کتاب آذرگان (سرگذشت آب و آتش) نوشتهی بهار برادران، که در ادامهی آبانگان نوشته شده، رمانی عاشقانه است که در دل تاریخ و حوادث آن روایت میشود.
حوادث تاریخی داستان به نقل از منابع تاریخی به تصویر کشیده شدهاند و تلاش شده، به صورت مستند و بر پایۀ تحقیقات تاریخی نوشته شوند. هر چند از آنجا که فضای سیاسی ارمنستان در این دورۀ تاریخی مبهم و منابع محدود است، برخی اتفاقات با رعایت آنچه در اغلب منابع ذکر شده، با تخیل ساخته و پرداخته شدهاند. بخش عاشقانهی داستان نیز که رابطهی تنگاتنگی با بخش تاریخی دارد، بیشتر بر پایۀ تخیل نویسنده و با شناخت از جامعۀ ایرانی قرن ششم میلادی نگاشته شده است.
داستان در اوایل قرن ششم میلادی روایت میشود و محل وقایع سرزمین ارمنستان از قلمرو شاهان ساسانی است. دایانا نوۀ مرزبان ارمنستان که از تیسفون به وطنش بازگشته، از طریق ندیمهاش گیتی متوجه میشود که عمویش او را میخواهد ببیند. او که تنها بازماندۀ خاندان مرزبان قبلی ارمنستان است، باید با پسر عموی کوچکش هوان عروسی کند. اما دایانا عاشق شاهزادۀ ایرانی، پوریا است و آرزو میکند که شاه ایران شود و او را برگرداند.
در بخشی از کتاب آذرگان (سرگذشت آب و آتش) میخوانیم:
کاش میتوانستم بگویم هرگز به نوشتن چنین نامهای فکر نکرده بودم اما این جمله دروغی بیش نیست. من در این سالها هر بار که دوین را به قصد جنگ ترک کردهام به نوشتن نامهای به شما فکر کردهام. نامهای مردانه، به سبک همان صحبتی که در تیسفون داشتیم؛ جدی و محتاطانه. البته که جز مرزبان دایانا بحث دیگری میان ما نیست. پس موضوع این نامه که امروز بر روی کاغذ میآید، همیشه همسر من بوده است. تا دو سال پیش، این نامه را زهرآگین تصور میکردم. گله و شکایتی عمیق که به شما یادآوری کند چطور دایانا، همسر مرا سالیان دراز با یاد خود آزردید. ابتدا با اشتباهات و سپس با خاطراتتان آرامش را از او گرفتید. با زنی که هر دو میدانیم چقدر بزرگ و دوست داشتنی است بسیار بد برخورد کردید. درد، تنها چیزیست که در این سالها برای دایانا باقی گذاشتید.
خب! این مجموعه هم تمام شد و من موندم با کلی نقد و سردردگمی نسبت به این سه گانه. مهم ترین دلیل سردرگمیم هم کامنت های مثبت روی این مجموعه ست. حس می کنم کسانی ازش لذت بردند که یا هیچی از تاریخ نمی دونن یا چهارده سالشون بوده و دنبال یه چیز عاشقانه می گشتن نه رمان تاریخی.
