کتاب سه روز به آخر دریا جلد دوم مجموعهی «سفرنامههای قدیمی زنان» است. شاهزاده خانم قاجاری از یکسو نوهی فتحعلی شاه است و از سوی دیگر نوهی نادرشاه افشار. زن نازپروردهای که کمالاتش زبانزد است و به لطف ناصرالدین شاه سر از حرمسرای حکمران طبس در میآورد و سفرش به عربستان و عراق را از همانجا آغاز میکند. جذابیت سفرنامههای زنان در این است که در کنار اتفاقات سفر، ریزهکاریها و روزمرگیها را هم ثبت کردهاند و این روایتِ جزئیات است که به ما امکان میدهد تصویر روشنتری از آن دوره داشته باشیم. در این سفرنامهها متن به زبان شفاهی نزدیکتر میشود و صراحت و جسارت زنان راوی که برخلاف دیگر سفرنامهنویسان، ترسی از مناسبات مرسوم دولتمردان وقت نداشتند، وجوه نادیدهی آن دورهی تاریخی را به ما نشان میدهد.
سفرنامه یک شاهزاده خانم قاجاری که در سال 1303 از طبس همراه با مادرش و کنیزهاش عازم سفر به حج میشه (و چه سفر سختی بوده در اون روزها) اینکه نویسنده یک خانم هست رو از جزئیات و دیدی که به مسایل داره کاملا میشه حس کرد خوندن از افکار و رفتار و وضعیت مردم صدسال پیش برای من خیلی جالب بود و تفاوت ها و شباهت های زیادی رو بین امروز و صدسال پیش میتونی پیدا کنی البته باید بگم خود داستان یا شخصیت ها برای من خیلی جذاب نبودند
«درباره سختی متن کتاب» به بیان گردآورنده این کتاب ، نازیلا ناظمی، در تصحیح به متن اصلی وفادار بوده و جز افزودن سجاوندی ها و نشانه ها هیچ تغییری انجام نداده اند به همین علت شاید خوندن متن کتاب برای بعضی ها سخت باشه اما من به خوندن متن های قدیمی علاقه دارم و خوندنش برای من شیرین بود و گاهی هم که متوجه نمیشدم قسمت «اصطلاحات و لغات دشوار» آخر کتاب به کمکم می آمد
«سفر یک گروه خانم در دوره قاجار» من همیشه فکر میکردم زن ها در اون سالها خیلی خونه نشین بودند (و احتمالا همین طور بوده) ، خیلی جالب بود که حدود صد سال پیش خانمی در نزدیکی شهر من تنها با چند کنیز و مادرش به سفر حج میره (فکر کنم تنها یک نوکر مرد به نام رجب همراهشونه)
«فکری که حین خوندن کتاب تو ذهنم بود» فکر کن سال 1303 شاهزاده خانمی قاجاری سفرنامه ای از سفر حج خودش نوشته و الآن حدود صد سال بعد من این کتاب رو خوندم و برام جالب بوده و توی درک اوضاع اون روز به من کمک کرده بنظرتون موقع نوشتنش به این فکر کرده که شاید صدسال بعد آدمی مثل من این کتاب رو بخونه ؟ اگر من امروز چیزی بنویسم احتمال داره برای کسی سالها بعد جالب باشه ؟
«در آخر» شما میتونید این کتاب رو بخونید و انتقاد کنید به عقاید حاجی خانم به اینکه غر میزنه در رابطه با ظاهر ادم ها نظر میده ، موافق چند همسریه یا اصلا اینکه داستان تم مذهبی داره(که خب اصلا سفرنامه حج هست) اما اگر با این دید بخونید که بهتون دید خوبی از جامعه اون روز میده و با عقاید و افکار و وضعیت مردم آشنا میشید میتونید ازین کتاب استفاده ببرید
سفرنامه شاهزاده خانم قاجاری.خوش خوان ، مناسب برای آشنایی با اوضاع اجتماعی آن دوران .مناسب برای وقتی که لازمست فکرت معطوف به سوژه ای شیرین وآسان برای فراموشی حال گردد.
