زنی که روزی به دهکده خاک بر سر سفر کرده حالا به دهکده ای سفر می کند که دوست دارد سر بر خاکش بگذارد . دهکده ای که شهردارش همان علمدار کربلا است.
فائضه غفار حدادی نویسنده کتاب خط مقدم این بار قلمش رنگ و بوی اربعین می گیرید و از سفری می نویسد که سراسر رحمت و است و جذبه، رحمتی واسعه از سفره ارباب که در عالم پهن شده و جاذبه ای مغناطیسی که کل عالم را به خود مجذوب کرده است.
خالق کتاب دهکده خاک برسر اثر جدیدی را خلق کرده که در آن به مقایسه تجربه سفر به اروپا و سفر به عراق را به تصویر میکشد. کتاب سر بر خاک دهکده روایتی است جذاب و خواندنی از پیاده روی اربعین، کتابی ملازم با اشک و خنده ی توامان.
بعضی خاطرات خودم از اربعین زنده شد... فعلا که از اربعین محرومیم باید با این کتاب ها خوندن رو تسکین بدیم... کتاب خیلی قلم روانی داشت و صادقانه و بدون خود سانسوری نوشته شده بود بعضی جاهام نمک روایت ها الکی زیاد می شد...
سفرنامه ی دوست داشتنی ای بود خیلی راحت با روایت ها ارتباط می گرفتم و می تونستم تصورشون کنم یه سری تعابیر خاص ادبی و حتی بعضا علمی داشت که برای من شیرین بودن یه جاهایی خیلی خوشمزه و طنز بود نگاه و زاویه دید حاکم بر کتاب رو دوست داشتم و به نظرم یه چیز متفاوت بود از این جهت که یه جاهایی نویسنده خیلی صادقانه درونیات و احساساتش رو به اشتراک گذاشته بود با این همه کتابی نیست که بگیم به کسی که تجربه ی اربعین نداره اطلاعات خیلی متفاوت و خاصی رو ارائه میده
خاطرات فائضه غفارحدادی از سفر پنج روزه اربعین این کتاب رو صرفا برای خوندن خاطرات یک شخص از سفر اربعین باید بخونید نه کتابی که به شما اطلاعات زیادی درباره سفر اربعین میده. اگه تا بحال این سفر رو نرفتید، این کتاب تجربهنگاری خوبی براتون نمیتونه باشه، بدین مفهوم که بتونید از سطرها و نوشتهها برای سفر خودتون کمک بگیرید و تجربه کسب کنید. یک سفرنامه کوتاه و خودمونی با قلم دلنشین و روون خانم غفارحدادی
کوتاه بود و دوست داشتنی. فعلا هر چه از اربعین برایمان بنویسند کم است. اما اگر در روزگاری بودیم که سفرنامه های اربعین مثل کتاب های دفاع مقدس زیاد شده بود و انواع قلم ها به شیوه های مختلف از اربعین نوشته بودند؛ شاید بین گزینه های انتخابی ام قرار نمیگرفت. دلیلم هم این است که به نظرم نگاه سفرنامه بیشتر ثبت خاطرات شخصی است نه یک نگاه تحلیلگرانه نسبت به اربعین. اما خواندن اینکه یک نویسنده چطور شخصیت کتاب هایش را با خودش همراه میکند برایم خیلی دلنشین بود.
قلم خانم غفار حدادی رو نسبتا دوست دارم.این کتابم که سفرنامه طوره و روایت ایشون از زیارت و پیاده روی اربعین هست. چون خیلی کتاب تو این زمینه موجود نیست و نخوندم نمیتونم مقایسه کنم. از اشتراک طاقچه بی نهایتم استفاده کردم و خوندم :)
کتاب #سر_بر_خاک_دهکده کتابی مناسب برای این روزها. هم برای کسانی که عازم سفر #اربعین هستند و هم برای کسانی که جز #جاماندگان_سفر_اربعین اند. در این کتاب خانم #فائضه_غفار_حدادی خواننده را با خودش و با پای پیاده به زیارت اربعین می برد و حوادث و اتفاقات قبل از سفر و خاطرات طول مسیر را با خواننده به اشتراک میگذارد. من این کتاب رو بر خلاف کتاب قبلی ایشون که روایت سفر به #لوزان بود (#دهکده_خاک_بر_سر ) دوست داشتم. متن کتاب بسیار روان و خودمونی بود و البته آنچه که کتاب را دوست داشتنی میکرد و باعث می شد تا خواننده با کتاب تا آخر همراه باشد، حال و هوای معنوی بیان شده در پایان اکثر خاطرات بود. که باعث می شد خواننده برای تداوم این حس و حال و جرعه جرعه نوشیدن این حال و هوا با راوی همسفر شود. این کتاب توسط #انتشارات_شهید_کاظمی به چاپ رسیده و کتاب من چاپ سوم این کتاب بود.
📚طراحی جلد رو، مثل کتاب قبلی ایشون دوست نداشتم. 😊
#بخشی_از_کتاب: یاد احلام می افتم. رفیق شیعه عراقی ام در سوئیس. او شیعه ها رو آشنا صدا می زد. و اینجا هم همه آشنا هستند. چقدر دلم براش تنگ شده. وقتی که سر نام گذاری پسرک بین "طه" و "حسین" مانده بودم و او دستش را روی قلبش گذاشت و قطره سنگین اشکش ریخت روی دستش و گفت: دلت می آید اسم پسرت را حسین نگذاری؟ آن هم اینجا که کسی حسین رو نمی شناسه؟.......
