به دیکتاتورهای پیش از خودت نگاهی بینداز: شک نکن آنها هم از یک خودآموز برای رسیدن به اوج قدرت استفاده کرده بودند! چرا تو استفاده نکنی؟ لابد میپرسی مگر چنین خودآموزی وجود دارد؟ در جوابت میگوییم، بله، واقعاً وجود دارد و اتفاقاً الان آن را در دست داری. این کتاب راهنما را بخوان، قول میدهیم اگر دستورالعملهایش را خوب بفهمی و خوب اجرا کنی، تو هم طعـم شیـرین قـدرت مطلقـه را خواهی چشید.
۱. «در کشوری که تو حاکمش هستی، رسانههای آزاد هیچ جایگاهی ندارند. در کشورت باید تک صدایی حاکم باشد و این تک صدا هم البته مال توست نه هیچکس دیگری. رسانهها فقط باید بازتابدهنده سخنان و حرفهای تو و حامیانت باشند. بنابراین، باید قوانینی داشته باشی که صدای رسانههای آزاد را برای همیشه خفه کند.» ۲. «تو و رژیمت باید زحمت زیادی بکشید تا به مردم کشورت و به ویژه قشر نویسنده، هنرمند و روشنفکر یاد بدهید که درباره چه موضوعهایی نباید بحث کنند، بنویسند یا فکر کنند. تو باید به آنها یاد بدهی که خودشان توانایی منضبط کردن ذهنشان را پیدا کنند زیرا این شرط ضروری برای اطاعت کردنشان از تو و رژیمت است. البته در آغاز کار مجبوری خاطیان را به سختی مجازات کنی اما بعدا که این نظام خودسانسوری جا افتاد، از مشاهده کارکرد آن بسیار لذت خواهی برد. فکرش را بکن! ملتی را تربیت کردهای که حتی در خلوت خانههایشان هم جرئت نمیکنند بدون اعمال سانسور فکر کنند یا حرف بزنند.» ۳. «پس از اینکه بساط تظاهر کنندگان را از خیابان برچیدی، یادت باشد هرکسی را به ذهنت رسید، مقصر اعلام کنی. بگو خارجیها برنامهریز اصلی تظاهرات بودهاند؛ بگو اراذل و اوباش تحت هدایت سازماندهندگان تظاهرات، دست به خشونت زدهاند؛ بگو تروریستها و افراطگرایان در صفوف تظاهرکنندگان رخنه کرده بودند و بگو رسانههای معاند مردم سادهلوح را تحریک کرده بودند.» ۴. «پس از اینکه میدان اصلی پایتخت از جمعیت حامیانت لبالب شد، تک تک آنها باید بر اساس آموزشهای قبلی پرچمها و تابلونوشتههایی را که قبلا به دستشان داده شده بالا ببرند و شعارهای پخش شده از بلندگوهای نصبشده در چهارگوشه میدان را با صدای بلند فریاد بزنند. تظاهرات فرمایشی اگر در ابعاد بزرگ انجام شود، میتواند نوعی مشروعیت قانونی به رژیمت بدهد. تو با اتکا به این تظاهرات میتوانی ادعا کنی همه مردم طرفدارت هستند.» ۵. «بهترین حالت این است که رعیتها و بندگانت تو را موجودی شکستناپذیر، منحصربهفرد، جاودانه، بیهمتا، خداگونه، همهچیزدان و فراتر از انسانهای عادی بپندارند. اگر به اندازه کافی ذهنشویی و تبلیغات کرده باشی، ملت باورشان میشود که بدون تو مملکت نابود خواهد شد و آنها به خاک سیاه خواهند نشست. اگر چنین ذهنیتی غالب شود، مطمئن باش تا زمانی که زندهای، حاکم قدرقدرت کشورت هستی و هیچکس جرئت نخواهد کرد به ساقط کردن تو حتی فکر کند.» پن ۱: دیکتاتورهای تاریخ علیرغم همهی تفاوتهاشون، در بسیاری از مسائل عملکردهای به شدت مشابه و حتی یکسانی داشتن. این کتاب، شرح شیوههای به قدرت رسیدن، حفظ قدرت و اداره حکومت، سرکوب و سانسور، برگزاری انتخابات، سازماندهی نیروهای نظامی و امنیتی، برپایی امپراتوری مالی و ... تا مرحلهی انتقال قدرت یا مرگ بزرگترین دیکتاتورهای تاریخه که به شکل خودآموز و مناسب حال دیکتاتورهای فعلی و دیکتاتورهای آیندهست! توی این کتاب نه فقط از دیکتاتورهای نامآشنایی مثل استالین، هیتلر، مائو، کیم جونگ ایل و کیم ایل سونگ، قذافی، مبارک، بنعلی، پوتین، چائوشسکو، پل پوت و چاوز صحبت میشه، بلکه دیکتاتورهایی هم نامبرده میشن که شاید کمتر اسمی از خودشون و حتی کشورشون شنیده باشیم. پن ۲: خط به خط کتاب بهقدری آشناست و بهقدری توی لحظه به لحظهی زندگیمون تجربهش کردیم که میشد کنار هر پاراگراف کتاب با ذکر اسم و تاریخ، به مصداق عینی اون مسئله اشاره کرد.