سه روز به آخر دریا یا سفرنامه حج شاهزاده خانم قاجاری اولین کتابیه که سال 2020 شروع و تمومش کردم. و چقدر از خوندن این کتاب لذت بردم. شاهزاده خانم که از سمت مادری نوه نادر شاه افشار و از سمت پدری نوه ی فتحعلی شاه قاجار است که بعد از فوت دو برادرش از همسرش اجازه میگیره که به سفر حج بره. مسیر رفت و برگشت طولانی و پر از ماجراهای جالب هست که علاوه بر جذابیت داستان، اوضاع و احوال شهرهای مختلف ایران و عراق و عربستان رو میفهمیم و همچنین از اونجایی که این نوشته ها از زبان یک زن درباری نوشته شده بسیار جالب توجه هست. همچنین داستان مشخص میکنه که شرایط سفر در قدیم چقدر مشکل بوده که در این سفر تعدادی از همسفرهای شاهزاده خانم و تعداد خیلی زیادی از مردمی که به سفر اومده بودند در راه میمیرند. چیزهای زیادی در این کتاب برای من جالب بود. از جمله اینکه شاهزاده خانم بر خلاف عرف اون زمان بدون همسرش (البته با خدم و حشم) به سفر میره! اون هم سال ۱۲۶۵ و اون هم به مدت یک سال! شاهزاده خانم زنی هست که به نسبت زنان زمان خودش فهمیده، باسواد، هنرمند و روشن فکر محسوب میشه. در جایی از کتاب که خیلی به نظرم جالب توجه بود شاهزاده خانم نوشته که در نظرش دین پدر و مادری اعتبار ندارد. از گبر، ترسا، یهودی، سنی، شیعه، بت پرست، همگی دین خودشان را به باقی ادیان ترجیح میدهند. و با خودش میگه نکنه دین شیعه هم همینطور باشه! و دوست نداره کورکورانه دنباله رو دین پدر و مادریش باشه. و از وقتی به حج میاد تا مدینه و کربلا و... مدام دنبال نشانه ای بود تا ایمان قلبی پیدا کنه. و البته داستان به اونجا میره که خواب امام ها رو میبینه و... و در اخر به اون ایمان قلبی میرسه. ولی در هر صورت به نظرم اینکه یک نفر (مخصوصا یک زن) در اون زمان که شرایط خیلی بسته تر از الان بوده (مخصوصا برای زنان) همچین چیزی به فکرش برسه و به دین خودش شک کنه خیلی حرف بزرگیه. خلاصه که خوندن این کتاب خالی از لطف نبود و من رو علاقه مند کرد بقیه کتابهای این مجموعه رو هم بخونم.
راستش بسیار کتاب بامزه ای بود. بسیار پسندیدم. یک زیبایی که در نوشته ش بود این بود که یکهو نشسته بود وسط بحثهای جدی غیبت آدمها رو کرده بود. غیبت واقعا خیالانگیز و جالبه. من بسیار غیبت رو میپسندم. در پس غیبت است که ارزشهای اجتماعی و غیراجتماعی و خوب و بد و خیر و شر از نگاه آدمها نهفته است. وقتی ملت مینشینند و غیبت میکنند من با شوق گوش میدم. اینجا هم که این خانمه غیبت کرده بود، با ذوق میخوندم. تازه گاهی بلند میخوندم و برای علی هم ویس میگرفتم. در خصوص این کتاب، بخش زیبای خارج از کتابی هم وجود داشت و اون ریویوهایی بود که در زیرش نوشته بودند. مثلا یکی نوشته بود شک دارم که این زن در مورد خلعت گرفتن از حضرت علی تو خواب، راست گفته باشه. آخه چه چیزها. طرف رسما گفته خواب دیدم. بعد این انتظار داره که خواب دیدن مردم با انتظارات این جور در بیاد. د آخه ابله. یه نفر دیگر هم خوانش فمنیستی! از این متن داشته و همه ش با خودش فکر میکرده وا مگه ممکنه آدم اینقد ابله باشه؟ بله خب درسته سعدی هم نباید بخونیم چون زن ستیزه. تهشم گفته این کتابو دوست نداشتم چون خیلی رنگ و بوی دینی داشت. طرف پا شده رفته حج بعد این انتظار داره که با رویکرد سکولار براش سفرنامه نوشته باشه. به خدا عقل دارندگان اکانت گودریدز همه همینطوریه.
