Jump to ratings and reviews
Rate this book

پست طهران

Rate this book
«پست طهران» قصه زندگی سرهنگی است که در دوران پهلوی زندگی می‌کند و دچار تردید می‌شود. او که از ارتش اخراج شده است، در روزهای آغازین انقلاب مردم ایران به دنبال یافتن حقیقت است. سرهنگ در یکی از حجره‌های بازار تهران مشغول به کار شده است و حالا می‌تواند به گذشته کاری و دوران خدمت خویش بیاندیشد. در حقیقت حکیمیان از دل زندگی پرماجرای سرهنگ و خانواده و نزدیکانش شرایط سیاسی سال 1342 تهران و پیامدهای آن را روایت می‌کند.

در حقیقت، رمان «پست طهران» برشی از زندگی خانواده‌ای پرماجراست اما روایت حول شخصیت سرهنگ شکل می‌گیرد: آنچه به فاصله ۵ ماه، ابتدا در دل سرهنگ رخ می‌دهد و بعدتر در صفحات پایانی کتاب به تصمیمی ختم می‌شود که از او قهرمان می‌سازد، قهرمانی که دوستان و خانواده‌اش را که زمانی از او انتقادهای مستمر داشتند، حالا به تعظیم وا می‌دارد.

304 pages, Paperback

First published January 1, 2019

12 people want to read

About the author

هادی حکیمیان

9 books8 followers
نویسنده رمان و ادبیات داستانی بزرگسال و نوجوان

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
0 (0%)
4 stars
4 (57%)
3 stars
2 (28%)
2 stars
1 (14%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 4 of 4 reviews
Profile Image for حسام آبنوس.
429 reviews332 followers
June 10, 2020
رستگاری در خیابان

