برگرفته از دوازده داستان کوتاه فضای داستانی ساعدی بر پایه اضطراب وهراس و ترس از محیط پیرامون کاراکترهایش شکل میگیرد. تخیل را میتوان جزئی از اولین اجزا داستانهای ساعدی دانست که بعدها بیشتر به دنبال تعهدات خود در قبال طرفداران و نگرش سیاسی خویش است. چاپ ۱۳۵۲
ساعدی در ۱۳ دی ۱۳۱۴ در تبریز متولد شد. دکتر علی اکبر ساعدی جراح برادر دکتر غلامحسین ساعدی نویسنده و شاعر شهیر و برجسته در باره برادرش و مدرسه طالقانی (منصور سابق) تبریز میگوید
«غلامحسین ساعدی پس از پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان بدر، کوچه غیاث در خرداد ماه سال ۱۳۲۷ گواهینامه ششم ابتدایی گرفت و در مهرماه همین سال برای ادامه تحصیل وارد دبیرستان منصور شد. دبیرستان منصور در زمینی بنا شده بود که قبلاً قبرستان بود، به هنگامی که منصور استاندار آذربایجان شده بود این دبیرستان سر و سامان گرفت و برای همین نام منصور را روی دبیرستان ما گذاشته بودند، دبیرستان خیلی خوبی بود، معروف بود، اتوریته داشت و خیلی هم از خانه ما دور نبود.»
او کار خود را با روزنامهنگاری آغاز کرد. در نوجوانی به طور همزمان در ۳ روزنامهٔ فریاد، صعود و جوانان آذربایجان مطلب مینوشت. اولین دستگیری و زندان او چند ماه پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق افتاد. این دستگیریها در زندگی او تا زمانی که در ایران بود، تکرار شد. وی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روانپزشکی در تهران به پایان رساند. مطبش در خیایان دلگشا در تهران قرار داشت و او بیشتر اوقات بدون گرفتن حق ویزیت بیماران را معاینه میکرد. ساعدی با چوب بدستهای ورزیل، بهترین بابای دنیا، تک نگاری اهل هوا، پنج نمایشنامه از انقلاب تا مشروطیت، پرورابندان، دیکته و زاویه و آی بی کلاه، آی با کلاه، و چندین نمایشنامه دیگری که نوشت، وارد دنیای تئاتر ایران شد و نمایشنامههای او هنوز هم از بهترین نمایشنامههایی هستند که از لحاظ ساختار و گفتگو به فارسی نوشته شدهاند. او یکی از کسانی بود که به همراه بهرام بیضایی، رحیم خیاوی، بهمن فرسی، عباس جوانمرد، بیژن مفید، آربی اوانسیان، عباس نعلبندیان، اکبر رادی، اسماعیل خلج و... تئاتر ایران را در سالهای ۴۰-۵۰ دگرگون کرد. پس از ۱۳۵۷ و درگیر شدن ساعدی با حکومت در پس از انقلاب، از ایران مهاجرت کرد، وی در غربت به چاپ دوباره "الفبا" را (جهت حفظ فرهنگ) آغاز کرد. وی در روز شنبه ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده شد
Gholām-Hossein Sā'edi was born in Tabriz 5 January 1936. In 1963 he graduated from University of Tabriz in medicine, began his writing career (under the pen name Gowhar-e Morād) with short stories and plays (1966). Sā'edi was a noted writer, editor, and dramatist; an influential figure in popularizing the theater as an art form, as well as a medium of political and social expression in contemporary Iran. Later, after completing the mandatory military service he embarked (1963) on a five-year internship to specialize in psychiatry. He was repeatedly investigated, arrested, and incarcerated by the security police (SAVAK) and subjected to both physical and psychological abuse. Sa’edi’s plays were at first produced and viewed by small groups of university students as ’theatrical experiments,’ and attracted wide audiences. The dialogues are designed to lend themselves to modification by local accents and dialects, a quality that has made the plays accessible and appealing to audiences of different ethnicity and varying levels of intellectual sophistication. By the end of the 1960s Sa’edi’s standing as a prolific dramatist and fiction writer had been well established in the circle of literary figures. Based on his travels in 1965 to the villages and tribal areas of the Persian Gulf and in 1968 to Azerbaijan in northern Iran, Sa’edi produced a series of monographs with anthropological underpinnings. The importance of these studies is that in a variety of ways they became useful sources for many of Sa’edi’s later works. In Sa’edi’s monographic sketches and fictional narratives the village and the city are both inhabited by the same anxiety-ridden people, tormented by the same problems. By the early 1970s, in addition to his short stories, he had published a short novel, Tup (The Cannon, 1970) and completed the manuscripts of Tātār-e Khandān (The Grinning Tartar) while he was in prison for