شاهزاده خانم قاجاری نوه فتحعلیشاه و همسر حاکم طبس است که تصمیم به سفر حج و عتبات می گیرد و همراه با چند نقر از نزدیکانش از طبس به کرمانشاه و بعد بغداد میرود. از آنجا از طریق کشتی و رود دجله به بصره و سپس بوشهر میرود و در ادامه سفر دریاییش به جده میرسد. حج تمتع را انجام میدهد و از حجاز به عراق رفته و چند ماه در نجف و کربلا و سامرا و کاظمین نیز میماند و دوباره به طبس برمیگرد کتاب روز نوشت های اوست و سراسر جذابیت، لطافت و زیبایی است. سعی کرده هم از اوضاع شهرها بگوید هم از اتفاقات و احوالات درونی خودش و اطرافیانش مطالعه این کتاب دید خوبی نسبت به اوضاع دوران قاجار میدهد
دیدن دنیا از دریچهی چشم یک شاهزاده قاجاری خوشقلب و دستبهخیر جالب بود �� دنیای ذهنیاش در کمال تعجب در بسیاری از مواقع به من، دختر جوانی در دنیای مدرن ۲۰۲۰ میلادی، نزدیک بود. عجیب بود که ماجرا متعلق به کمتر از صد سال پیش است اما دنیای بیرون تا این حد فرق کرده، ضوابط اجتماعی عوض شده و زندگی بشر انقدر آسانتر شده. برای من بیسواد نسبت به متون قدیمی، جا داشت که فهرست اصطلاحات دشوار آخر کتاب طولانیتر باشد اما در کل متن غیر قابل فهمیدن نیست و تا حد زیادی روان است. قطع کتاب هم برای همراهی در سفر و حضر مناسب است. من فصل «نه صدای شتری نه تعال عربی» را از بقیهی قسمتهای سفرنامه بیشتر دوست داشتم و آن جایی از ماجرا بود که نمیتوانستم کتاب را زمین بگذارم.
آخرین کتاب از سه گانه سفرنامه های زنان قاجار. این کتاب مختصر تر از دوسفرنامة دیگر است. نویسنده یکی از سی و هفت هشت فرزند محمود میرزا است. کتاب خواندنی است البته نه به اندازة آن دوتای دیگر. اینجا مسافر ما از راه دریا - به هند و از آنجا به جده و مکه میرود. مسافر ما اینجا جیب پر پولی دارد و خیلی راحت تر از دوتای قبلی سفر میکند. او زنی با سواد است ن جا به جا نوشته اش را به اشعاری مناسب موضوع آراسته است. با اینهمه مطمئن نیستم خوابهایی که می گوید در نجف دیده درست باشد. از جمله اینکه خواب دیده حضرت علی به او خلعتی اعطا فرموده و مانند آن. . ولی در مجموع خواندنی بود.
آخرین کتاب از سه گانه سفرنامه های زنان قاجار. این کتاب مختصر تر از دوسفرنامة دیگر است. نویسنده یکی از سی و هفت هشت فرزند محمود میرزا است. کتاب خواندنی است البته نه به اندازة آن دوتای دیگر. اینجا مسافر ما از راه دریا - به هند و از آنجا به جده و مکه میرود. مسافر ما اینجا جیب پر پولی دارد و خیلی راحت تر از دوتای قبلی سفر میکند. او زنی با سواد است ن جا به جا نوشته اش را به اشعاری مناسب موضوع آراسته است. با اینهمه مطمئن نیستم خوابهایی که می گوید در نجف دیده درست باشد. از جمله اینکه خواب دیده حضرت علی به او خلعتی اعطا فرموده و مانند آن. . ولی در مجموع خواندنی بود.
سفرنامه یا به قول شاهزاده خانم روزنامه نویسیِ سفر یک سال و نیمه به مکه و مدینه و عتبات و ... . بدجور دلم خواست در این روزهای قرنطینه! با این که بیشتر سفر هوا به شدت گرم بود، دزد و راهزن زیاد بودند، شترسواری در راه های نامناسب آن زمان احتمالا خیلی سخت است، کشتی شان مرتب به گل می نشست و کلی آدم از مریضی های مختلف می مردند (یا از شتر می افتادند)، دلم این چنین سفری خواست!
