و فکر کنم به کلمه دلتنگی که در هیچ زبانی معادل فارسی را ندارد و قشنگ ترین اتفاق بد دنیاست. چه حس بی کلامی است دلتنگی! پر است از سکوت که انگار بُعد چهارم آن است و وقتی می آید، زندان سه بعدی بودنش را می شکند و بعد حس آشنای یک جور خلسه ی غریب...
هميشه از جايى آغاز مى شود كه انتظارش را ندارى. يك مرتبه به خودت مى آيى و مى بينى وسطِ خاطره اى افتاده اى كه تمام روزهاى گذشته خواسته اى فراموشش كنى. هرچه با خودت تكرار كنى كه همه چيز تمام شده و دليلى براى ياد آوردنش وجود ندارد، باز يك روز با بهانه اى حتى كوچك، خودش را از گوشه ى ذهنت بيرون مى كشد و هجوم مى آورد به گذر دقيقه هاى آن روزت.
مجموعه داستان اولین مجموعه نویسنده است که برنده جایزه هم شده و داستانها حول محور مرگ است. من بیشتر داستانها را دوست نداشتم و تعدادی هم به نظرم معمولی بود. فانفار و دفترچهی کوچک خاطرات من، به نظرم معمولی بود و بقیه را چندان دوست نداشتم.
کتاب بدی بود، ارزش خوندن نداره مجموعه 9 داستان کوتاه هست در 60-70 صفحه که در اونها عنصر مرگ وجود داره من سه داستانش رو خوندم، دو داستان اول کتاب "فانفار"، "دفترچه کوچک خاطرات من" و "مرگ بازی" که داستان آخر کتابه و اسم کتاب هم از اون گرفته شده. انقدر این سه داستان مزخرف بودن که بی خیال خوندن بقیه کتاب شدم
به نظر من دو داستان "دفترچه کوچک خاطرات من" و "مرگ بازی" بهترین داستان های این مجموعه بودن و داستان های "سیگار نیم سوخته روی دیوار" و "ماه امشب در میزند" رو دوست داشتم. مجموعا خیلی نزدیک به زندگی خودم بود و شاید بیشتر هم به همین دلیل خوشم امد از این مجموعه.
داستان فانفار قشنگ بود. ماه در میزند را خیلی دوست داشتم و خود مرگبازی (داستان ِ آخر کتاب) بهنظرم بهترین داستاناش بود. توی هر کودوم از این سهتا، لحظههای زیادی بودن که زندگیشون کردم، خیلی خوب بودن.
چیزی در فضای اتاق هست که آزارم می دهد، اما نمی دانم چیست. دل تنگی را نمی شود با بطری های شیشه ای و قوطی های فلزی پاک کرد؛ مثل خیلی چیزهای دیگر. دوباره خاطره ی کسی را به یاد آورده ای که تازه به نبودنش عادت کرده ای؛ و باز آینده ات پر از نبودن کسی در گذشته می شود و آن وقت تو می مانی و جا سیگاری کوچکی که پر است از ته سیگارهای مچاله، که زمانی فقط یک سیگار بوده اند و حالا قرار است بگویند که این جا اتفاقی افتاده است.
یکی از بهترین مجموعه داستانهای ایرانی که خونده م.. تا به حال فکر می کنم ازش 5-6 تایی خریده باشم و هدیه داده باشم. یه مجموعه داستان واقعا خوب. پدرام رضایی زاده باز هم کتاب بنویسه می خونم * پیشنهادش میکنم
نمی شود خرده ی چندانی به این کتاب گرفت، جز اینکه بی اتفاق است. چیز جدیدی برای ارائه ندارد، نه قصه، نه زبان. چرا ادبیاتمان هم مثل جامعه مان بی اتفاق است؟ کم کم نشر چشمه دارد به یک برند بازدارنده برای من تبدیل میشود.