Jump to ratings and reviews
Rate this book

له و علیه ویرایش

Rate this book
به نظر می‌رسد ویرایش در ایران با روشنفکری پیوندی دارد. ویراستاران زیادی هستند که خود را جزو دستۀ روشنفکران می‌شمارند و شغل خود را یک عمل روشنفکرانه قلمداد می‌کنند. عینک دارند و کتاب‌های مرجع کت‌وکلفت، دقت و وسواس حسنه و البته گاهی هم غبغب پرباد! افرادی هم هستند که خودشان ویراستار یا حتی کتابخوان نیستند و تصوری عمومی از این حرفه دارند؛ اما ویراستاران را، به سبب ارتباط با کتاب و دفتر، در حکم روشنفکران می‌نگرند و اگر، فرضاً، حرکتی غیرمدنی از یک ویراستار سر بزند، با تعجب می‌پرسند: «شما دیگه چرا؟!» به عبارت دیگر، نه‌تنها عده‌ای از ویراستاران خود را روشنفکر می‌پندارند، تلقی عمومی هم نسبت به آنان اغلب همین است. من به چنین پیوندی اعتقاد ندارم. ویرایش لزوماً با انتلکت نسبتی ندارد (تازه اگر ثابت نکنیم که نسبت معکوس دارد، جای شکرش باقی است!) و هر اهل کتابی را هم نمی‌توان روشنفکر خواند. نه‌تنها هر اهل کتابی، که هر اهل قلمی را نیز نمی‌توان در میان روشنفکران نشاند. این تصور که هر کس کتاب و مجله می‌خواند یا شغلش به نحوی با خواندن و نوشتن، و به‌ویژه ادبیات، ارتباط دارد روشنفکر است، میراث زمانه‌ای است که تعداد بی‌سوادان فراوان بود و هر کس به قدر خواندن روزنامه سواد داشت منورالفکر محسوب می‌شد. این‌که از صدر مشروطه تا به امروز تمام روشنفکران ایرانی اهل کتاب و قلم بوده‌اند گزاره‌ای صحیح است ولی عکس آن صادق نیست: تمام کسانی که اهل کتاب و قلم‌اند روشنفکر نیستند و ویراستاران به طریق اولیٰ نیستند، چون اساساً آنچه ویرایش می‌کنند حاصل ﺗﺄملات و تولید فکر فرد دیگری است. ممکن است در میان ویراستاران نیز روشنفکر به هم برسد، چنان‌که در میان پزشک‌ها و پلیس‌ها و نجارها و معلم‌ها و بقال‌ها و دیگر گروه‌های شغلی. عمده این است که بپذیریم روشنفکری تابعی از شغل نیست و ویراستاری یک شغل است. پس چرا تعدادی از ویراستاران خود را عضو جامعۀ روشنفکری می‌شمارند و اغلب، اگر تریبونی بیابند، از گلایه‌ها و غرغرهای روشنفکرانه هم دریغ نمی‌کنند؟ چرا وقتی فاتحانه از کشف اشتباه قلمی مترجمی نامدار یا نویسنده‌ای بزرگ صحبت می‌کنند، بحث را مبارزاتی جلوه می‌دهند و، در مقام روشنفکر، به دفاع از حیثیت قلم برمی‌خیزند؟ فضای حاکم بر تحلیل‌های ویراستارانه و سلسلۀ استدلال‌ها چگونه است که از بحث بر سر کسرۀ اضافه یا های غیرملفوظ می‌توان به این نتیجه رسید که «مملکت صاحب ندارد»؟! چطور ویرایش به روشنفکری می‌پیوندد؟ این پیوند، یا تصور این پیوند، از کجا ناشی شده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش ناچاریم به عقب برگردیم و نگاهی به تاریخچۀ ویرایش در ایران بیندازیم (می‌گویم تاریخچه و نه تاریخ؛ «چه» نشانۀ تصغیر است). با مروری کلی بر گذشتۀ نه‌چندان پرفراز و نشیب این حرفه در ایران، می‌توانیم به‌وضوح دریابیم که ریشۀ چنین تصوری از کجا آب می‌خورَد: از ﻣﺆسسۀ انتشاراتی فرانکلین