ترجمه این کتاب در ایران مصداق حقیقی "به در گفتن تا دیوار بشنود" است. نهایت تشکر و احترام برای مترجم کتاب،جناب آقای بیژن اشتری....ترجمه کتابهایی از این دست در جمهوری اسلامی ایران خیلی سخت تر از نوشتن اصل کتاب هست.با توجه به فحوای کتاب، بی شک میشد تصاویر روی جلد ، مزین به چهره های آشناتری برای مردم ایران باشد.این کتاب رو شدیدا توصیه میکنم. در ایام قرنطینه با تورق و مزه مزه کردن این کتاب به عمق احمق فرض شدن مردمان جهان سوم...توسط نظام های سیاسی حاکم سفر کنید.
آخرین آپدیت دفاع: بالاخره تمام شد، خیلی مسلط بودم، از ۱۸ نمره ۱۷.۵ شدم، اما... یه کتابی بود که اسمش یادم نیست، میگفت بخش زیادی از عدم رضایت آدمها از زندگی به خاطر مقایسه هست، امروز این رو به چشمم دیدم. سه نفر دیگهای که دفاع داشتند اصلا مسلط نبودن، یکی کاملا از رو کاغذ خواند، یکی دو سه کیلو عرق کرد، آخری هم اصلا صداش در نمیومد، و همه نمرههای خیلی بالایی گرفتند. مشکل اینجاست که خودم رو بهتر از این میدونستم که با اینکه از خودم کاملا راضی بودم، بخاطر مقایسه نمرهها که از نظرم عادلانه نبود احساس بدی داشته باشم. اینکه خودم از خودم رضایت کامل داشتم باید کافی میبود و نظر آدمهایی که به قضاوتشون اعتمادی ندارم حتی یک لحظه هم نباید روم اثر میذاشت.
راستی دربارهی کتاب: تکرارش خیلی زیاد بود و برام خستهکننده شده بود.
کتاب خودآموز دیکتاتورها از ابتدای معرفیش توسط آقای اشتری در صفحه اینستاشون نظر منو به خودش جلب کرد، سبک و شیوه نوشتار کتاب به طرز طنزگونه ای به بررسی شیوه رفتار حکومتهای خودکامه در سراسر دنیا می پردازد و گاهی با ذکر مثال، لحن کتاب جدی می شود و واقعیتی تاریخی را برایمان یادآوری می کند. این کتاب یادآوری خوبی برای ماست که یادمان نرود اگر قدرت را افسار گسیخته در اختیار این موجود دوپا بگذاریم چه جنایتهایی را می تواند مرتکب شود. البته در پس این خشونت نهفته در حکومتها، باید یادمان باشد خشونت این چرخه باطل دیکتاتوری را تکرار می کند و راه برون رفت از آن، مبارزه دائم و مستمر در برابر دیکتاتوری با دعوت به صلح و پرهیز از خشونت است. حقیقتا گوشه هایی از تورق این کتاب را من به شخصه زندگی کرده ام. به نظرم خوانش این کتاب تجربه نا آشنایی برای ما ایرانیان نیست. خواندن این کتاب را برای درک بهتر ساز و کارهای حکومتهای خودکامه پیشنهاد می دهم. شناخت بهتر یک بیماری کمک شایانی به درمان آن دارد.
هرچند که من چندان اهل مطالعه آثار سلف هلپ و خود یاری نیستم، اما با این یکی تقریباً ارتباط خوبی برقرار کردم، دلیلش هم این است که دستورالعمل ها در این کتاب کاملا روشن بیان شده اند. شما برای اینکه از همان ابتدا تبدیل به یک دیکتاتور پخته شوید و احتیاجی به آزمون و خطا نداشته باشید بهتر است این کتاب را مطالعه کنید. مثلاً شما در یک کتاب خودآموزِ موفقیت با هیچ راهکار روشنی روبرو نمی شوید. نویسنده در سرتاسر کتاب با یک مشت افاظات و حرف های صدمن یک غاز سعی دارد پول توی جیب شما را خالی کند و به محتویات درون جیب خودش اضافه کند هرچند که کتاب خودآموز دیکتاتورها به صورت طنز نوشته شده است و نویسندگان تک به تک مخاطبان این اثر را دیکتاتورهایی بالقوه در نظر گرفتهاند که سعی دارند تبدیل به دیکتاتورهای بالفعل شوند، باز هم رهنمود هایشان کارساز، باورپذیر و انجام شدنی است. یکی از دلایل موفقیت کتاب از نظر من دست بالا نگرفتن خود و همان لحن بیان طنز آمیزش است. کتاب به این صورت است که چگونگی نحوه حرکت در مسیر دیکتاتوری، به دست گرفتن قدرت، ماندن در قدرت، استفاده از منابع مالی بین المللی، سو استفاده از منابع مالی داخلی، تار و مار کردن اپوزیسیون و مخالفان، ثروت اندوزی، حامی پروری، پروپاگاندای وسیع و… را کاملا شفاف و با نمونه و مثالهای عینی به ما نشان میدهد. کتابِ خود آموز دیکتاتورها یک اثر تحلیلی نیست. در واقع این کتاب با بررسی الگوهای رفتاری دیکتاتورهای اقصا نقاط جهان (که به صورت عجیب و غریبی اشتراکات زیادی با یکدیگر داشته اند و دارند)، به مخاطب نحوه و عملکرد یک دیکتاتور موفق را نشان میدهد و همینطور اعمال و اشتباهاتی که نباید از یک دیکتاتور سر بزند را بازگو می کند. در این شکی نیست که نویسندگان زمان زیادی را صرف مطالعه و تحقیق بسیار درباره دیکتاتورهای کشورها کردهاند و تقریبا آمار و ارقام خوبی هم در گزارش انها یافت می شود. اما نکته ای در کتاب وجود دارد که باید به ان