Jump to ratings and reviews
Rate this book

برف در تابستان

Rate this book
زیستن در جهان پرهیاهوی امروز، توأم با تحمل مشکلات و رنج‌هایی است که گاه از حد انتظار فراتر می‌روند. ما در بسیاری از مواقع، این مشکلات را با جهان پیرامون خود مرتبط می‌دانیم و بدین ترتیب، فکر می‌کنیم برای تغییر این شرایط، کاری از دست ما ساخته نیست؛ اما کتاب برف در تابستان (Snow in the Summer)، به ما یادآوری می‌کند که ذهن، مهم‌ترین یاریگر ما در رسیدن به خوشبختی است.

سایاداو یو جوتیکا، یکی از راهبان اعظم بودایی در میانمار، در این کتاب، روش‌هایی عملی را برای آموزش و تربیت ذهن ارائه می‌کند که در فلسفه‌ی بودایی ریشه دارند؛ اما او، تجربیات شخصی خود را نیز به آن‌ها افزوده است و به همین دلیل، ایده‌های او سرشار از تازگی و جذابیت هستند. برجستگی این عامل، موجب شده است که این کتاب، نه تنها در شرق، که در کشورهای غربی نیز به کتابی پرفروش و تاثیرگذار تبدیل شود.

مفهوم کلیدی برای سایادو او جتیکا، مراقبه است. از نظر او، مراقبه حالتی است که در آن فرد در بیشترین ارتباط با ذهن خود است و از این طریق با پیرامون خود ارتباط برقرار می‌کند. هر کس که به دنبال آرامش است، باید طبیعت خود را بشناسد و این کار جز با مراقبه انجام نخواهد شد. خود نویسنده، رفتن و زندگی در جنگل را همان عاملی می‌داند که یاریگر او در رسیدن به آرامش است. او با پناه بردن به جنگل، از روزمرگی‌های زندگی هر روزه جدا شده و ذهن خود را پرورش می‌دهد تا خوشبختی و آرامش را در درون خود احساس کند.

کتاب برف در تابستان، مجموعه‌ای از نامه‌ها است که این راهب و استاد بودایی به دو شاگرد خود در غرب نوشته است و در جریان آن‌ها، نکات ارزشمندی را جهت رسیدن به آرامش و زندگی سرشار از نشاط بیان می‌کند. علاوه بر توصیه‌های عملی، این کتاب سرشار از فلسفه‌ است و در آن ایده‌هایی در باب زندگی و مرگ مطرح ‌می‌شود که از عمق و جذابیت بالایی برخوردارند

192 pages, Paperback

First published January 1, 2022

44 people are currently reading
277 people want to read

About the author

Ven. Sayadaw U Jotika

2 books12 followers

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
73 (39%)
4 stars
60 (32%)
3 stars
33 (17%)
2 stars
14 (7%)
1 star
6 (3%)
Displaying 1 - 30 of 34 reviews
Profile Image for sAmAnE.
1,367 reviews153 followers
August 19, 2024
زندگی بسیار سطحی و کسل‌کننده خواهد بود اگر سختی نباشد.
رنج،یادگیری و رشد....
من رنج بسیار کشیده‌ام و می‌کشم، اما به آرامی و در عین کرامت رنج می‌برم. رنج را بخشی از زندگی می‌دانم، بخشی بسیار مهم.
Profile Image for mohamad jelvani.
284 reviews64 followers
July 23, 2019
اول که شروع به خواندن کردم
احساس کردم کتابی یکنواخت و ملال آور در دست دارم
اما کم کم حس کردم دارم در برکه ای عمیق و ساکت شنا می کنم
مراقبه و بهوشیار بودن
چیزهایی است که نویسنده بر آن تاکید دارد
و توصیه می کند با آنها به آرامش برسیم
با این روش همه ملال و یکنواختی زندگی برای ما شیرین می شود
و دیگر سعی نمی کنیم خود را با حرص، غرور و غرق کردن در ناآرامی ها
بیهوده سرگرم کنیم
Profile Image for Amin.
418 reviews439 followers
March 28, 2022
کتابی که به نوعی بر پایه تجربه زیسته است و میتوان آن را کتابی از نوع کمک-به-خود هم درنظر گرفت و به نظرم همان خاصیت را دارد. اینکه می‌توان چیزهایی آموخت اگر آموزه‌ها را به کار بست و برای زندگی خود سنجید که تا کجا میتوان با تجربه زیسته دیگری ارتباط برقرار کرد و از آن آموخت

