ارجاعات کتابِ حاضر، بعنوان اثرِ پژوهشیِ درخور تحسین، پُرتعداد و صدالبته به لحاظ سنجه هایِ آکادمیک، "اعتبارسنجی شده" بود. نتیجه گیری پایانی و مقدمه اولی کتاب که هر دو نظر خام و خالص دکتر عظیمی درباره یِ "چرا اینطور شدِ" دوره ی مورد بررسی است ، واقعا . دربردارنده نکات بسیار مهمی از سپهرِ سیاست ایرانی است که حتی امروز هم معتبر و ماناست و برای فرداها هم قابل ملاحظه بازاما در بحث ترجمه، نه اینکه سَمبل کنند اما در برخی جملات متداول در زبان انگلیسی یعنی جملات با دو فعل مجهول و چند فعل منفی به هیج وجه سعی در ساده سازی نشده و حفظ امانت اولویت دار منظور گردیده و بالنتیجه عملا سخت فهمیِ کلام را بعنوان شآن و منزلتِ ترجمه قالب فرموده اند.
تاریخ سیاسی ایران در فاصله سالهای 1320 تا 1332 دوره شلوغ پلوغیه و صحبت کردن دربارهش آسون نیست با این حال این کتاب تا حدودی از عهده کار براومده اما من یک مشکل جدی باهاش داشتم چرا بحران دموکراسی؟ اصلا کتاب چه ربطی به دموکراسی داشت؟ میتونست "بحران دولت" یا "بحران کابینه" یا "بحران پارلمانی" یا حتی ترکیبی از اینها باشه ولی موضوعی که نویسنده کتاب ادعای مطرح کردنش رو داره عملا ربط چندانی به محتوا نداره خیلی کم از مردم و انتخابات و غیره در کتاب بحث شده ضمن اینکه سیستم حکومتی ایران اساسا هیچوقت دموکراسی نبوده اونچه که بهش پرداخته شده بیشتر رابطه میان کابینه، مجلس شورای ملی و درباره این مسئله برای من تا حد زیادی توی ذوق زد