اشاره کرد تا لابلای نام بردن اسامی این گستره عظیم دیکتاتورها و کشورهای زیر نفوذ دیکتاتوری گم نشوند. تمام دیکتاتورها در این کتاب به یک چشم دیده شده و به یک چوب رانده شده اند مثلاً هیتلر و استالین در کنار دیکتاتورهای قرار گرفته اند که هرچند منش پدرسالارانه، کنترل گر و ضد ارزشهای دموکراسی داشته اند اما از لحاظ کارنامه قابل قیاس با یکدیگر نیستند. جمله ای در کتاب وجود دارد که معنای تحت اللفظی آن این است؛ «برای یک ملت احمق دموکراسی مانند سم است» در این کتاب از دیکتاتورهای نام برده شده است که با وجود دیکتاتور بودن پایه های رشد کشور را نیز فراهم کرده اند و چه بسا اگر کار به دموکراسی و انتخابات ازاد می رفت نتیجه بهتر از یک رهبر دیکتاتور ولی نالایق نمی شد. البته بد برداشت نکنید. تمام حرفم این است که برخی کشورها و ملتها دیکتاتور پرور هستند. نمونه اش همین نیکاراگوئه که بیشتر از هر کشور دیگری نامش در این کتاب اورده شده. کشوری که رهبر اپوزیسیون اش با دیکتاتورش زد و بند میکند و تنها چیزی که تغییر میکند دو تا شدن جیب گشاد دولت و شکم سیری ناپذیرشان است. کشوری که چند دهه قبل از ان را زیر یوغ یک دیکتاتوری دیگر بوده است و به نظر هم نمیرسد راه خلاصی از این وضعیت داشته باشد. یا مثلا کوبا، ملتی که با جنگ های چریکی از سلطه دیکتاتوری مثل باتیستا به اغوش دیکتاتوری همچون کاسترو پرید. در همین کتاب قید شده است که وضعیت حال حاضر مردم در برخی کشورهایی که سابقا توسط یک دیکتاتوری اداره می شده اند به جایی رسیده که حسرت روزهای خوش گذشته (همان دیکتاتوری سابق) را میخورند. دلیلش بی لیاقتی غیر قابل باور دولتمردان، فساد، الیگارشی و سوق دادن جامعه به سوی تباهی ست. شاید و فقط شاید، یک دیکتاتوری که کمی حس پدر سالارانه و به طبع ان دلسوزی ملی داشته باشد بسیار بهتر از دولتی جامعه را هدایت کند که سر از دل انتخاباتی بیرون اورده است که مردمی با درک سیاسی پایین و فریب خورده سیاستمدارانِ پوپولیست به ان رای داده اند. نویسندگان این کتاب رندال وود و کارمینه دلوکا، قمار بزرگی برای نوشتن این کتاب کرده اند. حتی با یک نگاه اجمالی به صفحه گودریدز این کتاب هم میتوان متوجه ی آن شد. کتاب برای یک مثلاً کانادایی یا نیوزلندی یا استرالیایی یا حتی مثلا یک آلمانی در شرایط فعلی جذابیت چندانی ندارد و نخواهد داشت و فقط شاید مردم ملت هایی خاص از آن استقبال کنند که آن هم حتماً به دلیل رعایت نکردن قانون کپی رایت «که اکثر حکومتهای دیکتاتوری زیر یوغ ان نرفته اند» ☺️ حتی یک شاهی هم به آنها نمی ماسد هر چند لحن کتاب طنز است ولی خواننده در بسیاری موارد عصبانی می شود و حتی از کوره در می رود یا لجش می گیرد که چطور یک ملت با دست خودشان بنای نابودی خودشان را فراهم می کنند و اینکه ساز و کار دیکتاتوری تا چه اندازه راحت و انجام شدنی است و چقدر سیاست بین المللی، سازمان های جهانی، بانک جهانی، موسسات حقوق بشری و یارکشی های جهانی_منطقه ایِ ابر قدرتها باعث میشوند نه تنها کمکی به این ملتها نشود و نکنند بلکه غالباً وسیله و ابزاری میشوند در دست دیکتاتورها برای دست یافتن به قدرت بیشتر... در واقع این کتاب اگر تنها یک حسن خوب داشته باشد پیامی ست که برای ملتهای دیکتاتور زده دارد: «زهی خیال باطل..» پاسخی ست به توهم ملتهای دچار دیکتاتوری که امید به رهایی از طریق جامعه بین الملل و فشارهای جهانی دارند. اما در خیل عظیم این دیکتاتورها که نامشان در این کتاب امده است، از چند نفرشان به دلیل نوع قدرت گرفتنشان و سو استفاده شان تنفر بیشتری پیدا کردم. مانند ارنولد آلمان و دانیل اورتگا (نیکاراگوئه) موبوتو سسه سکو (زئیر) هوگو چاوز (ونزوئلا)
مترجم کتاب اقای بیژن اشتری در پیج اینستاشون نوشتند که : «دوست داشتم عنوان فرعی کتاب را میگذاشتم «جعبه سیاه رژیم های دیکتاتوری»» و کتاب نه از منظر خودآموز بودن بلکه از منظر «جعبه سیاه بودن» برای من ب شدت جذاب بود در باب سانسور های کتاب هم نویسنده در پستی موارد سانسور رو نوشته و گفته مجموعا دو یا سه صفحع تنها حذفیات داشته
در کل من کتاب رو واقعا دوست داشتم ممنون از ریویوها ک من و ی دل کردن تا کتاب رو بخرم
[چرا اینقدر ریویو های خارجی این کتاب کمه؟ من سرچ کردم نویسنده و همه چی کتاب هم درسته ]
«بریدن روبانهای قرمز باعث خواهد شد مردم کشورت خیال کنند اقتصاد کشور روبراه است و تو رهبری هستی که برای رفاه و سعادت آنها زحمت میکشد.»