اما چرا ازش لذت نبردم؟ فارغ از تمام ایراداتی که به نام گذاری شخصیت ها دارم، به نظرم نقش تاریخ در داستان بسیار کمرنگه و تقریبا همه ش تخیل نویسنده ست. خیلی جاها مستقیم از روی خسرو و شیرین برداشته شده (حتی اسم مجموعه) و زبان داستان هم اصلا با زمان داستان هماهنگ نیست. وقتی شخصیتی که هزار و پانصد سال پیش بوده همون فارسی شکسته ی امروزی رو صحبت می کنه، من یکی نمی تونم حس کنم که دارم یک رمان تاریخی قوی می خونم. وقتی یکی از شخصیت ها در ابراز احساساتش جمله ای از شکسپیر رو استفاده می کنه، من حتی نمی تونم حس عاشقانه ای ازش دریافت کنم. مورد بعدی سیر اتفاقات بود. جلد یک در این مورد خوب بود و بزنگاه هایی داشت. جلد دو هم بد نبود اما این جلد؟ واقعا هیچ حرفی برای گفتن نداشت. یعنی یک کتاب عملا تو صفحه ی شصت تموم میشد و بقیه ش کش دادن های الکی بود. حس می کنم نویسنده برای نوشتن این جلد خیلی خودش رو تحت فشار گذاشته. این کتاب می تونست یک دو جلدی خوب باشه اما انگار دوست داشته سه جلدش کنه تا نام همه ی جشن های پاییزه ی مهرگان، آبانگان و آذرگان استفاده بشه. تو این جلد، همه چیز داستان از همون شصت صفحه ی اول مشخص بود. طبق گفته ی نویسنده، من انتظار داشتم در آذرگان واقعیت های تاریخی بیشتری بخونم و با زندگی خسرو انوشیروان آشناتر بشم اما اصلا به این موارد پرداخته نشده بود. داستان دقیقا در اوایل پادشاهی خسرو انوشیروان به پایان می رسه و ما هیچ کدوم از اقدامات این شاه رو نمی بینیم. صرفا روابط عاشقانه ی عادی با یک زن که طبیعتا همه ش تخیل نویسنده ست نه واقعیت تاریخی. مورد بعدی که تو آپدیت ها هم گفتم، اسامی بود. چرا خسرو باید بشه پوریا؟ مگه نام خسرو چه اشکالی داره؟ چرا هرمزد باید ارشیا باشه؟ چرا نام ولیعهد خسرو انوشیروان باید با نامی نسبتا جدید که ریشه ی عربی داره جایگزین بشه؟ آیا نام های واقیشون اونقدر خوب نیست که مخاطب رو جذب کنه؟ این نام ها به داستان عاشقانه نمی خوره؟ قراره فقط برای جذب مخاطب تو تاریخ دست ببریم؟ مشکل چی بوده؟ وقتی اسامی همون سه - چهار شخصیت تاریخی واقعی که در داستان وجود دارند رو هم عوض می کنیم یعنی عملا داریم بخشی از تاریخ و فرهنگ و سبک زندگی ساسانیان رو از دید مخاطب پنهان می کنیم. یعنی مهم نیست که مخاطب بعد از خوندن این کتاب چیزی از تاریخ بدونه. فقط مهمه که کتاب رو بخونه چرا؟ چون این قرار نیست عاشقانه ی تاریخی باشه. قراره یه عاشقانه ی عامه پسند باشه. و آخرین مورد؛ استفاده از یک انجیل غیر معتبر و به هم بافتن آسمون ریسمون برای این که ثابت کنیم زرتشت و مسیح بشارت اومدن پیامبر اسلام رو دادن و شاهبانوی ایران، ندیده شیفته ی توصیف این پیامبر و دینش میشه. حالا این وسط هم ( از جلد یک تا اینجا) بارها میگه که دین ها همه تحریف شدن و ... . واقعا؟ چرا؟ آیا اینقدر مهمه که عقاید خودمون رو در یک رمان تاریخی بچپونیم؟ انقدر تلاش نویسنده برای اثبات حقانیت اسلام در این قسمت داستان واضح بود که حس کردم کلا کتاب رو برای همین هدف نوشته. تو هزار و خرده ای صفحه رمان سرگذشت آب و آتش، انقدر که از تحریف بقیه ی ادیان و حقانیت اسلام حرف زده شد، از اقدامات خسرو انوشیروان حرف نزد. تنها اقدامی که ما از انوشیروان دیدم، کشتن مزدکی ها و برادرش بود. . هدف رمان تاریخی چیه؟ آیا این نیست که به خواننده ی عام اطلاعات اولیه بده و خواننده ی کنجکاو رو برای تحقیق و پژوهش بیشتر مصر کنه؟ خب! در سه گانه ی آب و آتش، هیچ کدوم از این هدف ها برآورده نشد. . در آخر؛ این سه گانه به عنوان یک عاشقانه ی عامه پسند قابل قبوله. اما به عنوان رمان تاریخی، نه قابل قبوله و نه قابل پیشنهاد.