مثلا گزاره‌هایی مثل "کشف حقایق ساده توسط خودم شعف عمیقی است. گفتگو با آدم‌هایی را برنمی‌تابم که حرفهای کتابی خود را همچون شناخت می‌پندارند. اما گاهی خود را درست در حال انجام همین کار گیر می‌اندازم"

بر این اساس نویسنده همواره در حال نظاره خویش است و همین هنر نظاره‌گری و آموختن آن بزرگترین درون‌مایه کتاب است. نظاره خود و دنیای پیرامونی. گاهی درون‌مایه‌های فلسفی اثر هم خوراک فکری مناسبی برای اندیشیدن فراهم می‌کنند. مثلا این مورد برای من جالب بود

"اگر قادر به در آغوش کشیدن تنهایی نباشید معنای واقعی دوستی را نخواهید فهمید. برای اغلب آدم‌ها دوستی ابزاری برای غلبه بر تنهایی است. تنها شو. تا آنجا که ممکن است تنها زندگی کنید و ببینید آیا احساس خوبی به آن دارید"

اما از جایی به بعد اگر انسان زمینه و زمانه نویسنده را درنظر نگیرد، با تناقض‌هایی مواجه می‌شود. مثلا می‌گوید
"دیگر صرف اطلاعات و دانش درباره پدیده‌های بیرونی را ارزشمند نمی‌دانم. دنیای درون غنی‌تر و شگفت‌انگیزتر است". همین طرز فکر کم کم خودش را بیشتر مینمایاند و کم کم به ضدیت با اجتماع و نگاه منفی به انسان میرسد:‌ "آیا فکر میکنی آدمها میتوانند با هماهنگی با هم کار کنند؟ گمان نمیکنم. سازمانی را ندیده‌ام که با هماهنگی کار کند. از این رو شعار من این است:‌ اگر آرامش میخواهی از سازمانها برحذر باش"

و نتیجه اش آیا چیزی جز ضداجتماعی بودن می‌شود؟
"آدمهایی که در شهرهای بزرگ و مدرن زندگی می‌کنند همه دیوانه‌اند. این همان چیزی است که جان مویر یک صد سال پیش گفت و من با او موافقم"
به مرور که از زندگی در واقعیت هم کناره میگیرد به وضعیتی میرسد که انتظارش شاید نمی‌رود:
"من در اینجا خیلی هیچ کاری نکردن را انجام میدهم. و آدمها صرفا برای این کار از من حمایت می‌کنند. از این فرهنگ سپاسگزارم. از بودا نیز سپاسگزارم که امکان چنین چیزی را فراهم کرد"

در نهایت فکر میکنم شنیدن حرفهایی درباره نظاره خود، دقیق‌تر دیدن و اندیشیدن نسبت به پیرامون و البته درون خود در دنیای ما زمانی مهم است که نویسنده در شرایطی مشابه ما زندگی کند و دغدغه‌هایی یکسان را ببیند. وگرنه برای من دیدن اینکه حرفها از دهان کسی بیرون می‌آید که تصمیم گرفته از زندگی اجتماعی به معنی واقعی فرار کند، راهبی شود و حتی غذای خودش را از دیگران گدایی کند یا وابسته به خیریه‌ها شود چندان باورپذیر و دلچسب نیست
Profile Image for Bekhradaa.
142 reviews64 followers
June 15, 2022
چه شگفت‌انگیز! آدم‌ها صمیمیت خود با طبیعت را از دست‌داده‌اند. در مقابل، طبیعت را در تلویزیون تماشا می‌کنند.