کارمندی همیشه برای من واژهی منحوسی بوده، برای همین هم انتظار داشتم خیلی بیشتر از این با داستانهای این کتاب ارتباط برقرار کنم. اما گمونم کارمندی توی دورهای که آدمها نسبت به حقوقشون آگاهترن و برای شرافتشون ارزش قائلان با پنجاه شصت سال پیش زمین تا آسمون فرق داره، مخصوصاً که داستانهای ساعدی دربارهی کارمندهای دولت و ادارات دولتیه. کتاب «شبنشینی باشکوه» اولین مجموعه داستان ساعدیه که سال 1339 چاپ شده. اگه آثار معروف ساعدی رو خونده باشین، خیلی زود متوجه میشین که توی این کتاب خبری از ساعدیِ «عزاداران بیل» و «چوببهدستهای ورزیل» نیست. ساعدی در اوج جوانی و با الهام از نویسندههای روس این کتاب رو نوشته و راستش من هم موقع خوندن داستانهاش یاد داستانهای کوتاه چخوف میافتادم. ساعدی علاقهی زیادی به کندوکاو ذهن و روان انسان داشته، همین علاقه هم باعث شده بعد از پزشکی، روانپزشکی رو برای ادامهی تحصیلش انتخاب کنه. این اشتیاق به تحلیل مشکلات روانی انسان، یکی از پایهایترین مسائل مجموعهداستانهای کتابه که با زندگی و دغدغههای کارمندی، مرگ و پوچی در هم تنیده شده و داستانهایی رو به وجود آورده که ابزوردی از سروروشون میباره. با وجود خام بودن قلم ساعدی و حتی گاهی غیرقابلباور بودن اتفاقها و شخصیتها، من انتخاب فضای کارمندی رو برای نشون دادن پوچی دنیا و بیماریهای روانی دوست داشتم. پایان داستانها گاهی این حس رو بهم میداد که ساعدی به زور میخواسته میخکوبت کنه و همین باعث میشد میخکوب نشم، اما رویهمرفته از وقتی که برای خوندن این داستانها گذاشتم اصلاً پشیمون نیستم، دیدن سیر پیشرفت یه نویسنده واقعاً لذتبخشه.
سبک داستانها مشخصا الهامگرفته از ادبیات روسیهس، ولی طنز پر از شیطنتش کاملا شرقی و مخصوصا ایرانیه! ترکیب جالبی شده. به عنوان یک مجموعه داستان چندان خاص و برجسته نبود، ولی من از خوندش لذت بسیاری بردم .
زندگی کارمندی یک تراژدی کابوسوار. ۱. سالها سودای زندگی کارمندی را داشتم. بچه بودم. شغل بابا طوری بود که کمترین مراوده را با او داشتم. همیشه بود اما کمرنگ بود. من هم میگفتم میخواهم کارمند بشوم. میخواستم سر ساعت خانه باشم. میخواستم فرزندانم سر ساعت من را ببیند. میخواستم همه چی منظم باشد. آمدنم، رفتنم، ریخت و پاشم؛ سالها همین فکر در مغزم میلولید. ۲. نوجوان شدم، کم و بیش میشنیدم که زندگی کارمندی فحشخورش خوب است، میشنیدم که فلانی خودش را باز خرید کرده است و از آن ساختمان اداری که شبیه آشغالدونی بود، زده است بیرون. میشنیدم که میگفتند خوب کاری کرده است که خودش را از این بلهها و قربانها راحت کرده است. با اینحال همچنان مقاومت میکردم که کارمندی بهترین شغل دنیاست. ۳. بزرگ شدم. چشم بر هم زدم و حالا نه کاملا اما پیش رویم زندگی کارمندی است. باید سر بزنم به فلان اداره و ساعتها منتظر باشم تا تن لشش را از پشت میز کنار بیاورد و کارم را راه بیاندازد. باید ماه به ماه منتظر بنشینم تا منت بگذارند و چندرغاز حقوقشان را بریزند. باید جواب پس بدهم، خم و راست شوم، چشم بگویم، چروکیده شوم و در انتها در ساعتی از پیش تعیین شده به خاک بسپارندم. من از همان اول برای زندگی سگی کارمندی زاده شده بودم. -بیهنر و پوچ-
"تداوم و تکرار است که آدمی را آماده میسازد. و برای آمادگی تنها تحمل لازم است. و تحمل تنها وسیله است که پدر همه چیز را در میآورد، و گاهی حتی پدر آدم متحمل را." از داستان دایرهی در گذشتگان ____ داستانها را دوست داشتم، همهشان را؛ اما "شب نشینی باشکوه"، "خوابهای پدرم" و "دایرهی درگذشتگان" را بیشتر.