179 pages, Paperback

Published April 1, 2019

2 people are currently reading
37 people want to read

About the author

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
1 (2%)
4 stars
10 (27%)
3 stars
16 (44%)
2 stars
6 (16%)
1 star
3 (8%)
Displaying 1 - 10 of 10 reviews
Profile Image for Sima Sarshar.
24 reviews6 followers
Read
July 21, 2019
از نوع نگارش اقتصادی‌نیا لذت بردم. تا جایی که اثرش اجازه‌ی چاپ داشته، بی‌پرواست و البته طنّاز.
فصل اول: اطلاعات جالبی از مؤسسه‌ی فرانکلین، اولین مؤسسه‌ی انتشار کتاب با معیارهای غربی در ایران، داده است. کسی این‌ها را نوشته که خودش سال‌ها خاک صحنه‌ی ویرایش را خورده و از همه مهم‌تر، دست‌پرورده‌ی کسانی است که به‌قول خودش، خود را شهید راه ویرایش می‌دانند و خود را نثار می‌کنند. از نوشته‌های اقتصادی‌نیا، بیش از هرچیز، دستگیرم شد که «خودش» است و ادا درنمی‌آورد. با او موافقم که کتاب‌خواندن و ویراستن و به‌طورکلی با کتاب و نوشتن سروکارداشتن، ضمانتی برای فرهیختگی نیست. البته کلامی از فرهیختگی نمی‌گوید و از واژه‌ی «روشنفکر» استفاده می‌کند؛ واژه‌ای که به‌اقرار خودش، هنوز تعریف درستی از آن به ‌دست نداده‌اند. من می‌گویم فرهیخته؛ چون واژه‌ی روشنفکر بیش از اینکه برایم تداعی روشنگری کند، بار منفی سیاسی‌زده دارد. البته برای این واژه تعریف خاص خود را دارم که نه جایی خوانده و نه دیده‌ام. از دید من، فرهیخته یعنی دو توصیف کوتاه: ذهنی کنجکاو، ذهنی آماده‌ی پذیرش تغییر.
ذهن کنجکاو به همه‌چیز با تأمل می‌نگرد و اگر تعصبی هم در پستوی ذهنش جا خوش کرده باشد، دیر نمی‌پاید. همان اندک‌درنگ و تأمل، کار تعصب را خواهد ساخت.
ذهن آماده‌ی پذیرش تغییر، همه‌ی پارچه‌ها را با یک متر گز نمی‌کند. نه اینکه متر ندارد؛ به متر خود دلبسته و وابسته نیست. به‌موقع کوتاه و بلندش می‌کند و در یک کلام، جانب انصاف را نگه می‌دارد.
با این تعریف خودساخته، به‌نظرم، بیش از آنکه بین فیلسوفان و نویسندگان و سیاست‌مداران و هنرمندان به دنبال روشنفکر هستیم، باید نشانی آن‌ها را از اهالی علوم پایه بگیریم؛ آن‌هم نه همه‌ی عالمان علوم پایه؛ بلکه آن‌ها که کنجکاوند و آماده‌ی تغییر (می‌دانم این تعبیر، بدفهمی خواهد آورد. عبارت‌های کوتاه، نمی‌توانند از پس توضیح همه‌چیز برآیند).
خواندن بخش «پی‌نوشت‌ها» جذاب و البته سخت‌خوان بود. سخت‌خوانی‌اش شاید به کتاب الکترونیکی آن (فیدیبو) برمی‌گردد. شاید نمونه‌ی چاپی‌اش ساده‌خوان‌تر باشد.
در بخش «ویرایش، عقده‌ی اختگی و عقده‌ی حقارت» با نگاه اقتصادی‌نیا درباره‌ی عجز ویراستار در برابر نوشته‌های نویسندگان بزرگ، موافق نیستم. چندین‌ بار با نوشته‌هایی از بزرگان زبان و ادبیات مواجه شده‌ام که پر از دست‌انداز و گاه اشتباهات زبانی بوده‌اند؛ اما آن‌قدر به آن‌ها مؤمن بوده‌ام که با دیدن غلط‌ها، قبل از هرچیز، به خودم شک کرده‌ام. بااین‌حال، تردید کرده‌ام و گشته‌ام و پرسیده‌ام و وقتی در آخر، متوجه شده‌ام که از اول، درست فکر کرده‌ام، با دهان باز به خودم گفته‌ام: «مگر می‌شود؟ فلانی و اشتباه؟!»
این روزها هم کتابی می‌خوانم که نویسنده‌اش را از باب پژوهش در شعر فارسی، الگو می‌دانم و نادر؛ اما هرازگاهی به‌ غلط‌هایی برمی‌خورم. قبل از هر چیز، به سواد ناچیز خود شک می‌کنم و دست‌به‌دامن انواع لغت‌نامه می‌شوم و سرآخر، وقتی نشانی نمی‌یابم، با خودم می‌گویم: «وقتی واژه‌ای بارها در معنای نادرست آن به کار رفته،‌ دیگر نمی‌توان اشتباه را به گردن حروف‌چین انداخت. سیما، یک جای کار، می‌لنگد. مگر می‌شود دکتر فلانی اشتباه بدیهی مرتکب شود؟!» و باز به خود می‌آیم و می‌گویم: «دست از تعصب بردار؛ گاهی می‌شود!»
باید مراقب بود که بر تنِ نوشته‌ها، به‌‌صِرف نام و شهرت نویسنده، پیراهن سَبک نپوشید و علیه‌السلامش جلوه نداد. حتی ویراستارانِ نویسنده، وقتی می‌نویسند، به نگاه دیگری برای پالوده‌شدن نیاز دارند. همه انسانیم و ممکن‌الخطا.
فصل دوم: نکته‌هایی که نویسنده درباره‌ی ویرایش مطرح کرده، خیلی به‌ کارم آمد. جدای از این، از انصاف او در یادداشتی با عنوان «سؤال‌ پرسیدن» سر ذوق آمدم. دیدگاه ابوالحسن نجفی، نویسنده‌ی غلط ننویسیم، را آورده، بعد نظر خودش را گفته و درآخر، دیدگاه فرهاد قربان‌زاده را در ردّ این دو بازگو کرده است. برایم نمونه‌ای بود از اخلاق حرفه‌ای. بعد از آن، با دلی قرص‌تر از قبل، نوشته‌هایش را خواندم. با یادداشت او بر سریال شهرزاد، سؤالی که همیشه ذهنم را مشغول کرده بود، پاسخ گرفت. چون به سریا‌ل‌های تاریخی علاقه دارم، سریال شهرزاد را در لیست تماشا گذاشتم. با همان قسمت اول، حالم گرفته شد. به‌نظرم چیزهایی با هم جور درنمی‌آمد؛ اما دانش آن را نداشتم که دلیلش را هم پیدا کنم. بعد از خواندن یادداشت اقتصادی‌نیا، بخشی از دلیلش را پیدا کردم.
فصل سوم: در بخش «پرتره‌ها» از ابوالحسن نجفی می‌گوید و احمد سمیعی‌گیلانی و علی صلح‌جو: استادان نام‌آشنای حوز تألیف و ترجمه و ویرایش. با جمله‌ای که از استاد نجفی در آخرین روزهای عمرش نقل می‌کند، کنجکاو شدم تا خواندن کتاب وزن شعر فارسی را هر‌چه زودتر شروع کنم.
در بخش نظرات کتاب له و علیه ویرایش، در کتاب‌خوان فیدیبو، خواندم که نگاه اقتصادی‌نیا را از بالا به پایین توصیف کرده بودند. به‌نظرم هرکس اراده می‌کند و قلم به دست یا صفحه‌کلید زیر انگشت می‌گیرد، حتماً حرفی برای گفتن دارد. کسی هم که حرفی برای گفتن دارد، حتماً نگاهی از بالا به پایین داشته است. منتها برخی بلدند این نگاه را چگونه در پس واژه‌ها و عبارت‌ها پنهان کنند و برخی خود را به این پنهان‌کاری ملزم نمی‌دانند. مخاطبِ نویسنده است که تعیین می‌کند نگاهِ از بالا به پایین آزاردهنده است یا خیر. کسی که از نویسنده بالاتر است، به خود نمی‌گیرد و کسی که پایین‌تر از نویسنده است، جایگاه خود را می‌پذیرد؛ اما کسی خونش به جوش می‌آید که هرچند مرتبه‌ی خود را کمتر از نویسنده می‌داند، بالانشینیِ نویسنده را برنمی‌تابد. من که فکر می‌کنم هر که سخن می‌گوید، به‌نوعی نگاهی از بالا به پایین دارد؛ وگرنه زبان به دهان می‌گرفت.
در پایان، از سایه اقتصادی‌نیا ممنونم. از کتابش چیزها آموختم.
Profile Image for محمد یوسفی‌شیرازی.
Author 5 books208 followers
May 9, 2019
این اثر مجموعه‌ای است از مقاله‌ها و یادداشت‌های سایه اقتصادی‌نیا درباب ویرایش؛ مقاله‌ها و یادداشت‌هایی که عمدتاً در نشریه‌ها یا در کانال تلگرامی یا صفحۀ فیس‌بوک وی منتشر شده بوده است. نویسنده کتاب را در سه فصل تنظیم کرده است:

ـ فصل اول: له و علیه ویرایش؛
ـ فصل دوم: نکته‌ها؛
ـ فصل سوم: پرتره‌ها.

از میان این‌ها، فصل نخست از همه نکته‌دارتر و غنی‌تر است؛ به‌ویژه از این حیث که مقولۀ بسیار بااهمیت ویرایش را در ایران امروز آسیب‌شناسی کرده و ایرادهای جدی‌ای را که از رهگذر همه‌گیرشدن و کم‌مایه‌شدن این مهارت پدیدار شده، روشن ساخته است. چنین نقدهایی در جامعۀ امروز که مردم بیش از هر زمان دیگری از اندیشیدن فاصله گرفته‌اند و دستخوش کج‌فهمی‌ها و کج‌روی‌های فراوان می‌شوند، بسیار ضروری است. درخشان‌ترین قسمت این فصل نیز مقاله‌ای است که به پیوند مفهوم روشن‌فکری و ویرایش در ایران اختصاص دارد. در کنار این‌ها، خاطره‌ها و نکته‌هایی که اقتصادی‌نیا از بزرگان معاصر نقل می‌کند، سخت خواندنی و درس‌آموز است.

در فصل دوم، نویسنده به نکته‌هایی دربارۀ درست‌نویسی و ویرایش پرداخته و در فصل سوم، یادداشت‌هایی در ستایش از سه شخصیت نامی عرصۀ ویرایش نوشته است: ابوالحسن نجفی، احمد سمیعی‌گیلانی، علی صلح‌جو.