قلم ایشون فوق العاده گیرا و به اندازه اس شوخی ها به اندازه ها اشک ها به اندازه معنویت به اندازه واقعا کتاب شیرین و جذابی بود من هی اشک میریختم هی میخندیدم هی افتخار میکردم هی غصه میخوردم و هی و هی و هی لذت میبردم
#کتاب_الکترونیکی 📕 سر بر خاک دهکده 👤فائضه غفار حدادی 📚 نشر شهید کاظمی 📖 نسخه الکترونیکی ۲۶۹ صفحه و نسخه ی چاپی ۱۶۸ صفحه 💲نسخه الکترونیکی ۸۶۰۰ تومان (که البته هم اکنون تخفیف پنجاه درصدی داره در اپلیکیشن طاقچه)
. برشی از کتاب:
مگر یک شهر چقدر ظرفیت دارد؟ نکند این سیل جمعیت که لابد از صبح همین شکلی بوده، از این طرف شهر وارد می شود و به همین حالت از آن طرف شهرخارج می شود؟ شاید هم این چند روز شهر گشاد می شود و جا باز می کند؟ بعید هم نیست! شاید این ایام، امام حسین کربلا را می سپارد به علمدارش. شهردار که او باشد، دیگر همه چیز ممکن است. شهر اندازه یک کشور، کش می آید و بعد که همه را بغل کرد، فشارشان می دهد. آن قدر به هم نزدیک شان می کند که دل هایشان به هم گیر کند. اخبار و احوال شان در هم گره بخورد. از غریبگی مسافت های دور و دراز دربیایند و مثل مردم یک دهکده به هم نزدیک شوند. دهکده ای که انگار زادگاهشان بوده و خانه پدری را هنوز هم دلشان نیامده بفروشند و... . روایت سفر یک بانوی نویسنده با چهار بادیگارد قدبلندش از پیاده روی اربعین کتاب سربرخاک دهکده خاطرات مادری است که خیلی ناگهانی سفر اربعین برایش فراهم میشود و باید تمام دلبستگیهاش را رهاند کند و خود را به موج زائران این سفر معنوی بسپارد. زبان این کتاب تا مقداری طنز است و قسمت های معنوی آن به خوبی در کنار این مطالب نشسته است. خواندن این کتاب خاطرات خوبی از این سفر برای کسانی که رفتهاند به یاد خواهد آورد...
. چند روز مونده بود به اربعین و دلم میخواست یه کتاب مناسبتی بخونم... اما کتاب های خونده نشده ی تو صف و موجودی کارت عزیز، همه بهم دهن کجی می کردند! تا اینکه خانم غفار حدادی استوری گذاشتند که کتاب در اپ طاقچه تخفیف خورده و با هزینه ای معادل با هزینه ی یک روز و نیم رفت و آمد به دانشگاه اگر باز می بود، کتاب رو خریدم... و با دل تنگم دو تایی خوندیمش و خندیدیم و گریه کردیم...(اشک و لبخند جزء جدایی ناپذیر این کتابن) برای من که فقط یکبار تجربه ی پیاده روی اربعین رو دارم و مشکل ورژن فعلی حافظه ام اینه که اولین های مثبت رو فول اچدی حفظ نمیکنه، خوندن کتاب خیلی لذت بخش بود و به وضوح خاطراتم کمک کرد... و می تونم حدس بزنم برای شما هم همینقدر لذت بخش باشه... (میدونم وقت معرفیش گذشته ولی قرار نیس که همیشه همه چیز به موقع باشه 🤭 بعلاوه اینکه خوندن یه سفرنامه برا شبای بلند پاییز، پیشنهاد خوبیه😬🙈)
سر بر خاک دهکده روایت شیرینی است از یک حضور سه روزه در پیاده روی اربعین از ز��ان یک خانم نویسنده با همه دغدغه های مادری و همسری، آن هم تنها. یک تجربه نگاری شخصی تا آنجا که ممکن است و اشتراک با مخاطب کتاب خوان با روضه وداع گریه کردم و با کلی از روایت ها لبخند بر چهره دوید. دوستانی که از سفر اربعين برگشته اند، حتما با خواندن این کتاب، خاطرات تازه کنند.
خیلی ها سادگی قلم ایشون رو نقطه ضعف میدونن، اما به نظرم ساده نویسی یک هنره.. تصویر سازی های شفاف، خنده ای که رو لبم نشوند و اشکی که تو چشم هام جمع شد همه اینها یعنی کتاب خیلی خوبی بود، تا کربلا رفتیم...
. چه کتاب خوبی این کتاب، با اینکه تجربه دوبار پیادهروی اربعین داشتم ولی دریچههای جدیدی برام باز شد که اگر عمری باقی باشه و دوباره بشم #من_یک_اربعینی_هستم حتماً از این تجربهها استفاده میکنم. در طول کتاب همش این مداحی میاد تو ذهنم: میاد خاطراتم جلوی چشام من اون خستگی تو راه میخوام