قصه از جایی شروع می‌شود كه یكی از شخصیت‌ها كه در ادامه می‌فهمیم كلیمی است، می‌گوید: «شبه ‌سرهنگ...» خواننده با این جمله وارد فضای داستان می‌شود. در واقع نویسنده تاكید می‌كند در حالی كه هنوز آفتاب در آسمان است، ولی شب است. این استفاده از شب برای نشان دادن فضای تاریك و خفقان‌آور روزگار به باز شدن فضای قصه كمك می‌كند تا خواننده خیلی سریع ماجرای سرهنگ و اتفاقاتی كه بر او رفته را در ذهنش مرتب و قصه را دنبال كند.
رمان «پست طهران» اثر هادی حكیمیان از آن دست رمان‌هایی است كه هرخواننده‌ای را دست پر و راضی روانه می‌كند. اثری پر فراز و فرود با قصه‌ای تازه و پركشش که می‌تواند رضایت خوانندگان بسیاری را جلب كند.
سرهنگ شخصیت اصلی این رمان است. او در واقع با درجه سرگردی از نظامی‌گری خلع شده، ولی به سرهنگ شهرت دارد (قبل از اخراج قرار بوده ارتقا درجه بگیرد، ولی حكم آن نیامده بود كه او اخرج می‌شود) یكی از افسران ناسیونالیست است كه در قضیه كودتای بیست و هشت مرداد ۳۲ به عنوان فرمانده هنگ زرهی محافظ نخست‌وزیر تانك خود را در خیابان متوقف می‌كند و از آن خارج می‌شود و كلاه و پاگون‌هایش را برمی‌دارد و به مردم می‌پیوندد و همین می‌شود عامل اخراج او از نظام تا در ادامه اتفاقات بسیاری را تجربه كند كه شاید از طاقت بسیاری بیرون باشد.
قصه در سال ۴۱ و ۴۲ اتفاق افتاده كه سرهنگ به پیشه قند و شكر فروشی مشغول است و انجمنی ادبی مشهور به «شیر و شكر» در حجره‌اش تشكیل جلسه می‌دهند و شعر می‌خوانند. نارضایتی‌ها بالا گرفته و رفراندوم انقلاب سفید (انقلاب شاه و مردم) قرار است برگزار شود. شیر و شكری‌ها هم در جلساتشان یا دیدارهای غیرشعری خود گاهی به اوضاع روز جامعه اشاراتی می‌كنند و خواننده را در جریان اوضاع قرار می‌دهند.
برخی از شخصیت‌های داستان از حد اسم فراتر نرفته‌اند و بیشتر تیپ آنها در داستان دیده می‌شود و البته حضورشان نیز در اندازه همین تیپ باقی‌مانده است و به نظر می‌سد نویسنده به قدر اسم و نوع نگاهشان با آنها كار داشته است. برای مثال شخصیت ارمنی (یحیی) یا كلیمی (باخاج) جز چند صحنه حضوری ندارند و در باقی موارد این سرهنگ است كه داستان را جلو می‌برد.
حكیمیان در این داستان سعی كرده غیرمستقیم تصویری از امام خمینی(ره) و قیامی را كه توسط ایشان در ۱۵ خرداد ۴۲ آغاز شد را به خواننده نشان دهد. تصویر تكیه‌ای در بازار اوراقچی‌ها به‌قدری تكان‌دهنده است كه هر خواننده‌ای را برای دقایقی محو خود می‌كند. نویسنده تلاش كرده نشان دهد كه امام خمینی(ره) رهبری برای همه است و فرقی بین باور افراد اعم از مسلمان و ارمنی نیست. این روایت در واقع نشان می‌دهد كه حركتی كه توسط امام آغاز شده فراگیر است و بسیاری از اقشار اعم از مذهبی و غیر آن را با خود درگیر كرده است. سرهنگ در این داستان نماد فردی است كه از همه‌جا بریده. فردی كه رستگاری را انتخاب می‌كند آن هم در خیابان! او با وجود گرایش‌های ملی اما از افرادی است كه حتی پیش از سال ۴۲ وجوهاتش را به امام می‌داده، ایامی که امام هنوز برای بسیاری از عامه مردم شناخته شده نبود.
خواننده در این رمان فرازهایی از سخنرانی امام خطاب به شاه را از زبان دیگران می‌شنود و خود را در دل حادثه می‌بیند. این اتفاقی است كه با رمان حكیمیان برای خواننده روی می‌دهد و نمی‌توان به سادگی از كنار قدرت قلم او گذشت.
حكیمیان نویسنده‌ای اهل یزد است و شاید همین عاملی باشد برای این‌كه نتواند گاهی فواصلی مثل چهارراه سیروس تا یوسف‌آباد را از نظر زمانی كه در داستان برای رفت و آمد میانشان نیاز است به درستی روایت كند؛ آن هم فاصله‌ای كه در سال ۴۱ طول می‌كشد بین این دو مكان تردد كرد چون به هر صورت ترافیك و آمد و شد در سال ۴۱ بسیار كمتر از سال ۹۹ بوده است.
به هر صورت روایت پست طهران و اتفاقاتی كه در رمان از كشتار مردم توسط عمال شاه بازگو می‌شود اثری به مراتب بیشتر از آثار مستند تاریخی دارد و به همین خاطر است این اثر برای آنهایی كه به تاریخ علاقه دارند، آنهایی كه قصه‌گو بودن اثر برایشان مساله است و آنهایی كه فراز و فرودهای داستانی دوست دارند، اثری جذاب و دوست‌داشتنی خواهد بود. حكیمیان با تسلط بر فرم و زبان اثری خلق كرده كه در آن می‌توان به‌خوبی و از نمای نزدیك در جریان ماجرای ۱۵ خرداد ۴۲ قرار گرفت. البته باید در پایان گفت كه هیچ ربط منطقی میان نام اثر و محتوای آن وجود ندارد و روشن نیست این انتخاب با چه دلیلی صورت گرفته است.

منتشر شده در ضمیمه قفسه روزنامه جام‌جم
http://jamejamdaily.ir/?nid=5673&...
Profile Image for Amene.
814 reviews84 followers
July 11, 2022
یک رمان حراف و کلیشه‌ای و کم‌کشش.
نویسنده حتی نفهمیده چرا اسم کتاب این گذاشته شده.وقتی راویان و نویسندگان توانمندی چون رضا جولایی در زمینه‌ی رمان تاربخی هستند،چنین کسانی با این بیان و روایت چطور انقدر اعتماد به نفس دارند؟
کلیشه‌اش مشابه سریال‌های دهه‌ی فجر صدا و سیما بود.
(چقدر متاسف و متعجبم که مسعود فروتن خونده بود.)
Profile Image for محمدقائم خانی.
258 reviews95 followers
June 6, 2020
.