به‌رغم امتیازهایی که تا اینجا برشمردم، این کتاب از عیب‌ونقص خالی نیست. نخستین خرده‌ای که به آن می‌توان گرفت، این است که نثر نویسنده در جاهایی از لحن و بیان علمی (و به‌تبع آن، منطق و استدلالِ علمی) فاصله می‌گیرد و حالتی انشایی و شورمندانه می‌یابد. این امر احتمالاً تااندازه‌ای به این سبب است که اقتصادی‌نیا بیش از اینکه ویراستار باشد، پژوهشگر عرصۀ شعر است و به همین دلیل، نوشتۀ علمی‌اش گاه رنگ‌وبوی ادبی می‌گیرد و در داوری نیز کمی احساسی می‌شود. یکی از نمونه‌های بارزِ این اتفاق، در مقالۀ «ویرایش: عقدۀ اختگی و عقدۀ حقارت» نمایان است. اقتصادی‌نیا در این نوشتار می‌گوید که ویراستار همواره در آرزوی این است که اثر نویسنده‌ای نام‌آور را ویرایش کند و در آفرینشگری او سهمی ببرد؛ حال‌آنکه کارِ چنین نویسنده‌ای اصولاً به ویرایش نیاز ندارد و همۀ عناصر متن در آن به‌قدری نظم‌یافته و منسجم و حساب‌شده است که ویراستار دربرابر آن احساس عجز می‌کند. این بخش از نوشتۀ او ازلحاظ لحن ادبی و تصویرهای شاعرانه‌ای که در آن راه یافته، نمونه‌ای است مناسب از لحن نامناسب برای بیان مطلب علمی:

ـ اما اگر آن متن ادبی به‌واقع متنی سخته و پخته باشد، همچنان‌که از نویسنده‌ای نامدار انتظار می‌رود، اگر بتوان آن را نمونه‌ای از آفرینش هنری خواند و در ردۀ آثار ادبی جای داد، پس کار انجام شده است! ویراستار چه دارد که بر آن بیفزاید؟ کاری که او باید مطابق قاعده با کلمات، با زبان، با صرف، با نحو، با موسیقی و... بکند، نویسنده پیش‌تر و به‌طرزی عالی انجام داده است. برای ویراستار چه مانده است؟ چه را بسازد؟ چه را تغییر دهد؟ او به منظرۀ پس از باران قدم گذاشته است: برگ‌ها شسته‌شده و براق‌اند، زمین نمناک و معطر و آسمان درخشان و صاف. کجا را بشوید؟ چه چیز را رنگ بزند؟ کدام لکه را بزداید؟ می‌تواند ابلهانه خود را سرگرم کند: کلمه‌ای را خط بزند، سطری را بالا و پایین کند و به‌زحمت ویرگولی را بین دو لغت بنشاند؛ اما هم خود و هم صاحب‌اثر می‌دانند این اعمال تا چه اندازه مذبوحانه‌اند. نویسنده چون زرگری ماهر و طراحی خوش‌سلیقه، جواهر را تراش داده و آن را میان انگشتری زیبا نشانده است. ویراستار آخر کار از راه می‌رسد و تنها فایدۀ حضورش می‌تواند این باشد که قراضه‌ها و براده‌ها و تراشه‌هایی را که از قیچی استاد روی میز کار ریخته، جارو کند.

به‌طور کلی، این گزاره که نوشتۀ نویسندۀ بزرگ به ویرایش نیاز ندارد، مدعایی گزاف می‌نماید. در عالم واقع نیز مثال‌های نقض برایش فراوان می‌توان جُست؛ به‌ویژه در میان غربی‌ها که از این‌گونه مطلق‌اندیشی‌ها و مطلق‌بینی‌های شرقی‌ها برکنارند. شماری از نویسندگان پرآوازۀ غربی، نظیر ارنست همینگوی و اسکات فیتزجرالد، شاهکارهای خود را زیر نظر ویراستاری قوی‌دست، مکس‌وِل پرکینز، آفریده‌اند. در ایران نیز آثار موفق تعدادی از داستان‌نویسان صاحب‌نام معاصر، حاصل ویرایش استادانی چون ابوالحسن نجفی و هوشنگ گلشیری بوده است. اینکه ماجرای این‌قبیل ویرایش‌ها را ��ایی منتشر نکرده‌اند یا کمتر بازگفته‌اند، دلیل محکمی نیست که بتوان با استناد به آن، ضرورت ویرایش آثار نویسندگان چیره‌دست را نادیده گرفت. به‌سخن روشن‌تر، هر متنی به ویرایش نیاز دارد؛ حتی متن‌های شاهکار. آنچه ویرایش این دسته از متن‌ها را از ویرایش دیگر متن‌ها متمایز می‌کند، میزان و نوع دخل‌وتصرف‌ها است؛ وگرنه در بایستگیِ ویرایش هر متنی منطقاً نمی‌توان چون‌وچرا کرد. در همین زمینه، این بخش از کتاب «ویرایش از زبان ویراستاران» شایان‌یادکرد است:

ـ ویراستاران همچنین تمایل دارند از ویرایش آثار نویسندگان تثبیت‌شده، و به‌ویژه صاحب‌نام، شانه خالی کنند. قلدری مؤلفان خودمحور [...] که گمان می‌کنند دیگر نیازی ندارند به انتقاد ناشران توجه کنند، کم‌رویی این ویراستاران را تشدید می‌کند. همین‌که نویسنده‌ای مهم می‌شود، ویراستاران گمان می‌کنند او به کارش وارد است و نقش آن‌ها فقط این است که پیام‌رسان نویسنده و چاپخانه باشند (ویرایش از زبان ویراستاران: آنچه نویسندگان باید دربارهٔ کار ویراستاران بدانند، نوشتهٔ گروهی از ویراستاران آمریکایی، ترجمهٔ گروه مترجمان، ویراستهٔ مژده دقیقی، چ۱، تهران: مهناز، ۱۳۸۹، ص۷۹).