تجسم زندگی اداری، به شکل روحی آشفته، بیمار و مالیخولیایی که به جسم و روان همهی کارمندان، از مسئولین جزء بایگانی گرفته تا مدیران کل چنگ میندازد و آنها را با خود پایین میکشد. داستانها بر پایهی موقعیتهای جذابی نوشته شدهاند که چاشنی گروتسک را به بستر واقعگرایانهی زندگی کارمندان اضافه میکند. اما بعضی قصهها از همین فراتر نمیروند، یعنی نه یک قوس روایی کامل میسازند و نه در فضاسازی موفقیت چشمگیری دارند. شبنشینی باشکوه مجموعه داستانی خوب و خواندنیست که البته به پای بهترینهای ساعدی نمیرسد.
این مجموعه داستان کوتاه متشکل از دوازده داستان است که همه ی آنها به موضوعی راجع به کارمندان ادارات مختلف در دوران کار و بازنشستگی می پردازد . این داستان ها در عین سادگی حاوی نکات اجتماعی و حتی ادبی قابل تاملی هستند.
به قدرت کتاب های دیگه این نویسنده نبود ولی خب بیاین اولش با یه موضوع روشن به کتاب نگاه کنیم و اونم اینه که این کتاب اولین کار این نویسنده بوده و خب هیچ وقت نمی شه انتظار داشت اولین کتاب حتما کتاب پخته ای باشه. در کل کتاب خوبی بود ولی نه به اندازه کتاب های دیگر. زندگی کارمندی رو در قالب داستان های کوتاه نشون می داد
كتاب رو عليرغم كامنت هاي ضعيفي كه در موردش خوندم دوست داشتم. دنياي كارمندي و غرق شدن توي توهم زندگي همينه و هيچ چيز ديگه اي نيست پر از نا اميدي و روزهاي تكراري. يه جاهايي واقعا فضا برام قابل تصور بود و حتي مكالمات، تكراري، از جنس اتفاقات امروزي خيلي جاها هم شايد باورتون نشه ولي حسابي خنديدم. ..
مجموعه داستانِ شبنشینی با شکوه دوازده داستان را در بر میگیرد، دوازده صحنه از زندهگیی کارمندانِ دونپایهی یک بوروکراسیی پوشالی. شبنشینی باشکوه گزارشی است از مراسمِ تودیعِ کارمندانِ بازنشستهی شهرداری. در چتر داستانِ ویرانیی یک کارمندِ ادارهی ثبتِ آمار و احوال را میخوانیم. مراسم معارفه از تعویضِ پیدرپی و بیثمرِ رؤسای ادارهی ثبتِ آمار و احوال سخن میگوید. خوابهای پدرم گزارشِ دیوانهگیی کارمندی است که از ترسِ آنکه به اختلاس متهم شود، بر خود میلرزد. حادثه بخاطر فرزندان روایتِ جدالِ کارمندانِ یک اداره است که فرزندانِ خویش را به رخِ یکدیگر میکشند. ظهر که شد معدهدردِ یک معلم را موضوع قرار میدهد. مفتش داستانِ یک ناظمِ مدرسه است که معلمِ جدید را با بازرس عوضی میگیرد. دایرة درگذشتگان نامهی یک کارمندِ دایرهی درگذشتگانِ ادارهی ثبتِ آمار و احوال است. او در این نامه به عموزادهی خویش مژده میدهد که برای فرزندِ او کاری پیدا کرده است. سرنوشت محتوم روایت"مباحثه"ی علمیی دو کارمند است. استعفانامه نامهی کارمندی دیوانه است که از جورِ زمانه به رؤسایش پناه میبرد. مسخرۀ نواخانه مرگِ محتو.مِ یک کارمندِ بازنشستهی دادگستری را در داستانی تمثیلی پیشبینی میکند. مجلس تودیع تصویرِ مجلسِ خداحافظیی مدیرکلی است که پیش از آنکه فرصتِ تودیعِ با همکاران را بیابد، مرده است.