شاید اگر ما تصویری از 15 خرداد سال 42 داشتیم، حوادث دی 96 و آبان 98 به وجود نمی‌آمد. اگر ما تصویری از 15 خرداد داشتیم، احتمالاً برخی تصمیم‌ها را نمی‌گرفتیم و بعضی کارها را انجام نمی‌دادیم و آن وقت اصلاً زمینۀ چنین شورش‌هایی به وجود نمی‌آمد. ما برخی اشتباه‌های بزرگ و بعضی جنایت‌ها را به‌راحتی مرتکب شدیم؛ چون 15 خرداد 42 از ذهن‌مان پاک شده بود. یا شاید هم باید گفت که اصلاً در ذهن ما حک نشده بود که بخواهد پاک شود و فراموشی‌اش، ما را به وادی‌های خطرناکی بلغزاند.

گزارش حادثه در چند کتاب و حتی تحلیل‌های پی‌درپی از واقعه، جای تصویرِ آن را نمی‌گیرد. تصویر، فضا می‌سازد و در میانۀ جنگ، تفسیرها و تحلیل‌ها، کلیتی از واقعه را حفظ می‌کند. تصویر 15 خرداد می‌توانست کمک کند تا مردم فرودست به‌عنوان انسان‌هایی آزاد و کنش‌گر در جامعه به رسمیت شناخته شوند و به‌ مثابۀ «بخش‌های آسیب‌پذیر»، به موضوع بی‌روح منازعات اجتماعی و مباحثات علمی در نظر گرفته نشوند. یا به‌ مثابۀ «دهک‌های پایین» جامعه، تبدیل به اعداد و ارقام سازمان‌ها و اداره‌ها نگردند، اما تا سال 98 یعنی در طی بیش از نیم‌قرن، نه سینما تصویری از آن روز برای ما ساخت و نه رمان چنین چیزی به ذهنیت مخاطبان خویش ارائه کرد. حتماً متوجه هستید که ادعای بنده این نیست که در هیچ اثر ادبی یا نمایشی به 15 خرداد پرداخته نشده است. اتفاقاً بالعکس، آثار زیادی به این حادثه پرداخته‌اند، اما تعداد زیاد اثر موفق نمی‌شود تصویری برای جامعه بسازد. پرداختن به موضوع 15 خرداد امری مجزاست و ساختن تصویر، کاری دیگر است. ساختن تصویر، به کار ادبی و هنری ریشه‌داری نیاز دارد که همۀ ظرفیت‌های داستان‌پردازی را به کار بگیرد و آن حادثه را به مثابۀ جهانی یکپارچه در برابر چشمان ما قرار دهد. این اتفاق تا قبل از نوشته‌شدن رمان «پست تهران» نیفتاده بود و موجبات فراموشی آن را پدید آورده بود. فراموشی خطرناکی که تبعات زیادی به دنبال خود داشت و هزینه‌های زیادی را بر ما تحمیل کرد.

«هادی حکیمیان» در «پست تهران» تصویری از 15 خرداد برای ما ساخته است؛ چون توانسته آن واقعه را به مثابۀ نقطۀ عطفی در تاریخ ایران معاصر روایت کند. برای قرارگرفتن آن واقعه در چنین نقطۀ عطفی، نویسنده باید در متنِ حوادث، روایتی را برای ما بیان کند که در عین پایبندی به واقعیت تاریخی، از آن فراتر رفته و جهانی را بسازد که ظرفیت نمایش کلیت آن حادثه را دارا باشد. «پست تهران» تصویری از 15 خرداد ساخته؛ چون موضعی نسبت به آن گرفته و از منظری خاص به آن نگاه کرده است. برای پیداشدن چنین منظری، باید تک‌تک اجزا در جای درست‌شان قرار بگیرند و جهانی یکپارچه بسازند. آن‌وقت نویسنده می‌تواند مخاطب را دعوت کند تا از آن منظر به حادثه نگاه کند. تا وقتی که اجزا در یک خط روایت، به کلیتی (که متناسب با موضع نویسنده از حادثه است) متصل نشوند، یکپارچگی ایجاد نمی‌شود و تصویری دارای چهارچوب مشخص پدید نمی‌آید.