ازسوی دیگر، اقتصادی‌نیا در نوشتار مذکور، از تفاوت سطح‌های مختلف ویرایش غافل مانده و به‌اشتباه انگاشته است که ویراستار حتماً باید تمام توش‌وتوان و ذوق و استعداد خویش را به کار گیرد تا اثری را که زیر دستش است، زیرورو کند؛ تا حدی که گویی آن را شخم زده و ازنو ساخته است. به‌گمان او، ویراستار در چنین حالتی است که احساس فایده‌مندی می‌کند و از کار خویش راضی می‌شود. واقعیت این است که چنین ویرایش‌هایی هرچند در عمل گاه اتفاق می‌افتد، تمام مفهوم ویرایش را در بر نمی‌گیرد و حتی می‌توان گفت که مطلوب نیست؛ چراکه در این حالت غالباً ویراستار فشار ذهنی سنگینی متحمل می‌شود. به‌رغم دیدگاه اقتصادی‌نیا، اتفاقاً حالت آرمانی صنعت نشر و ویرایش نیز همسوتر است با اینکه کار نویسنده هرچه کمتر تغییر بخواهد و هرچه سریع‌تر ویرایش شود. به‌عبارت دیگر، ویراستاران تمایل دارند با نوشتۀ نویسنده‌ای کاردان و قلم‌پرورده روبه‌رو شوند تا زحمتشان هرچه کمتر باشد و بیش از اینکه بخواهند توان خود را صرف ویرایش واژه‌به‌واژۀ متن کنند، به توصیه‌های محتوایی بپردازند. در چنین حالتی است که می‌توان گفت هرکس در جای خود نشسته و به مهارت خود آگاه است. نویسنده نویسنده است و ویراستار ویراستار و دیگر قرار نیست ویراستار با مشقت فراوان، متن نویسنده‌ای را که الفبای نوشتن را هم نمی‌داند، به اثری درخور تبدیل کند.

تلقی اقتصادی‌نیا از پاره‌ای از موضوعات، ازجمله واژه‌سازی، نیز جای درنگ دارد و علمی نمی‌نماید. از آن جمله است مطلبی که سال گذشته تحت عنوان «همه‌چیزپژوهی» در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرد و من پاسخ مفصلی به آن دادم. وی آن مطلب را با اندک اصلاحاتی در این کتاب دوباره منتشر کرده است. ماجرای کامل این مقاله و نیز پاسخ من به آن را در اینجا بخوانید:
virastaran.net/ma/18980

به‌علاوه، دربارۀ ویرایش‌پذیری آثار ادبی و نگرش غالب ایرانیان دراین‌باره، پیش‌تر مطلبی نوشته‌ام که در این نشانی می‌توانید بخوانید:
virastaran.net/a/12157

با همۀ این‌ها، این کتاب در نوع خود اثری خواندنی است و از آن بهره‌ها می‌توان گرفت.
Profile Image for Amin.
418 reviews440 followers
May 6, 2019
نگاه به مبحث "ویرایش" به عنوان موضوعی برای مطالعه، شاید مساله ای بود که هیچوقت به ذهن من خطور نمی کرد. اما ارائه این کتاب در نمایشگاه کتاب 98 و البته نام سایه اقتصادی نیا که پیش از این با قلمش بطور پراکنده آشنا بودم و انتخاب دقیق کلماتش را می پسندیدم، باعث مطالعه ای متفاوت شد. همچنان بعد از مطالعه این کتاب هم حس می کنم که قلم اقتصادی نیا بسیار تحت تاثیر از دقت نویسندگان و ویراستاران و ادبایی است که برایش نقش استادی داشته اند و نمونه علم در مقام عمل است. خواندنی و تمیز، گاهی با چاشنی طنز و البته محتوایی مفید برای اندیشیدن بیشتر در باب نگارش و دشواری های آن. اما این تمام ماجرا نبود و نقدهایی جدی هم به چنین اثری وارد است

اول اینکه ساده ترین کار برای نویسندگان معاصر ما این است که بدون انسجام و با به هم پیوستن مقالاتی که پیش تر چاپ کرده اند، کتابی بنویسند. مهم نیست آیا از ابتدا تا انتها سر و ته کار بهم می آید یا نه. و اقتصادی نیا نیز مستثنی از این قاعده نیست. انگار کسی حوصله و البته جرئت نگاشتن کتابی تحلیلی درباره موضوعات را ندارد و چه بهتر از به هم چسباندن کلی مقاله، حتی اگر هر چه بیشتر پیش برویم از انسجام و اهمیت مقاله ها کاسته شود و خواننده در انتها بخواهد زودتر از شر مقالات انتهایی و بیربط خلاص شود