۱۰۰۳
بیشتر رنج ما مخلوق خودمان است. ذهن، جادوگر بزرگی است. رنج می‌آفریند و رنج می‌برد؛ لذّت می‌آفریند و از آن کیف می‌کند. ذهن از گزش ماری می‌رنجد که مخلوق خودش است.
Profile Image for Richard.
21 reviews
January 30, 2009
An amazing collection of letters written by a Burmese Buddhist monk to western students of his about twenty years ago. It sounds like yet another buddhist self-help kind of thing - which in a way it is - but is the clearest and most real discussion of some of the most important aspects of life. When I say "real" I mean that he is talking from his point of view complete with criticisms of Buddhism and his own faults and imperfections. It is all about being aware in very sense. It is repetitive because similar ideas are applied to different topics but that is part of the beauty of the idea - it is applicable to all things. Really worth reading. It is a free publication and I have apdf of it if you want to read it.
Profile Image for Zeynab Babaxani.
215 reviews103 followers
May 6, 2018
یه جورایی میتونم بگم کتاب شبیه روز نوشت یه فرد ساده با تجربیات ساده هست،
کسی که شهر و زندگی شهری رو رها کرده و به سبک راهب ها زندگی ساده ای رو در پیش گرفته.
شاید اگر این فرد رو از نزدیک می شناختم و باهاش همصحبت بودم از این تجربه هاش لذت میبردم
اما الان که فقط با کتاب و نوشته ها مواجه هستم برام حالت انتزاعي داره
و جذاب نیست.
Profile Image for Yaw Mang.
1 review96 followers
August 10, 2016
This book changed my life: the way I viewed human understanding of life, wisdom, freedom mindfulness.
Profile Image for Fatemeh Mehrasa.
207 reviews103 followers
February 20, 2025
کتاب، به تبیین دیدگاه‌های مراقبه‌گر یا راهبی می‌پردازد که معتقد است زندگی شلوغ امروز، حاصلی جز فرسودگی روح و دورافتادن از خویشتن ندارد و می‌بایست مورد اجتناب قرار گیرد. و چون بشر، با هر جنس و جسم، برای بقا به غذا و مکان نیاز دارد، نیازهای اولیه خود را از طریق مردم تامین میکند «به حرف‌های انها گوش میدهم، درک میکنم و پندشان میدهم و در عوض غذا میگیرم». این تعریف در نگاه من، جز زیست انگل‌وار نیست! آدم‌های خودبرتربین‌ای که معتقدند بیشتر می‌فهمند پس عقب می‌کشند و از «نتیجه» و «ماحصل» باقی مردم تغذیه میکنند! راهب مذکور که مهندسی الکترونیک خوانده، پدر دو فرزند است اما مدام در سفر و مشغول کشف و مطالعه خود. سوال اینجاست: وقتی قبای «پدر» بودن می‌پوشیم؛ چقدر اجازه اجتناب از جامعه، دنیای مدرن و خانواده را داریم؟

با این همه، کتاب، اموختنی‌های سودمند هم داشت: ادمی باید تحمل مغز خود را داشته باشد. اینکه مدام برای توپ پیچاپیچ قلعه‌ی استخوانی‌ش، در پی محرک و جرقه نباشد. بداند و بفهمد که لازم نیست مدام صدای موزیک را بلند کند تا صدای مغزش شنیده نشود. دنیای درون، به اندازه کهکشان‌های بیرون ژرف، رمز‌الود و بی‌انتهاست و انسان‌ها، باید که کاشفی قدر باشند، تا مدعی خودشناسی شوند. از نظر من منجم‌ها و روانشناس/کاو/پزشک ها درست در یک مسیر در حرکت‌اند؛ اگر قدر مطلق بگیریم.
نکته جالب دیگر، این توضیح بود که چرا گاها برای اهداف خود با صددرصد وجودمان نمیجنگیم: چون میخواهیم از «امیدواری» خود در برابر شکست احتمالی محافظت کنیم: اگر با همه وجود انجام میدادم، می‌توانستم! حالا هم که نشده، چون من نخواستم و «تمام» تلاشم را نکرد.
ادمی برای نگه داشتن این چهار حرف طلایی، به چه فریبکاری‌ها که روی نمی‌اورد.
ذهن
این فریبکار هوشمند.
این جادوگر …. «بیشتر رنج ما مخلوق خودمان است. ذهن، جادوگر بزرگی است. رنج ‌می‌افریند و رنج می‌برد؛ لذا می‌افریند و از آن کیف میکند، ذهن از گزش ماری می‌رنجد که مخلوق خودش است. تنها اگر این را می‌دانست و انقدر نمی‌افرید، بخش آمده‌ای از درد ذهنی محو می‌شد»
رنج‌ها، رنج‌های «خودساخته»، «زندان ما» هستند.
ذهن
این فریبکار هوشمند.
این جادوگر …. «بیشتر رنج کا مخلوق خودمان است. ذهن، جادوگر بزرگی است. رنج ‌می‌افریند و رنج می‌برد؛ لذا می‌افریند و از آن کیف میکند، ذهن از گزش ماری می‌رنجد که مخلوق خودش است. تنها اگر این را می‌دانست و انقدر نمی‌افرید، بخش آمده‌ای از درد ذهنی محو می‌شد»
رنج‌ها، رنج‌های «خودساخته»، زندان ما هستند.
زندان
از این لغت جای دیگری در کتاب نیز استفاده شده بود: «تعارض با آدم‌ها خسته‌کننده است. ارزوی ارج‌گذاری، قدردانی، و احترام از آدم‌ها زندان است.» نمیتوان خود را با این خیال عذاب داد که کاش روزی دیده و قدر دانسته شوم. به این هدف، سعی نکن «خیلی خوب» باشی که خیلی خوب بودن، ممکن است به خیلی شوم شدن منتهی شود! گاهی، مجبوریم نقش آدم‌های خوب را بازی کنیم و این، اگر در راستای حقیقت وجودی‌مان نباشد، می‌تواند منجر به افسردگی گردد. جمله‌ای در کتاب نوشته شده که هنوز نمیدانم با آن موافق هستم یا نه: «ادم شرّی هستی، اما چون نمیتوانی شرارت خودت را ابراز کنی، افسرده می‌شوی»