و این هم آذرگان... فکر کنم پنج سال بعد آبانگان:) همون اول کتاب من که پوکیدم.. کلی هم عر زدم. نویسنده این چه کاری بود آخه؟!🤧 قلبم خیلی شکستاااا تو این جلد پوریا و دایانا بدجوری سر بعضی کاراشون و حرفاشون حرصمو درمیوردن. مخصوصا پوریا.. تو این سه جلد ما چندین سال رو با هم پشت سر میزاریم. تو این جلد سیاست و دین پر رنگ تر بودن. و بعله.. شخصیت های جدید هم داشتیم. کیوت ترینشون ارشیا و آناهیتا بودن. دبیر بزرگمهر برای من یادآور یکی از شخصیت های مانهوا هایی بود که میخوندم. کلا خوشم میاد ازش. بنظرم تو کل این مجموعه به بعضی از شخصیت ها بی دلیل و زیاد ظلم شد. یه چیزایی هم بنظرم منطقی نمیومد و الکی بود.🤝🏻 جلد اول مورد علاقه ی من بود و تمام؛) کل مجموعه عاشقانه ای در دل تاریخ بود. اگه از این ژانر خوشتون میاد شروعش کنین. بستگی به خودتون داره. خیلی زود شروعش کردم و خیلی زود تمومش کردم. چون نمیتونستم ازش دل بکنم🤧🤧🤧🤝🏻
"و منی که تا ۴ صبح هر روز در حال خوندن این ۳ جلد بودم." 🫠 بیشتر اوقات خودم رو دایانا میدیدم و نمیتونستم تصور کنم که خانم برادران به این زیبایی تونستن احساسات و افکارم رو به قلم بیارن. انگار دایانا راهبری بود برای منی که دنبال راه درست زن بودن خودم میگشتم. از این ها که بگذریم.از اطلاعاتی که برای ادیان مختلف و تاریخ باستان گفته شد، بسیار بسیار لذت بردم. امیدوارم که این کتاب ،الهامی باشه برای مردم ایران که با افتخار به کشور و تاریخش نگاه کنن و امید خودشونو برای بهبود وضعیت کشور ،در هر زمینه ای،از دست ندن و علاقه شون به کتاب و علم بیشتر بشه که هرچی افراد آگاه بیشتری در کشورمون داشته باشیم،ایران،ایران اصیل و واقعی میشه.❤️
این جلد برای من خیلی جذاب بود...اینکه نشون میداد عشق رو باید سعی کرد که حفظ بشه... چیزی که برام خیلی جذاب بود روند عاقلانه تر شدن تصمیمات و رفتار های دایانا و پوریا بود.اینکه کنار هم به کمال میرسند و هیچ کدوم به تنهایی کامل نیستن...هر دو به عنوان دو انسان اشتباهاتی دارن و باهم دعوا میکنند...رابطه اشون بی نقص نشون داده نمیشه و همه چیز بی عیب نیست به نظرم این سه گانه ارزش خوندن دارن و در ذهن من قطعا ماندگار میشن❤
This entire review has been hidden because of spoilers.
دلم برای دایانا و پوریا تنگ میشه.داستان قشنگی بود.عسقی پر از فراز و نشیب ولی ثمربخش.عشقی که در نهایت باعث رسیدن این دو نفر بهم شد.داستان پایان خوبی داشت. «آذرگان (سرگذشت آب و آتش)» را از طاقچه دریافت کنید https://taaghche.com/book/51515
This entire review has been hidden because of spoilers.
خیلی از خوندن این سه کتاب لذت بردم. شخصیت ها به قدری برام ملموس بودن که تمام ذهن من رو در طول روز درگیر خودشون کرده بودن. ممنون از این پایان لذت بخش و شیرین خانم برادران.
جلد آخر مجموعه سرگذشت آب و آتش . هرقدر جلوتر می رفتم بیشتر احساس میکردم ماجرا یک چیزهایی کم دارد ، بجز احساسات ، ماجرا پیرنگ قوی تری نیاز دارد یا شاید شخصیت های خاص تر ...
سلام این کتاب خیلی پخته تر، بالغانه تر شخصیت پردازی شده، توصیفات قشنگ تری صورت گرفته و فضای داستان خیلی خوب، فضای تاریخی زمان قدیم رو به تصویر می کشونه از نویسنده ی عزیز خیلی متشکرم و ممنونم که این مجموعه رو نوشته🌻
این کتاب نسبت به مهرگان و آبانگان تخیلی تر بود ولی به واسطه قلم زیبای نویسنده آزاردهنده نبود و به خاطر جذابیت داستان خواننده مشتاق می شد که این تخیلات رو باور کنه. https://taaghche.com/book/51515