«در یک نظام دیکتاتوری فایده داشتن دشمن خارجی آنقدر زیاد است که حتی اگر چنین دشمنی وجود نداشته باشد، باز باید آن را ساخت. همیشه به مردم کشورت یادآوری کن نیروهایی در حال برنامهریزی برای بیثبات کردن کشور و ایجاد ناامنیاند و تنها نیرویی که میتواند جلوی این دشمنان بداندیش را بگیرد، تویی. ترساندن مردم از این دشمنانِ نامشخص اغلب منجر به ابراز همدلی ملت با تو و رژیمت میشود.»
«در روز تظاهرات، باید همه خدمات رفاهی برای شرکتکنندگان فراهم باشد: وسایل حملونقل اتوبوس، مترو و غیره، غذای سبک، توزیع نیازهای ضروری مردم با قیمت پایین یا رایگان و اگر امکانش بود پرداخت مبلغی اندک به عنوان «هدیه». فقط مواظب باش این خدمات «جانبی» با ظرافت و بیسروصدا عرضه شود»
«اگر به اندازه کافی ذهنشویی و تبلیغ کرده باشی، ملت باورشان میشود که بدون تو مملکت نابود خواهد شد و آنها به خاک سیاه خواهند نشست. اگر چنین ذهنیتی غالب شود، مطمئن باش تا زمانی که زندهای، حاکم قَدَرقدرت کشورت هستی و هیچ کس جرئت نخواهد کرد به ساقط کردن تو حتی فکر کند.»
به نظرم هر کدوممون موقع خوندن این کتاب با هر جمله نویسنده با خودمون میگفتیم «عه آره عه همین بودااا عه این که دیروز اتفاق افتاد و ....» «خوداموز دیکتاتور» برای همهمون کتابی که طعم روشهاش رو چشیدیم و همچنان دیکتاتور زمانه داره خط به خط کتاب رو اجرا میکنه بلکه پیشرفتهتر...! همچنین امیدوارم یه روزی یک نفری اسم دیکتاتور حال رو به این کتاب اضافه کنه؛ البته نوآوری هایی که الان استفاده شده نشون میده که دیکتاتورمون کتابُ رو انگشت کوچیکش میگردونه :) همیشه شنیدم راه و روش دیکتاتور ها ممکن اندکی با هم تفاوت داشته باشه اما یه روزی یه سرانجامی داره پس امید داشتن به نابودی ضحاک چندان بد به نظر نمیاد :))
پ.ن: ¶خیلی علاقه دارم جملههای مهم کتابمو خط بکشم منتهی دست و دلم نمیره حس میکنم دارم به روح و بدن کتاب آسیب میرسونم... پس شرمنده که نقل قول زیادی اون بالا نوشتم ازش :( ¶چون همین الان یهو ریویو نوشتم امیدوارم بعدا یادم بمونه که یکم کم و زیادش کنم :)
پشت هر دیکتاتور موفق، یک دفترچه راهنما پنهان است. کتاب خودآموز دیکتاتورها نوشتهٔ رَندال وود و کارمینه دولوکا، دقیقاً چنین دفترچهایست: طنزی بیرحمانه، خشک و هوشمندانه که با زبانی سرد اما ساختارمند، گامبهگام «چگونه دیکتاتور شویم» را آموزش میدهد. اما این شوخی نیست؛ این یک آیینه است. آیینهای که چهره خونآلود قرن بیستم و بیستویکم را در آن میتوان دید: از هیتلر و استالین تا اسد و ....، از کودتاهای آفریقا تا انقلابهای دینی و نظامی در خاورمیانه.
نویسندگان، نه از موضع اخلاقی، نه حقوق بشری، و نه حتی سیاسی، بلکه از زاویهای سرد و علمی به قضیه نگاه میکنند؛ گویی قرار است یک دانشجو یا مدیرعامل، فرآیند ساختن و نگه داشتن یک دیکتاتوری را مثل طراحی یک کسبوکار فرا بگیرد. در همین سردی است که طنز تلخ کتاب ریشه دارد. گامهایی که توضیح داده میشود، آنقدر آشنا و واقعیاند که خواننده گاه با وحشت درمییابد: «اینها دقیقاً همان کارهاییست که رهبر کشور خودم کرده است.»
کتاب با نگاهی مرحلهمحور آغاز میشود: چگونه قدرت را بهدست بگیری، چطور مخالفان را حذف کنی، چطور رسانهها را کنترل و افکار عمومی را منحرف کنی، و چطور دشمنان خارجی را ایجاد کنی تا ملتات پشتت متحد شوند. در میانه، توصیههایی برای مدیریت بحران، کنترل نخبگان، و حتی مهندسی انتخابات آورده میشود. خواننده متوجه میشود که دیکتاتورها احمق یا مجنون نیستند؛ بلکه در اغلب موارد، استراتژیستهایی بیاخلاق اما دقیقاند.
