Harold Albert Lamb was an American historian, screenwriter, short story writer, and novelist.
Born in Alpine, New Jersey, he attended Columbia University, where his interest in the peoples and history of Asia began. Lamb built a career with his writing from an early age. He got his start in the pulp magazines, quickly moving to the prestigious Adventure magazine, his primary fiction outlet for nineteen years. In 1927 he wrote a biography of Genghis Khan, and following on its success turned more and more to the writing of non-fiction, penning numerous biographies and popular history books until his death in 1962. The success of Lamb's two volume history of the Crusades led to his discovery by Cecil B. DeMille, who employed Lamb as a technical advisor on a related movie, The Crusades, and used him as a screenwriter on many other DeMille movies thereafter. Lamb spoke French, Latin, Persian, and Arabic, and, by his own account, a smattering of Manchu-Tartar.
من خیلی با کتب تاریخی مشکل دارم. اینکه صحّت و سقم چیزایی که میآری، چهطوری باشن و اینا. از طرفی، چون تاریخ یهجور روایته، اغلب مورّخـا داستانی بیانش میکنن و گاهی وجهی داستانی بهوجهی حقیقی و تاریخی ترجیح داده میشه. اینکتاب گرچه بیان داستانی نداش. امّا گاهی اینطوری شده بود. در مورد ِ خود ِ شخص کوروش و کشورگشاییاش و جنگهاش، خیلی دقیق و کامل پرداخته شده. ولی در نقل خیلی از جزییات، اشتباهاتی بهچشم میخوره. مثلاً همون قضیهی ماندانا که مورّخ دختر بختالنصر و زن اژدهاک میدونه. در حالیکه دختر اژدهاک و زن کمبوجیه اوّله. یا در مورد زن دوم کوروش، من واقعاً تعجّب کردم؛ چندین جا خوندهم که کوروش فقط با کاساندان ازدواج کرده و حتّی دو جا خونده بودم اشتباهاً بهآمیتیس اشاره شده که در واقع، قضیهش این بوده که گبریاس- یا ایرانیش، گوبارو- میخواسته پایگاه سیاسی خودشو قوی کنه که دخترشـو بهکوروش داده. ولی نه رابطهای داشتن و اینکه ازدواج کنن؛ در حالیکه تو اینکتاب گفته شده حتّی آمیتیس بچّه هم داره. اگه اشتباه نکنم، گفته بود مادر آتوسا- که نمدونم چرا مترجم شکل درستشـو بهکار نمیبرد و " هوتوشه" میگف؛ من از پانویس ِ انگلیسی فهمیدم همون آتوسا ـه.- هس؛ در حالیکه من بازم چندین جا دقیقاً یادمه آتوسا رو دختر کاساندان و کوروش خوندن.
بعد، یهجا من اونقـــد دهنم از فرط تعجّب باز شد که نمتونستم جمعش کنم اصن. :)) مورّخ بهرابطهی کوروش با مادرش اشاره میکنه. منظورم دقیقاً رابطهس. گیریم چنین چیزی درست باشه؛ من نمدونم چهطوری اینقد دقیق میدونسته ماندانا دقیقاً کجا، با چه لحن و چه جملاتی، با چه لباسی و چهطوری، اینکارو میکنه و دقیقاً ترتیب درآوردن لباساشم میدونسته. :| جالب اینه که آخه ماندانا مادرشه، بعدم کوروش زن داشته و طوری نبوده که ینی غریزهی جنسیش خیلی الآن داره بهش فشار میآره و خب ماندانا هم شوهر داشته. وات دِ فاز؟
اینو گفتم که بگم، نویسندهی اینکتاب خیلی جاها طوری از جزییاتی که طبیعتاً تو تاریخ اصن ازش حرفی زده نشده یا خیلی کم پرداخته شده- چون منابع کم بودن.- میگه، انگار خودش دقیقاً اونلحظه حضور داشته! واقعاً انگار اونلحظه بوده و اینا رو دیده. وختی اصلاً نمیپردازه بهبچّههای کوروش- نهایت بهکمبوجیه- و در موردشون چیزی نمیدونه، چهطور از روابط زناشویی کاساندان و کوروش حتّی با دیالوگاشون خبر داره؟ شما تصوّر کنین در طول کتاب، هیـــچ اسمی از بردیا برده نمیشه. ولی بعد یهو فصل آخر، بردیا سر و کلّهش پیدا میشه؛ اونم جایی که بابلیها وختی کمبوجیه تو مصر بوده- اگه اشتباه نکنم- علیه اون شوروندنش. خب اگه یکی ندونه، خیلی گیج میشه! بردیا از کجا اومد؟ حتّی بهشخصیّت کاساندان بهعنوان ملکهی نصف دنیا، خیلی کم پرداخته! در حالی که کاساندان ملکهی محبوبی بوده و درسته که اونزمان نفوذی نداشته. ولی اینقد هم کمرنگ نبوده. از کاساندان چهرهی خوبی ارائه نمیده؛ ملکهای که مردمـو مجبور میکرده جلوش زانو بزنن. اینو هیچجا نخونده بودم.
