Jump to ratings and reviews
Rate this book

یک روز بعد از حیرانی

Rate this book
زندگی نامه داستانی شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری؛ به روایت خانواده، دوستان و هم رزمان گمنام

291 pages, Paperback

Published January 1, 2019

1 person is currently reading
17 people want to read

About the author

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
9 (36%)
4 stars
10 (40%)
3 stars
5 (20%)
2 stars
1 (4%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 14 of 14 reviews
Profile Image for Mohammad reza khorasanizadeh.
780 reviews65 followers
January 1, 2020
زندگینامه داستانی شهید محمدرضا دهقان
یک پسر 74 ای شر و شور که آرامشو از خیلیا گرفته بود و تو مدرسه همه ازش شاکی بودن😂😂
ولی راهشو بلد بود و خیلی زود به هدفش رسید
چقدر در این کتاب نقش خانواده برای پرورش این فرزند دلبند به خوبی نشان داده شده بود
Profile Image for Haniyeh Rahmani.
39 reviews5 followers
March 15, 2020
خود محمدرضا دهقان اونقدر زیاد توی زندگی آدم‌جالبی بود که حیف بود کتابش متفاوت از دیگر روایت ها نباشه. روایت داستانی از زندگینامه شهید. و خاطرات خوب و افراد خوبی هم انتخاب شدند واقعا. فقط ای کاش نویسنده انقدر توی همه ی قضایا خودش رو جا نمیداد و توی همه ی اتفاق ها این عبارت را که اگر من اونجا بودم فلان میکردم رو نمیگفتن و انقدر که مثلا حرصشان را خالی میکردند طور حرف نمیزدن. در کل کتاب خیلی خوبی بود ولی یه جاهایی دخالت نویسنده به عنوان یک خواهر توی زندگینامه خیلی تو دل میزد
Profile Image for Zahra Solhdar.
75 reviews10 followers
January 18, 2020
اذان که می خواندند و آفتاب که می زد و تاریکی شب که تمام می شد بار سنگین روی سینه هم سبک می شد. شب خودش به اندازه سنگینی همه غم های عالم سنگینی دارد. حالا اگر سنگینی شب باشد و داغ برادر و گریه های مادر همه کوه های عالم هم نمی توانند سنگینی بار غم را تحمل کنند. امان از آن نیمه شب، همان شبی که صدای ناله حتی برای یک لحظه قطع نمی شد. حالا خیال نکن مامان فاطمه و مهدیه کوه صبر بودند ها. نه، هزار بار مثل شاخه های ترد و نازک بهاری که با سنگینی وزش باد خم و راست می شوند خم و راست شدند و مثل نهال نورسته تا مرز شکستن رفتند، اما دوباره کمر راست کردند.
افتاده بودند توی دور یک قصه تکراری. قصه نبودنت هر شب تکرار میشد و این قصه سر دراز داشت. هنوز رفتنت را باور نکرده بودند. از ساعت چهار صبح به بعد منتظر تو می شدند. مهدیه می رفت توی اتاقت و با دست زمین را نوازش می کرد، همان تکه از زمین که محل خوابت بود و می گفت: محمد،بلند شو،نمازه.
بعد همان جا می نشست که تو می نشستی و می خوابیدی و نماز می خواندی. آوار می شد روی زمین و صدایت می کرد، اما تو جواب نمی دادی. جوابی جز سکوت و زمزمه و ناله اهل خانه نبود. تو جواب نمی دادی و او گریه می کرد. نمی خواهم اسیر کلیشه ها بشوم و بگویم مثل ابر بهار اشک می ریخت. اما غیر از ابر بهار تشبیه بهتری پیدا نمی کنم برای باریدن چشم های غم دیده یک خواهر دل شکسته منتظر. منتظرِ تویی که نمی آمدی. تویی که قرار نبود برگردی. تویی که هم باید با جای خالی ات می ساختند و هم به خاطر نبودنت طعنه می شنیدند.
Profile Image for Samaneh.
45 reviews2 followers
December 4, 2021
نوع روایت داستن رو خیلی دوست نداشتم همه از زبان نویسنده و مثل درد دل با شهید
ولی در کل مطالعه زندگی شهدا اون هم شهیدی ۱۹ ساله و دهه هفتادی برایم جالب و تحسین برانگیز بود.
1 review
Read
March 19, 2020
یکنواختی نوع نگارش و چارچوب کتاب هایی که راجع به شهدا منتشر شده بودند بهانه ای برای خواندن این کتاب شد، چرا که عنوان هیجان انگیز و متفاوتی داشت: زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری
با همین ذهنیت مثبت شروع به مطالعه کتاب کردم ولی هرچه که صفحات کتاب جلوتر می رفت، میل و رغبتم برای به انتها رساندن کتاب کمتر و کمتر می شد و خیلی زود دلم برای همون سبک و سیاق قدیمی کتاب های زندگی نامه شهدا تنگ شد.
قلم نویسنده در هیچ جای کتاب هیچ کشش و جذابیتی برای من ایجاد نکرد و از محدود کتاب هایی بود که اشتیاقی برای به پایان رساندنش نداشتم. نویسنده در ابتدای کتاب خودش رو در قامت خواهر شهید می دید و احساس من این بود که روایت خیلی خوبی خواهد شد ولی حضور بیش از حد نویسنده در روایت ها توی ذوق می زد. در بسیاری از قسمت های کتاب آورده شده بود ای کاش من بودم که واقعا برای من جذابیتی نداشت که به این کثرت در کتاب تکرار بشه و تقریبا همه جای کتاب جمله ی یادت هست به صورت افراطی برای خاطرات شهید به کار برده شد و من به این فکر بودم مگر میشه کسی خاطرات خودش رو یادش نباشه! برعکس اکثر زندگی نامه ها ماجرای شهادت در همان صفحات اولیه آمده بود که به نظر من خیلی جالب نبود و شخصا دوست داشتم که آخرین برگ از حیات دنیوی شهید رو در انتهای کتاب بخونم. این کتاب و کتاب یک محسن عزیز رو همزمان خریدم که هر دو روایت داستانی دارند ولی هنوز کتاب محسن عزیز رو مطالعه نکردم امیدوارم که اون کتاب ذهنیت من رو نسبت به زندگی نامه های داستانی عوض کنه!!!
تنها انگیزم برای پایان رساندن کتاب خود شهید دهقان امیری بود و بس!
33 reviews2 followers
June 18, 2020
بسم رب الشهدا و صدیقین
بنظرم پررنگ ترین نقش در شکل گیری شخصیت مثبت شهدا رو مادرانشون دارند . مادری با روح بزرگ و فهمیده که توانسته پسر خردسال و بازیگوش خود را طوری پرورش دهد که خریدارش حضرت زینب سلام الله علیها باشد . پسری که همسن من بوده و من شرمگینم از این همسن بودن . پسری که در دوران من زیسته . با شرایط من بزرگ شده ولی فهمیده تر از من و حتی بسیاری از بزرگترهایم بوده ... در روزهایی از عمرم که من حتی نمیدانستم مدافع حرم کیست و راه شهادت هنوز باز است او برای شهادت میسوخت .. برای شهدا وقت میگذاشت و با انها رشد میکرد ... اصلا شاید همین با شهدا بودنش بود که روحش از همچو منی اینقدر زود تر به پرواز در امد
داداش با معرفت , داداش فهمیده , داداش با غیرت من هم سن تو هستم ولی به گرد پایت نمیرسم .... تو دستم رو بگیر ...
خودمانی بگم برات داداش تو خیلی ماه بودی و هستی
مخصوصا وقتی کامنت هایت رو زیر پست های رفقایت خواندم جیگرم سوخت ... من انروز ها نمیدانم در اندیشه چه بوده ام ولی خوب میدانم که توبه فکر شهادت بودی ....
پیش حضرت ارباب و عمه سادات و مادرشان زهرا یادم کن ...
جمعه خرداد 99
دوران قرنطینگی
Profile Image for Yeganeh.
6 reviews
May 23, 2020
به نظرم بهتره که طبق زندگی شهید پیش میرفت و از تولد شروع می‌شد و صفحات آخر مربوط به شهادت می بود