آنچه این اثر را به متنی قابل توجه بدل میکند، نهفقط آموزش گامهای دیکتاتوری، بلکه تحلیل ساختارمند علت دوام آنها در جهان معاصر است. چرا با وجود تجربههای تلخ قرن بیستم، هنوز دیکتاتورها سر برمیآورند؟ چرا جامعهها همچنان به طمع امنیت یا عظمت ملی، آزادی را واگذار میکنند؟ چرا روشنفکران و دانشگاهیان، گاه ناخواسته، به ابزارهای مشروعیتبخشی بدل میشوند؟
پشت این کتاب یک هشدار بزرگ نهفته است: دیکتاتوری نه از آسمان میافتد و نه از جهنم. ساخته میشود. با آجرهایی از ترس، بیاعتمادی، فقر فرهنگی، خستگی تاریخی و امیدهای سادهلوحانه. دیکتاتورها، فرزندان یک جامعهاند. و این کتاب، آئینهایست تا جامعه به چهره خودش نگاه کند.
در فصل نخست، «رسیدن به قدرت»، نویسندگان نشان میدهند که هیچ دیکتاتوری از همان آغاز با مشت آهنین بر تخت نمینشیند؛ او ابتدا با وعدههای عدالت، امنیت، دین یا نجات اقتصادی ظاهر میشود. درست شبیه آنچه در سال ۵۷ ایران رخ داد؛ جایی که روحانیت با کمک روشنفکران چپ و راست، با شعار "آزادی و استقلال"، خود را تنها آلترناتیو معرفی کرد و قدرت را از آن خود ساخت.
در فصل «توی بیهمتا»، دیکتاتور به افسانهای بدل میشود؛ کسی که کشور بدون او سقوط میکند. در ایران امروز، رسانههای رسمی و روحانیون حکومتی، رهبر را با القاب معصومانه و القابی شبیه امامان شیعه معرفی میکنند، تا هرگونه نقد، به نوعی ارتداد تعبیر شود.
«ساختن و اداره کردن حکومتت» فصلیست که تمرکز آن بر شبکهسازی است: دیکتاتور اطرافش را با وفاداران�� فاسدان و خویشاوندان پر میکند. ساختاری مافیایی و آغشته به رانت، که در جمهوری اسلامی ایران بهوضوح در میان نهادهای شبهدولتی و سپاه دیده میشود.
در فصل «اداره کشور»، نویسندگان تأکید دارند که دیکتاتور، پیش از هر چیز، باید مردم را به زنده ماندن مشغول کند؛ نه زندگی. در ایران، سیاستهای اقتصادیای چون حذف سوبسیدها، ایجاد تورم افسارگسیخته و سرکوب اعتراضها، همه در راستای تضعیف خواست عمومی برای تغییر است.
«فرهنگ ترس»، پایهٔ اصلی بقای دیکتاتوریست. نه فقط با اعدام و زندان، بلکه با نفوذ در ذهنها. نمونهٔ کامل آن، فضای امنیتی حاکم بر دانشگاهها و مدارس ایران است؛ جایی که حتی حرف زدن از موسیقی، سیاست یا حجاب، میتواند به تعلیق و اخراج و زندان ختم شود.
فصل «سیاست و حزب»، نشان میدهد که دیکتاتور به ظاهر با احزاب و انتخابات مخالفتی ندارد؛ بلکه آنها را به ابزارهای فرمایشی بدل میکند. همانطور که در ایران، شورای نگهبان و نظارت استصوابی، انتخابات را به نمایش بیمحتوا فروکاستهاند.
«نیروهای نظامی، امنیتی و اطلاعاتی» در هر دیکتاتوری، مغز و بازوی قدرتاند. سپاه پاسداران در جمهوری اسلامی، دقیقا همین نقش را بازی میکند: همزمان در سیاست، اقتصاد، رسانه و سرکوب حضور دارد.
در «ناآرامی، تظاهرات، آشوب»، نویسندگان نشان میدهند که دیکتاتورها، خشم مردمی را پیشبینیپذیر میدانند و برایش آمادهاند. برخورد خشونتبار با اعتراضات آبان ۹۸ یا خیزش زن، زندگی، آزادی، مثالهای واضحی از همین آمادگیاند.
«مطبوعات، رسانهها و ارتباطات» به دست دیکتاتورها یا کاملاً بسته میشوند یا به پروپاگاندای نظام بدل میگردند. صداوسیمای ایران، نمونهای از رسانهایست که حقیقت را دفن میکند تا روایت نظام را زنده نگه دارد.
فصل «جامعهٔ بینالملل»، یادآور این نکته است که دیکتاتورها، در خلأ جهانی دوام نمیآورند. جمهوری اسلامی با همپیمانانی چون روسیه، چین و ونزوئلا، و بهرهگیری از تحریمها بهعنوان ابزار مظلومنمایی، در این مسیر گام برداشته است.
در فصل «برپایی امپراتوری مالیات»، به این اشاره میشود که دیکتاتورها، ثروت کشور را با شبکهای از نهادها و شرکتها در اختیار نزدیکان خود قرار میدهند. در ایران، بنیادهای قدرتمند اقتصادی مانند آستان قدس یا ستاد اجرایی فرمان امام، نمونههای شاخص این امپراتوریاند.
