گمنامی در مدینة النحاس: کتابی مهجور از نویسندهای گمنام و در تبعید. الان به جرأت میتوانم بگویم که ادبیات تبعید یا دیاسپورای ایران در دهه ۹۰ میلادی، حرفهایی برای گفتن داشته و اگر کتابها راحتتر به دست مخاطبین داخلی میرسیدند، مطمئناً کمتر مهجور مانده و تاثیر بسیاری بر داستاننویسی ما میگذاشتند و یا حداقل ما آنها را بیشتر میشناختم و میخواندیم. یکی از این نویسندگان مهجور، سردار صالحی است.
راوی داستان صالحی هم مانند بسیاری لز نویسندگان در تبعید آن نسل مدام در رفت و برگشت بین زمان حال (در اروپا) و سالهای اول انقلاب است. اما برعکس راویان سردوزامی، آن عصبیت را ندارد، وقتی به گذشته میپردازد، مستقیماً به مسائل سیاسی نمیپردازد و تنها اشارههایی گذرا بدان دارد. گویی بر حذر است از تکرار آن حرفها و بحثها:
"ده سال است که این مرد خاطرات زندانش را برای من تعریف میکند و بارها من او را پیش از سپیدهدمان زندان خیال کردهام. با این همه مکرر است. تازه نیست، دلآزار است" [ص۴۷].
راوی بینامِ سردار صالحی بجای پرخاشگری، ترجیح میدهند راوی روزهای ملالانگیزش در شهر مهآلود مس باشد، در میان اشعار خیامش بچرخد، گاهی و بیگاه تماسی با خانوادهاش بگیرد و با هممحلهایهایش چند کلمه صحبتی بکنم، و در این بین خاطراتی گنگ و پراکنده را به یاد بیاورد و ... .
پن: کتاب را در لیست سایت رضاقاسمی پیدا کردم که بهزاد عزیز در گودریدز معرفی کرده بود. فایل کتاب و نسخه صوتی آن با صدای نویسنده را در کانالم در تلگرام گذاشتهام: Iranian_Modernists
یک داستان بلند (یا آنطور که خود نویسنده نام این کتاب و دو سه کتاب دیگر مجموعه را انتخاب کرده، «تقاص طلبی نوستالژیک») قدرتمندِ ناشناختۀ دیگر از یک نویسندۀ ناشناختۀ دیگر؛ سردار صالحی را در فهرست پیشنهادی رضا قاسمی کبیر برای بهترین رمان ها و داستان های بلند پیدا کردم؛ سبک و زبان و ساختار روایت کتاب کم سابقه و خلاقانه است؛ محتوای کتاب چیزی است که شاید هرگز در ایران اجازۀ چاپ پیدا نکند؛ ترکیبی از هر آنچه که تابو است و عبور از هر مرزی که عبور ناپذیر است.
این کتاب، علاوه بر تعدادی دیگر از آثار نویسنده، در سایت کتابناک قابل دسترسی است.