Jump to ratings and reviews
Rate this book

عبهرالعاشقين

Rate this book

368 pages, Paperback

First published January 1, 1360

3 people are currently reading
72 people want to read

About the author

شیخ روزبهان بقلی

8 books20 followers
- روزبهان بقلي شيرازي
ومن أهم كتبه كذلك تاب "مشرب الأرواح"، وقد خصصه لشرح طريق السلوك إلى الله تعالى وتحدث فيه عن مقامات الطريق الصوفي وأوصلها إلى ألف مقام في كتابه هذا. وقد شرح منهجه في صدر كتابه هذا فقال: "... بعد فإني لما جذبني جاذب الحق إلى باب عبودتيه، وأقامني على بساط ربوبيته، وأراني تيسير السر، وجولان القلب، ودور العقل، وذوق الروح من لطائف ملكوته، وخلال غرائب جبروته، وأوراني في مقامات الولاية، وساقني شراب المحبة، وكحّل عيني بكحل المعرفة... أردت أن أخبر المريدين عن مقامات العارفين... فاخترت من جملتها على قدر مفهومهم ألف مقام، ليعرفوا مذاهب الأولياء، ومسالك الأصفياء... فإن بين العباد والرب سبحانه منازل إذا لم يسلكوها لم يعرفوا حقائق العبودية والربوبية ولم يذوقوا حلاوة الوصال، ولم يطعموا طعم المحبة في المشاهدات... فرسمت بعون الله وحسن تأييده ألف مقام على عشرين باباً".

وهناك العديد من المؤلفات التي تركها روزبهان تصل إلى نحو سبعة وعشرين كتاباً بالعربية والفارسية في علوم مختلفة تدل على سعة معارفه، فألف في التفسير والحديث، والفقه، وعلم الكلام، وقد أسس روزبهان حلقة صوفية خاصة به في شيراز، سميت بالروزبهانية؛ نسبة إليه. وقد نشرت هذه الطريقة مع الأيام وامتدت من فارس إلى مراكش، وفي أواخر القرن الثامن عشر كانت هذه الطريقة لا تزال مزدهرة.

Ratings & Reviews

What do you think?
Rate this book

Friends & Following

Create a free account to discover what your friends think of this book!

Community Reviews

5 stars
8 (53%)
4 stars
4 (26%)
3 stars
1 (6%)
2 stars
2 (13%)
1 star
0 (0%)
Displaying 1 - 2 of 2 reviews
Profile Image for Mana Ravanbod.
384 reviews254 followers
July 29, 2014
دومین کتاب و بهترین کتاب روزبهان بقلی شیرازی، که در قسمت عشق انسانی یک منبع بی نظیر بلاغت است و از منابع حافظ (بدون شک) که میتواند روزها و روزها کتاب بالینی

Merged review:

فى وصف العاشقين الّذين بدايتهم
العشق الانسانى



اعلم يا اخى -ذوّقك اههِ تعالى طعم العشق- كه نصيب عاشقان در عشق جز غم نيست. غمشان وصولست، و در اين وصول جز آتش و نم نيست. زيركانِ ديوانه‌اند، آشنايانِ بيگانه‌اند، مجنونانِ هُشيارند، سينه بر روح گوا دارند، دل و جان را در عشق معشوق براى فنا دارند، مرغانِ قفص‌شكنند، باغبانانِ گُلِ بدنند، ره‌روانِ بى‌برگند، زندگانِ بى‌مرگند. سفرشان جز حقيقت نيست، سرمۀ ديده‌شان جز خاكِ كوى شريعت نيست.
حُرّانِ رهينند، سيّارگانِ سماواتِ يقين‌اند. جانِ حُرّ‌ِشان بندۀ عشقست، زانكه مرغانِ روحشان قفصِ جسم بشكست. دَرِ باغِ عشق را بسر پيش شوند، دُرّ‌ِ درياى عشق را بجانِ خويش شوند. ويران‌كُنانِ سراى طبيعت‌اند، بيخودانِ راه حقيقت‌اند، رخشِ دلشان جز بار محبّت نكشد، لبِ جانشان جز شراب الفت نچشد. عشوه‌خران بى‌مقصود و استادانِ بى‌مزدوراند . در رهِ عشق از افسردگى دوراند .
نازكانِ دل‌خوشند، مهرويانِ كَشَند، شربتشان جز خون جگر نباشد، زانكه ابر عشق جز اشك غم در دل ايشان نباشد. شب ايشان همه روز است، روز ايشان همه نوروز است. بطريق خيالْ دزدان خانۀ جانانند، چه كنند كه جز دزدى نمى‌دانند؟ طرّارانِ يار فريبند، جز در كوچۀ يار از دست غم نگريزند. سِحرنمايانِ هندند، از كم زنى در عاشقى جز سِحر نمى‌دانند. خُلقشان جوانمرديست، طريقشان پارسائى و مرديست. در محلّ طاعت تواضع كنند. اوليا را بحضرت به شفاعت برند.
مى‌سوزند و مى‌سازند، مى‌دانند و مى‌باشند . ترنّم نواى دردشان، سماعِ خوشِ مزمار مُزيلِ گَردشان، به شَهرودِ عشق نواى آشفته زنند، زيرا كه بلبل دردشان در عشقْ واله، و جانِ بوالعجب‌شان بروى يار مايلست. در راه جانان جان و دل بگدازند، تا كار جدائى براندازند در مزكت كوچۀ يار مناجاتى باشند، در صومعۀ زهّاد خراباتى باشند. هر چند گويى، نشنوند؛ و در عشق يار يكدم نغنوند. ملوكان زمانه را پيش ايشان قدم نيست، زيرا كه عشق ايشان از مُلك دو جهان كم نيست.
صد دروغ از چاكرانِ يار به راست گيرند، و بجان خويش عشوۀ ايشان بپذيرند. چون مست شوند، از پيش يار بگريزند، و در طلب مشهود ازل خون‌هاى ديده بريزند. چرخ جز بارِ عشقِ ايشان نكشد. دهر در مجلسِ دردشان جز شربتِ غم نچشد. چون بگريند، ابر بگريد. چون بنالند، كوه بنالد. كائنات در ميزانِ عشقشان سبكسار است. عقل كلّ در ملكتِ دلشان از بوالفضولى بى‌كار است.
آوه‌كنانِ غم‌زده‌اند، مصيبت‌زدگان دل‌شده‌اند. خوردنشان مددِ جانست، خفتن‌شان منهاج ايمانست. با حريفِ دردِ عشق دَرِ قمارخانه كم زده‌اند، زيرا كه در عاشقى نو آمده‌اند...

عبهرالعاشقین
روزبهان بقلی شیرازی
تصحیح: هانری کوربن، محمد معین
منوچهری (گنجینه‌ی نوشته‌‌های ایرانی، با همکاری مرکز ایرانشناسی فرانسه)، 1366
ص 51 تا 54
Profile Image for Bahman Bahman.
Author 3 books242 followers
June 20, 2020
فرمود ... صلّى اللّه عليه و سلّم كه‌ «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»، زيرا كه حسنش جلالى در جمالى سيّد ما بود. بهر موئى در زندان صد حسن يوسف داشت؛ و در هر لوح جانى، صد هزاران نقش شموس و اقمار ملكوتى از جمال جبروتى بنگاشت، جمالش پرتو تجلّى ذات بود، زيرا كه او آيينه صفات ذات بود. از آن، درين جهان، نشان آن جهان آمد، كه لجّه، بحر عميق قدم از راه عدم در ميان آمده، خلق را در دو صرايق عشق آن سيّد حاصل آمد: بعضى را عشق از موافقت او پديد آمد، و بعضى را عشق از تأثير رؤيت و صحبت خلق و خلق عظيمش كه حق آن را عظيم خواند، زيرا كه تخلّق بخلق او داشت. جانش نقش «خلق اللّه آدم على صورته» يافته بود، زيرا كه گفت «لعمرك» خلقش حق را صفت بود، زيرا كه گفت‌ «وَ إِنَّكَ لَعَلى‌ خُلُقٍ عَظِيمٍ» پديد آمد.
Displaying 1 - 2 of 2 reviews

Can't find what you're looking for?

Get help and learn more about the design.