مورد بعد:
دوستان.
بعضی ماهواره‌ها در یک شعاع دایره‌ای به دور زمین می‌چرخند؛ همچنان که میچرخند دورتر و دورتر میشوند و در نقطه‌ای که دیگر قادر به چرخش نیستند، از مدار زمین و نیروی جاذبه آن خارج می‌شوند. ما از زندگی هم حذف می‌شویم. به مرور. این حقیقتی‌ست که مسیر دوستی ما وجود دارد. در هر آغازی، باید بدانیم «هردو» تغییر خواهیم کرد. از یکدیگر توقع پایایی و ایستایی نداشته باشیم. مادامی که مسیر تغییر هردوی ما، بر یک مدار نیست، از دست خواهیم داد… از یاد خواهیم رفت…. از یاد خواهیم برد.

و در باب عشق نوشته:
«عشق، عموما با وابستگی مشتبه می‌شود: اما در واقع تنها به نسبت ظرفیتی که برای مستقل بودن داری، توانایی عشق ورزیدن خواهی داشت… ادمها میخواهند دل خود را سبک کنند، اما از اینکه به دیده تحقیر نگریسته شوند، می‌ترسند. میترسند که بازی داده شوند با بد فهمیده شوند. میترسند حرفی بزنند و دیگر دوست داشتینی نباشند. از این رو تمام مدت تنها میمانند و هم چون سخت‌جانها عمل میکنند. اما هنگامی که با شخصی مواجه شوند که علیرغم دانستن همه چیز، کماکان دوستشان بدارد؛ ذوب می‌شوند»