این کتاب را از دو کتاب دیگر مجموعه بیشتر دوست داشتم. به دلایل زیر:
۱- لحن راوی بسیار پخته و جا افتاده است و در جای جای کتاب شعرهایی به فراخور حال و وضع میآورد.
۲- رد و پایی از روایتگری مدرن را میشود در این سفرنامه یافت. حضور خرده روایتهای جذاب که حول و حوش مسیر اصلی - یعنی سفر زیارتی- را زینت دادهاند.
۳- شخصیت راوی بازیگوش و کنجکاو است. بخصوص به مرد و زن به دید خریدار مینگرد و از زیبایی رو و لباس آنها میگوید.
۴- شاید مهمترین بخش این سفرنامه قسمتی بود که راوی صادقانه و خصوصی رو به خواننده کرد و گفت که پس از مرگ برادرم در اعتقادات مذهبیام شک کردهام و به دنبال جوابی برای سوالهایم هستم. به خود نهیب میزند که وقتی تمام ادیان خودشان را بر حق میدانند، چطور بگویم شیعه تنها برحق است؟
از متن سفرنامه:
مطلبى ديگر، قريب يك سال تجاوز بود كه به وساوس شيطانى و جسارت نفسانى مبتلا شده، شب و روز حالتى از برايم به هم رسيده بود كه میترسيدم ديوانه شوم. دراين باب اين فقره كه دين پدر و مادرى كه اعتبار ندارد، از كبر، ترسا، يهودى، سنى، شيعه، بتپرست، دين خودشان را بر باقى اديان ترجيح مى دهند و اگر غير از اين بدانند البته ترک مذاهب خودشان را مىكنند. مبادا خدا نخواسته دين شيعه هم همين جور باشد. شخص نبايد كورانه به دنيا بيايد و از دنيا برود.
مجموعا لذت بخش بود. بخصوص که بارها بخشی از مسیر سرکار خانم را با ماشین سفر کردهام.
خوندنش خییییلی راحت نبود. سخت هم نبود. شیرین بود و جالب** داستان سفر شاهزاده خانمی قاجاری(نامزد ناصرالدین شاه بوده که بهم میخوره قول و قرارهاشون و همسر حاکم پیر طبس میشه، و اثری از نام و شهرتش هم به جا نمونده) و همراهانش که غالبا خانم هستن به مکه برای حج واجب! این سفر صد روز طول میکشه. شاهزاده خانم علاوه بر داستان رفت و برگشت و اتفاقاتی که در مسیر میفته و نحوه حمل و نقل، تکتک شهرهایی که ازش رد میشن رو هم توصیف میکنه. معلومه که شاهزاده سواد و آگاهی بالایی داشته، چون خط به خط، مرتبط با اتفاقات مختلف، شعرهای مختلفی رو هم ضمیمهی داستان میکنه. انقدر خوشم اومد که رفتم کتاب دیگهی این مجموعه رو هم خریدم.میخونم و مطمئنم کتابهای دیگهی نشر اطراف که در این حوزه چاپ کرده رو هم میخرم)
نسبت به دو کتاب دیگه از این مجموعه سختخوانتر بود اما در کل مجموعهی جذابی بود. همسفر شدن با زنان دوران قاجار لذتبخش و شیرین بود. خوشخوانترین کتاب این مجموعه هم کتاب سومش بود.
