مجموعه 12 یادداشت و مقاله با موضوع مسایل دینداری در ایران پس از انقلاب
متن پشت جلد: «ساکن خیابان ایران»، تمثیلی از موقعیت دینداران در ایران پساانقلابی است. دیندارانی که در وضعیتی دوگانه، همزمان هم از مواهب حکومت دینی برخوردار شدهاند و هم با مصائب و چالشهای اختصاصی زیست دینی در چنین حکومتی دست به گریباناند. در کتاب حاضر کوشش شده است مختصراً و با رویکرد انتقادی به برخی مسایل و چالشهایی که دینداری و تشیع ایرانی، امروز و پس از گذشت چهار دهه از استقرار حکومت دینی با آنها مواجه است، پرداخته شود. نه مسایل نظری و تئوریک؛ بلکه مسایلی که مستقیماً با زندگی روزمرهی دینداران مرتبط است و سردرگمی در قبال آنها، در سالهای اخیر مشکلاتی را بهویژه برای نسلهای جوان مذهبی پدید آورده و هزینههای زیست دینی را بالا برده است. به گمان نویسنده، درصورت استمرار این روند و چنانچه در تنظیم مناسبات نهاد دین و دولت، اصلاحات و بازاندیشیهای مؤثری صورت نپذیرد و جامعهی مذهبی نتواند خود را از وابستگی به نظام سیاسی برهاند، آیندهای پرتلاطم و پرمخاطره در انتظار تشیع ایرانی خواهد بود.
*** این کتاب دوازدهمین عنوان از سری «کتایهای سرو» است که به دبیری محسن حسام مظاهری توسط نشر آرما منتشر میشود.
نویسنده و پژوهشگر مطالعات اجتماعی دین، اسلام، تشیع و مناسک شیعی عضو حلقهی شیعهپژوهی سرو
/کتابها/ جشنهای اسلامی شیعی در ایران مجالس مذهبی در ایران معاصر. 5ج تراژدی جهان اسلام. 3ج رسانه شیعه: جامعه شناسی آیینهای سوگواری و هیئتهای مذهبی در ایران فرهنگ سوگ شیعی کرونا و امر دینی مأمور سیگاری خدا بنی هندل: مردم نگاری گفتگوهای تاکسی شخم در مزرعه: نقدی بر روایت رسمی از جنگ اسطوره همت: نشانه شناسی شهید همت خطر سقوط بهمن: سه مقاله درباره خاطرات جنگ پیاده روی اربعین: تأملات جامعه شناختی ساکن خیابان ایران رنگ، رنگ، جنگ کتاب کافی کتاب راشد
/مسئولیتها/ دبیر شورای نشر آرما دبیر مجموعه کتابهای سرو مدیر سابق انتشارات خیمه سردبیر نشریه هابیل
/حوزه های پژوهشی/ مطالعات اجتماعی دین مطالعات اجتماعی تشیع مطالعات اجتماعی جنگ ایران و عراق زندگی روزمره تاریخ اجتماعی ایران و اسلام
این کتاب را چند ماه پیش خواندم ولی فرصتی برای نوشتن دربارهاش نداشتم. با توجه به اتفاقات اخیر نگاهی به نوشتههای کتاب خالی از لطف نیست. این کتاب شامل مقالات پراکنده اما مرتبطی است که بیشترش در صفحهٔ تلگرام نویسنده موجود است. او در مقالهٔ اولش با اشاره به آرمانگرایی نگاه فارابی به تاریخ و جامعه در مقابل واقعگرایی ابن خلدون، ایران را از نظر مذهب در شرایطی بینابین این دو میبیند که بیشتر رو به مدینهٔ فاضلهٔ فارابی دارد و کشاکش این دو نگاه متباین باعث چالشها و تناقضهای بسیاری میشود که برای برخیاش یک اتفاق ظاهراً کوچک تبدیل به انفجار اجتماعی میشود.