اسفند ماه ۱۴۰۳- تبریز
Profile Image for Azar.
168 reviews50 followers
July 18, 2018
هیچ چیزی را به طور قطع نمی دانیم
اما می دانیم که رنج می کشیم
اگر آشفته نشویم
به پاسخی خواهیم رسید
غرور ناشی از داشتن پاسخ
موجب نابینایی من شده است.
.
.
.
تنها راه سلامت عقل آگاه بودن به جریان ذهن است.
.
.
.
در عمرم یک پرنده افسرده ندیده ام! من از کبوترها خواهم آموخت، نه از انسانهای افسرده و ناشکر.
.
.
.
روزی آمدم تا بر کوهستان سرد بنشینم
و سی سال در اینجا ماندم
به قلبم رجوع کردم و
مکان دور افتاده ای را برای سکنی برگزیدم
تی ین تای دیگر چه میتوان کفت؟
آنجا که مِهِ دره سرد است، میمونها جیغ میکشند.
درِ بوریای من با رنگ کوهسار در هم می آمیزد.
برگها را جمع میکنم
تا کلبه ای درمیان کاجها برپا سازم
گودالی حفر میکنم
و نهری را از چشمه به سوی آن روان می دارم
دیگر به زندگی در کنج عزلت خو گرفته ام
سرخس ها را می چینم
و سالهای باقی مانده را می گذرانم
صخره های سرد هرچه عمیق تر زیباتر
اما هیچکس از این مسیر گذر نمیکند
ابرهای سفید بر فراز کوه های بلند پرسه می زنند
بر قله ی سبز تک میمونی جیغ میکشد
آیا یار دیگری می خواهم؟
هرچه بخواهم انجام می دهم و به پیری میرسم
آن صورت و شکل با گذران عمر دگرگون میشود
بصیرت را عزیز میدارم.
خردمندان! شما مرا به جرگه ی خود راه ندادید
نادانها! من هم با شما همین میکنم
نه خردمند خواهم بود و نه نادان
از این پس، بگذاريد خبری از هم نشنویم
شب که فرا میرسد برای ماه تابان میخوانم
در سحرگاهان با ابرهای سفید میرقصم
چگونه میتوانم صدا و دستانم را از لرزش بازدارم
و با موهای پریشان خاکستری ام
همچون عصایی خشک بنشینم؟
.
.
.
عجله برای رسیدن به نتیجه میتواند در روند پیشرفت تاثیر منفی داشته باشد. کار درست را انجام دهید و با شکیبایی منتظر بمانید
.
.
.
برای آنکه دو نفر با هم زندگی کنند، عشق کافی نیست. درک عمیق همدیگر ضروری است. ببینید آیا میتوانید همه چیز او را بپذیرید بی آنکه بخواهید در او تغییری ایجاد کنید و آیا میتوانید او را همانطور که همکنون هست محترم بشمارید؟ روابط وابسته و متکی معمولا دوامی ندارند.
روابط را نباید به عنوان وسیله به کار برد. روابط باید به عشق ، درک، احترام و قدرشناسی منتهی شوند. هیچکس کامل و بدون نقص نیست. گاه روابطی که بر مبنای نگرش نادرست شکل گرفته اند به گرفتاری تبدیل می شوند.
از ازدواج یا هیچ رابطه ای به عنوان وسیله برای حل مشکل استفاده نکنید
.
.
.

نمیتوانید برای کسی متا داشته باشید، با این توقع که به شما مهربانی کند.
Profile Image for yuki.
35 reviews
January 7, 2017
A collection of letters from Sayadow U Jotika to his students. Rich in implications, suggestions, and encouragement if you have taken up the Way. Also a good book for those interested in Eastern philosophy. It will give you a glimpse of ideas and mindset of Buddhist teachings and practice.
9 reviews2 followers
April 5, 2020
کتابی متفاوت با سبک معمول روانشناسان، که بیش از هر چیز شما رو به آرامش و دوری از هیاهو دعوت میکنه. تو دنیای شلوغ امروزه تلنگری ست برای توجه به خود.
تحلیلش از انگیزه‌های درونی ما برای هر چه شلوغ‌تر شدن اطرافمون و گم کردن خودمون وسط این شلوغی‌ها برای من بسیار جالب بود.
Profile Image for jotyka abdy.
2 reviews
March 1, 2024
تقدیم به مشتاقان وادی «خودشناسی»:

لایق آن دیدم که من آیینه‌ای
پیش تو آرم چو نور سینه‌ای


معرفی کتاب ارزنده‌ی برف در تابستان را با بیتی از مولانای جان شروع می‌کنم:

چون جمادند و فسرده تن شگرف
می‌جهد انفاس‌شان از تَلِّ برف

من هم زمانی بود که فسرده و جماد بودم، و نَفَسَمْ از تَلِّ برف می‌جهید و از آن یخ می‌بارید، سخنم، حرکاتم، عملم و اشاراتم سرمابخش و رنج‌افزای خودم و هم جان کسانی بود که با آنان در ارتباط بودم، نزدیکانم، همسرم.