مهم ترین نقد اما، که با مطالعه بیشتر و بیشتر مقالات اقتصادی نیا باعث بروز حسی در خواننده می شود، مربوط به تقسیم بندی دیگران بر مبنای "خودی" و "غیرخودی" است. یعنی نویسنده با تاثیرپذیری بسیار از اساتید قدیمی و اولیه اش در مرکز نشر دانشگاهی و فرهنگستان، مانند ابوالحسن نجفی و احمد سمیعی گیلانی، حلقه کوچکی از ویراستارانی قابل تقدیس می سازد و سایرین به سادگی می توانند از دم تیغ بگذرند. مسلما افرادی مانند حداد عادل و احمد شاملو که یا جا پای بزرگان گذاشته اند بدون تخصص لازم یا مشکلاتی ایجاد کرده اند، با انتقادات سنگین تری مواجه می شوند، اما در جای جای کتاب رویکرد نویسنده به سایر ویراستارانی که خارج از این حلقه قرار می گیرند، رویکردی بسیار منتقدانه و گاه سیاه و سفید است و زبان طنز تبدیل به زبانی تیز و کنایی می شود

این رویکرد باعث شد تا گاهی احساس نگاه بالا به پایینی داشته باشم که پیش از این در نوشته های زیدآبادی بیشتر به سراغم می آمد. مثلا در جایی که بحث از نوشته ها درباره روشنفکری در ایران می کند، می گوید: "صفحات مجلات را انباشته اند، گزین گویه ها و شعارها ساخته اند، کتابها گرداخته اند، اما آن نگفته اند که به کار آید. هر گفته ای گفته دیگری را نقض می کند یا آن را ناقض جلوه می دهد" غافل از اینکه شاید این خاصیت مفاهیمی با معانی متغیر و فراگیر یا با مفهومی پیچیده و موضوعی در حال تغییر در گذر زمان است. یا در جای دیگر می نویسد "ویرایش مثل بنایی نیست که اگر یکی دو ماه هر روز کنار دست اوستا بایستی، فنون آن را تا حدی بیاموزی، مثل رانندگی نیست که با یست جلسه تمرین بتوانی عملا پشت ماشین بنشینی. به دانش پیشینی احتیاج دارد و بدون شناختنی که فقط و فقط از راه مطالعه حاصل می شود، نمیتوان ویراستار شد." فارغ از اینکه شاید صاحبان آن حرفه ها نظر دیگری داشته باشند و البته حتی ویراستاران کارآزموده تر نیز تا این حد پیش نروند، کما اینکه امثال رئیس «دانشنامه زبان و ادب فارسی» نظرات کاملا متفاوت و آسان گیرانه ای دارد

در کل برای آشنایی با مبحث ویراستاری در زبان فارسی و دانستن بیشتر درباره اساتید ممتاز آن کتاب خوبی است و مقالات ابتدایی آن بیشتر توصیه می شود، گرچه نیاز به کتابهایی با انسجام بیشتر احساس می گردد
Profile Image for Behzad.
652 reviews121 followers
January 1, 2021
کتاب اوج و حضیض رو با هم داشت.

اوج ها:
1. تقریباً بیشتر به قول خود نویسنده جستارهای فصل دوم با نام «نکته ها» مرا خوش آمد؛ جستارهای این بخش به مشکلات نگارشی و ویرایشی مشخص میپردازن و مثلاً عبارت «سؤال پرسیدن» بررسی میشه در این فصل و نویسنده طی یه تحلیل و مرور بسیار زیبا و قانع کننده به این نتیجه میرسه که این عبارت درسته. یابخش «مشکلات زبانی در سریال شهرزاد» که خیلی قشنگ و خواندنی بود یا مطلب مربوط به عنوان فیلم جدایی نادر از سیمین که خیلی خیلی خیلی خیلی متحیرکننده و قنشگ بود و واقعاً حاضرم فقط به خاطر همین دو تا جستار اخیر، تبریک بگم به نویسنده.
2. کتابهایی که معرفی کرده، جالب و کنجکاوی برانگیز هستن و به خوانندۀ مشتاق مسیر و راه نشون میدن
3. در جای جای کتاب در مورد منش ویراستاری و اصول اخلاقی مربوط به این حرفه و اینکه یه ویراستار تازه کار چه ها بکنه و چه ها نکنه، توصیه آورده که برای من خیلی جالبناک بود.
حضیض ها:
1. تقریباً کل فصل اول با عنوان «له و علیه ویرایش» چیزی بیش از خاطره گویی و نتیجه نگیری نیست و اغلب جستارها حتا تلاش نمیکنن چیز جدیدی بجویند و همینطور پادرهوا میمونن و انگار که فقط برای صفحه پر کنی آمده باشن.
2. فصل سوم «پرتره ها» و به طور کلی تمام جستارها و فصل ها، گاهی زیاده گویی داشتن و یه حرف یا جمله یا منظور چند بار تکرار شده بود. در فصل سوم، چند پاراگراف به تعریف و تمجید از شخص مورد نظر اختصاص داده شده، بی آنکه چیزی به خواننده اضافه بشه، و بعد از تمجیدها - که به نظر من زائد بودن - تازه میره سراغ وصف استاد مورد بحث.