«انتخابات»، فصلیست پر از کنایه؛ چرا که حتی دیکتاتورها نیز به رأی نیاز دارند، نه برای مشروعیت واقعی، بلکه برای نمایش. انتخاباتی که از قبل نتیجهاش مشخص باشد، مثل بسیاری از دورههای ریاست جمهوری در ایران، دقیقاً همان چیزیست که نویسندگان بهعنوان ابزار فریب معرفی میکنند.
و سرانجام، فصل پایانی: «بازی پایانیات». مرگ یا کودتا، فرار یا اعدام. سرنوشت محتوم اغلب دیکتاتورها. شاید خاموشی صدام در سوراخی زیر زمین، یا قذافی در لوله فاضلاب، یا حسنی مبارک در قفس دادگاه، زنگ خطری باشد برای هر نظامی که گمان میکند جاودان است.
خودآموز دیکتاتورها، اگرچه کتابیست درباره استبداد، اما از آن مهمتر، کتابیست دربارهی ما: درباره مردمی که آسان فریب میخورند. درباره روشنفکرانی که از دموکراسی حرف میزنند، اما در لحظهٔ بحران، دل به اقتدار میسپارند. درباره جوامعی که آزادی را به بهای امنیت میفروشند، و در نهایت، نه آن را دارند و نه این را.
این کتاب، هشداریست. نه فقط به حاکمان؛ بلکه به ما، که هر روز با انتخابهایمان، یا دیکتاتور میسازیم، یا دموکراسی.
کتاب خودآموز دیکتاتورهای سبک جالب و جدیدی رو تو این بخش از کتابها ارائه میده نویسنده سعی کرده با لحن طنز منظور خودش رو برسونه و مثالهای خیلی زیادی همراه با معرفی منبع در مورد دیکتاتورهای مختلف دنیا میزنه که میشه بعدا برای اطلاعات بیشتر در موردشون مطالعه کرد. دو فصل اول کتاب خیلی جذاب جلو میره و با دیکتاتورهای زیادی با کارهای عجیبشون آشنا میشیم ولی به مرور هرچه جلوتر میریم لحن کتاب تاحدی تکرای میشه و بعضی موضوعات چندین بار در بخشهای مختلف تکرار میشه در کل به نظرم ایده اولیه کتاب خیلی خوب بوده و در هر خط و پاراگراف از این کتاب کلی نمونه مشترک در کشور خودمون یادآوری میشه. ترجمه هم خیلی روان هستش و خود مترجم در جاهایی توضیحاتی زیرنویس کرده که با توجه به تجربهش تو این بخش قابل قبول و کمککننده بوده.
این کتاب هم مثل کتاب "چگونه بر جهان حکومت کنیم" تمام راهکارها و باید و نباید هایی که دیکتاتورها در طول زندگیشون انجام دادن رو ارائه داده و به این صورت دیکتاتوری در جهان رو به چالش کشیده. . نوشتن در مورد این کتاب یکم سخته، تقریبا تمام مطالبی که نوشته شده قابل تامل هست و متاسفانه بیشتر اون ها رو توی زندگی خودمون تجربه کردیم و تجربه می کنیم. تمام مطالب کتاب مستند هست و این خوندنش رو جذاب تر میکنه. در کل با توجه به کلیت کتاب میشه گفت که ساز و کار دیکتاتورها در همه جا به یک شکل هست و تقریبا در همه جا میشه نمونه هایی از اون رو مشاهده کرد. حالا در بعضی جاها این دیکتاتوری حالت مخفی تری داره و در بعضی جاها که خودتون بهتر می دونید آشکارتر هست. . همچنان برام سواله که با توجه به ساز و کار ممیزی در اینجا (که تقریبا به هر چیزی گیر میدن) چطور این کتاب مجوز چاپ گرفته؟ البته در طول خوندن کتاب مدام این حس رو داشتم که قسمت هایی از اون حذف شده . ترجمه کتاب عالی و روان و درجه یک بود، البته از این مترجم انتظاری غیر از این نمیشه داشت
🔺 امروز بالاخره کتاب خودآموز دیکتاتورها را تمام کردم. خیلی رک و راست راههای دیکتاتور شدن و دیکتاتور ماندن را آموزش میدهد. مفاهیم آن تقریبا برای همه مردم دنیا آشنا است. من معتقدم خودآموز دیکتاتوری نیست. بلکه خاطرهنویسی از کارهایی است که دیکتاتورها میکنند. نمیدانم قدرت چه ویژگی دارد که خودش جهشی آموزش دیکتاتوری میدهد. از آقای بیژن اشتری که ترجمه ممتازی ارایه کرده پرسیدم خیلی سانسور داشته؟ صحنههایش زیاد بوده؟ گفت حداکثر دو صفحه. نشر ثالث آن را منتشر کرده. 🔺 نهم فروردین ۹۹
این کتاب برای افرادی که به عنوان علاقه ی کلی میخوانند احتمالا کتاب جذاب و آموزنده ای باشد و بین رشته ها ی علوم انسانی برای افرادی که در حوزه جامعه شناسی و سیاست مطالعه می کنند کتاب خوبی خواهد بود. اگر هم واقعا دنبال دیکتاتور شدن در یک کشور یا حتی در یک شرکت یا جامعه ی کوچکتر بودید و یا خواستید بدانید جامعه ی شما چقدر به معیارهای دیکتاتوری نزدیک است کتاب واقعا به دردبخوری هست. در این کتاب خیلی جاها صفحات میتوانست به نام مقدس کشور ما هم مزین باشد اما چنین توفیقی به دلایل مشخص نداشتیم ولی با این وجود فکر نمی کنم بگذارند چاپ این کتاب به نوبت های خیلی بالا برسد.