اما دو مقالهٔ «شمال مردانه، شمال زنانه» و «گشایش یا تنگنا» که در صفحهٔ شخصی نویسنده در دسترس است، بسیار خواندنی است:
یرواند آبراهامیان در کتاب تاریخ ایران مدرن از وزیر مختار بریتانیا نقل میکند که «جادهی جدید منتهی به چالوس که با هزینهی هنگفتی ایجاد شده، صرفاً برای ارضای هوس شخصی» رضاشاه بوده است (آبراهامیان ۱۳۸۹: ۱۴۰). آبراهامیان در ادامه چنین مینویسد: «برخی بر این گمان بودند که رضاشاه برای شکوفایی منطقهی اجدادیاش، بقیهی کشور را خشکانده است. رضاشاه برای عمران و آبادی مازندران نهتنها جادههای مختلف، بلکه راهآهنی هم از تهران به بندر تازهتأسیس بندرشاه احداث کرد. هتلهای لوکسی در شهرهای رامسر و بابلسر ساخت. در شهرهای ساری، بابل و علیآباد ـ که نامش را به شاهی تغییر داد ـ کارخانههای دولتی قند و شکر، توتون و نساجی تأسیس کرد. وی برای تأمین نیروی کار ارزانقیمت این کارخانه، به بیگاریکشیدن از مردم، سربازان وظیفه و حتا آدمربایی از کارگران نساجی اصفهان متوسل شد. … این امر موقعیت مناسبی را حداقل در مازندران برای رضاشاه ایجاد کرد.» (آبراهامیان ۱۳۸۹: ۱۴۰-۱۴۱)
حالا دیگر شمال، دژی تسخیرناپذیر نبود. دیگر جغرافیا نمیتوانست مانعی برای نفوذ و تصرف باشد. و شمال رام شد. با راهآهن. با جادهی هراز. با ویلاها. با تفرجگاهها. شمال دیگر آن طبیعت وحشیای که دالمانی توصیفش کرده بود، نبود. طبیعتی که تهدیدی برای حکومت بود، تبدیل شد به فرصتی در اختیار آن. میدان رزم، شد محفل بزم. دژ مبارزان، شد تفرجگاه حاکمان. صدای بههمخوردن گیلاسها جانشین چکاچک شمشیرها شد و شالابشلوب شناگران جانشین بنگبنگ تفنگداران.
مردانگی شمال، زدوده شد. صدای بم و کلفتش، زیر شد. جنگل وحشی شد دشت ویلاها و کوهِ زمخت شد پیست اسکی. قبلهی آمالِ مبارزان، شد قبلهی آمالِ تنآسایان. شد منطقهی آزاد فراغت و تفریح و سرگرمی و سرخوشی. اگر روزگارانی البرز نماد شمال بود و عدالتطلبان بهپشتوانهی مزایای طبیعی آن مأمنی مییافتند، حال این خزر بود که خود را بهمثابهی نماد شمال معرفی میکرد. کوهها شکافته شدند و جنگلها راه باز کردند تا سیل فراغتطلبان خود را به دریا برسانند و در ساحل آرامش آن دمی بیاسایند. شمالِ مردانه، زنانه شد.
و از دیگر مقاله:
از چشم جامعه، دینداران مسئول همهی رفتارهای دولت و حکومتاند. زبان جامعه بر مذهبیها گشاده است. و این بهخصوص در رفتارهای مذهبی حکومت ضریب پیدا میکند. یعنی مواقعی که حکومت با شعار حمایت از دین و دینداران، به دستکاری و دخالت در مقولات اجتماعی و فرهنگی میپردازد و شکاف مذهبی/غیرمذهبی را تعمیق میبخشد. مثال شاخص این وضعیت، اثرات منفی طرح «گشت ارشاد» بر بانوان محجبه (خصوصاً چادری) است. وقتی حکومت با اعمال قدرت میخواهد نوعی از پوشش را به جامعه تحمیل کند، آنها که براساس انتخاب مذهبیِ خود آن پوشش را برگزیدهاند،از جانب دیگران، اولاً در این تنگنا قرار میگیرند و متهم میشوند به اینکه بهرهمند از منفعتی شدهاند؛ ثانیاً اعتراض و خشم و نفرتی که بهجهت قوهی قهریه نمیتواند در برابر عامل اصلی (حکومت و نیروی نظامی) ابراز شود، کمانه میکند سمت آنها. دینداران میشوند سوژهی انتقام نیابتی از حکومت. بهخصوص در شهرهای بزرگ که دامنهی دخالتهایی حکومت گستردهتر است، این تقابلها تشدید میشود. از مطرودین خشمگین سیاستهای مذهبی حکومت شاید نتوان انتظار داشت که در آن موقعیت هیجانی، قادر به تمایزگذاری میان حکومت و دینداران باشند. احساس ناامنی که در آغاز یادداشت اشاره کردم، محصول قرارگفتن اجباری در چنین موقعیت متناقضی است که دینداران دارند: بیدفاعانِ بهظاهر قدرتمند. اینچنین است که ترس از قرارگرفتنِ ناخواسته در معرض خشم نیابتی، فضای روانی جامعه را برای مذهبیها ناامن میسازد و آنها را سوق میدهد بهسمت پناهبردن به پناهگاههای امن و اختصاصی، به کلونیها.