کلاً کتابیه که خوندنش بهتره از نخوندنش.
Profile Image for Baahaarmast.
77 reviews95 followers
September 26, 2020
کتاب سه بخش دارد: له و علیه ویرایش، نکته‌ها و پرتره‌ها.
کتاب رو دوست داشتم. صرف‌نظر از طول و تفصیل‌های سایه اقتصادی‌نیا درباره‌ی اساتید ویرایش در بخش پرتره‌ها، کتاب نکات درخور و جالب توجهی رو به مخاطب یاد می‌ده. نثر شیرینی داره و من لغات زیادی از توش یاد گرفتم.
و نکته‌ی مهم‌ترش اینکه ویراستاری رو از منظری غیر از مطالعه و تجربه‌ی ویرایش بررسی می‌کنه (در بخش پرتره‌ها و هم نکته‌ها). مجموعش چیزی شبیه مرامنامه‌ایه که علاقه‌مند به این حوزه رو چند قدم جلو می‌بره یا تکلیف آدم‌هایی که این حرفه رو دوست دارند، اما مکانیکی‌کارند رو مشخص می‌کنه.
علاوه بر این‌ها تاریخچه‌ی ویرایش یا ادیت رو در ایران می‌گه (در بخش له و علیه ویرایش). اینکه از کجا و کی شروع شده، چه کسانی درش دخیل بودند و اتفاقات تاریخی چقدر روی این رویه تاثیر گذاشته.
Profile Image for Moien Nayebi.
120 reviews5 followers
March 3, 2022
پیش‌فرض من در مواجهه‌ی با این کتاب نقد مهدی نوری بود، در نتیجه چندان خوش‌بین نبودم اما شروع کردم به خواندن کتاب، عاقبت هم که متوجه شدم نقد نوری با اینکه غرض‌ورزانه است اما بی‌راه هم نمی‌گوید. افتصادی‌نیا مصداق حرف غلط خودش است، عقده‌ی اختگی و حقارت، مخصوصا جایی که اشاره می‌کند ویراستاران ترجیح می‌دهند نویسنده یا مترجمی دو، سه باشند تا ویراستاری درجه‌یک، با اینکه از کم‌و‌کیف ویرایش‌هایش مطلع نیستم اما حدس می‌زنم ویراستار بهتری باشد. کتاب به این خاطر که یکجور گردآوری مطالب است که اینجا و آنجا سابقا چاپ شده نامنسجم است و در جاهایی تکرار مکررات؛ مثال‌اش محرمیت متن و ویراستار و اینکه ویراستار نباید حرفی از ایراداتی که در متنی دیده به‌میان آورد.
خیلی جاها هم که چشم‌بسته غیب می‌گفتند، فکر سرسری را متن کرده بودند و بعد چپانده بودند داخل کتاب.

نقد مهدی نوری:
https://www.kaaqaz.com/2022/01/18/nag...
Profile Image for Ehsan.
59 reviews17 followers
May 14, 2019
این کتاب در چشم من که به حوزه‌ی مباحث نگارش و ویرایش علاقه‌مندم کتاب جذاب و مفیدی بود ولی نمی‌دونم آیا در نظر افرادی که بیرون از این گود ایستادن هم جذابیتی داره یا نه (و اصلن آیا نگارنده چنین نیتی هم داشته یا نه). من ابتدا و بخش‌هایی از انتهای کتاب رو بیشتر پسندیدم. از این جهت گفتم بخش‌ها که قسمت‌های تکراری داشت. از جهت دیگه فصل میانی که ذیل عنوان نکته‌ها رو کمی خارج از رویه‌ی کتاب می‌دونم که گویی وارد دستورالعمل‌ دادن و جزئیات شده و خارج از شأن کتابه.
Profile Image for مونا لیان‌نژاد.
81 reviews2 followers
January 25, 2023
له و علیه ویرایش