این کتاب را در جریان همراهی با گروه کتابخوانی شبتاب (با مدیریت مهتاب) شروع کرده بودم، اما آنطور که قرار بود تا پایان فروردین خواندنش تمام شود، تمام نشد. نه که کتاب را توی خانه گذاشته باشم و سراغش نرفته باشم، یا از قصد رهایش کرده باشم، یا کلا دوست نداشتم که بخوانمش. برعکس، حتی خودم به کروه آن را پیشنهاد دادم. (البته اگر جلد اول این مجموعه آن زمان در کتابفروشیای که در آن کار میکنم موجود بود، شاید از اولی شروع میکردیم و ناگاه به سراغ جلد دوم نمیرفتیم؛ هرچند جلدها به هم ربطی ندارند و ماجرای هر یک مجزا از باقیست.) من فقط نمیتوانستم آن را زیاد و سریع بخوانم. فارغ از کلمات ناشناختهای که میبایست یاد میگرفتم، و خیلی اوقات خواندنشان را نمیدانستم و زمان میبرد تا یاد بگیرم، و جاهایی که دوست داشتم در نقشه پیدایشان کنم و بفهمم در آن بخش از کتاب دقیقا کجای مسیری که روی نقشه اول کتاب نشان داده شده هستند؛ کتاب وجه غیرقابلتحمل دیگری هم برایم داشت که در این نقد و بررسی بیشتر به شرح همان خواهم پرداخت. اما اینکه کتاب چهطور به پایان رسید هم خود ماجرای دیگری دارد که در انتها خواهم گفت تا همگان بدانند و آگاه باشند.
پیش از هر چیز بد نیست به این نکته فرعی شما را اشارت دهم، که من از چند سال پیش که در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» شاهد آن صحنههای درخشان قابلافتخار و آن جنایات وحشیانه علیه مردمی که فقط حقوق عادی خود را پس میخواستند، بودم، تغییراتی اساسی را در خود احساس کردم و دیدم: اول از همه، عدم تمرکز شدید من، که حاصل ترس شدید و زجرهایی بود که شاهدشان بودم. البته ترس من از داخل خانه و واکنشهای جنونآمیز پدرم که میبایست نقطهای از نقاط امن زندگی میبود، بیش از ترس من در بیرون از خانه و مقابل وحوش نظام بود. دوم، غم شدیدی که در پی شنیدن یا دیدن یا حس کردن واقعهای ناگوار و مرگ افراد در من غلیان میکرد و وجودم را مچاله میکرد. به سوگ آدمها نشستن یک چیز بود و به سوگ جوانان نشستن چیز دیگر، و به سوگ آرزوهای جوانان جانباخته نشستن چیزی بسیار تاریکتر و دردناکتر از همه... و سوم، و آخرین چیز، توجه بیش از پیش من به مسئله زنان و به طور کلیتر، جنسیت، بود. علاقه من به ریشهیابی و چیستی هر چیز عاقبت کار دستم داد و باعث شد روی برخی نکات و ریز مسائل بازبینی و بازاندیشی کنم. مسائلی که حلشان حتی پیدا کردن راهحلشان وقت و انرژی زیادی از من میگرفت، و در نهایت میفهمیدم مدتها پیش، کسی آن راهحل یا رویکرد را مطرح کرده بوده. اما با این حال من علاقه خاصی به مطالعه آثار مرتبط با زنان، برای زنان، و حتی نوشتهشده به دست زنان پیدا کردهام.
(پیشاپیش بر خود واجب میدانم که شما را از خطرات مسیر آگاه سازم و وعده دهم که در ادامه سفر آنقدر ماجراها پیش از آنکه کتاب را بخوانید بر شما آشکار خواهد گشت، که تحریر ندارد. پس شاید همان به که اکتفا کنیم به مسیر خشکی و مسلمانجماعت را راهی دریای عذاب نکنیم...)
اولین کتابی که از نشر اطراف خوندم و همونطور که توقع داشتم خیلی برام جالب بود این اولین تجربه. قبل از حرف زدن راجع به محتوای کتاب بگم که طراحی جلد کتابای این انتشارات رو واقعا دوست دارم. به ویژه طرح همین کتاب. معمولا طراحی کتابای ایرانی منو ناامید میکنن ولی نشر اطراف از این نظر حرفه ایه.
.این کتاب، سفرنامه شاهزاده ی قاجاریه که راجع به سفرش از طبس تا مکه نوشته. سفرنامه مربوط به تقریبا 100 سال پیشه و اینکه تو اون برهه از تاریخ ایران یه زن ایرانی جسارت شروع سفری طولانی مثل این بدون همراهی محارمش و همراه با چند زن دیگه رو داشته برام جالب بود. شاهزاده هم احوالات درونی خودش هم وقایع و هم مکان ها رو به خوبی توصیف می کنه و قلم شیرینی داره و گاهی شوخ طبعی ظریفی هم داره تو نوشته اش که سفرنامه رو جذاب تر می کنه. کتاب علاوه بر خود این سفر تا حدودی یه تصویر از اوضاع فرهنگی و اجتماعی اون برهه از تاریخ ایران رو هم به ما میده.
