندگان غیر عادی و یا حتی کج و کوله و بی قواره جلوه می کند." و همین غیرعادی بودنش علت تمایزشه.

فکر میکنم بهتره مقدمه ی این کتاب بعد از خوندن داستانش خونده بشه.


این قسمت از کتاب رو دوست داشتم:
برایم مشکل است از بیماریم حرف بزنم.به طور غیر مستقیم ظاهر می شود،بدون درد و بدون نشانه ای واضح...
برایم اتفاق افتاده است که فکر میکنم با لبخند زدن به کسی او را انتخاب کرده ام.او را جدا کرده ام، خواسته ام فقط او شاهد محبت من باشد.فردِ سالم به همه لبخند می زنددر دشت اغلب راه های خلوت تر را انتخاب می کنم، راه های کم سر و صدا تر را.فردِ سالم در جست و جوی سر و صدا و تحرک است...

بازخوانی 12شهریور94
Profile Image for Leila.
206 reviews77 followers
October 14, 2019
خواندن اين كتاب درد دارد؛ خيلي درد دارد.
.
داستان ميرا در جامعه اي رخ مي دهد كه در آن ارزش ها، ضدارزش شده اند و هر كس بخواهد فرديت و فطرت پاك خويش را حفظ كند بايد جراحي( إصلاح) شود. سپس نقابي بر چهره اش مي گذارند كه با پوست و گوشتش آميخته و قابل برداشتن نيست و هميشه لبخندي اجباري به لب دارد .
اما " ميرا" دختري است كه بارها اصلاح شده ولي هر بار از زير نقاب، به فطرت خود بازگشته است و در كنار راوي- كه شخصيتي بي نام است- زندگي ميكند.
اين داستان در ستايش عشق است كه فرد را از قيد بندگي و اسارت مي رهاند.


ايكاش داستان انقدر بي پروا در بيان ارتباط افراد باهم نبود.

مرداد٩٧
Profile Image for Amin.
Author 15 books216 followers
July 7, 2017

"وقتی خیلی دویده باشیم و نفسمان بند آمده باشد، بر می گردیم و راهی را که دویده ایم اندازه میگیریم "

من 1984 رو نخوندم و البته هیچ وقت هم قصدش رو نداشتم که بخونم و اگه میرا نسخه ی دیگری از 1984 هست، به نظرم تصمیم درستی هم گرفته ام.

میرا شروع خوبی داره. تقریبا یک سوم ابتدایی داستان روند سریعی داره، به داستان جذبت میکنه و علاقه مند میشی که ببینی چی میشه آخرش. اما بعد از اون دچار یک سکته طولانی میشه. جایی که به نظرم از ریتم میفته. مشکلی که خیلی از کتاب ها بهش دچارند. به نظر خودم تا اخر کتاب هم هیچ وقت اون ریتم رو به دست نمیاره.

نویسنده مطمئنا میخواسته حرف خاصی رو توی دو سوم باقی کتاب بزنه. براش مقدمه چینی خوبی هم کرده اما حس میکنم از پسش بر نیومده. نتونسته حرفش رو بزنه یا من نفهمیدم حرفش رو. فرقی نمیکنه کدوم شکل نگاه کنیم، بالاخره در رسالتش موفق نبوده.

اینکه توی داستان صحنه های جنسی زیادی رو داریم میبینیم، خب بالاخره برای خودش شیوه ایه و شاید بعضی ها بپسندند ولی من به شخصه اصلا دوست نداشتم. داستان هایی که روی صحنه های جنسی مانور میدن ( توی این کتاب خیلی از جاها واقعا زائد بود به نظرم) خوشم نمیاد. سلیقه ایه و از آدمی به آدم دیگه مطمئنا متفاوته.

خیلی از جاهای کتاب هم برام مبهم بود. نمیدونم از اطلاعات کم منه یا سبک نویسنده این بوده که مبهم بنویسه. شاید توی دنیای مدرن چیزی که عده زیادی متوجهش نشن و یه عده تظاهر کنن متوجه شدن و شاید فقط خود نویسنده بفهمه که چی گفته ( شاید حتی خودش هم نفهمه چی گفته ) ، همچنان نوعی از روشنفکری به حساب میاد ولی من دوست ندارم با این حجم از ابهام توی داستان رو به رو بشم.