در مجموع پیشنهاد میکنم این کتاب کوتاه را بخوانید: همانطور که عرض کردم بسیاری از مطالب کتاب در دسترس است:
امروز به لطف جناب حسام مظاهری جلسه ای با موضوع همین کتاب در مجله عصر اندیشه ترتیب دادیم و بحث های خوبی در مورد مسائل کتاب شکل گرفت بیشتر توضیح نمیدم که بعد از انتشار شماره بیست عصراندیشه محتوای جلسه را در مجله بخوانید
چند کلمه معرفی کتاب: کتاب «ساکن خیابان ایران» شامل یک مقدمه و ۱۲ جستار و یادداشت است. این نوشته در موضوع تشیع و دینداری در جامعهی معاصر و یا به عبارت دیگر تحلیل وضعیت سیاسی-مذهبی معاصر ایران است. محسن حسام مظاهری، نویسنده این این اثر، پژوهشگر مطالعات اجتماعی تشیع است و اکثر این یادداشتها را در کانال تلگرامی خود منتشر کرده است و اکنون در قالب این نوشتار به چاپ رسیده است.
با وجود آنکه هنوز سه جستار پایانی از این کتاب برای مطالعه باقی مانده است، در خصوص این نوشتار یک یادداشت اولیه تقدیم میشود و اگر تا پایان کتاب نظرم تغییر پیدا کرد یادداشت دیگری خواهم نگاشت انشاء الله.
قلم نویسنده در این کتاب روان بود و یادداشتها خوشخوان و با توجه به اینکه یادداشتهای کوتاه بودند ولی جامعیت لازم را تا حدی داشت و ورود و خروجها و ربطهای مباحث مطرح شده در یادداشتها و پیوندها قابل قبول بودند و به خواننده احساس آشفتگی دست نمیداد. و البته این که برای انتشار در کانال تلگرامی نگاشته شده بود هم در این بیتاثیر نبوده است.
یکی از مشکلاتی که معمولا بنده با این دسته از تحلیلها دارم در این است که تلاش میشود تماما آنچه را از دانش غربی جامعهشناسی کسب کردهاند، بر جامعه ایرانی-شیعی هم تطبیق دهند و پایه تحلیلها را براساس آن دانش بگذارند، در حالی که برای شناخت جامعه ایرانی-شیعی به خصوص پس از انقلاب اسلامی، نیاز به جامعهشناسی خاص و بومی است و در بسیاری از مواقع جامعهشناسی مرسوم توان تحلیل و شناخت این مردم را ندارد؛ به عنوان نمونه توان تحلیل وقایع مذهبی چون شبهای قدر، محرم، اربعین را ندارد. این مشکل در مواجههی با این نوشتار هم وجود داشت به عنوان نمونه همین دوگانهای که تحت عنوان مذهبی و غیرمذهبی مطرح میشود که انگار ناچارا باید تمام افراد جامعه را در این دوگانه جای داد. اما گذشتهی از همهی اینها روی موضوع جالبی دست گذاشته است؛ حیات مذهبی جامعه ایرانی و تاثیرات حاکمیتی بر آن.
و در پایان اینکه حس اولیه من، مبالغه و اغراق نویسنده در نقد فضای دینداری برخواسته از حاکمیت است؛ در تلاش است هر آنچه در باب دینداری در فضای حاکمیت شکل گرفته است را نقد کند.
کتاب خوبی بود و مسئله رو خیلی خوب برسی کرده بود. کلا آقای مظاهری مسیر خیلی خوبی رو میرند و تا اینجا کارشون خوب بوده. اما یک چیزی توی این کتاب اعصاب منو خورد کرد و اون قیمت و عنوان فرعی کتاب بود. اکثر این مقالات رو آقای مظاهری توی کانال تلگرامشون منتشر کرده بودن و خب بنظرم نمیشه اسم اینها رو مقاله(به معنی واقعی کلمه) گذاشت. و خب به همین دلیل فکر میکنم که قیمتش زیاد بود.