هادی حکیمیان با شروع تحولات «پست تهران» از اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی و گذر از کودتای 28 مرداد سال 32 به‌عنوان نقطۀ عطف مبارزات روشن‌فکران در زمانۀ پهلوی، موضعی در قبال واقعۀ 15 خرداد پیدا کرده و از سردرگمی نجات یافته است. از طرف دیگر، با طراحی شخصیت سرهنگ و پرداختن به خانوادۀ او (چه پدر و مادر و چه زن و فرزندانش)، منظری را نیز تثبیت کرده است. آن موضع و این منظر به نویسنده کمک کرده‌اند تا از روزمرگی‌های مرتبط با تاریخ فاصله بگیرد و چهارچوبی بسازد که 15 خرداد را در قابِ چشمان ما قرار دهد. به‌خصوص اگر همان نام «کشته‌خانه» که در رمان آمده، به‌جای عنوان سرد «پست تهران» بر جلد کتاب می‌نشست، قدرت رمان در ساخت تصویر درست از 15 خرداد بسیار بیشتر می‌بود و همۀ خطوط آن چهارچوب به صورتی کاملاً واضح نمایان می‌گردید. امیدوارم که ناشر در چاپ‌های مجدد این کتاب، عنوان «کشته‌خانه» را برای آن برگزیند.

اگر هادی حکیمیان همین یک کار را در «پست تهران» انجام داده بود، به‌عنوان کاری مهم برای یک رمان کافی بود، اما به خاطر رویکرد ویژۀ خود گام بزرگ دیگری را هم برداشته که در این روزگار، بسیار غنیمت است. او می‌توانست تصویر 15 خرداد را با همان رویکرد همیشگی مرسوم در کشور یعنی «سوگوارانه» بسازد، اما هادی حکیمیان از این رویکرد تکراری رو برگردانده و مواجهۀ حماسی با پانزده خرداد را برگزیده است. طرفداران جمهوری اسلامی برای اثبات حقانیت حرکتی که از 15 خرداد 42 شروع شد و به 22 بهمن 57 ختم گردید، در مستندها و سریال‌های تلویزیونی و متون تاریخی و ادبی، از کشته‌ها به‌عنوان قربانیان سفاکی رژیم پهلوی یاد کرده‌اند تا با کریه نشان‌دادن حکومت پهلوی، حقانیت مخالفان را به اثبات برسانند، اما «پست تهران» تمرکز خود را از حکومت برداشته و به مردم به‌عنوان عامل تصمیم و عمل توجه کرده است. هرچند این تصویر خالی از جنایات پهلوی در آن حادثه نیست، اما حکیمیان اراده و خواست مردم را مورد توجه قرار داده و توانسته به جای ارائۀ تصویر «قربانی» از قیام 15 خرداد، تصویر «کنش‌گر اجتماعی» را بسازد. این‌جاست که می‌گویم شاید اگر «پست تهران» ده سال زودتر نوشته می‌شد، حوادث سال 96 و امسال به وقوع نمی‌پیوستند.

مخاطب یا روایت حکیمیان از 15 خرداد را پس خواهد زد و یا آن را به‌عنوان «نقطۀ عطفی در تاریخ معاصر» از اراده و کنش مردم به رسمیت خواهد شناخت. چنین فردی، دیگر به فقرا به‌عنوان «طبقات پایین اجتماعی» نگاه نخواهد کرد، چه رسد به آن‌که آن‌ها را «پایین‌ترین دهک اجتماعی» که بر اساس میزان درآمد نقسیم‌بندی شده‌اند، ببیند.

حال که حوادث دو‌ـ‌سه سال اخیر رخ داده، دریغ و افسوس کاری از پیش نخواهد برد، اما می‌توان امیدوار بود که جوانان مؤثر بر تصمیم‌های حاکمیت، بعد از این با خواندن «پست تهران»، کنش و خواست مردم را به رسمیت بشناسند و برای حل مسائل جامعه به آنان چون طبقات پایین جامعه یا دهک‌های پایین اجتماعی نگاه نکنند. باشد که در آینده، شاهد چنین زخم‌های عمیقی بر پیکر جامعۀ ایران نباشیم.


Displaying 1 - 4 of 4 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.