اما یک ویژگی نثر کتاب داشت که دوستش داشتم. جملات کوتاه کوتاه چند کلمه ای. به نظرم سبک جالبی بود و تا حدودی خوب.
Profile Image for Hanie.
67 reviews21 followers
October 15, 2017
ميرا داستان جامعه اي است كه بي شباهت به جامعه ي ما نيست. جامعه اي كه براي افرادش الگوي مشخص ذهني تعيين ميكند و كسي نبايد از اين الگو فراتر برود. جامعه اي كه فرديت زداست و اصرار بر كار و زندگي گروهي دارد و به اجبار به مردمش نقاب ايثار و تعاون و بخشش و كمك به همنوع زده شده. جامعه اي كه معتقد است اجراي عدالت، يعني برابري همه ي افراد جامعه باهم .

ايده ي كتاب خيلي خوب بود ولي داستان خوب پرداخته نشده بود و به نظرم ميتونست خيلي گسترده تر باشه و فراتر از مسائل جنسي به توصيف اين جامعه بپردازه.
Profile Image for sæm.
131 reviews99 followers
July 27, 2012
حالا که دارم می نویسم صدایش را میشنوم که با دئیردر حرف میزند. صدای خفه اش از دیوارها میگذرد ولی حرف هایش را تشخیص نمی دهم. لابد دارند از اولین ملاقاتشان حرف میزنند و یا از اولین شبشان. بدون شک دارند از یک اولین حرف میزنند چون دارند به آخرینش نزدیک میشوند.
Profile Image for Heshmati.
56 reviews33 followers
April 11, 2020
عاشقانه ها در زمانه خفقان همیشه شبیه به مرثیه میشن. دو صفحه آخر نبود میتونستم سه ستاره بدم!

همیشه جنگیدیم برای اینکه در طریق اصلاح اجتماعی حاکم قرار نگیریم. امیدوارم تو این مسیر موفق باشیم و هر روز بتونیم هویت ها و فردیت های مستقل و متفاوت بیشتری رو بپذیریم. و روزی برسه که الگوی اجتماعی حاکم تبدیل به یک غریبه زشت و مغلوب و طرد شده در اجتماع مون بشه.
Profile Image for giso0.
530 reviews144 followers
February 3, 2021

تقریبا همه ایده هاش رو از دیستوپیاهای معروف قبل از خودش برداشته، از تحت نظر بودن دائمی و نداشتن چیز پنهانی تا حتی نوشتن مخفیانه!
شاید فقط در توصیف فضای خفقان آور پا رو فراتر گذاشته و موانع فیزیکی رو هم جلوی پیش رفتن انسان ها قرار میده.
..
Profile Image for الف‌م‌ی‌ر.
38 reviews11 followers
December 8, 2024
ناممکن‌ها این سنگر مذاب شده‌ای که در وجود من است و گاهی بیهوده با آن در می‌افتم، مثل دیواری می‌ماند که هرگز نتوانم آن طرفش را بیینم.
(از متن)

میرا از آن دست تجربه‌های فوق‌العاده‌ای بود که بی هیچ اطلاعات و پیش زمینه‌ای سراغش رفتم و آن را به شکلی کاملا اتفاقی از قفسه انتخاب کردم. همین بی اطلاعی از سبک و موضوع باعث شد که به تنهایی همه جزئیاتش را کشف کنم و ذره ذره به جانم بنشیند. اگرچه چنانکه همه می‌دانند بدی در تنهایی خفته است (از متن)
اگر مثل من انسان چپ گریزی باشید در حین خواندن داستان مو به مو لعن و نفرین روانه تفکر اشتراکی می‌کنید.
خفقان، ممنوعیت و محدودیت در مربع مربع این داستان پر شده است.
مقدمه کتاب، اگرچه نقد خوبی ارائه کرده است را اول نخوانید که اسپویل دارد.
بعد از فارنهایت ۴۵۱ که چند روز پیش تمام شد به زودی و از روی اتفاق با یک پادآرامانشهر دیگر مواجه شدم که این انگیزه‌ای شد تا بقیه آثار این سبک را این‌بار غیراتفاقی تجربه کنم.
Displaying 1 - 30 of 551 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.