مخرجمشترکِ همهی داستانهای مجموعهی شبنشینی باشکوه فضای سرد، همخوانیی شخصیتها، پیری و مرگ و عبارتهای نمادین است. فضای داستانها پیش از هرچیز بر باد و باران و سرما بنا میشود؛ حرکتی از توصیفِ روزهای فصلهای سرد تا تغییرموقعیتی گریزناپذیر. در مجموعهداستان شبنشینی باشکوه فصلها نمیگذرند، در زندهگیی شخصیتهای داستان جا خوش میکنند. فضای حاکم بر این مجموعه را بر مبنای گزینشِ پارهای از قطعاتی که روزی سرد را توصیف میکنند، در قطعهای متوقف میکنیم: آذرخش بدرنگی از پنجره به درون میریخت. باد سردی میآمد و برف و باران بهنوبت بر در میکوبیدند
فکر میکردم اولین کار ساعدی باشه. اما گویا پیش از این در تبریز کار دیگری هم به چاپ رسوندن. در هر حال در این کتاب با ساعدی 25 ساله روبهرو هستیم که شاید هنوز پختگی ساعدیای که میشناسیم رو نداره، اما زبانش زبان درستیه و میتونه شخصیتهای مختلفی بسازه. از طرف دیگه شاید هنوز به سبک خودش نرسیده اما میشه جرقههای سبکی رو در این کتاب و داستانهای کوتاهش دید. بذرهای دلهرهای که بهوسیلهی تصاویر و فضاسازیهاش میسازه و اونها رو رها می کنه تا با روان مخاطب در هم بیامیزن و حتی پس از پایان داستان فکر مخاطب رو به خودشون مشغول نگه دارن. هرچند جز در یکی دو داستان از این مجموعه موفق نمیشه چنین موقعیتهایی خلق کنه.
در کل داستانها میتونستن یک کل منسجم و قدرتمند رو بسازن که در کنار قصههای جدا از هم، روند و ماجرای پیوستهای رو خلق کنه و قدرت داستانها رو چندین برابر کنه. اما چرا چنین موردی رو ذکر میکنم؟ راستش خود داستانها چنین تصوری در مخاطب ایجاد میکنن. داستان ها فضاهایی مشابه دارن و توسط آدمهایی مشابه رقم میخورن. این تشابهها بهقدری هست که چندبار کتاب رو ورق زدم تا ببینم آیا نام شخصیت این داستان در داستان دیگری تکرار شده یا نه؟
در کل شبنشینی باشکوه جز داستان اول و یکی دوتای دیگه از داستانها، خیلی برای من راضیکننده نبود. و فکر می کنم اگر قصد مطالعهی تمام آثار جناب ساعدی رو ندارید، میتونید سراغ کارهای بهتری از ایشون برید.
فک میکنم این اولین مجموعه ی داستان ساعدی بوده. وقتی منتشر شده که ۲۵ سالش بوده.منم الان ۲۵ سالمه:)) خب کتاب ۱۲ تا داستان کوتاه داره که همه ش مربوط به سبک زندگی کارمندیه.خب میدونیم که ساعدی بعد از تحصیل پزشکی و روانپزشک شدن،این کار رو ول میکنه و به نویسندگی میپردازه درسته که کار پزشکی کار کارمندی نیست اما به نظرم از داستان ها مشخصه که ساعدی چه حسی نسبت به یه کار روتین و مشخصا کار کارمندی داره و تصمیمش بیشتر معنیدار میشه پایان بندی ۲-۳ تا از داستات ها منو یاد داستان های بهرام صادقی انداخت که باهاشون ارتباط برقرار نکرده بودم. کلا ولی در ساختن این دنیای کارمندی اونن تو داستان هایی که میانگین ۹ صفحه بودن به نظرم خیلی موفق بود.این دنیا کاملا ساخته شده بود. اعتراض و طنز هم درونمایه ی داستانهارو تشکیل داده بود.مثل "امید نداشتن به اصلاح امور" یا "زندگی یکنواخت و جدایی از جامعه" و "ارتباطات کارمند ها باهم" و "چاپلوسی مدیران" و به نظرم تحلیل روانشناختی داستان ها هم اهمیت داره.گسست از واقعیت افراد داستان رو توی چندتا داستان مشخصا میدیدیم
و من واقعا از این نشر نگاه شاکیام اشتباهات در کاربرد علائم نگارشی و غیره توی این کتاب هم دیده میشد
اولین مجموعه داستان ساعدی. نسبتا جالب و خوشخوان. اگر نخونید چیز زیادی از دست نمیدید، اما کتاب جالبی بود. دکوپاژ داستانها کافکایی، بافتار حسی شبیه کارهای نیکلای گوگول، گفتگوها شبیه پدران و پسران ایوان تورگینف؛ و زبان و اندیشه نیمهپخته بود.