کلمات این کتاب به مانند شراره‌های گرمابخش خورشیدِ تابستان و لقمه‌های جان‌افزای آن، آفتاب‌وار، فسردگی و انجماد روانم را که برای خود به نحو تامّ « زمستان» شده بود، ذره ذره بخار نمود و برف‌های جانم در پرتو این صمیمیت گرمابخش و «تابستانِ» نهفته در کلمات این کتاب جان تازه‌ای یافت، طوریکه دیگر با این کتاب زندگی می‌کنم، اشارات‌اش را در تمرین گرفته‌ام و هر وقت در تماسِ گرمابخش این کتاب قرار می‌گیرم جان تازه‌ای می‌یابم و این ابیات مولانای جان را زمزمه می‌کنم:

وقت آن آمد که من عریان شوم
نقش بگذارم سراسر جان شوم

و این سیر، برایم همچنان ادامه دارد تا هستم و اکنون که بیش از ده سال است که با آموزه‌های متعالی این کتاب زندگی می‌کنم، هر وقت بلکه در هر لحظه، می‌بینم که به حکم جابرانه‌ی زندگی مادی که هر انسانی را برای رفع حوایج و نیازها وادار به کسب معیشت کرده و نیز در ارتباطات با آدمیان، کوره‌ی افسرده‌ و تونِ سرمایِ استخوان‌ْسوزِ گلخنِ سوپرایگو با بهمنی از تَلِّ برفِ شرطی‌شدگی‌ها و هم‌هویتی‌ها، وابستگی‌ها، چسبندگی به افکار، احساسات و دیدگاه‌ها، مقاومت‌ و ستیزه‌ و قضاوت‌ درباره آن‌ها، به سويم بازگشته و هجوم آورده و دست بر عمل زده و می‌خواهد ایگوی وجودم را به انجماد و سردی بکشاند و با پلیدی‌ها آغشته و عجین سازد، با زمزمه‌ی نهيب مولانای جان:

بو نگه دار و بپرهیز از زکام
تن بپوش از باد و بُودِ سردِ عام
تا نینداید مشام‌ات را ز اثر
ای هواشان از زمستان سردتر

دوباره با زمزمه‌ی اینکه:

چون شوم آلوده باز آنجا روم
سوی اصل اصل پاکی‌ها روم

خود را در شعاع آفتاب یخ‌سوز کتاب برف در تابستان می‌نهم تا برف اندیشه‌ها، افكار و تمايلاتِ زکام‌آور را از مشامِ جانم بروبد و بشوید.

واین سیری است که زگهواره تا گور باید عاشقانه و مُجِدّانه پیموده شود و این کتاب، در این طریق، دوست و همراهی بسیار صمیمی و خردمند نه ناصحی مغرور و متکبر، یاوری است ره‌نما و همراه همیشگی.

کار مردان روشنی و گرمی است

آفرین‌ها بر جوتیکا، نویسنده‌ی مهربان و رفیق صمیمی این کتاب که گرمای وجودش را در لابلای عبارات‌اش در کتاب به ودیعت گذاشته و چنان دقایق و ظرایف مراقبه (mindfulness) را تشریح کرده که منحصر به خود اوست و به جرأت می‌توان گفت كه آن توضیحات، کم نظیر، بلکه بی‌نظیر است و در سایر کتب مشابه درباره‌ی آموزش مراقبه، مغفول است.

همچنین این کتاب برایم کلیدی بود بر قفل‌های ناگشوده‌ای که در تماس با مقاصد مثنوی معنوی مولانای جان داشتم.

مترجم نیکوکار این کتاب دکتر نیما قربانی استاد تمام معزز دانشگاه تهران را درودها می‌فرستم که با ترجمه این کتابِ سترگ مشتاقان طریق «خودشناسی» را در سفر عمیق خود اکتشافی یاری رساند.

مهرش افزون،
سایه‌اش مانا و برقرار.

پیمان شاهین‌فر،
اسفند 1402،
زنجان
7 reviews1 follower
Read
April 2, 2014
Some verses that grabbed my attention completely since i started to read for the first time:


``Much of our suffering is our own creation .The mind is a great magician: It creates suffering and it suffers; it creates pleasure and it enjoys; it is bitten by a snae which is its own creation and suffers the effect of the poison. If only it knew and did not create so much suffering , ninety per cent of the mental pain would not be there any more.


`` I have been watching my mind for so many years right now. So i am very much aware of my mind . I know how stupid , silly , follish , mischievous the mind can be , but because I am aware of it , it cant carry me away``.