کتاب از چهار فصل اصلی تشکیل شده، فصل اول توصیف مسیر طبس تا قصر شیرین فصل دوم از خانقین تا جده فصل سوم از مکه تا مدینه و فصل چهارم بازگشت به طبس هست. مسیر رفت شاهزاده از طریق دریا و برگشت از طریق خشکی بوده. در انتهای کتاب یادداشتی رو ابولقاسم عبادالممالک اضافه کرده و تو این یادداشت راجع به شهرها و روستاهایی که شاهزاده از اون ها عبور کرده توضیحاتی داده.
این رو هم اضافه کنم که متن کتاب کمی متن سختی هست از این نظر که مربوط به بیش از صدسال پیشه اما کلیت روایت قابل فهمه. تو انتهای کتاب یه واژه نامه هم تهیه شده و معنی واژه های دشوار نوشته شده.
بنظرم زن قاجاری غایب ترین موجودیت تاریخ ایرانه که به نسبت نزدیکی زمانیش به ما، اصلا شناخته نشده. ارزش اصلی این کتاب برای من فراهم کردن یک شناخت نسبی و تغییر تصوراتم از این موجودیت بود و از خوندنش بسیار لذت بردم. چند تا نکته رو در موردش تیتروار میگم: ۱- شاهزاده خانم دستخط و قلم فوق العادهای داره، هرچند که متأسفانه سواد بین زنان اون دوره فراگیر نبوده. ۲- وقت خوندنش با اینکه بعضا با کلمات ناآشنا روبرو میشدم اما خوندنش اصلا سخت نبود. بهتر بود معنی کلمات تو پاورقی همون صفحه باشن تا اینکه یک بخش جداگانه در انتهای کتاب. ۳- من در سال ۱۴۰۴ عین نوشتهای که قرن پیش در کشورم نوشته شده رو میتونم بخونم، بفهمم و درک کنم. زنده باد فارسی. زنده باد ایران. ۴- شخصیت شاهزاده خانم و نحوه برخوردش با مسائل رو دوست داشتم. یک جایی در روزهای زیارت عتبات عالیات، با این بحران مواجه میشه که نکنه من هم فقط چون مسلمان و شیعه متولد شدم فکر میکنم این حقه، مثل پیروان بقیه ادیان و مذاهب؟ هرچند که آخر با دوتا رویا شک ایشون به یقین برمیگرده اما این دغدغه و تفکر رو مقایسه کنید با تصوری که همین الان از دغدغه یک زن اندرونی زمان قاجار دارید. ۵- نکته آخر هم در مورد خود سفره. یک گروه زنانه، زمان طولانی و خطرات راه. تاثیرگذار بود. پ.ن: کتاب یک قرن پیش و در یک بستر فوق العاده مذهبی نوشته شده. کسایی که نقدشون عدم تطابق ارزشهای نویسنده بر ارزشهای نتفلیکسه... شوخی میکنید دیگه؟ :))
«عصر باز باد بدی شد. به هزار معرکه بار کرده، آمدیم انارک. این انارک تفصیل دارد. خلق بسیار، آب کمی دارد. عوض همهچیز، شتر دارد. مثلا اگر شتر این ده، عشرش آب ده را بخورد، جوب میایستد. همه تعیش اهل ده منحصر به یک باغ است. زمین ده هم خیلی پست و بلند است. تمام زنها از اعلا تا ادنی، لباسشان به یک قسم است. مثلا همه چادرشان سفید است. تنبان آبی، دَم تنبان، قرمز دوختهاند. دخترهای خوشگل دیدم. جای خان را خالی کرده، یک شب هم لنگ کرده.»
روزشمار سفر مکهی شازده خانم با کمالات، ظریف و تیزبین. چه استراحت ذهنی سبک و بامزه ای شد خواندن این کتاب.