مجمعه داستانی که داستان و قصه ی کارمند های مختلف دولتی ست.... از زوایای گوناگون و در لابلای این ها به تصویر کشیدن اوضاع و شرایط حاکم بر این قشر از جامعه ...
در تمامی داستانهای این کتاب ساختار و نکته های تکرار شونده زیادی وجود دارد که شاید بشود گفت نوعی ضعف است.یا بهتر بگویم، داستان دیگر آن کشش و جذابیت خود را از دست می دهد. در هر یک از داستانها ما با شخصیت های متوسط شهری (کارمند دون پایه) روبه رو می شویم که درگیر مشکلات روزمره خود هستند. ولی با این حال غلامحسین ساعدی توانسته با نگاهی تیزبین زندگی ایرانی آن سالهای داستان را قابل لمس کند. به نظرم داستانهای غلامحسین ساعدی در این مجموعه جذابیت خاص خودشان را دارند که بعد از گذشت قریب چند دهه با وجود ضعف های جزئی ولی همچنان قابل خواندن است.
ترغیب شدم هر چه زودتر یادداشتی که ساعدی دربارهی قصهنویسی صادقی نوشته رو بخونم چون مشخصا این مجموعهداستان تاثیر خیلی زیادی روی داستانهای صادقی داشته. داستانهای این مجموعه هم زندگی کارمندی رو توصیف میکنه، طنز تلخ داره و موقعیتهای غیرقابلتوضیحی رو خلق میکنه. حتی واگویههای شخصیتها هم شبیه به همه. جالب.
داستان ها از اون حیث جذاب بودن که تونسته بود از زندگی اداری افراد که به نظر ما خشک و روتینه داستان های خوندنی بسازه و ادم بتونه همذات پنداری کنه باهاشون. تجربه جدیدی بود برام . تاحالا در این فضاها قرار نگرفته بودم
I was 11 or 12 when I found this book with its paper worn out in my father's forgotten collection. I started reading, like a 12-years-old starts and went through it in less than one day. Today, as a 27er I can still remember the dimly lit room where those people gathered. And I still hear the thunder exploding. And I still feel how much I had loved the book.
اکثر شخصیت های کتاب و داستان هاش در مورد کارمندهای ادارات دولتی ( مخصوصا ثبت احوال) ه. اولین داستانش که همون شب نشینی باشکوهه از همه بهتر بود واسه من و مخصوصا با وضع الان مملکت من باب تنظیم خانواده هم سازگار بود. جامعه ی ایرانو خیلی خوب می شناسه ولی تو این ژانر آثار جمال زاده رو ترجیح میدم من
داستانهای کوتاه این کتاب از حضور اوهام، اشباح و مردگان بهره بردهاند و زندگی یکنواخت کارمندان را به تصویر میکشند. نویسنده در میان این داستانها مسائل و مشکلات اجتماعی زندگی این طبقه از جامعه را روایت میکند و اضطراب، هراس و ترس را در رفتارهای هر یک از شخصیتها به بازی میگیرد.
مجموعه داستان رئالیستی دوازده تا داستان حول نظام و زندگی بوروکراسی و تاثیراتش بر روی زندگی شهروندان و کارمندان عادی جامعه داستان مورد علاقه ی من مفتش بود بوروکراسی به معنی سازمانهایی است که در چهارچوب قانون عمل میکنن،من واژه معادل فارسی برای بوروکراسی بلد نیستم
کتاب "شب نشینی باشکوه" نوشته "غلامحسین ساعدی" که در سال 1339 چاپ شد و جز اولین آثار او محسوب میشد.