یکی از کتابهای نسبتا خوبی که در سال جاری خواندم همین کتاب است. خودآموز دیکتاتورها تقریبا چیزی شبیه به کتابهای خودیاری و موفقیت است که با ذکر مثال های عینی و تاریخی به بیان رفتارهای ظالمانه معروفترین دیکتاتورهای تاریخ(بیشتر در طی صدسال گذشته)میپردازد. لحن نویسندگان با شوخ طبعی خاصی همراه است که با ترجمه حرفه ای بیژن اشتری به خوبی از فیلتر ترجمه عبور میکند و به مخاطب فارسی زبان میرسد. بخش هایی از کتاب، ناگزیر، سانسور شده اند اما حتی با مراجعه به نسخه اصلی هم آنچه در ذهن من حق مطلب بود ادا نشد. تصورم این است که نویسندگان این کتاب خودشان تحت حکومت رژیم های اختاپوسی دیکتاتوری زندگی نکرده اند و صرفا در قالب پژوهش آن هم با معیارهای دموکراسی به موضوع پرداخته اند. یعنی هر حاکمی را که با زور به قدرت رسیده و با زور در قدرت مانده دیکتاتور در نظر گرفته اند؛همین باعث شده دیکتاتورهای موذی تر قسر در بروند و اسمی از آنها در کتاب نباشد. البته این اثر در سال٢٠١٢منتشر شده و شاید اگر امروز نوشته میشد دیکتاتورهای مارمولک گونه خاورمیانه بخش بیشتری را در کتاب اشغال میکردند. کتاب اصلی با تصاویر کارتونی با مزه ای همراه است که نفهمیدم به چه دلیل در نسخه فارسی کلا حذف شده اند. پ��ش از خواندن اثر در نظر داشته باشید که خودآموز دیکتاتورها تقریبا یک گزارش سطحی است و خبری از تحلیل و بررسی چرایی و چگونگی ماجراها نیست. متن کتاب خوشخوان است و در مجموع۴٧۶صفحه حدود بیست غلط تایپی بود. قابل تحمل است اما با یک نسخه خوانی دقیق میتوانست همین تعداد غلط را هم نداشته باشد. نمیدانم آیا روزی میرسد که ناشران به جای رقابتهای بی مزه و بی معنی کمی هم برای جلب رضایت خوانندگان رقابت کنند؟ این کتاب سیزده فصل دارد و به ترتیب از راههای رسیدن به قدرت و ساختن حکومت مورد نظر شروع میشود تا روشهای مختلف در برخورد با انواع منازعات سیاسی، اقتصادی، امنیتی و در نهایت مرگ دیکتاتور. در بین فصول، فصل پنجم و تا حدودی فصل دهم متفاوتتر از بقیه است.این فصلها درباره ایجاد فرهنگ و بسترسازی است درحالی که سایرفصول روش های مستقیم و سریعتر را آموزش میدهند. این کتاب را برای کسانی که میخواهند دید کلی به بخش های تاریک قدرت داشته باشند، با تاریخ سرگرم شوند و کمی لبخند بزنند توصیه میکنم.
قرار بود اسم کتاب بشه "جعبه سياه رژیمهای دیکتاتوری"
خط به خط کتاب بهقدری آشناست و بهقدری توی لحظه به لحظهی زندگیمون تجربهش کردیم که میشد کنار هر پاراگراف کتاب با ذکر اسم و تاریخ، به مصداق عینی اون مسئله اشاره کرد. "گویی آداب و اصول سفیدشویی را از روی دست هم کپی میکنند..." "تکیهکلام همیشگیات باید این باشد: کشور در برهه حساسی است، دشمنان خارجی نقشههای پلیدی برای نابودی ملت در سر دارند. اینطور میتوانی حمایت سیاسی دائمی مردم را به دست آوری."
خواندن این کتاب بسیار لذت بخش بود آرام میخوندمش که هم زود تموم نشه و هم خوب فکر کنم روی موضوعاتش . این کتاب ترجمه ی بسیار خوبی داره پانویس هایی که مترجم نوشته به اندازه ی متن خود نویسنده جذابه. در اخر به نظرم برای ماها که توی این نقطه ی عجیب دنیا یعنی خاورمیانه زندگی میکنیم خوندن این سبک کتاب ها واجبه . اگه دودل هستین که کتاب را بخونید یا نه، شک نکنید و بخونیدش کلی چیز ازش یاد میگیرید که به وجدتون میاره عصبانیتون میکنه و بعضی جاها هم غمگین ولی میارزه
تمام مراحل از نحوه شروع، راهکار ها و پایان حکمرانی ها خیلی دقیق مطرح شده. این حجم از آگاهی باعث شد که خیلی مسائل رو بهتر بفهمم و درک بهتری داشته باشم. برای آگاهی بخونید حتما. لحن کتاب تا حدودی طنز و ترجمه فوقالعاده روان بود( نشر ثالث) در کل متعجبم که چطور این کتاب چاپ شده!