``Dont carry all the past memories and all the future cares in your mind. Live each and every moment mindfully. The future it will take care of itself.``


``Happiness is having a quiet mind and being completely mindful , so mindful that there is no thought , no sense of I. This happiness comes when all thoughts of the past or future dont occur - No ``I , no yesterday , no tomorrow , no plan. In that timeless moment there isnt an ``I`` experiencing that bliss. There is only the happiness. Real happiness has no reason. When you are really happy ( with no sense of i) you cannot say `I am happy because ...` if you try hard to be happy you are sure to fail . Real happiness comes without being invited.``


``Choose a suitable object or two for yourself , and be mindful of them continuously. Continuity is the most important point. Thinking cannot make the mind happy. Watch your thoughts without wanting to control them . When you see clearly they will stop``.



``Mindfulness is a way of live . Wherever we are and whatever we are doing we should do it mindfully. Thinking is a big hindrance to mindfulness. We should be mindful of that . Actually , it is very important to be aware of thinking . Watch your mind without blaming or judging . See it as a thing in itself ; not your , not yours.``


``Look at your mind as mind as not as my mind``. Not a being , no me , no mine.``


`` I live peacefully because i can understand my mind deeply. Wisdom can overcome kamma.``
Profile Image for Hadi Akbari.
35 reviews9 followers
January 25, 2021
برف در تابستان را میشه کتاب زندگی خوند، کتابی که یک راهب با سبکی متفاوت از تجربیات خود نوشته و مثل یک دوست در کنار خواننده می نشینه و به او میگه « تو هم مثل بقیه هستی، نگران نباش، به خودت نگاه کن».
جوتیکا به خوبی در صفحات اندکی به خواننده ها این رو القا می کنه که نگرانی های آن ها برای او هم رخ داده و برای انسان های دیگری در دنیای امروز رخ میده. جوتیکا با مطالعات بسیاری که داشته گزاره های تامل برانگیزی از فیلسوفان و روانپزشکان تاثیرگذار تاریخ میاره و همین گزاره ها برای پیشرفت آنچه می‌خواد بگه کمک کننده اس و همین مطالعات باعث شده تا او ب دید جامعی برای این کتاب برسه.
برف در تابستان رو جزو کتاب های خود��اری و موفقیت نمیشه دسته بندی کرد، برف در تابستان وقتی عمیق و‌با حوصله خونده بشه به درون هر فرد مضطرب و نگران نقب میزنه و اون رو به فکر می بره که ب دنبال حل ماجرای خودش فارغ از مقایسه های معمول فارغ از شعارهای دنیای جدید باشه.
جوتیکا میگخ این کتاب رو از هرجا میتونی شروع کنی ولی از نظر من مطالعه از ابتدای کتاب خیلی قشنگ تر میشه بخصوص وقتی فصل آخر درباره دوستی و رابطه حرف میزنه و آخرین جملات خودش رو مثل یک دوست خطاب به ما میگه و اونجاس ک من حس کردم جوتیکا تمام این صحبت هارو در جایگاه یک دوست گفته.
خوندن برف در تابستان برای هرکسی که دچار زندگی مبهم و گنگ شده(حتی به مقدار کم) پیشنهاد میشه
Profile Image for Shanshan.
42 reviews1 follower
June 18, 2017
Even till this day, many from the West find Buddhist teachings inaccessible due to inexorable cultural barriers and the resulting misunderstandings. This book provides an alternative access to Buddhism by speaking from a first-person narrative that is essentially modern, intellectual, and Western. Simply put, Sayadaw U Jodika is more of an intellectual than a monk. Well-versed in Western philosophy - Nietzsche, Kierkegaard, Jung, and James, Sayadaw U Jodika is the kind of Burmese monk who would also shine on a philosophy class podium elucidating philosophical and religious concepts with personal stories and anecdotes.
Profile Image for Azar.
168 reviews50 followers
August 15, 2015