الآن تو اینکتاب اصن بچّههای کوروش مشخّص نیستن. با همهی کبیر کردن ِ کوروش، مردی معرفی شده که فقط جهانگشایی و جنگ میکنه. مردی که اصلاً بهخونوادهش توجّه نداره و حتّی یهجا صراحتاً اشاره شد که کاساندان از بیتوجّهی کوروش خیلی میرنجید. نویسنده بخش اعظمی رو بهجنگهای کوروش پرداخته؛ در حالیکه اصن کاساندان پیشش نبوده. اگه آدم یکم تحقیق کنه، با خودش میگه پس چهطور چار- پنجتا بچّه هم داشته؟ و تازه، تا جایی که من میدونم، کاساندان قبل از کوروش میمیره؛ در حالیکه نویسنده اصلاً بهدرگذشت چنین شخصیّتی حتّی اشاره هم نمیکنه!
با همهی اینمشکلات، در مورد وضع ایران ِ اونزمان و خودِ شخصیّت کوروش، خیلی خوب و دقیق پرداخته. خصوصاً فصل آخر، اونقد کامل و دقیقه که داشتم فک میکردم که چقد خوب میشد در طول کتاب هم همینطوری بود. نه فقط فصل آخر.
A biographical fiction of Cyrus I, emperor of ancient Persia. This would be the book to use for someone interested in history but who has difficulty reading a straight forward historical text. It takes some poetic license to build a narrative around Cyrus' life. There are some consequent interpretations given for Cyrus' life that may be completely fictionalized (e.g. Lamb's viewpoint that Cyrus somewhat viewed the Medes as benevolent oppressors, that Cyrus largely held to Zoroastrianism despite surviving records endorsing religious pluralism, etc.) but it gives a nice introduction to the historical figure.
این کتاب، تاریخی است رمان مانند یا رمانی است تاریخی درباره زندگی یکی از بزرگترین شاهان صلح پرور جهاندار ایران و یکی از اولین مدافعین حقوق انسان.کسی که اولین دولت جهانی منظم را پدید آورد. . گریزی دلپذیر از دنیای دلگیر ایرانِ ویرانِ اکنون و سفری خوش به کهنسال ترین شاهنشاهی جهان و زندگیِ هرچند کوتاه زیر سایه صلح و عدل کوروش، بزرگ مرد تاریخ ایران زمین... . . آسوده بخواب کوروش ما دیگه از کنترل خارجیم! داریم به قهقرا میریم...
این کتاب هم من در ۱۶-۱۷ سالگی خوندم و چقدر این کتاب اطلاعات خوبی داشت . ما ایرانی ها خودمون درمورد پادشاه خودمون انقدر اطلاعات نداشتیم که یک انگلیسی در کتابش انقدر اطلاعات در مورد بزرگ پادشاه ایران داشت.
It was an interesting book about the stories and the rise of Cyrus the great and how he became a king although Harold Lamb could have written it a bit better and more straightforward but overall it was an ok read.
به عنوان کتاب تاریخی شاید ۱۰۰ درصد توصیه نشه اما اطلاعات خوبی رو به زبان خودمانی در اختیار میذاره. شاید خیلیا حوصله خوندن کتابهای خشک تاریخی رو نداشته باشن اما این کتاب چون داستان محوره جوی رو فراهم میکنه که هم رمان میخونی و هم تاریخو یاد میگیری (مسایل مهم تاریخ مثل فتح بابل، شکست مادها و…)
ترجمهاش را پیدا نکردم اما صفحه ۱۵ آن دیالوگ جالبی داشت: «کوروش نگاه�� به مردم کرد، سپس به سگ اشاره کرد و با حالتی شجاعانه گفت...» یعنی چه؟ شما آنجا بودی؟ یا داستان رد شدن کوروش از پلی افسانهای یا مکالمهاش با فروهر برای ورود به قصر... همهاش مشتی خزعبل و روایت است، نه تاریخ.
Fascinating character. What little is known about Cyrus is here (unless we know more now that I am not aware of which may be.) Seems like lots is known.
هارولد لمب نویسندهای آمریکایی است که در نیمه نخست قرن بیستم با رویکردی داستانی–تاریخی به زندگی شخصیتهای بزرگ جهان پرداخت. کتاب «کوروش کبیر» او بیشتر زندگینامهای روایی است.