سایه اقتصادی‌نیا از ویراستاران حرفه‌ای کشورمان است. او در اثری به اسم «له و علیه ویرایش» از نگاه، تجربیات و دانسته‌های خود به دنیای ویراستاری قدم می‌گذارد. کتاب، مجموعه‌ای از نوشته‌ها است که نویسنده شماری از آنها را قبل‌تر در اینجا و آنجا نشر داده و اکنون بر اساس یک دسته‌بندی در سه فصل و 179 صفحه گرد آورده است.
فصل یکم، جستارهایی در موضوع ویرایش است و از سلیقه و تجربۀ شخصی نگارنده فراوان تأثیر گرفته. دومین فصل، یادداشت‌هایی ا‌ست که در حوزۀ موردبحث جنبۀ عملی‌تری دارند. آخرین فصل نیز سه روایت از دستاوردهای سه استاد نمونۀ ویراستاری، یعنی ابوالحسن نجفی، احمد سمیعی و علی صلح‌‎جو است.
«ویرایش و روشنفکری» از بهترین جستارها در کتاب «له و علیه ویرایش» است. در این عنوان، تاریخچۀ ویراستاری در ایران بررسی می‌شود. نگارنده این مبحث را با تأکید بر بنیانِ مؤسسۀ انتشاراتی فرانکلین به سه دوره تقسیم و در آن تأمل می‌کند.
دورۀ یکم از عصر بیداری و مشروطه تا سال 1334 است؛ که هم‌زمان با رشد و توسعۀ صنعت چاپ، مطبوعات و ترجمه، مسئلۀ درست‌نویسی نیز اهمیت یافت. دوران دوم همان برهه‌ای است که فن ویرایش به معنای واقعی‌اش رسمیت پیدا کرد؛ یعنی از سال 1334 که مؤسسۀ انتشاراتی فرانکلین به کوشش همایون صنعتی‌زاده تأسیس ‌شد. با وقوع انقلاب 1357 نیز سرگذشت این حوزه با نهادها و سازمان‌های جمهوری اسلامی ایران گره ‌خورد که شروع سومین دوران است و تاکنون ادامه دارد.
البته سایه اقتصادی‌نیا در این جستار قصد ندارد تمام ریزودرشتِ تاریخ ویراستاری را به قلم آورد. آنچه بیش از همه حیاتی به شمار می‌آید، تأمل در آن تصوری است که میان ویراستاری در ایران با مقولۀ روشنفکری پیوندی ناگسستنی می‌بیند: «پس چرا تعدادی از ویراستاران خود را عضو جامعۀ روشنفکری می‌شمارند و اغلب، اگر تریبونی بیابند، از گلایه‌ها و غرغرهای روشنفکرانه هم دریغ نمی‌کنند؟ چرا وقتی فاتحانه از کشف اشتباه قلمی مترجمی نامدار یا نویسنده‌ای بزرگ صحبت می‌کنند، بحث را مبارزاتی جلوه می‌دهند و، در مقام روشنفکر، به دفاع از حیثیت قلم برمی‌خیزند؟ فضای حاکم بر تحلیل‌های ویراستارانه و سلسلۀ استدلال‌ها چگونه است که از بحث بر سر کسرۀ اضافه یا های غیرملفوظ می‌توان به این نتیجه رسید که مملکت صاحب ندارد؟! چطور ویرایش به روشنفکری می‌پیوندد؟ این پیوند، یا تصور این پیوند، از کجا ناشی می‌شود؟»   
نسخه‌ای که من از این کتاب دیدم چاپ اول آن است که به همت نشر ققنوس در سال 1398 منتشر شده. دربارۀ این کتاب بین کتاب‌خوانان نقد و نظرهای متضادی می‌توان یافت؛ بعضی حسابی از آن تعریف کرده‌ و قلم نویسنده را شجاعانه دانسته‌اند و برخی هم آن را بی‌فایده و با نثری متکبرانه توصیف کرده‌اند. به هر حال، کتاب مخاطبان بسیاری را جذب کرده است؛ مخصوصاً به آن دلیل که نه فقط برای ویراستارها، بلکه برای افرادِ غیرفعال در این مقوله نیز نکته‌هایی خواندنی‌ دارد.
Profile Image for Fatemeh RP.
31 reviews1 follower
March 22, 2020
خوندن کتاب‌ درباره‌ی ویرایش،نگارش و نوشتن و مطالبی از این دست همیشه برام لذت بخشه.اگرچه بخش آخر که درباره‌ی پیش‌کسوت‌ها بود کمی حوصله‌م رو سر برد،ولی باز هم تا لحظه‌ی آخر خوندن این کتاب،مداد و هایلایتر دستم بود.چون با این کتاب‌ها مثل کتاب درسی برخورد می‌کنم.
از ققنوس دو کتاب ویرایشی خوندم.یکی این کتاب و دیگری، مزخرفات فارسی.تو هر دو کتاب،مخصوصا مزخرفات فارسی،خیلی ریز هدایت می‌شدم به مسائل سیاسی و به نظرم نویسنده‌ها اصلا بدشون نمی‌اومد که باورهای سیاسی و حزبی‌شون رو وارد کتاب کنند! که یکی از نقاط ضعفِ پررنگ هر دو کتاب بود.البته این نظر منه.
همین
Profile Image for fatemeh yal.
13 reviews2 followers
September 9, 2020
تنها فصل اول کتاب که دربارهٔ تاریخ ویرایش و رابطه ویرایش و روشنفکری بود، جالب به نظرم آمد.
فصل دوم ریزنکات ویرایشی بود که میتوانست در یک کانال تلگرامی باشد. و فصل سوم که پرتره‌ها بود و ادای دین به سه استاد برتر ویرایش ایران.
یه کتاب کوچک که خواندنش از نخواندش بهتر است و در نهایت ۵یا۶ ساعت از شما وقت بگیرد.
Displaying 1 - 10 of 10 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.