📍خودآموز دیکتاتورها یا خودآموز دیکتاتور شناسی! جملهای که به نظرم برای توضیح کل محتوای کتاب کافیه! :)) 📍فوقالعاده، قابل تامل و تاثیرگذار به مرور و با خوندن این کتاب میفهمی که تمام دیکتاتورها(رهبران سیاسی) از فرمولهای یکسان برای حکمرانی بر قلمروشون استفاده میکنن و تفاوتهای جزئی هر حکومت دیکتاتوری صرفا بخاطر تفاوت سلیقه هر دیکتاتور به وجود اومده. 📍حس میکنم خوندن این دستورالعمل یا خودآموز برای همه ما واجبه! نه برای یادگرفتن دیکتاتور شدن، بلکه برای یاد گرفتن شناسایی و تشخیص دیکتاتورها. جدا از اینکه به نظرم همه باید خوندن سیاست رو به نوعی وارد برنامه مطالعاتیمون بکنیم، برای خوندن این کتاب باید کمی صبور باشید چون ریتم و روایت داستانی نداره که بشه یک روزه تمومش کرد، باید به مرور خواند و توامان حرص خورد و خندید و سرگذشت شخصیتها رو سرچ کرد. هرچند برداشت من از کتاب صرفا نقد دیکتاتورها نبود و حس میکنم نویسندهها کمی قدم رو فراتر گذاشتن و رفتار مستبدانه بشر رو در هر جایگاهی که قرار میگیره هدف انتقادشون قرار دادن. راستش گاها انقدر دقیق مسائل رو بررسی میکردن که تشخیص مکان و زمان وقوع حواث کتاب برام ممکن نبود و حسمیکردم یک گاهشمار وطنی رو ورق میزنم! :)) 📍ترجمه کتاب ازین بهتر نمیشد! راستش بجز یک کتاب(حرمسرای قذافی)، من هر کتابی که ازین مترجم خوندم رو دوست داشتم و سواد سیاسیشون برام قابل تقدیره. 📍به نظرم اگر طرفدار کتابهای تاریخی، سرگذشت دیکتاتورها و دولتها و طنز سیاسی هستید این خودآموز رو بخونید و لذت ببرید که این کتاب یک درد شیرینه و قول میدم تماما موقع خوندنش لبخند تلخ از لبانتون نیفته... 📍من به شخصه دوستش داشتم و به نظرم جزو ۵ کتاب برتر امسالم خواهد بود ولی تکرار میکنم، برای خوندنش باید سیاست و تاریخ رو دوست داشته باشید و بدونید که داستان محور نیست و بیشتر شبیه گزارش و مقالهس.
This book is a description of the habits of dictators over the ages and around the world, written in the form of a how-to guide for a would-be autocrat. (Something like The Prince but taken even further down the road of brazen scheming.)
Some of the play-by-play about power grabs will be (sadly) familiar for anyone who pays attention to international news, but there is plenty of real insight into the habits and eccentricities of dictators. Wood and DeLuca point out, for example, that autocrats tend to associate themselves with deceased national heroes, to the point of actual exhumation of bodies in some cases. There is also a list of crackpot dictatorial ideas that have recurred throughout the decades, such as forced migration and misguided wars.
The material of the book ranges from the grave (such as psychopathic torture methods employed by various dictators) to the humorous (such as advice on picking a nickname: Great Leader and Dear Leader are helpful; The Goat, not).
The Dictator’s Handbook boasts a bibliography of a stunning 502 works cited, everything from a history of Sparta to very recent news of Hungary’s Viktor Orban. Whether you want to manage a riot, spy on your populace, or militarize your society, The Dictator’s Handbook shows you how it has been done.
تمام آرزوی من موقع خوندن این کتاب این بود که کاش کاش کاش همه چیز این کتاب انقدر ملموس و آشنا نبود برام...کاش یه اروپاییِ دغدغهمندِ در حال خوردن قهوه بودم که دلش برای مردمی که تحت حکومت این دیکتاتور ها بودن میسوزه...
بدون اغراق میگم که حداقل 80 درصد کتاب کاملا برام تکراری بود و با اینکه خیلی عمر نکردم هر قسمت من رو یاد یه خاطره از کشورم مینداخت:)))) اگر در مورد خود کتاب هم بخوام صحبت کنم باید بگم که این کتاب راجع به روش هایی برای تبدیل شدن به یه دیکتاتور خوب و حفظ قدرت با زبون ساده و طنز صحبت میکنه البته بعضی جاها زیاده گویی میکنه و مطالب کتاب هم بعضی اوقات تکراری و حوصله سر بره اما در کل برام کتاب ارزشمندی بود و یه جمع بندی کلی راجع به خصوصیات روش های دیکتاتور ها ارائه کرد.
کتاب از هر نظر یه اثر جذاب به حساب میاد. هم طبقهبندیهای کامل و همهگیر، و هم سیر روایی مناسب از نقاط قوت این کتاب به حساب میاد. ترجمه بیژن اشتری هم خیلی روان و به قاعده ست. مثال های متعدد تاریخی اثر هم بیشترین جذابیت متن رو ایجاد کرده. خلاصه که همه چی خوبه، اما نمیدونم چطور برای ج.ا که تقریباً تمام ترفندهای دیکتاتوری رو به خرج داده هیچ نمونهای تو کتاب نیست! نمیدونم واقعا سانسور بوده یا نویسنده اصلی توجهی به این نقطه دنیا نداشته!