بهنظرم نگاهی که به جامعهی مذهبی و شیعی داشت را باید هر انسان مذهبی بخواند.(نه اینکه بپذیرد؛ اما رویاش فکر کند)
جهتِ دیدش متفاوت و جالب بود. صریح بود. با نتایج تحلیلهایش تا حدی موافق بودم. بهنظرم در مواجهه با سیاستهای حکومت کمی غرضورزی داشت. آمارها نیز بیاستناد بود و در برخی اوقات تحلیلها مجابم نمیکرد.(بیشتر بهنظرم ارجاعدهیاش از سر باز کردن بود تا استناد!)
ارزش خواندن با تأمل را دارد؛ یعنی در خواندنش مقلد نباشید!
در آخر: این کتاب مجموعه نوشتارهایی از نویسنده است که(جز یکی) بقیه از کانال تلگرامی اوست؛ به همین دلیل برخی جا ها حس میکردم کلِ کتاب با هم انسجامی ندارد.
ساکن خیابان ایران را می توان در مقدمه و سه مقاله ابتدایی جمع کرد. این کتاب دیدگاه نویسنده درباره وضعیت سیاسی - مذهبی کنونی کشور است. با مقدمه و سه مقاله ابتدایی بیشتر موافق بود و مابقی پر بود از تناقضات. برخی موارد احساس کردم نویسنده اغراق کرده و خواسته فضای مذهبی شکل گرفته از سیاست حاکم بر کشور را تحت هر شرایطی نقد کند. با این حال، به نظرم وجود چنین کتابهایی می تواند به گفتمان سازی و ریشه یابی آسیبهای سیاست بر دین کمک کند.
محسن حسام مظاهری در این کتاب با رویکرد جامعهشناسانه به دین و چالشهای دینی ج.ا نگاه میکند و راه حلهایی برای تداوم دینداری در جامعه ایران ارائه میدهد. این کتب مجموعهای از نوشتههای کوتاه محسن حسام مظاهری است که غالبا در کانال تلگرامی او نیز منتشر شده. او در این کتاب به چند مسئله.ی مهم پرداخته: آرمان گرایی در جمهوری اسلامی، تاثیر جغرافیا بر فرهنگ، دینداری زنان، تحلیل پدیدهی «خیابان ایران» به عنوان کلونی دینداران، سیاست بقاء، رشد سخت افزاری، تشیع مردمی و تشیع نخبگانی، مرجعیت مذهبی، آخر الزمان و وحدت. نوشتههای ساده و در عین حال عمیقی است. گرچه برخی از پیشداوریهای فکری در نگارنده و نوشتهاش دیده میشود ولی خواندش را به علاقهمندان تئوریهای فقه سیاسی و فلسفه سیاست، پیشنهاد میکنم.
خیابان ایران همیشه در ذهن من یک علامت سوال بزرگ بوده و هست. یک فضای ایزوله و محافظتشده که همه درباره اون یک ذهنیت تقریبا واحد دارن. در مواجهه اولیه با این کتاب انتظار یک مردم نگاری صرف و یا پدیدارشناسی خیابان ایران رو داشتم اما در ادامه با مسائلی همچون خوانشهای تاریخی تشیع، دوگانه وحدت_برائت اهل سنت و تشیع، جایگاه تشیع سیاسی و نخبگانی و ... مواجه شدم. این اولین کتابی بود که در زمینه جامعهشناسی تشیع خوندم و میتونم بگم شروع خوبی بود.
تعدادی از یادداشتهای نویسنده که بعضی در نشریات دیگه و بیشتر اونها در کانال تلگرامی ایشون قبلا منتشر شدهن در این کتاب آورده شده. موضوعات مختلفی که در این یادداشتها مطرح شده برای من هم از جنبهی تاریخی قابل توجه بود (چه تاریخ ایران و چه تاریخ اندیشمندان مسلمان) و هم از جنبهی جامعهشناسی اطلاعات جدیدی داشت. فارغ از اینکه با هر نظر و تحلیل نویسنده چقدر موافق یا مخالف باشم، به نظرم موضوعات رو منصفانه بیان کرده بودن و میشه بهشون فکر کرد. ۴ امتیاز رو از این جهت دادهم.
مسایل در هر گفتار کتاب به صورت خوب و البته اجمالی شرح داده شده است اما به نظرم انسجام کلی به عنوان بدنه ای واحد و هدفمند باید میان بخش های کتاب وجود می داشت.