چنانچه هدف ما از مراقبه٬ ایجاد یا رسیدن به آرامش یا بصیرت باشد٬ در واقع میکوشیم از جایی شروع کنیم که باید مقصدمان باشد.
در نتیجه همواره به جایگاه اول باز میگردیم، زیرا از آنجایی که هستیم، شروع نکرده ایم.
Profile Image for Ying Yao.
16 reviews
January 5, 2017
life changing book. So many wise quotes from this one. It makes want to read more about Buddhism not not from a religious perspective. Religion is the what the individual does with his own solitariness.
Profile Image for May.
1 review
May 10, 2020
A must read! This is the book that changes my life.
Profile Image for Maryam Samiei.
225 reviews87 followers
June 21, 2024
من تا به حال سه، چهارتا کتاب فک میکنم راجع به نگاه بودایی‌ها به دنیا خونده بودم و می‌تونم بگم که این کتاب نسبت به اونا خیلی معمولی بود. اما یه درون‌مایه هایی داشت که توی اون‌ها ندیده بودم.

مثلا مطالبی که درباره آزادی گفته بود و اینکه آزادی واقعی‌ به معنی رها شدن از قالب‌های تجویز شده فرهنگ و جامعه هست رو دوست داشتم. و اینکه باید تلاش کنیم براساس ارزش‌های خودمون زندگی کنیم فارغ از بایدها و نبایدهای دیگران یا قضاوت‌شون.‌‌‌.‌

مطالبی که درباره درک شدن و برقراری رابطه درست هم گفته شده رو خیلی دوست داشتم. اینکه اول باید خودمون رو عمیقا درک کنیم و نباید توی ارتباط توقع داشته باشیم دیگری تنهایی و ناامنی ما رو برطرف کنه.
11 reviews
June 1, 2020
اول فکر کردم شاید یه کتاب زرد خسته کننده باشه ولی این کتاب یکی از اون کتاب هاییه که مجبورم کرد دوباره از اول به کل زندگیم و روابطم فکر کنم درس های زیادی از کتاب گرفتم گرچه منکرش نمی‌شم بعضی قسمت هاش خیلی قشنگ و حوصله سر بر بود یعنی کتاب رو وقتی باید میخوندم که حال و حوصله زیادی داشته باشم
در کل کتاب رو توصیه می‌کنم به خاطر حرف هایی که داشت و بعضا جدید بود (لااقل برای من
درباره مرگ روابط فلسفه و مهم تر از همه بهوشیاری
2 reviews4 followers
December 24, 2020
For me , it is one of the best works of U Jotika. It is like a reading meditation to make your mind clear and calm without having religious teachings. It taught me how to feel the good poems , how to enjoy life and beauty :)
3 reviews
March 18, 2021
فصل اول خیلی حالت پند و نصحیت داشت و کم و بیش برام تداعی کننده ی کتاب های تجاری بود.
اما هر چه جلو رفت نمیدانم من به سبک عادت کردم یا واقعا کتاب مایه ی بیشتری گرفت.
آرامش لذت بخشی‌ رو هنگام خواندن جهان بینی نویسنده تجربه کردم. از نکات زیبایی که بسیار در طول کتاب تکرار شد، هنر همدلی، درک و دیدن جهان از زاویه دید دیگران بود. پدیده ای نادر در زمانه ای که مردم، خود را موظف به قضاوت و ارزش گذاری میدانند.
در هر صورت کتاب بغیر از فصل اول بسیار به جانم نشست.
1 review
October 6, 2018
It's one of the best books that I have ever come across. It really resonated with me. And gave me a new better perspective towards life. It really worths reading many times.
Profile Image for Ariya.
2 reviews1 follower
March 9, 2021
This book is simple, eye-opening, genuine. Reading it without any expectations was a fantastic experience, this has to be one of the best books I've ever read.
Profile Image for Sadegh Yazdani.
94 reviews4 followers
May 18, 2021
برف در تابستان دلنوشته زیباییست که از درون آن زندگی میتراوید و بیشتر حقیقت زندگی❤❤❤
Profile Image for Zeinab.
145 reviews14 followers
February 20, 2023
به نظرم واقعا ارزش وقت گذاشتن داره…
احتمالا یه بار دیگه هم بخونمش…
خاصیت آرام‌بخشی داره.☘️
2 reviews
October 9, 2025
حین خوندن این کتاب احساس رهایی و سبکی داشتم
در کنار دریا تمومش کردم❤️🌊
Profile Image for Tanya.
11 reviews1 follower
October 14, 2023
This book is a good read if you can get past the criticism of the west and judgment passed on humans from time to time.
Displaying 1 - 30 of 34 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.