وقتی من تازه کتاب رو شروع کردم و هنوز شناختی از زندگی شهید ندارم، زیاد جالب نیست با صحنه چگونگی شهادت مواجه بشم
Profile Image for Erfan Mirhaji.
2 reviews1 follower
Read
October 2, 2020
نکات آموزنده‌ی زیادی از زندگی پربرکت این شهید نوزده ساله می‌شود آموخت. فقط نوع نگارش کتاب به دلم ننشست. نویسنده از زاویه دید "توُی مخاطب" استفاده کرده و به نظر بنده به خوبی از پسش برنیامده.
Profile Image for Paℓe mooŋ.
280 reviews7 followers
March 29, 2023
روایتی متفاوت توسط یک نویسنده که با خواهر و مادر یک شهید حرم مصاحبه می‌کند و داستان را رو به آن شهید می‌نویسد، گویی که دارد برای خودش بازگو می‌کند.
مادر این شهید، آنچنان صبر عجیبی از خود نشان داده که آدم را دیوانه می‌کند.

کتاب را به شکل صوتی گوش دادم. لحن خواننده‌ی کتاب در حالیکه شاد می‌نمود، آنچنان چنگی به اعماق دل می‌زد که آدم بین شادی و گریه و غم حیران می‌ماند.

https://taaghche.com/audiobook/81216
101 reviews
March 22, 2023
کتابی پر محتواست. جوانی امروزی، با دغدغه های حال حاضر کاری شگفت می‌کند. ظاهرش شبیه دیگران است. شبیه یکی مثل همسن و سالانش است، اما در باطن کشمکش دارد، به قول قدیمی ها اهل زمین نیست به پرواز می‌اندیشد. کتاب بسیار دوست داشتنی است. گاهی تلخی اش اشک بر چشم می‌آورد و گاهی لبخند رضایت بر لب می‌نشاند. یکی از بهترین روایت ها را دارد.
https://taaghche.com/book/68440
40 reviews1 follower
April 2, 2023
داستانی پر از زیبایی و اشک، اشک هایی گاه از روی اندوه و گاه از روی شادی...
داستان زندگی محمدرضایی که به آرزویش رسید و شهید شد...
داستان سماجت ها و شیطنت هایش
داستان روح بزرگ محمدرضا....
https://taaghche.com/book/68440
62 reviews
March 17, 2023
آشنایی با شهید مدافع حرم دهقان امیری برام الگویی از شهامت جوانان دهه هفتادی بود ولی قلم نویسنده رو نپسندیدم
«یک ��وز بعد از حیرانی» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/68440
Profile Image for Motahhareh .
112 reviews17 followers
November 27, 2024
بخشی از کتاب:
یک نفر به من بگوید توی کدام کتاب نوشته آن‌ها که رنگ و بوی خدا دارند باید حتما بی‌سروصدا و آرام باشند؟ تو ثابت کردی حساب‌وکتاب خدا فرق دارد با حساب‌وکتاب‌های ما.
Displaying 1 - 14 of 14 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.