«این زخم ها را باید به تصویر کشید.» «قبل از تو عکاسان بزرگی آمدند و از زخم ها تصویرهای بس زیبا برداشتند...» «اما من در جستجوی زیبایی نیستم. من در جستجوی بازآفرینی احساسی هستم که با نگاه به جای زخم به انسان دست می دهد. هر بار که به جای زخم می نگریم، خواهی نخواهی به دردش می اندیشیم.» «مگر زخم از خودت باشد.» «من هم در جستجوی زخم های خودم هستم.»
این کتاب یه چیزیه بین شعر و سفرنامه و داستان بلند و مجموعه عکس؛ شعر، از این نظر که زبان کم گوی استعاری شاعرانه داره و که از خاصیت نثر به دوره و بیشتر حول محور ایجاز میچرخه. سفرنامه از این نظر که دربارۀ شخصی هست که به زادگاه خودش برمیگرده و ویرانی های جنگ و زندگی های پر پر شده رو وصف میکنه؛ داستان بلند، از این نظر که اینن توصیف ها و گفتن ها، ثبت مستندگونه نیستن و یک جور قصه داره پیش میره؛ قصۀ یک مهاجر و یک مهاجرت و آغاز و مسیر و پایان اون. و مجموعه عکس، از این نظر که لابلای گفتن ها عکس هایی اومده که جای خیلی از وصف های زبانی رو گرفته و تأثیر گاهی حتا شاید عمیقتری از زبان بر جا گذاشته. خواندنی.
اين كتاب رو الآن خواندم بغضم گرفت،شايد چون مهاجرم متاثر شدم اگر سفرنامه بود،اگر داستان بود،اگر روايت ضد جنگ بود اگرشعر بود و يا حتي خاطره ي دوري از يك برادر هرچه بود با سوز دل نوشته شده بود روايت هجرت و بازگشت.