در کتاب "شب نشینی باشکوه" خام بودن قلم "ساعدی" را میتوان حس کرد، گرچه نمیتوان اسم آن را خام بودن نهاد، اما چون اثر ابتدایی این نویسنده است میتوان آن را حس کرد، چرا که نوشتن نیاز به پختگی خاص خودش را دارد، تا اینکه نویسنده راه و روش، حتی شکل و سیاق مخصوص به خود را پیدا کند. مثل تمامی کتاب های داستان کوتاه یک نوع جو خاصی را دنبال میکند، اولین مجموعه داستان کوتاه را از "گابریل گارسیا مارکز" خواندم و فهمیدم که نویسنده با کنار هم قرار دادن چند داستان جوی را به کتاب میدهد و این را در همه داستان ها میتوان حس کرد. حس و حال این کتاب نقد های تند تیزی به جامعه و طبقه کارمندی است.
ساعدی با نگاه انتقاد آمیز به طبقه کارمندی و کارهایی که انجام میدهند در کنار سخت گیری های دولت. این کتاب از دوازده داستان کوتاه تشکیل شده است. که هرکدام به نوعی انتقادی به کارهای اداری است. کمی که به این داستان ها دقت میکنیم ما هیچ پیشرفتی در این باره نکرده ایم، ساعدی اشاره میکند که سمت های بی موردی در اداره ها است چیزی که این روزها به وفور میتوانیم ببینیم هر شخص گاهی حتی در روز بازده کاری او به یک ساعت هم نرسد اما پولی که دریافت میکند از یک کارگری که در ساختمان کار میکند بیشتر است. رییس هایی که پشت میز ریاست به خواب رفته اند و یا اداراتی که کارمندان و رئیسان پیری دارند و قصد ترک گفتن صندلی را ندارند و مرگ آنها را از این صندلی جدا میکند. چیزی که این روزها زیاد میبینیم حتی گاهی به فرزندان خود میگذراند. گاهی ساعدی طنزی تلخ در داستان هایش به کار میبرد اینکه هر شش ماه یک رییس به روی کار می آید و نطق های سخنرانی هایشان یکی است اما کلمات متفاوت به کار میبرند که نتیجه میشود فقط ظاهر کار حفظ میشود وگرنه درون این کارها چیزی شبیه به همان قبلی است.
کتاب چیز خاصی برای بحث ندارد جز یادآور چیزهایی تلخی که هر روزه میبینیم و میشنویم و با آن دست و پنجه نرم میکنیم. این کتاب برعکس گفتن خیلی ها که کتابی بسیار بد است، کتابی متوسط است و نمیتوان آن بد خطاب کرد.
اولین مجموعه داستان غلامحسین ساعدی. ستینگز به شدت شبیه به داستانهای روسیه و من نمیدونم چرا انقدر یاد نمایشنامهی بازرس نیکولای گوگول میافتادم (برای خودمم جای سواله که چرا :دی). از سوی دیگه محیط تیره و ملالآور ادارهجات هم آدمو یاد آثار کافکا میندازه. لباس کارمندها که کاملا به فضای سرد روسیه میخوره و چتر و پالتو هم یار جدایی ناپذیر کارمندهاس. کارمندهای دون پایه، سردرگم و گیجی که تو خودشون میگورن و مثل سگ پاچهی همدیگه و خانوادهشون رو میگیرن، مالیخولیایی میشن. چرخدندههای سیستمن و هدفی جز بقا ندارن و نهایتا هم باید منتظر خرد شدن باشن تا یکی دیگه بیاد و جاشون رو بگیره. مافوقها میان و میرن و به جز وعده و وعیدهاشون چیزی تغییر نمیکنه و مادونها هم نقشی بهتر از ناظران خاموش یا تشویق کننده ندارن. داستانها هم بعضا ایدههای جالبی دارن ولی اکثر اتفاقاتی که قراره غافلگیرمون کنه رو میشه از قبل حدس زد. در نهایت پیشنهاد من اینه که اگه میخواید خوندن غلامحسین ساعدی رو شروع کنید، این کتاب اولین انتخابتون نباشه و تو مراحل بعدی بهش مراجعه کنید.